گوناگون

گلخانه کاغذی من

کتابخانه خوب یعنی کتابخانه تمیز و البته چشمنواز. غیر از ظاهر، اینکه فهرستتان چقدر پر و پیمان است هم از شروط داشتن یک کتابخانه حرفه‌ای است. بنابراین لازم است یک کمی وقت و انرژی بگذارید که بعد از چند وقت کتاب‌هایتان به یک مشت کاغذ بدرنگ و به هم ریخته تبدیل نشوند. چند وقت یک بار هم باید یک نگاهی به فهرستتان بیندازید تا آن هم شبیه فهرست این کتابخانه‌های اهدایی که پر است از کتاب‌های تکراری و گاهی هم به درد نخور نشود.

کتابخانه‌اش را جور کنی

لازم نیست حتما اولین کتابخانه تان مدل بوفه‌ای داشته باشد با چوب اعلی و شیشه‌های برق انداخته. برای اول کار می‌توانید از این کتابخانه‌های جمع و جور حصیری تهیه کنید و حتی از این قفسه‌های فلزی که یکی یکی به هم وصل می‌شوند و یکهو یک طرف دیوار خانه را می‌پوشانند. اصل این است که کتاب‌ها از توی کارتن و کمد و انباری خارج شوند. بعد از آن وجود همین کتابخانه که ممکن است بیشتر از نصف آن هم خالی باشد، انگیزه‌ای می‌شود برای اینکه به سمت حرفه‌ای شدن پیش بروید.پس به جای اینکه منتظر کتابخانه رویایی تان بنشینید، دست به کار شوید.
گران بخرید

وقتی پای ارتقاء وسط باشد، در مورد بعضی از کتاب‌ها گران خریدن اصلا ریخت و پاش اضافه محسوب نمی‌شود. در مرحله گران خریدن جلد نفیس و چاپ اول خیلی مهمند. آن هم برای یک سری از کتاب‌ها که اصلا چاپ اولشان روح را تازه می‌کند و هر قیمتی که بابتشان پرداخته شود هم در حد شیر مادر حلالشان است.البته چاپ اول در مورد بعضی کتاب‌ها آیتم ارزشمندی نیست. مثلا وقتی قرار است فرهنگ لغت انگلیسی به فارسی بخرید، باید دنبال آخرین چاپ باشید نه چاپ اول.

ضمنا باید حواستان باشد که گران خریدن به معنی عتیقه خریدن و کتاب خطی خریدن نیست. اینطوری هم نیست که بگوییم توی یک کتابخانه نفیس حتما باید یکی دو جلد کتاب عتیقه هم پیدا شود. غیر از قیمتی که این کتاب‌ها دارند در نظر داشته باشید که کاغذ هم به هر حال یک عمر مفیدی دارد که از 150 سال تجاوز نمی‌کند. پس کتاب 100 ساله یک جور آفتاب لب بام محسوب می‌شود و اگر خیال دارید این کتاب را به عنوان یادگاری برای آیندگانتان به یادگار بگذارید، این کتاب به آنها وفا نخواهد کرد و تا آن موقع به یک تل خاک کاغذ تبدیل می‌شود. پس بی‌خیال کتاب قدیمی خریدن بشوید و در عوض پولش را صرف خریدن کتاب نفیس اما جوان کنید.
تصفیه کنید

ارزش یک کتابخانه به تعداد کتاب‌هایش نیست، به کیفیت آنهاست. این جمله حکیمانه می‌خواهد بگوید لازم است گاهی دل به دریا بزنید و کتابخانه‌تان را تصفیه کنید. همین الان اگر به لیست کتاب‌هایتان یک نگاهی بیندازید متوجه می‌شوید که چقدر به تصفیه شدن نیاز دارند. توی هر کتابخانه‌ای می‌شود چندین جلد کتاب پیدا کرد که صاحبش خوب می‌داند دیگر هیچ وقت آنها را نخواهد خواند.

از این کتاب‌هایی که اصلا بد نیستند اما کلا معلوم است که دیگر خوانده نمی‌شوند. اینها همان کتاب‌هایی هستند که جای بقیه کتاب‌ها را تنگ می‌کنند و از طرف دیگر باعث کاهش عیار فرهیختگی کتابخانه می‌شوند. البته تصفیه کردن به معنای دور ریختن یا بخشیدن کتاب‌ها نیست. هر چند وقت یک بار می‌توانید کتاب‌های بیرون لیست مانده را سر و سامان بدهید. از آنجایی که کتاب‌های یک بار خوانده شده نو و سالم مانده‌اند، می‌توانند انتخاب خوبی‌برای هدیه دادن باشند. غیر از هدیه دادن می‌توانید روی فروش و تعویض کتاب‌ها هم حساب کنید. اینطوری هم کتابخانه‌تان سبک می‌شود و هم کتاب‌های نفیس‌تر وارد مجموعه‌تان می‌شود.

موضوعی چیدمان کنید

فرقی نمی‌کند که 50 جلد کتاب دارید یا 500 جلد. یک کتابخانه دار حرفه‌ای که به کتاب‌هایش عشق می‌ورزد، باید بداند دقیقا چه کتاب‌هایی دارد و اضافه بر آن هرکدام از کتاب‌ها الان در کجا به سر می‌برند؛ یعنی طوری که اگر نصفه شب از خواب پریدید و لازم بود جواب سوالی که در ذهنتان به وجود آمده را توی یکی از کتاب‌هایتان پیدا کنید، بتوانید بدون دخالت نور این کار را انجام بدهید.

اصلا هم کار عجیبی‌نیست. اگر بدانید که کتاب در کدام قفسه است و یادتان باشد که کتاب مورد نظر اول‌های ردیف بود یا وسط‌هایش، دیگر مشکل حل شده. بعد از این می‌توانید با توجه به هیکل کتاب و مثلا نور اندک موبایل جواب سوال را پیدا کنید و با آرامش برگردید به رختخوابتان. اما اگر در این تست رد شدید بدانید و آگاه باشید که یک جای کارتان می‌لنگد. برای رفع و رجوع کردن لنگیدن هم می‌توانید از راه‌های مختلف چیدمان استفاده کنید.یک راه‌این است که پشت همه کتاب‌هایتان برچسب بچسبانید و شماره کتاب توی کتابخانه را با حرف و عدد مشخص کنید. یک لیست هم داشته باشید که بشود آن کتاب با شماره مورد نظر را طی سه سوت در ردیف‌ها و قفسه‌های کتابخانه پیدا کرد. البته‌این کار زیاد حرفه‌ای و البته دلی نیست.

چون برچسب پشت کتاب‌ها خیلی قشنگ نیست و کتاب‌ها را شبیه کتاب‌های موجود در کتابخانه عمومی‌ها می‌کند. از طرف دیگر اگر پای فروختن کتاب وسط باشد هم قدر و قیمت کتاب را پایین می‌آورد. به جای این مدل می‌شود کتاب‌ها را به صورت موضوعی دسته بندی کرد.مثلا رمان‌ها طبقه اول، کتاب‌های تخصصی طبقه دوم، مجموعه شعرها طبقه سوم و به همین‌ترتیب تا هر چند تا طبقه و هر چند تا موضوع که کتابخانه و کتاب‌هایتان یاری می‌کند. حالا اگر خدا خواست و خودتان هم همت کردید و تعداد کتاب‌های توی هر موضوع خیلی زیاد شد می‌توانید برای هر موضوع زیر دسته تعریف کنید؛ مثلا توی طبقه رمان‌ها سمت راست رمان‌های فرانسوی باشد و سمت چپ آثار نویسندگان روس و همینطور الی آخر. البته رمز موفقیت این مدل در وفادار ماندتان به چیدمان موضوعی است.

