گوناگون

اثر گذاری وبلاگ از منبر بیشتر است! / مصاحبه با یک طلبه‌ی بلاگر

طلبه بلاگ: صحبت با نویسنده ی " بدون ِ او با من " برای من، از آن دست صحبتهایی ست که بقول ِ "هوشنگ گلشیری" که بهنگام خواندنِ رمان و داستان، مدام تکرار می کردند: "هنگام خواندن ش باید قسمتهای سفید را هم خواند" بوده. و اعتراف اینکه من نتوانستم تمام جاهای سفیدِ این گفتگو را اشاره کنم. بی مقدمه گفتگو را آغاز می کنم با:


"اصلا چرا وبلاگ"؟
- چون بلد نیستم منبر بروم. چون توی یک سخنرانی، مخاطب فوقش حدود ِ 50 یا 60 نفر باشد، "البته برای ِ من" . و اینکه با نوشتن خیلی از حرف ها را می شود زد که در سخنرانی و گفتار نمی شود.

يعني الان من که دارم "بدون او با من" رو مي خونم، پامنبرم؟
- بله، نا خواسته تحت تاثیر حرف هایی هستید که من نوشتم. منبر هم یعنی همین. این که با یک فنونی بتوانی مخاطبت را بنشانی جلویت و بخواهید برایش چیزی بگویید که می خواهید. من هم همین کار را می کنم. با یک فنون دیگری مخاطب را می نشانم جلوی کامپیوتر و آن چیزی را که می خواهم را می گویم. بااین تفاوت که منبر یک طرفه ست ولی وبلاگ دو طرفه. می توانی کامنت بگذاری. و یک تفاوت دیگر اینکه بالای منبر کلی صغرا و کبرا چیده میشود برای نتیجه گیری اما در وبلاگ می توانید مستقیم بروید سرِ اصل ِ مطلب. برای همین هم حس می کنم اثرگذاریش بیشتر است. کم می گویی مخاطب هم منظور را می فهمد و می گیرد. درصورتیکه بعد از خیلی از همین سخنرانی ها، اگر از یکی از شنونده ها شنیده ها پرسیده شود، در چند کلمه خلاصه می کند. درصورتیکه من در وبلاگ همان چند کلمه را می گویم که نه وقت ِ خواننده تلف شود نه خودم.

حالا که حرف متن تان وسط آمد، به نظر شخصي ام، در اين مدتي که خواننده ي وبلاگ تان هستم، چه "بدون او با من" و چه "منِ او"، توی متن هاتون برام يک ويژگي خيلي منحصر به فردی وجود داشت، انهم ميشه گفت "پايانِ باز" يا "پايان نايافتگي" ست، يعني شما با معلق گذاشتن برخي مطالب، متن را بصورت عرصه ی قياس و پرسش باقي مي ذارين، با عمد و آگاهی، متن ها رو به فرجام و غایتش نمی رسونید. اينطور اگر مخاطباتون، برداشت اشتباهي کند براتون مهم نيست؟
بله، همینطوره! خب همین پایان بازه که مخاطب را به فکر وا می دارد...مخاطبی هم که خودش فکر کند و به چیزی برسد قطعاً ارزشش خیلی بیشتر و ماندگارترست...ضمن اینکه به نظر من احتمال خطا آن قدر پایینه که به اون لذت خودیافتنش نمی ارزد که آدم بخواد پایان مطلب رو هم بگه، ضمن اینکه من مساله ی شرعی نمی گویم که اگر یک خورده کم یا زیاد بشود، عقاب داشته باشد، من از فطرت حرف می زنم. از فطرتی که توی این دنیای پر زرق و برق گمش کردیم، حرف از فطرت یک خورده هم کم و زیاد شود، به جایی برنمی خورد. درعینِ اینکه خودم را حذف نکردم، هستم. توی کامنت ها. حتی بیشتر اوقات در چت هایم هم پاسخ همان چیزهایی که شما ازش نگرانید را می دهم.

فعلا از صحبت ِ دررابطه با متن مي آیم بيرون، تصميم نداشتم اينقدر زود به متنها اشاره اي کنم که ناخودآگاه مثل وقتايي که "بدون او با من" خوانده ميشود، و آدم به ناکجاآباد نويسنده ش، می رود، رفته ام. آقاي مجد، چرا "بدونِ او با من"؟
برای این که دیگه نمی خواستم از "او" بنویسم.

"من ِ او" اولین وبلاگتون بود؟
نه! سومی بود. دو تای قبلی را طی یک عملیات انتحاری حذف کردم.

توي اون قبليها هم بعنوان يک طلبه ي وبلاگنويس شناخته شده بودين؟
نه، اون جا خصوصی بود نسبتا.

یعنی با اسمی مستعار حتی؟
نه! امین ِ خالی بودم. ضمن این که در "من او" هم به هیچ وجه من به عنوان یک طلبه ی وبلاگ نویس پست نمی گذاشتم. با عنوان امین مجد می نوشتم. طلبه بودنم فقط در یک پست، آنهم اوایل وبلاگنویسی گفته شده بود. دوستان از حواشی می فهمیدند که من طلبه ام. قصدم هم این نبود که با شخصیت طلبگی ام بنویسم.

چرا؟
چون حرف هام کلیشه ای می شد. می خواستم حرف هام بخاطر طلبه بودنم کلیشه ای نشود.

مگه طلبه ها حرف هاي کليشه اي مي زنند؟
شایدم به این دلیل که فکر می کردم احتمال داره طلبه بودنم، موجب شود یک عده، نسبت به نوشته هایم با یک نگاه دیگری برخورد کنند. یعنی یک جورایی بخواهند ارزش گذاری کنند. دوست نداشتم توی این وادی ها بیفتم. به نظر شما بعضی هاشون نمی زنند؟

يعني می گویید: از دل نوشتن، از حس نوشتن، وادي "او"، يک نوع بد تلقي ميشود؟
در نگاه خیلی ها نه تنها که بده عین حرمته.

در نگاه خیلی از طلبه ها؟
اگه کامنت دونی اون بلاگم رو پاک نکرده بودم نشونتون می دادم، انواع و اقسام نصیحت های خواننده های خیر که گاهی اوقات به تهدید هم منجر می شد. طلبه و غیر طلبه نداره. در نگاه خیلی ها دوست داشتن جرمه. به زبانش نمی آورند بلکه اینطور تربیت شده اند. ناخودآگاهشون از دوست داشتن، محبت کردن و عشق ورزیدن فراری ست. حتی اگر در زبان هم به ظاهر تأیید کنند.

پس چرا تصميم گرفتيد توي اين دو وبلاگ به اسم و هويت واقعي باشيد؟
من هنوز هم اسم و هویتم واقعی نیست.

چرا من بعنوان یک خواننده ی بدونِ او با من، حس می کنم بعضی از سفرهای متنیِ نویسنده، با تمام خواستن ها و روایتش، به مقصد نرسیده؟ در واقع اینه که شما در اکثر موارد خودتون به آنچه که نوشتید نرسیدید انگار.
نه، اینطور نیست. به همه ی نوشته های من رئال نیستند. خیلی هاشون از اواسط متن سورئال می شوند، البته این مال "من ِ او" بود. در "بدونِ او با من" تا الآن هر چه بوده رئال بوده و تصمیم اینه که همین طور بماند. چون "او" یی دیگر نیست که بخواهد سورئالش کند.


ضرورتي ميبينيد که حضور طلبه ها توي اينترنت، "برخلاف شما غیرمستقیم" باشه؟
به نظرم بستگی به موضوعی داره که برا نوشتن انتخاب می کنن، گاهی اوقات لازمه که آدم خودش رو کامل معرفی کنه. تا مخاطب از منبع حرف اطمینان پیدا کند. مثلاً اگر کسی بخواهد موضوع وبلاگش مساله ی شرعی گفتن باشد، بایست بگوید طلبه ام اما در غیر این صورت به نظر من لزومی ندارد آدم هویتش را داد بزند. هرچند که این به معنای این نیست که نباید بگوید، گفتم ضروری نیست که حتمن گفته بشود. مگر یک مهندس که وبلاگ می نویسد، یا شغل های دیگر، حتما خودشان را معرفی می کنند؟

پس براي يه سري از امور" مسائل شرعي مثلا" وجود اين دسته از طلاب ضروريه؟
بله

تا چه حد به اين ضرورت، پاسخ مساعد و مثمر ثمري داده شده؟
راستش من خیلی با وبلاگ طلبه های نتی ارتباط ندارم، یعنی ننشستم سرچ کنم ببینم چند تا از این وبلاگ ها داریم، اما با توجه به همان آشنایی کمی که باهاشون دارم، به نظر من با توجه به وضعیت عمومی حوزه که وبلاگنویسی امر حداقلیه، همین تعداد که دارند می نویسند، خیلی هم زیاد است. یعنی توقع بیشتر از این تعداد با این وضعیت، عقلایی نیست.

اين حداقل لزومي دارد که بيشتر بشود يا نه؟
خب قطعاً بیشتر شدنش مفید تر ست. مثل بیشتر شدن طلبه ها در سطح جامعه ست که بیشتر شدنشان، بهتره. اما خب از اون مهم تر اینه که با آموزش بیشتر شوند. که اتفاقن یک دوره ها و کلاس هایی برای آموزش اینترنت و وبلاگ نویسی هم جدیدن برای آموزش گذاشتن که برای ثبت نام مراجعینی هم دارد.

چقدر منبر شخصي مجازي شما تونسته اثر مثبتي داشته باشه؟
این رو از مخاطبین وبلاگ بایست بپرسید.

قابل حدس نیست براتون؟
خب از مخاطبین همیشگی وبلاگ احتمالاً می شود این طور حدس زد که یک اثر حداقلی دست کم داشته، چون معمولن زمانی یه وبلاگ مخاطب خودش را پیدا می کند، که مطالب اثر گذار و مفید باشد.

اصولا بين يک طلبه ي وبلاگنويس و ديگر وبلاگنويسها فرقي هست؟
اصولن فرق نیست بلأخره هر دو نویسنده اند، اما در بعضی فروع شاید فرق باشد.

مثلا؟
مثل این شبیه ست که شما دو تا استاد در دانشگاه داشته باشید که هر دو دارن مثلن معارف تدریس می کنند. یکیش طلبه ست، یکیش نیست. خب این دو تا فرق دارن به نظر شما؟

در همون فرع بله.

نگاه مهربان ديگران براتون خيلي مهم بود که توی متنتون بهش اشاره کردید؟

نمی توانم بگویم مهم نبود. بله، مهم بود.

چرا؟
هر آدمی دوست داره محبوب باشه اما این که به چه قیمتی بخواهد نگاه مهربان دیگران را داشته باشد مهمه. در کل امر فطری ست. شما دوست ندارید دیگران نگاه مهربانی نسبت به شما داشته باشند؟

اگر نداشتند، مهم نیست برام.
سوال این نبود که اگه نداشته باشن مهمه یا نه، سوال اینه: شما دوست ندارید دیگران نگاه مهربانی نسبت به شما داشته باشند؟
چرا. ولي نظرم رو توي کامنت همون پست دادم که جوابي هم نداديد با مقایسه ی کاسپين سيع و پرشین گلف.


آقاي مجد، همه ي متنهاتون به خورد انگشتاتون ميره يا بايد چارده بار بنويسينش؟
لازم نیست همه ی متن ها لا اقل به خورد انگشت های آدم برود، اون متن باید می رفت که ان شالله رفت.

تا حالا از وبلاگنویسی پشیمون شدید؟
گاهی اوقات آره. اما یک کسی که اهل نوشتن ست نمی تواند بگوید که نمی نویسم. می تواند وبلاگ ننویسد اما بایست بنویسد، وگرنه بهم می ریزه و دق می کند

آقاي مجد توي پنج سالگيتون چه اتفاق خاصي افتاد که دلتون تنگش شده؟
اتفاق خاصی نیفتاده، عکسم رو اتفاقی پیدا کردم، که یکهو چون دلم برای بچگی هایم تنگ شد، اسکنش کردم. همین.

خارج از هرگونه چارچون دست و پاگير يعني چي؟
یعنی بی تکلف! یعنی بی ملاحظه ی این که بعضی ها می خواهند چه برداشتی بکنند. یعنی خود خودت، یعنی همان که به نظرتون، من تو نوشته هام نیستم.

هنوز انگشتر فيروزه رو به انگشت دوم از دست راست و عقيق رو به انگشت چارم از دست چپ ميزنين؟
برای اون روزهایم اثر داشت، اینروزها نه تنها اثر نداره، اصلا دستم هم نمیکنم. یکجورایی سنگینی میکنه. اما به اصرار دوستان برای این که نگویند مخالف علائم دین داری و چه می دونم از این حرف ها، تسبیح توی جیبم میزارم.

بعنوان آخرین سوال: چه پیشنهادی به طلبه های وبلاگنویس دارید؟
درسشون رو بخونن...از وبلاگ نویسی بهتره. و اینکه سعی کنن حالا که دارند می نویسند و پی وبلاگ نویسی را به تنشون مالیدند، از واقعیتها بنویسند و لااقل خودشان را بخاطر محذورات طلبگی سانسور نکنند.

ممنونم. خسته نباشید
یاعلی مددی!


منبع: طلبه ‌بلاگ

ارسال نظر

  • ناشناس

    سلام
    به نظر من وبلاگ نویسی اثر خودش را دارد اما همه ارتباط با اینترنت ندارند که!
    البته برای کسانی که نمی توانند منبر روند و وظیفه تبلیغ هم دارند وبلاگ نویسی کار خیلی خوبیه.

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار