گوناگون

طنز/ آش و کاسه مرکزی

پارسینه: حتما آن حکایت قدیمی را شنیده‌اید که مردی در رودخانه‌ای پوستینی را دید که امواج آب داشت آن را با خودش می‌برد.

حتما آن حکایت قدیمی را شنیده‌اید که مردی در رودخانه‌ای پوستینی را دید که امواج آب داشت آن را با خودش می‌برد. مرد به هوای گرفتن پوست یا پوستین، به رودخانه مواج پرید؛ اما به محض آن‌که نزدیک پوست رسید و برای گرفتنش چنگ انداخت، متوجه شد که پوست نیست و یک خرس است. یعنی پوست یک خرس است که از دور، خود خرسش به چشم نمی‌آمده است.

مرد شروع کرد به داد و فریاد که: «آی...کمک....کمک!». مردم کنار رودخانه که متوجه قضیه نبودند، داد زدند که: «خب پوست رو ولش کن!» مرد در حالی که همچنان داشت جیغ و جار می کرد، گفت: «باباجان، من می خوام پوست رو ولش کنم، اون منو ول نمی کنه!»

حالا بلاتشبیه و بلانسبت، حکایت ماست. ما می خواهیم خبرهای بانک مرکزی را ول کنیم و کلاه خودمان را سفت بچسبیم که آب نبرد، اما ظاهرا این خود بانک مرکزی است که تنش می خارد. ما گفتیم که رئیس کل سابق بانک مرکزی، رفت و دیگر لازم نیست با ایشان احوالپرسی کنیم. ولیکن انگار قسمت نیست که احوال جناب آقای محمود بهمنی را نپرسیم.

خبر وارده: «رئیس سابق بانک مرکزی در میزگرد بانکداری اسلامی با انتقاد از انتخاب رئیس کل بانک مرکزی توسط رئیس جمهور و در پاسخ به ایرادهای وارده به استقلال نداشتن این بانک گفت: اگر رئیس فدرال رزرو را هم بیاورید، باز همین آش و همین کاسه است.» ایشان سپس افزودند: «خدا را شاکرم که توفیق داد بنده قطار بانک مرکزی را به خوبی هدایت کنم؛ البته از نظر خودم، و در ایستگاه آخر پیاده شوم.» ـ به نقل از جراید دارای مشکل ارز!

بسته پیشنهادی: ضمن ابراز خوشحالی از سلامت رئیس کل سابق بانک مرکزی که از هنگام برکنار شدنشان، دلمان برایشان تنگ شده بود و خدا را شاکریم که همچنان از اعتماد به نفس و روحیه بالایی برخوردارند؛ عرایض در حاشیه داریم که کماکان قالب پیشنهادی دارد:

1ـ تغییر بانک مرکزی: به عوض تغییر رئیس کل بانک مرکزی، این بار شاید می توانستیم رئیس بانک مرکزی را نگه داریم، بانک مرکزی را عوض کنیم. شاید جناب بهمنی، رضایت بیشتری می داشتند.

2ـ تعویض ادبیات: کاش تا آقای بهمنی، رئیس بانک بود، از همین عبارت «آش و کاسه» در سخنرانی های خود استفاده می کردند. تا جایی که یادم هست، تا همین چند وقت پیش که پشت میز ریاست بودند، مدام از حبابی بودن قیمت های به اوج رفته ارز و دلار و سکه سخن می گفتند و این که خوشبختانه «همه چی آرومه، من چقدر خوشحالم» و در ادامه نیز اظهار امیدواری که این حباب ها بزودی خواهد ترکید. و ما بالاخره نفهمیدیم کی و کجا ترکید که صداش به گوش ما نرسید؟ البته شاید هم مشکل از گوش ماست که برماست.

3ـ ارزیابی رانندگی: کاش آقای بهمنی می گذاشتند تا دیگرانی که درخصوص رانندگی انواع قطار هم تخصص دارند، راجع به نحوه و کیفیت رانندگی ایشان در قطار بانک مرکزی نظر می دادند که آن قضیه «مشک و عطار» جناب سعدی، روز روشن، خدای نکرده مصداق بارز پیدا نمی کرد. سهراب جدیدی هم پیدا نمی شد و نمی گفت: «من قطاری دیدم / بهمنی را می برد / و چه خالی می رفت / به چه حالی می رفت ...».

4ـ ریل شناسی: اگر برخی از رؤسای سازمان ها و نهادهای دولتی که این روزها دارند از کار برکنار می شوند؛ اگر در جایی دیگر به کار گمارده می شوند؛ حتماً پیش از آن که رانندگی قطار آنجا را به عهده بگیرند، یک دوره فشرده ریل شناسی هم بگذرانند. ممکن است رانندگی آنها حرف نداشته باشد، اما اگر ریل کج یا منحرف باشد، ممکن است قطار مزبور، سر از ترکستان دربیاورد.

رضا رفیع

منبع: جام جم

ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار