حکایت دو نامه؛محمدرضا پهلوی و مهدی بازرگان

پارسینه: این حکایت دو نامه است،یکی نامه محمدرضا پهلوی به پسرش در آمریکا در مهر57 و دوم نامه مهدی بازرگان به نوه اش در اردیبهشت 1355؛.محتوای ظاهری هر دو نامه احوال پرسی و محبت و البته ابراز رضایت از زندگی و تحصیل...

مهدی بازرگان- با توجه به کم سال بودن نوه اش- کاملا زبان کودکی گشاده است اما در پس این زبان کودکانه، کاملا "جدی" است و کمتر درگیر عاطفه، شاخص های "رضایت" مهدی بازرگان از نوه اش کاملا معنی دار و به تعبیری "اجتماعی" است، دلایل رضایت بازرگان از نوه اش به ترتیب و اولویت اینهاست: پیدا کردن تعداد زیادی رفیق و دوست، دوست داشتن معلم، "کنفرانس" دادن و مرتب کردن و نظم اتاق- بازرگان وسواس جدی در نظم داشت- در مرحله آخر به "نمره" و موفقیت تحصیلی نوه اش اشاره می کند.

اما محمدرضا پهلوی بعد از سلام ، مستقیم به سراغ "نتایج خوب" پسرش می رود که از نظر او مهمترین آنها، "پرواز"- آموزش خلبانی- است ، حتی مهمتر از "درس" و بیان "احساس سرافرازی" که بخاطر تعریف و تمجیدهای آمریکایی ها از پسرش به او دست داده است، جالب است محمدرضا پهلوی، تعریف معلم یا معلم آمریکایی پرواز پسرش را با اصطلاح گشاده دستانه و البته کاملا سیاسی "تعریف و تمجید آمریکایی ها" از پسرش توصیف می کند.
مهر 57 آغاز موج انقلاب است و محمدرضا پهلوی این وضعیت را با "ما اینجا خیلی مشغولیم تا خدا چه خواهد" توصیف می کند، یک بار هم "الحمدالله" برای خوب بودن حال خانواده و ... و در آخر نامه هم یک "انشاءالله" برای بازسازی خرابی های زلزله. بازرگان هم دو بار از اصطلاح "انشاءالله" و "به خواست خدا" را با تاکید و بازکردن کروشه برای نوه اش به کار می برد، نوع نگاه مذهبی پهلوی و بازرگان به خدا و تقدیر و مفهوم "انشاءالله" جالب است: تا خدا چه خواهد..انگار یک نوع ترس و احتیاط از تقدیر و غضب خدا را در خودش دارد.
"وضعیت هوا" اینقدر برای محمدرضا پهلوی مهم است- رجوع به خاطرات اسدالله علم- که در نامه خصوصی به پسرش به خوب بودن هوا اشاره می کند: هوا فعلا ایده ال است، در این عبارت هم یک نوع "نگرانی" به چشم می خورد.
خط آخر نامه بازرگان اما انگار همه پیام و نتیجه همه آن مقدمه ها است:" اینجا به خوبی آمریکا نیست اما وطن خودمان است و تو باید بیایی و به خواست خدا، آدم های اینجا و مملکت را خوب کنی" و جالب است که در نگاه مهدی بازرگان، خوب کردن -درست کردن- آدم ها مقدمه درست کردن مملکت است.
جالب است که نامه محمدرضا پهلوی به فرزندش کاملا عاطفی تر از نامه بازرگان به نوه اش است، او دو بار از "بوسیدن" و "هزار بار بوسیدن" و دیدن فرزندش و دلتنگی برای او سخن می گوید اما در نامه بازرگان فقط یک بار و آنهم نه به صورت فردی که از طرف خود و همسرش-ملک خانم- عبارت دلتنگی آمده است، محمدرضا پهلوی در همان خط اول "دلتنگی اش" را ابراز می کند و مهدی بازرگان تقریبا در سطور آخر نامه.
کسیکه در نامه خصوصی خود ان شاء الله و الحمدلله و خواست خدا می گوید نمی تواند انسان بی اعتقادی باشد!
انسان خانواده داری بود
كسي هم نكفت كسي بي اعتقاده ولي وقتي اعتقاد يه عده رو به سخره بكيري بهتر از اين به سرت نمياد احتمالا.
هر دو نامه احساسي پدر به فرزند است تنها تفاوت اينه كه از دو تفكر متفاوت نوشته شده و چيز غير طبيعي نيست. اگر بخواهيم سياسيش كنيم اره جاي حرف و تبصره و ماده زياد داره
اگر از نامه های آیت الله جنتی به پسر منافق و معدومش گیر آوردید حتما در کنار این ها چاپ کنید ، آنوقت مقایسه خیلی جالبتر می شود .