مجموعه بخرید

مجموعه خریدن یکی از کارهایی است که هم به نفیس شدن کتابخانه کمک می‌کند و هم کتابخانه را قشنگ می‌کند. مجموعه یعنی همان کتاب‌های یک دست و یک شکلی که بعضی وقت‌ها به بازار می‌آیند. مثلا یکی از نشرها یک سری رمان را گلچین می‌کنند و با یک طرح جلد چاپ می‌کنند، یا مجموعه آثار یک نویسنده با جلد و طرح واحد مثل مجموعه 10 جلدی آثار چخوف را می‌فرستد بازار. از طرفی مجموعه‌ها ثروتی محسوب می‌شوند و خوب خرید و فروش می‌شوند. یکی از راه‌های خرید مجموعه با قیمت کم هم این است که حوصله کنید و از روی لیست یک مجموعه بگردید و تک تک کتاب‌ها را پیدا کنید. این‌طوری می‌توانید مثلا هر کتاب از یک مجموعه چند جلدی را با قیمت کم بخرید و در نهایت به خاطر ممارستی که به خرج دادید، صاحب یک مجموعه گران قیمت شوید.

جایگزین کنید

کم کم به فکر جایگزینی بعضی از کتاب‌هایتان با نوع نفیس‌ترش باشید. می‌توانید در یک پروسه طولانی کتاب‌هایی که می‌دانید تا آخر عمر به آنها احتیاج دارید را دوباره بخرید و با قبلی‌ها عوض کنید؛ مثلا یک وقتی می‌رسد که می‌فهمید باید دیوان سعدی تان را با یک کلیات سعدی همه چیز تمام در حد کلیات نفیس، همراه با کشف الابیات و حتی با معنی ابیات عربی‌عوض کنید. در فصل جایگزینی کتاب‌ها باید کم کم، کتاب‌های پاره پوره به کتاب‌های نو و جلدهای شومیز به گالینگور تغییر شکل بدهند.

امانت ندهید

حتی به دوست شاید تنها عیب کتابخانه دار شدن این است که کتاب‌های عزیزتان بدجوری به چشم دوست و آشنا می‌آیند. دوست و رفیق‌هایی که خیلی‌هایشان مدت‌هاسست کتاب نخوانده‌اند اما تظاهر می‌کنند که مدت‌هاست دنبال همین کتاب‌هایی می‌گردند که شما گذاشته‌اید توی کتابخانه تان. آنها فکر می‌کنند کتاب بازها نقش یک جور بابا نوئل را بازی می‌کنند که اگر به او بگویی من خیلی به مطالعه علاقه‌مندم، در دم یک جایزه می‌گذارند کف دستت که تشویق بشوی. ازی ما می‌شنوید، گول نخورید و بهشان کتاب امانت ندهید. لازم هم نیست یقه و یقه کشی راه بیندازید. یک توجیه خوب و فرهنگی وجود دارد که می‌توانید یک بار برای همیشه از آن استفاده کنید.

آن هم اینکه برای اشاعه فرهنگ کتاب خریدن از امانت دادن آن معذورید یا اینکه کتاب مورد نظر به حق چشم دوستتان را گرفته و این کتاب ارزشمند، ارزش خریده شدن را دارد. هیچ کدام از این راه‌ها هم که جواب نداد، می‌توانید بگویید این کتاب‌ها مثل بچه‌های من هستند و من بچه‌هایم را امانت نمی‌دهم. باور کنید از اینکه شش ماه بعد کلی سرخ و سفید شوید و کلی زحمت بکشید که یادشان بیندازید تا کتاب‌هایتان را پس بدهند، خیلی ساده‌تر است.

البته یک مدل برتر امانت دادن کتاب وجود دارد که خیلی هم جواب داده است. این‌طوری که یک گروه کتابخوان کتاب‌هایشان را لیست کنند و بین خودشان کتاب رد و بدل کنند. این‌طوری کتاب‌های همه شان وثیقه محسوب می‌شود و همه مواظب کتاب‌هایی که امانت می‌گیرند هستند. از طرف دیگر لیستی هم موجود است که نشان بدهد چه کتابی‌از دارایی‌های چه کسی بوده.



منبع: همشهری جوان

ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار