گوناگون

وضعيت رواني اجتماعي افراد فراري

وضعيت رواني اجتماعي افراد فراري

پارسینه: در بررسي وضعيت رواني– اجتماعي افراد فراري دو مقوله از اختلالات رامي توان مطرح نمود: مشكلات مربوط به دروني سازي(Internalizing) و مشكلات مربوط به بروني سازيExternalizing)).

وضعيت رواني - اجتماعي افراد فراري
پدیده فرار از منزل به عنوان یکی از معظلات اجتماعی که اثرات سوئی در سطح زندگیاجتماعی از خود بر جاي می گذارد، در سال هاي اخیر توجه اغلب محققان علوم اجتماعی و روانشناسی را به خود جلب نموده است.این پدیده اگر چه در نگاه اول یک اقدام فردي است اما نتایج و پیامدهاي مرتبط با آن منجر به یک پدیده اجتــماعی می شود،
زنان و دختران ممکن است به خاطر طیف گسترده اي از دلایل مانند جستجوي استقلال و خودمختاري، واکنش خشم آلود نسبت به محیط و افراد و تلاش براي راحتی، آینده سازي، خلاصی از نزاع و کشمکش با والدین، سطح فرهنگ خانواده، شیوه هاي تربیتی والدین، طلاق، مرگ و فقر، طرد شدگی،ناســازگاري با ارزش ها، نــجات از صــدمات روانی جسمانی و جنسی، اعتیاد ، روابط بی مهاباي جنسی و سایر رفتارهاي مخاطره آمیز خانه هاي خــود را ترك می کنند.

در بررسي وضعيت رواني- اجتماعي افراد فراري دو مقوله از اختلالات رامي توان مطرح نمود: مشكلات مربوط به دروني سازي(Internalizing) و مشكلات مربوط به بروني سازيExternalizing)).

الف) مشكلات دروني سازي : اين مفهوم به مشكلات هيجاني يا دروني سازي اشاره دارد. همچون اضطراب، احساس گناه، احساس بي ارزشي، تنهايي، تنفر از خود و افسردگي. در تحقيقات مربوط به بي خانمان ها، بيشترين مشكل دروني سازي گزارش شده، افسردگي است. Kurtz و همكاران (1991) به اين نتيجه دست يافتند كه تقريباً نيمي از جمعيت بي خانمانها علائم واضح افسردگي را نشان ميدهند. Maxwell(1992) تقريباً 30 جوان بي خانمان و فراري رامورد مطالعه قرار داد. او به اين نتيجه رسيد كه پسران و دختران فراري براي افسردگي نمرات معناداري بدست مي آورند. البته دختران نمرات منفي تري را در مقايسه با پسران نشان دادند. Feitel و همكاران (1992) نيز بر اساس مصاحبه با 150 جوان بي خانمان نرخ بروز اختلال عاطفي عمده را حدود 50 درصد و اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) را 20 درصد گزارش نمودند. در مطالعه آنها 27 درصد اقدام به خودكشي داشتند كه اين بازتاب وضعيت نااميدي برخي از اين افراد فراري است.

ب) مشكلات بروني سازي : اين مفهوم به رفتارهاي مشكل آفريني اشاره دارد كه توسط محيط، دردسر ساز و مشكل تلقي مي گردد و رفتارهايي همچون پرخاشگري. نافرماني، اكراه، بازيچه قرار دادن ديگران و كنش نمايي را شامل مي گردد. در واقع رفتارهاي ضد اجتماعي مظهري از بروني سازي هستند. تحقيقاتي كه فاكتورهاي داراي همبستگي را با رفتارهاي مشكل آفرين بررسي كرده اند، نشان داده اند كه فقدان مهارت هاي شناختي ـ هيجاني به طور قابل ملاحظه اي خطر رشد الگوهاي ناكارآمد رفتار اجتماعي را افزايش مي دهد. چهار ويژگي روانشناختي ديگر رامي توان به اين عامل خطر افزود: عزت نفس پايين، فقدان كنترل ايگو(Ego - Control) روش مقابله ( Coping style ) نامؤثر و كانون كنترل بيروني.

عزت نفس پايين: اين مفهوم به احساس منفي از خود يا احساس حقارت اشاره دارد. بسياري از تحقيقات مشخص ساخته اند كه جوانان بي خانمان و فراري عزت نفس پاييني دارند. Kurtz و همكاران (1991) گزارش دادند كه بيش از 50 درصد از نمونه مورد مطالعه آنها عزت نفس پايين را نشان دادند.

فقدان كنترل ايگو: افرادي كه فاقد كنترل ايگو هستند قادر به تسلط كافي بر تكانه هاي خود نيستند. اعمالشان به شدت تحت تأثير نيازهاي اساسي و غرايزشان مي باشند. كنترل ناكافي ايگو معمولاً به صورت رفتار تكانشي و بي قراري ابراز مي گردد.

مقابله نامؤثر : مقابله نامؤثر به صورت بي كفايتي فرد در مواجهه با محيط اجتماعي و فيزيكي اش نمود مي يابد. به ويژه وقتي كه مي كوشد با موقعيتهاي استرس آور دست وپنجه نرم نمايد و تكاليف رشدي اصل زندگيش را حل نمايد. روش مقابله اي مسلط، اجتناب از مشكلات و فرار از موقعيتهاي دشوار است. Van der Pleog and Scolte (1997) به اين نتيجه رسيدند كه حدود 85 درصد از جوانان بي خانمان و فراري روش مقابله اي معمولشان همين روش بوده است. به علاوه سوء مصرف مواد و الكل نيز شيوه هاي اختصاصي اجتناب از واقعيت و كاستن از جنبه هاي هيجاني زندگي آنها مي باشد.

كانون كنترل بيروني : افراد داراي كانون كنترل بيروني علت رفتارهايشان را به عوامل محيطي اسناد مي دهند (1996 Rotter, ). اين افراد معتقدند هيچ قدرتي ندارند تا بر زندگي يا شرايط خود اثر بگذارند. بلكه زندگي آنها به وسيله سرنوشت تعيين مي گردد ، اين نگرش ويژگي بسياري از جواناني است كه در طي زندگي خود مشكلاتي را تجربه كرده اند در حاليكه نتوانسته اند آنها را حل نمايند . Van der Pleog and Scolte (1997) در مطالعه خود دريافتند كه بسياري از جوانان فراري كانون كنترل بيروني دارند.

الگوي رفتار ضد اجتماعي كه غالباً در جوانان بي خانمان ديده مي شود عبارتند از انحراف, سوء مصرف الكل و مواد، رفتارهاي مشكل آفرين جنسي و فحشاء، قرباني شدن و مشكلات مدرسه اي. همواره اين بحث مطرح است كه موارد فوق عامل مؤثر بر فرار هستند يا پيامد فرار.

منبع: میگنا

ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار