گوناگون

چه شد که از دکتر عبدالکریم سروش بریدم؟

به گزارش پارسینه، عبدالرضا داوری در صفحه شخصی خود در فیس بوک نوشت:

در دوران دبستان شیفته دکتر عبدالکریم سروش شدم . تفسیر مثنوی اش را که در سالهای دهه ۶۰ هر سه شنبه ساعت ۲۱ تا ۲۲ از رادیو ایران پخش میشد ضبط میکردم و کلکسیونی از نوارهای کاست با صدا و لحن سحرانگیزش داشتم.در دوران دبیرستان مشتری پروپا قرص کیهان فرهنگی و مقالات و یادداشتها و مصاحبه های دکتر سروش بودم.

عکس او را بر دیوار اطاقم زده بودم و هر روز به آن قاب خیره میشدم که الگوی آینده ام را در آن بجویم.در دوران دانشگاه هر هفته پنج شنبه ها با مکافات خود را از شهرزیبا به اقدسیه می رساندم تا بعد از اذان مغرب ۲ ساعتی را پای سخنان دکتر سروش در مسجد امام صادق(ع) بنشینم و صفا کنم .

اوایل سال ۷۱ بود که در یکی از همین جلسات، دکتر سروش برای تبیین مباحثش به آیه ان الانسان لفی خسر اشاره کرد و گفت معنی خسران در این آیه کاهش مداوم عمر انسان است و شعر مولوی را هم خواند که :
عمـــــر برف است و آفتـــاب تموز
انـــدكي ماند و خواجه غـــرّه هنـوز

در اینجا دست بلند کردم و پرسیدم که استاد در ادامه همین آیه آمده است که الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات یعنی انسانهای مومن که به عمل صالح مقید هستند از خسران مورد اشاره در آیه ان الانسان لفی خسر مبرا هستند بنابراین این خسران از جنس گذران عمر نیست جون صالحین و اولیا و انبیا هم مشمول کاهش عمر هستند اما طبق این آیه از خسران بری می باشند.

این سوال را که پرسیدم دکتر سروش برافروخته شد و در حالی که به استدلالاتی کم مایه برای اثبات سخنش متوسل شد و علنا سفسطه میکرد در لابلای حرفش مثالهای توهین آمیزی میزد که یعنی دهانت بوی شیر میدهد و به قد و قواره ات نمیخورد به من ایراد تفسیری بگیری.

من تا پایان سکوت کردم و به دلیل جو سنگینی که از سفسطه گری دکتر سروش ایجاد شده بود نتوانستم سخنی بگویم اما نتیجه آن شد که بت دکتر سروش در ذهنم شکست . آن شب از اقدسیه تا میدان تجریش پیاده آمدم و در تمام مسیر اندیشه های دکتر سروش را مرور میکردم . گویی پرده ای از برابر چشمانم به کناری رفت و حاق اندیشه های سروش را دریافتم.اولین کاری که کردم قاب عکس دکتر سروش را همان شب از دیوار اطاقم برداشتم و با دقتی بیشتر خوانش انتقادی نظرات او را آغاز کردم.

یکی از مقالاتی که بعدها در نقد اندیشه دکتر سروش نوشتم این مقاله بود:
قبض و بسط تئوریک نفاق
https://www.aftabir.com/articles/view/politics/iran/c1c1239173118_hypocrite_p1.php/%D9%82%D8%A8%D8%B6-%D9%88-%D8%A8%D8%B3%D8%B7-%D8%AA%D8%A6%D9%88%D8%B1%DB%8C%DA%A9-%D9%86%D9%81%D8%A7%D9%82

ارسال نظر

  • رضا

    واقعا دهنت بوی شیر می دهد این شعر از سعدی است نه مولانا!

  • ناشناس

    البته صالحین معمولا طول عمر بیشتری داشته اند.

  • ناشناس

    آینکه شعر مال سعدی است باعث نمی شود حرف این بنده خدا غلط باشد، چه اینکه چون دکتر سروش یک اشتباهی کرده پس بی خیال دکتر سروش هم حرف نادرستی است. اصولا بت سازی از آدمها نادرست است و آن افراط به این تفریط می انجامد. از هر متفکری می توان چیز آموخت. حتی اگر متفکری به لحاظ اخلاقی چندان خوب عمل نکند.

  • ناشناس

    منظور این است که هر چه عمل صالح انجام دهی عمرت اضافه می شود و روی هم رفته عمرت بقا خواهد داشت به عبارتی سروش درست می گوید.

  • یک ایرانی

    بدون آن که بخواهم در باره شخصیت علمی و فرهنگی برجسته دکترسروش اظهار نظر بکنم که البته کم نظیر هستند ایشان؛ اما به دلیل آنکه خودم در دهه 1370 یک ترم دانشجوی ایشان بودم در درس فلسفه تاریخ؛ می دانم که ایشان متاسفانه دارای نوعی استبداد رای بودند و با مخالفان دیدگاههای خود برخوردهای به شدت سختی داشتند. تاجایی که مکرر باعث حیرت خود من می شد. حتی یادم می آید دانشجویی از همان کلاس را که اتفاقا خیلی هم با سواد بود، صرفا به دلیل مخالفت و انتقادهای علمی ای که از استاد داشتند، نمره 3 داده و مردودش کردند. قصد جسارت نداشتم و فقط تجربه شخصی ام از حضور در کلاس دکتر سروش را منعکس کردم صرفا جهت اطلاع...

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار