اخلاق مبلّغان از منظر شهید مطهری
پارسینه: استاد مطهری رحمه الله در كتاب «حماسه حسینی» در مورد اهمیت تبلیغ میگوید: «اگر بگویم: مقام تبلیغ اسلام، رساندن پیام اسلام به عموم مردم، به صورت یك مكتب، از مرجعیت كمتر نیست، تعجب نكنید! مقامی است در همان حد.»
پارسینه-گروه فرهنگی:
ویژگیهای اخلاقی مبلّغان از منظر شهید مطهری
طلیعه
بدون تردید مبلّغان دینی با شرایط و ویژگیهای خاص خود، در پاسداری از معارف اسلامی و آموزههای اهل بیت علیهم السلام نقش اساسی دارند و آشنایی با آن و به كارگیری آنها مبلّغان گرامی را برای رسیدن به مقصود تبلیغی یاری میرساند.
در آستانه شهادت استاد مطهری رحمه الله برخی از این ویژگیها را از منظر آن شهید والا مقام و اسوه مبلّغان شایسته اسلامی به ارباب تبلیغ تقدیم میكنیم؛ چرا كه آن بزرگوار در دو عرصه مهم تبلیغی (بیان و قلم) نقش خود را به شایستگی ایفا كرد.
او با قلمی روان و فكری توانا در تحلیل مسائل اسلامی و توضیح حقایق فلسفی با زبان مردم، بدون تكلّف و اضطراب به تعلیم و تربیت جامعه میپرداخت.
استاد مطهری رحمه الله در كتاب «حماسه حسینی» در مورد اهمیت تبلیغ میگوید: «اگر بگویم: مقام تبلیغ اسلام، رساندن پیام اسلام به عموم مردم، به صورت یك مكتب، از مرجعیت كمتر نیست، تعجب نكنید! مقامی است در همان حد.» (1)
از دیدگاه استاد، مبلّغ باید دارای دو شرط اساسی باشد: «اولین و مهمترین آن [دو] شرط، شناختن اسلام به صورت یك مكتب است. فرد مبلّغ كه میخواهد پیامی را به جامعه برساند، باید خودش با ماهیت پیام آشنا باشد، باید بداند هدف این مكتب چیست؟ اصول و پایههای این مكتب چیست؟ و... و شرط دوم شناسایی ابزار تبلیغ و مهارت در به كار بردن آنهاست.» (2)
در كنار این دو ویژگی اساسی، به بیان اهم شرائط اخلاقی یك مبلّغ اسلامی در آثار آن شهید میپردازیم.
خشیت الهی
از مهمترین ویژگیهای مبلّغ داشتن تقوا و ترس از خداوند برای حفظ حریم الهی است. قرآن كریم میفرماید: « الَّذینَ یبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ یخْشَوْنَهُ وَ لا یخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّه »؛ (3) «كسانی كه تبلیغ رسالتهای الهی میكنند و از او میترسند و از هیچ كس جز خدا بیم ندارند.»
استاد مطهری رحمه الله در این باره میفرماید: «این آیه از آن آیات كمر شكن برای داعیان و مبلّغان دین و مذهب است؛ آنان كه رسالات الهی را تبلیغ میكنند؛ آنان كه پیامهای خدا را به مردم میرسانند و دو شرط در آنها وجود دارد: یكی اینكه خودشان از خدا میترسند [و دیگر اینكه از غیر خدا نمیترسند] . خودش از خدا میترسد و یك آدم خدا ترس است و خوف و خشیت الهی در قلبش جا گرفته: «إِنَّما یخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماء»؛ (4) «بندگان دانای خدا از او ترس و خشیت دارند.»
قرآن در باره مبلّغ، اولین شرطی كه در این آیه ذكر میكند، خشیة الله است كه از خدا بینَه و بین الله بترسد، یعنی آن چنان هیبت و عظمت الهی در قلبش ورود دارد [و نفوذ كرده است] كه تا تصور یك گناه در قلبش پیدا میشود، این خشیت گناه را عقب میزند: « وَ لا یخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّه »؛ (5) «و جز خدا از احدی نمیترسند.» از خدا میترسد و از غیر خدا از احدی نمیترسد. البته خشیت یك معنای خاصی دارد كه با خوف فرق میكند؛ خوف یعنی نگران عاقبت و آینده بودن، فكر و تدبیر برای آینده و عاقبت یك كار كردن، ولی خشیت آن حالتی است كه ترس بر انسان مسلّط میشود و انسان جرئت را از دست میدهد. جرئت خود را از دست دادن، یعنی شجاعت نداشتن، شهامت نداشتن....» (6)
نصیحت و خیرخواهی
مبلّغ موفق كسی است كه در گفتار و سخنش خلوص داشته باشد؛ چراكه او ناصحی دلسوز و خیرخواه باید باشد. كسی میتواند مبلّغ پیام خدا باشد كه در سخنش خلوص باشد؛ یعنی هیچ انگیزهای جز رضای الهی و خیر و مصلحت مردم نداشته باشد و سخنش از سوز دل برخیزد كه حكما گفته اند: سخن كز جان برون آید، نشیند لاجرم بر دل. و سخنی كه فقط از زبان بیرون بیاید و دل از آن بی خبر باشد، از گوشهای مردم تجاوز نمیكند.
استاد مطهری رحمه الله این ویژگی را چنین توضیح میدهد: «پی در پی پیغمبران میگویند: « وَ أَنْصَحُ لَكُمْ » (7) ، « وَ أَنَا لَكُمْ ناصِحٌ » (8) ، « إِنِّی لَكُما لَمِنَ النَّاصِحین » (9) ، همهاش سخن از این است. وقتی كه موسی بن عمران علیه السلام با خدای خودش از سنگینی كار سخن میگوید، آن سنگینی فقط این نیست كه من میخواهم در مقابل فرعون با آن قدرت و جباریت سخن بگویم، پس كار سنگین است؛ نه یك سنگینی دیگر است: خدایا! مرا مدد كن كه موسایی باشم كه موسای دیگر در او وجود نداشته باشد، منی وجود نداشته باشد، خودی وجود نداشته باشد، در نهایت خلوص بتوانم پیام تو را به مردم عرضه بدارم.» (10)
پرهیز از تكلّف
از ویژگیهای دیگری كه باید مبلّغان داشته باشند، پرهیز از تكلّف است. تكلّف معانی متعددی دارد كه همه آنها به یك معنی بر میگردد و آن این است كه انسان چیزی را به زور به خود ببندد. تكلّف در مورد سخن هم به كار میرود كه افرادی به جای اینكه فصیح و بلیغ سخن بگویند، از الفاظ غریب و غیر متعارف استفاده كنند و یا آنچه را كه خود اعتقاد ندارند، از روی خودنمایی بیان كنند. استاد مطهری رحمه الله كه خود از تكلف و تصنعی بودن برخی خطابهها رنج میبرد، در كتاب «سیری در سیره نبوی» این گونه میگوید: «دردی از این بالاتر نیست كه انسان خودش به چیزی اعتقاد نداشته باشد، بعد بخواهد آن اعتقاد را در دل مردم وارد بكند. گفت:
ذات نایافته از هستی بخش کِی تواند كه شود هستی بخش
كهنه ابری كه بود ز آب تهی كِی تواند كه كند آب دهی
كهنه ابری كه آب ندارد، چطور میتواند سرزمینها را سیراب كند!
البته معنای دیگری هم برای تكلف گفته شده است؛ قول به غیر علم است كه بیشتر مفسرین نیز این معنی را پسندیده اند. هر كس دیگر را شما در دنیا پیدا كنید و بخواهید همه مسائل را از او سۆال كنید، قهراً نمیداند. میگویند: همه چیز را همگان دانند. هیچ كس نمیتواند ادعا كند كه هر چه از مسائل دینی از من بپرسید، میتوانم جواب شما را بدهم.» (11)
حضرت علی علیه السلام در كلمات قصار نهج البلاغه این گونه میفرمایند: « لَا تَقُلْ مَا لَا تَعْلَمُ؛ (12) آنچه را كه نمیدانی، نگو!»
استاد مطهری رحمه الله در توضیح و تبیین این موضوع با یادآوری سیره علماء گذشته با نقل خاطرهای از شیخ اعظم انصاری مینویسد: «او مردی بود كه در علم و تقوا نابغه روزگار بود و هنوز علماء و فقهاء به فهم دقایق كلام این مرد افتخار میكنند؛ میگویند: وقتی چیزی از او میپرسیدند، اگر نمیدانست، تعمد داشت بگوید: نمیدانم. میگفت: ندانُم، ندانُم، ندانُم. این را میگفت كه شاگردها یاد بگیرند كه اگر چیزی را نمیدانند، ننگشان نشود، بگویند نمیدانم.» (13)
پی نوشت ها:
(1) حماسه حسینی، ج 1، ص 415.
(2) همان، ص 417.
(3) احزاب / 39.
(4) فاطر / 28.
(5) احزاب / 39.
(6) سیری در سیره نبوی، ص 218.
(7) اعراف / 62.
(8) همان / 68.
(9) همان / 21.
(10) سیری در سیره نبوی، ص 197.
(11) همان، ص 198.
(12) نهج البلاغة، حكمت 382.
(13) سیری در سیره نبوی، ص 200.
ارسال نظر