ترس ازلذت هم آغوشی چیست؟ + علت و راه درمان
پارسینه: روانکاوی، “میل” را در بشر به عنوان “عامل مولد فشار جسمی و روانی”، و “لذت” را به منزله پدیده ای خوشایند که به این فشارها پایان می دهد، تلقی می کند. در فرهنگ ما، در پرورش و تربیت کودکانمان، به این پدیده لذت بردن به هیچ وجه بها داده نشده است.
در فرهنگ ما یکی از بزرگترین موتورهای اعمال ما، تصویری است که از خود به دیگران و به اجتماع میدهیم و به فرزندان مان نیز این را به عنوان بزرگترین انگیزه اعمال و تصمیم گیری هاشان، القا میکنیم
میتوان گفت هستهی اصلی "میل جنسی"، غریزهی جنسی است که خود را به صورت رانش نشان میدهد. ممکن است شخص خاصی نیز هدف این میل نباشد و تنها بصورت یک خواهش، یک احتیاج بروز میکند. خواهشی که ریشه اش به عمل کرد بیولوژیکی مغز ارتباط دارد. گاهی مثل احساس گرسنگی و بدون اینکه نظر ما را بخواهد خودش را به ما تحمیل میکند. در بیشتر موارد عاملی محرک بیدار کننده امیال ماست. این محرک میتواند یک خواب، یک فانتزی و یا یک پدیدهی خارجی باشد. این محرک، به مغز ما نشانههایی تصویری، صوتی و یا بویایی و .. میفرستد. گیرندههای اعضای حسی ما (چشمها گوشها، پوست..) این نشانهها را به مغز ما منتقل میکند و میل در ما بیدار میشود.
حافظه نقش اساسی در شدت بخشیدن به این امیال دارد. حافظه، موقعیت حال را با خاطرهی تجربهی لذت در گذشته، آغشته میکند. تعریفی که از "میل" میدهیم هم، بر همین اساس است: "میل تجسم لذت در لحظهی واقعی و حال است"
میل و کمبود
در حقیقت طبق چیزی که روانشناسان معتقدند، شدت میل ارتباط مستقیم به میزان "احساس کمبود" دارد. اگر فردی که به او گرایش داریم، در پیش ما باشد، به دلیل اینکه احساس کمبود راحتتر میتواند ارضا شود، میزان میل نیز کمتر است. بر عکس وقتی فرد دست نیافتنی، دور یا ممنوع باشد، کمبود شدیدتر و در نتیجه میل عمیقتر است. "لاکان" روانکاو فرانسوی، تا آنجا پیش میرود که انسان را اینگونه تعریف میکند: "انسان چیزی نیست غیر از خواهش و فقدان. " به عقیده او، بشر را در تمام طول زندگی اش، یک احساس فقدان، دنبال میکند. این احساس فقدان ما را وادار میکند که دائم در جستجو باشیم. در جستجوی چیزی و یا کسی که این احساس خلا را پر کند و بر این جستجوی بی پایان، خاتمه دهد. به عقیدهی او، زندگی کردن یعنی از فقدانی به فقدان دیگر گذر کردن و نباید فراموش کرد که این احساس فقدان بیش از اینکه منفی باشد، موتوری است که انرژیهای ما را بسیج میکند و اگر در راه درست کانالیزه شود، خلاقیتهای بیشماری را در زمینههای گوناگون در ما بیدار میکند.
"لذت" بازتابی از ارضای میل
وقتی امیال ما ارضا میشوند، احساس بسیار مثبتی ما را فرا میگیرد. این احساس را لذت مینامیم. در بسیاری از تمدن ها، پدیدهی لذت به شدت سرکوب شده است و نتیجه آن که هنوز نیز در فرهنگهای گوناگون دید درستی نسبت به پدیدهی لذت وجود ندارد. در صورتی که طبق چیزی که دانشمندان و روانشناسان به ما میگویند، "ظرفیت لذت بردن " نه تنها پدیدهای روانی است، بلکه به نوعی در بیولوژِی ما ثبت شده است. بخش بیولوژیک لذت، به سیستمی در مغز ما بر میگردد (هیپوتالاموس و مراکز لمبیک) و حتی مولکولهای مخصوص به خودش را دارد (آندومرفین) که از نرونهای این مراکز ترشح میشود. هر فعالیت لذت بخش، این سیستم را به کار میاندازد و میزان آندومرفین را در خون بالا میبرد. آب خوردن، غذا خوردن، ادرار کردن، ورزش کردن و خصوصا عشق بازی کردن، میتوانند عامل این بالا رفتن باشند و احساس لذت را در ما ایجاد کنند. ترشح آندومرفین در خون هم زمان باعث کاهش اضطراب و استرس و درد، و افزایش احساس رضایت و خوشحالی، و نیز حتی ظرفیتهای ذهنی و هوشی میشود.
کار کرد دیگری که پدیدهی "لذت بردن" در زندگی روزمرهی ما دارد این است که به صورت موتور اعمال ما عمل میکند. زیرا تجربهی لذت، به عنوان پاداشی است که انگیزهی ما را برای دوباره انجام دادن آن فعالیت، افزایش میدهد. در حقیقت خاطرهی لذت در ذهن ما، امیالمان را بیدار نگه میدارد. تجربهی لذت به بشر یاری میدهد که وجود زمینی اش را راحتتر بپذیرد. وجودی که آگاهی به مرگ او را میتواند به اوج اضطراب برد. قرنهای زیادی بشر لذت را به عنوان گناه تلقی میکرد در صورتی که جستجوی لذت، بزرگترین محرک و موتور زندگی است.
روانکاوی، "میل" را در بشر بعنوان "عامل مولد فشار جسمی و روانی"، و "لذت" را بمنزلهی پدیدهای خوشایند که به این فشارها پایان میدهد، تلقی میکند.
در فرهنگ ما، در پرورش و تربیت کودکانمان، به این پدیدهی لذت بردن به هیچ وجه بها داده نشده است. در فرهنگ ما یکی از بزرگترین موتورهای اعمال ما، تصویری است که از خود به دیگران و به اجتماع میدهیم و به فرزندان مان نیز این را به عنوان بزرگترین انگیزهی اعمال و تصمیم گیری هاشان، القا میکنیم. بچههای ما، باید کارهایی انجام دهند تا در نظردیگران " بچه خوبی "به نظر برسند. بندرت پیش میآید که به "لذت بردن" به عنوان عامل تعیین کننده انتخابشان بها دهیم. اگر کودکان مان را درحال انجام کاری لذت بخش، ولی بی فایده مشاهده کنیم، آن کار را وقت تلف کردن تلقی میکنیم و چنانچه کودکان مان را به فعالیتهایی سوق میدهیم، بیشتر جنبهی وجه اجتماعی و مفید بودن آن را در نظر میگیریم، تا میزان علاقه و خوشایند بودن آن فعالیت را برای کودک.
عدم ارضای امیال جنسی
عدم ارضای امیال جنسی، بر جسم و روان فشاری زیادی وارد میکند. اگر محرومیتها موقت باشد تاثیرات نیز موقت هستند. ولی اگر بطور مدام حضور داشته باشند، میتوانند تاثیرات عمیق تری بر ابعاد مختلف بدنی و روحی فرد وارد کنند. عدم تجربهی لذت جنسی برای زن و مرد، با کاهش بیش از حد هورمون آندو مورفین همراه است و همانطور که گفتیم، این هورمون عامل مهمی در ایجاد احساس آرامش و شادی دارد.
نباید فراموش کرد که "حضور میل" اهمیت زیادی در تجربهی لذت در فرد دارد. بارور کردن میل یکی از عواملی است که انسان را در رسیدن به لذت جنسی یاری میدهد. بخاطر همین است که مثلا نوازش، نقش مهمی را در رابطهی جنسی بازی میکند. در حقیقت نوازش در بسیاری موارد با افزایش خواهش جنسی افراد، باعث میشود که رابطهی جنسی ارضا کنندهتری با یکدیگر داشته باشند.
میل جنسی زن در بیشتر دورانهای تاریخی، به گونهای منفور نگریسته شده است. به خاطر همین است که بیشتر قوانین مذهبی و اجتماعی، سعی در کنترل و سرکوب این امیال زن داشته اند. میل جنسی زن چنان ایجاد وحشت میکرده است، که بطرق مختلف سعی در مهار کردن آن کرده اند. خلق داستانها و اسطورههایی که در آن ها، زن و میل جنسی او، به صورتی شیطانی و مخرب به نمایش گذاشته شده است، نمودی از این وحشت است. در یونان باستان، افسانههای زیادی ابداع کرده بودند که در آن ها، پرسوناژهای اصلی ارواح خون آشام زنانی بودند که حتی پس از مرگ نیز در جستجوی ارضا امیال کثیفشان بودند.
در هند این ترس از زن در این ضرب المثل به چشم میخورد: "همچنان که آتش را با چوب نمیتوان آرام کرد و تمام رودهای دنیا، برای پر کردن دریا کفایت نمیکنند، میل زنان نیز هیچ گاه آرام نخواهد گرفت، حتی اگر تمام مردهای عالم را در اختیارشان بگذاری. "
در اروپای قرون وسطی، پدران کلیسا تمام تلاششان بر این بود که کریهترین چهرهی ممکن را از خواهشهای جنسی زن ارائه دهند. برای سنت ژان کریستف، تمام جادوهای سیاه از اشتهای سیری ناپذیر زنان سرچشمه میگیرد.
یکی از مشغولیات ذهنی عمدهی پزشکان قرن ۱۹ این بود که چگونه این اشتهای سیری ناپذیر زن را خاموش کنند. "دکتر فیو" در سال ۱۸۸۰ در مورد میل جنسی زن اینطور توصیح میدهد:
" شهوت جنسی زن خوشبختانه مخفی است. یعنی زن برای کشف این شهوت احتیاج به کمک مردان دارد. تا مردی آن را بیدار نکند، این خواهشها خفته میمانند. در نتیجه مردها باید کاملا مواظب باشند که تا میتوانند از بیدار شدن این امیا ل جلوگیری کنند و مراقب باشند که در هنگام انجام عمل جنسی، کاری انجام ندهند که این لذتهای شدید در زن بیدار شود. نباید فراموش کرد که همهی زنهای نجیب هم بطور بالقوه این شهوات بی حد را در خود نهفته دارند و این وظیفهی همسر است که مواظب باشد با " نوازشهای خطرناک" این لذایذ را بیدار نکند. "
پزشکان دیگر برای مهار کردن این امیال، راههای دیگری نیز پیشنهاد میکردند از جمله: آموزش زن در منفعل بودن، خجالتی و بی دست و پا بودن، استفاده از کمر بندهای عفت که آلت تناسلی زن را در خود محبوس میکرد و در نهایت اگر هیچکدام از اینها چاره ساز نبود، به بریدن بخش تا بخشهایی از آلت تناسلی زن اقدام میورزیدند. زیرا به عقیدهی آن ها، زن خوب و نجیب زنی بود که از امیال جنسی عاری باشد و تجربهی لذت جنسی را با خود به گور ببرد.
تمام این اقدامات، مثمر ثمر واقع شد و همانطور که دکتر ویلیام در سال ۱۸۴۰ اعلام میکند:
"در حال حاضر با صراحت تمام میتوانم اعلام کنم که سکسوآلیته زن خاموش شده است. عشق به کانون خانواده و فرزندان و کارهای خانه، تنها علائقی است که زنها احساس میکنند. بندرت پیش میآید که یک زن عمل جنسی را برای ارضا خودش طلب کند. "
در فرهنگ ما نیز اگر به ادبیات ایران رجوع کنیم، انعکاس چنین تصویری را از زن مشاهده میکنیم:
خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی، در اندرزی به پسرش از قول نظامی گنجوی چنین میگوید:
در اینجا سوال اصلی که در ذهن نقش میبندد این است که آیا واقعا این خواهشهای جنسی زن تا این حد سیری ناپذیر است؟ این که میل جنسی زن چیست و چگونه خود را نشان میدهد، بحثی مفصل است که در گفتار ما نمیگنجد و آن را به مقالات بعد موکول میکنیم. تنها ذکر این نکته لازم است که زن بخاطر ساختار عضو تناسلی اش و نقاط حساس آن (و نیزبه دلایل دیگر)، قادر است حسهای جنسی بسیار قوی را تجربه کند. اما به دلیل عدم تقارنی که در زمینهی جنسی با مرد دارد، بیشتر در معرض احساس محرومیت است. "عدم تطابق زمانی" که میتواند بین ارگاسم (اوج لذت جنسی) زن و مرد وجود داشته باشد میتواند عاملی باشد که مانع رسیدن زن به اوج لذت جنسی شود و همانگونه که نیاکان مانیز پی برده بودند، بیدار شدن و ارضا شدن میل جنسی در زن، به دلیل متفاوت بودن و دیررس بودنش نسبت به میل جنسی مرد، میتواند در رابطه کشف نشده باقی بماند.
میل جنسی و ترس
یکی از موانع لذت جنسی ترس است. ترس به نوعی میتواند "میل" را در انسان به اعماق وجودش سوق دهد
- ترس از گناه
همان طور که گفتیم در بسیاری از فرهنگ ها، عشق جنسی رابه عنوان گناه تلقی میکنند. این مسئله باعث شده است که بسیاری از افراد، "میل جنسی" و "لذت جنسی "را با گناهکار بودن برابر قرار میدهند. "سکوتی" که در بسیاری از خانوادهها در قبال مسائل جنسی وجود دارد، کافی است که ذهن فرزندان از آن تابویی بزرگ بسازد. در این خانواده ها، بچهها خیلی زود در مییابند که نه تنها سوال کردن در این زمینهها ممنوع است، بلکه کوچکترین حرکتی که به نوعی با سکسوآلیته در ارتباط باشد نیز شدیدا وقیح است.
حتی اگر در حوزهی ذهنی باشد: خواب دیدن، میل داشتن، نگاه کردن، بدن خود را نوازش کردن …اگر هم کلامی در این ارتباط بیان شود با ارزش گذاریهای منفی همراه است. "زشت است"، "منفور است"…تمام اینها در این جهت که تصویر شنیعی از امیال جنسی داده شود. (به عنوان نمونه مشاهده میکنیم تا زمانی نه چندان دور دراروپا، احساس گناه شدیدی در قبال امیال جنسی به افراد اعمال میشد و از متدهای گوناگونی برای سرکوب میل جنسی در نوجوانان استفاده میکردند (خصوصا در قرن ۱۸ و ۱۹).
مثلا برای اینکه نوجوان در رختخواب و حتی در خواب دست به خودارضایی نزند، از روشهایی مثل: حبس کردن دستها در کیسه، بستن دستها در هنگام خواب و ازهمه وحشتناک تر، نسب حلقهای فلزی به آلت تناسلی پسرها در هنگام خواب، استفاده میکردند. این حلقهها از داخل دارای تیغههای سوزن مانندی بودند که چنانچه در خواب نیز به نوجوان حالت تحریک جنسی دست میداد، تماس پوست آلت با تیغههای حلقه، باعث ایجاد دردی شدید و پایان دادن به این "میل منفور" بود.)
باید بگوییم، با مرور زمان، کودک ونوجوان این تابو هارا درونی میکنند. این تابو ها، به نوعی میل رابه زنجیر میکشند و باعث میشوند طبیعیترین حس انسان یا سرکوب شود و یا حضورشان فرد را در وحشت و از خود بیزاری غوطه ور کند. در حقیقت درونی کردن این تابو ها، میتواند اختلالات مهمی در میل جنسی و نیز رسیدن به لذت جنسی ایجاد کند. به عنوان مثال، فرد به محض قرار گرفتن در رابطه، دچار ترسهای شدید میشود. ترسهایی که او را از داشتن یک رابطه جنسی ارضا کننده محروم میکنند و یا هر بار که فرد تصمیم به برقراری رابطهی جنسی بگیرد افکار مزاحم، چیزهای دیگری را جایگزین میل جنسی فرد میکنند. ("الان موقع مناسب نیست، کلی کار دارم، ظرفهای کثیف مونده یا باید برم فاکتورها رو بدم")
یکی از پدیدههایی که بعنوان نمونه در بعضی از مردها سکس را با اضطراب زیاد همراه میکند، این است که بطور ناخود آگاه ارتباط با هر زنی برایشان تداعی رابطه با مادرشان است. این که مرد، زن را تنها به عنوان "جایگزین مادرش" تلقی کند، باعث میشود که در هنگام برقراری رابطهی جنسی، اضطرابهای شدیدی را در حوزهی آگاه ذهنش تجربه کند. زیرا این رابطه در نا خودآگاهش تصویری از "همخوابگی با مادرش" را دارد. بخاطر همین است که گروهی از مردان که وابستگی شدیدی به مادرانشان دارند، در هنگام شروع رابطه با یک زن دچار ترسهای شدیدی میشوند و این ترسها به نوعی بر میل جنسی آنها به آن زن تاثیر میگذارد و حتی میتواند باعث تجربهی ناتوانی جنسی در فرد شود. در خیلی از این موارد، برای حل مشکل، باید به اعماق و ریشههای آن پرداخت و در همین جهت، گاهی "روان درمانی"، الزامی میشود.
- ترس زاییده از تجربیات منفی
از عوامل دیگری که میتواند در فرد ترسهای عمیق در رابطه با کششهای جنسی ایجاد کند، تجربههای وحشتبار جنسی دردوران کودکی است. تجاوزهای جنسی به فرد در سنین پایین، میتواند در او احساس تنفر عمیقی نسبت به امیال جنسی ایجاد کنند. زیرا برای فرد میل جنسی، تداعی گر حس شرم و تحقیر و وحشت میشود.
یکی از عوامل دیگر ترس از نزدیکی جنسی، اولین تجربهی جنسی میتواند باشد. این مسئله، خصوصا در زنها و در کشورهای سنتی که حتی روز و ساعت اولین رابطهی جنسی، از پیش تعیین شده است به چشم میخورد. عدم آگاهی مرد به چگونگی بر انگیختن و ارضای امیال جنسی او ونیز نا آشنا بودن خود زن به امیال جنسی اش، در خیلی از موارد، این تجربه را برای زن به تجربهای دردناک و مشمئز کننده تبدیل میکند.
- ترس از لذت
هر چند این تیتر ممکن است در نظر اول به نظرمان غریب بیاید، زیرا به نظر میرسد که جذابیت لذت برای ما بحدی است که قاعدتا ترس را در همان اول باید متلاشی کند. ولی متاسفانه این ترس، جزو ترسهایی است که میتواند میل جنسی را در چنگال خود اسیر کند. در حقیقت، تجربهی لذت جنسی، تجربه ایست که وقتی نهایت فرد رادر بر میگیرد، میتواند برای افرادی که دوست دارند همه چیزشان در کنترل فکر و منطق باشد، وحشت غریبی ایجاد کند. زیرا برای این افراد، غرق شدن در لذت برابر است با "بچه گانه "عمل کردن.
یکی از بیمهای این افراد این است که با رها شدن در لذت، تصویر مضحکی از خود به فرد مقابل ارائه دهند. زیرا غرق شدن در لذت میتواند عکس العملهای فرد را از کادری که خودش و دیگری از او در ذهن دارند خارج کند و جنبهی دیگری از او را به نمایش بگذارد. مثلا اگر فردی باشد که عادت نداشته باشد احساساتش را در حرکات بدنش، در صدایش و نگاهش بروز دهد، تجربهی لذت را به عنوان خطری برای تصویری که از خود دارد و نیز تصویری که سعی دارد از خود به هم بسترش دهد، تلقی کند و نهایتا ترس از اینکه بروز این تجربه در ارتباطی که با فرد مقابل دارد تاثیر بگذارد. شاید بگویید خوب چه از این بهتر! اما مشکل این است که در خیلی روابط، نگه داشتن فاصله با دیگری، عملکردهای خاص خودش را دارد و از دست رفتن این فاصله برای بعضی آدمها گران تمام میشود. فرد حتی میتواند با وجود لذتی که از رها شدن در نوازشهای دیگری حاصلش میشود، در مقابل این میل مقاومت کند و آن به این علت که در زوجشان همیشه اوست که همه چیز را در دست میگیرد و کنترل میکند.
در اینجا بجاست کمی نیز از" ترس از صمیمیت" سخن بگوییم.
- ترس از صمیمیت
گفتیم "نگه داشتن فاصلهی عاطفی"، جزو مکانیسمهای دفاعی بعضی از اشخاص است. صمیمیت عاطفی بین یک زوج، تنها به در آغوش هم خفتن و یا گفتن جملههای احساسی و جنسی خلاصه نمیشود. صمیمیت، دیگری را به عمق درون خود راه دادن را نیز شامل میشود. با اینکه احساس خوبی میتواند باشد، ولی ریسک" بدفهمی"، "احساس کوچک شدن کردن" از جانب طرف مقابل را نیز به دنبال داشته باشد. به این دلیل و دلایل دیگر که در بحث ما نمیگنجد، در بعضی افراد رابطهی صمیمی به منزلهی تجاوز به حریم شخصی شان است و، چون رابطهی جنسی به نوعی میتواند در خود شخص و یا در شخص مقابل، انتظار صمیمیت بوجود آورد، پس برای فرد به گونهای به عنوان تهاجم نیروهای بیگانه به سرزمین درون تلقی میشود.
اگر در عواملی که در بالا ذکر کردیم توجه کنیم، متوجه میشویم که" رابطه"، یکی از فاکتورهای مهمی است که در ایجاد "ترس از میل جنسی" نقش دارد. به همین دلیل لازم میدانیم در مورد چگونگی تاثیر این دو بر هم، نکاتی را بیان کنیم.
میل جنسی و رابطه
یکی از تفاوتهای عمدهی انسان با حیوانات در زمینهی جنسی این است که امیال جنسی انسان از بعد غریزی شان بسیار فراتر میروند. از عواملی که برامیال جنسی انسان تاثیر فراوان دارد، رابطههای انسانی با تمام پیچ و خم هایش است. کیفیت و چگونگی رابطه عاطفی و روحی دو نفر، عامل تعیین کنندهای در ارتباط جنسی آنها میباشد.
امیال جنسی ما وقتی در رابطه با دیگری قرار میگیرند، با بسیاری عوامل دیگر ترکیب میشوند. ما، پیامهایی که در زندگی روزمره نمیتوانیم به شخص مقابل انتقال دهیم، با امیالمان ترکیب میکنیم. به این معنی که رابطه جنسی برایمان تنها وسیلهای برای ارضای امیال نمیشود، بلکه میتواند ابزاری شود که به وسیلهی آن با زبان گاهی "غیر کلامی " حرفهای ناگفته مان را با دیگری در میان بگذاریم؛ و یا حتی خشمها و عصبانیتها و نارضایتیهایی که در ابعاد دیگر از شخص مقابل داریم، به روابط جنسی انتقال دهیم. میل به تحقیر ویا سرزنش دیگری نیز در رابطه جنسی میتواند انعکاس پیدا کند. خصوصا زمانی که استفاده از " زبان " و "حرف زدن "برای مطرح کردن مشکلات و دلخوری ها، کنار گذاشته شود، سکس به عنوان حوزهای که درآن دو فرد بطورتنگاتنگ با هم در ارتباط هستند، تبدیل به فضایی " مناسب " (یا بهتر است بگوییم نامناسب!) برای "گفتگوهای های غیر زبانی" میشود.
نوع رابطهای که طرفین در زندگی روزمره با هم دارند، میتواند دربستر زناشویی ادامه پیدا کند. مثلا اگر زوج دچار مشکل" بازی قدرت" در رابطه شان باشند، حضور این پدیده در میل جنسی و در کیفیت معاشقه شان امکان دارد ایجاد اختلالاتی کند.
میل جنسی در انسان، نیاز به شکوفایی رابطه در ابعاد روحی- عاطفی اش دارد و بطور متقابل، میل جنسی به دیگری، جزو پایههای یک رابطهی شکوفا و صمیمی در زندگی زناشویی است. این دو عامل نه تنها در رابطهی دو طرف مهم هستند، بلکه تاثیر بسزایی نیز در اعتماد به نفس و تصویری که فرد از خود و دیگری دارد میگذارد.
در هر صورت واقعیت زیر انکار ناپذیر است:
مشکل بتوان به کسی که به عنوان فرد برای ما ارزش قائل نیست، میل جنسی داشت.
بر خلاف چیزی که خیلی از ما تصور میکنیم، در روابط طولانی مدت، عشق و یا حتی کشش جنسی بین دو نفر برای برقراری یک رابطه جنسی ارضا کننده، کافی نمیباشد. میبینیم که سیستم روانی و ارتباطی بشر، بدلیل پیچیدگی هایش، میتواند بطور مثبت و یا منفی بر "میل جنسی"، تاثیر بگذارد.
تعمق در رابطه و نیز ترسهای خودآگاه و ناخودآگاهمان، میتواند قدم مثبتی باشد برای اینکه با خواهشهای جنسی خود مستقیمتر ارتباط برقرار کنیم.
منبع:www.pezeshkan.org/?p=۱۲۱۶۲
میتوان گفت هستهی اصلی "میل جنسی"، غریزهی جنسی است که خود را به صورت رانش نشان میدهد. ممکن است شخص خاصی نیز هدف این میل نباشد و تنها بصورت یک خواهش، یک احتیاج بروز میکند. خواهشی که ریشه اش به عمل کرد بیولوژیکی مغز ارتباط دارد. گاهی مثل احساس گرسنگی و بدون اینکه نظر ما را بخواهد خودش را به ما تحمیل میکند. در بیشتر موارد عاملی محرک بیدار کننده امیال ماست. این محرک میتواند یک خواب، یک فانتزی و یا یک پدیدهی خارجی باشد. این محرک، به مغز ما نشانههایی تصویری، صوتی و یا بویایی و .. میفرستد. گیرندههای اعضای حسی ما (چشمها گوشها، پوست..) این نشانهها را به مغز ما منتقل میکند و میل در ما بیدار میشود.
حافظه نقش اساسی در شدت بخشیدن به این امیال دارد. حافظه، موقعیت حال را با خاطرهی تجربهی لذت در گذشته، آغشته میکند. تعریفی که از "میل" میدهیم هم، بر همین اساس است: "میل تجسم لذت در لحظهی واقعی و حال است"
میل و کمبود
در حقیقت طبق چیزی که روانشناسان معتقدند، شدت میل ارتباط مستقیم به میزان "احساس کمبود" دارد. اگر فردی که به او گرایش داریم، در پیش ما باشد، به دلیل اینکه احساس کمبود راحتتر میتواند ارضا شود، میزان میل نیز کمتر است. بر عکس وقتی فرد دست نیافتنی، دور یا ممنوع باشد، کمبود شدیدتر و در نتیجه میل عمیقتر است. "لاکان" روانکاو فرانسوی، تا آنجا پیش میرود که انسان را اینگونه تعریف میکند: "انسان چیزی نیست غیر از خواهش و فقدان. " به عقیده او، بشر را در تمام طول زندگی اش، یک احساس فقدان، دنبال میکند. این احساس فقدان ما را وادار میکند که دائم در جستجو باشیم. در جستجوی چیزی و یا کسی که این احساس خلا را پر کند و بر این جستجوی بی پایان، خاتمه دهد. به عقیدهی او، زندگی کردن یعنی از فقدانی به فقدان دیگر گذر کردن و نباید فراموش کرد که این احساس فقدان بیش از اینکه منفی باشد، موتوری است که انرژیهای ما را بسیج میکند و اگر در راه درست کانالیزه شود، خلاقیتهای بیشماری را در زمینههای گوناگون در ما بیدار میکند.
"لذت" بازتابی از ارضای میل
وقتی امیال ما ارضا میشوند، احساس بسیار مثبتی ما را فرا میگیرد. این احساس را لذت مینامیم. در بسیاری از تمدن ها، پدیدهی لذت به شدت سرکوب شده است و نتیجه آن که هنوز نیز در فرهنگهای گوناگون دید درستی نسبت به پدیدهی لذت وجود ندارد. در صورتی که طبق چیزی که دانشمندان و روانشناسان به ما میگویند، "ظرفیت لذت بردن " نه تنها پدیدهای روانی است، بلکه به نوعی در بیولوژِی ما ثبت شده است. بخش بیولوژیک لذت، به سیستمی در مغز ما بر میگردد (هیپوتالاموس و مراکز لمبیک) و حتی مولکولهای مخصوص به خودش را دارد (آندومرفین) که از نرونهای این مراکز ترشح میشود. هر فعالیت لذت بخش، این سیستم را به کار میاندازد و میزان آندومرفین را در خون بالا میبرد. آب خوردن، غذا خوردن، ادرار کردن، ورزش کردن و خصوصا عشق بازی کردن، میتوانند عامل این بالا رفتن باشند و احساس لذت را در ما ایجاد کنند. ترشح آندومرفین در خون هم زمان باعث کاهش اضطراب و استرس و درد، و افزایش احساس رضایت و خوشحالی، و نیز حتی ظرفیتهای ذهنی و هوشی میشود.
کار کرد دیگری که پدیدهی "لذت بردن" در زندگی روزمرهی ما دارد این است که به صورت موتور اعمال ما عمل میکند. زیرا تجربهی لذت، به عنوان پاداشی است که انگیزهی ما را برای دوباره انجام دادن آن فعالیت، افزایش میدهد. در حقیقت خاطرهی لذت در ذهن ما، امیالمان را بیدار نگه میدارد. تجربهی لذت به بشر یاری میدهد که وجود زمینی اش را راحتتر بپذیرد. وجودی که آگاهی به مرگ او را میتواند به اوج اضطراب برد. قرنهای زیادی بشر لذت را به عنوان گناه تلقی میکرد در صورتی که جستجوی لذت، بزرگترین محرک و موتور زندگی است.
روانکاوی، "میل" را در بشر بعنوان "عامل مولد فشار جسمی و روانی"، و "لذت" را بمنزلهی پدیدهای خوشایند که به این فشارها پایان میدهد، تلقی میکند.
در فرهنگ ما، در پرورش و تربیت کودکانمان، به این پدیدهی لذت بردن به هیچ وجه بها داده نشده است. در فرهنگ ما یکی از بزرگترین موتورهای اعمال ما، تصویری است که از خود به دیگران و به اجتماع میدهیم و به فرزندان مان نیز این را به عنوان بزرگترین انگیزهی اعمال و تصمیم گیری هاشان، القا میکنیم. بچههای ما، باید کارهایی انجام دهند تا در نظردیگران " بچه خوبی "به نظر برسند. بندرت پیش میآید که به "لذت بردن" به عنوان عامل تعیین کننده انتخابشان بها دهیم. اگر کودکان مان را درحال انجام کاری لذت بخش، ولی بی فایده مشاهده کنیم، آن کار را وقت تلف کردن تلقی میکنیم و چنانچه کودکان مان را به فعالیتهایی سوق میدهیم، بیشتر جنبهی وجه اجتماعی و مفید بودن آن را در نظر میگیریم، تا میزان علاقه و خوشایند بودن آن فعالیت را برای کودک.
عدم ارضای امیال جنسی
عدم ارضای امیال جنسی، بر جسم و روان فشاری زیادی وارد میکند. اگر محرومیتها موقت باشد تاثیرات نیز موقت هستند. ولی اگر بطور مدام حضور داشته باشند، میتوانند تاثیرات عمیق تری بر ابعاد مختلف بدنی و روحی فرد وارد کنند. عدم تجربهی لذت جنسی برای زن و مرد، با کاهش بیش از حد هورمون آندو مورفین همراه است و همانطور که گفتیم، این هورمون عامل مهمی در ایجاد احساس آرامش و شادی دارد.
نباید فراموش کرد که "حضور میل" اهمیت زیادی در تجربهی لذت در فرد دارد. بارور کردن میل یکی از عواملی است که انسان را در رسیدن به لذت جنسی یاری میدهد. بخاطر همین است که مثلا نوازش، نقش مهمی را در رابطهی جنسی بازی میکند. در حقیقت نوازش در بسیاری موارد با افزایش خواهش جنسی افراد، باعث میشود که رابطهی جنسی ارضا کنندهتری با یکدیگر داشته باشند.
میل جنسی زن در بیشتر دورانهای تاریخی، به گونهای منفور نگریسته شده است. به خاطر همین است که بیشتر قوانین مذهبی و اجتماعی، سعی در کنترل و سرکوب این امیال زن داشته اند. میل جنسی زن چنان ایجاد وحشت میکرده است، که بطرق مختلف سعی در مهار کردن آن کرده اند. خلق داستانها و اسطورههایی که در آن ها، زن و میل جنسی او، به صورتی شیطانی و مخرب به نمایش گذاشته شده است، نمودی از این وحشت است. در یونان باستان، افسانههای زیادی ابداع کرده بودند که در آن ها، پرسوناژهای اصلی ارواح خون آشام زنانی بودند که حتی پس از مرگ نیز در جستجوی ارضا امیال کثیفشان بودند.
در هند این ترس از زن در این ضرب المثل به چشم میخورد: "همچنان که آتش را با چوب نمیتوان آرام کرد و تمام رودهای دنیا، برای پر کردن دریا کفایت نمیکنند، میل زنان نیز هیچ گاه آرام نخواهد گرفت، حتی اگر تمام مردهای عالم را در اختیارشان بگذاری. "
در اروپای قرون وسطی، پدران کلیسا تمام تلاششان بر این بود که کریهترین چهرهی ممکن را از خواهشهای جنسی زن ارائه دهند. برای سنت ژان کریستف، تمام جادوهای سیاه از اشتهای سیری ناپذیر زنان سرچشمه میگیرد.
یکی از مشغولیات ذهنی عمدهی پزشکان قرن ۱۹ این بود که چگونه این اشتهای سیری ناپذیر زن را خاموش کنند. "دکتر فیو" در سال ۱۸۸۰ در مورد میل جنسی زن اینطور توصیح میدهد:
" شهوت جنسی زن خوشبختانه مخفی است. یعنی زن برای کشف این شهوت احتیاج به کمک مردان دارد. تا مردی آن را بیدار نکند، این خواهشها خفته میمانند. در نتیجه مردها باید کاملا مواظب باشند که تا میتوانند از بیدار شدن این امیا ل جلوگیری کنند و مراقب باشند که در هنگام انجام عمل جنسی، کاری انجام ندهند که این لذتهای شدید در زن بیدار شود. نباید فراموش کرد که همهی زنهای نجیب هم بطور بالقوه این شهوات بی حد را در خود نهفته دارند و این وظیفهی همسر است که مواظب باشد با " نوازشهای خطرناک" این لذایذ را بیدار نکند. "
پزشکان دیگر برای مهار کردن این امیال، راههای دیگری نیز پیشنهاد میکردند از جمله: آموزش زن در منفعل بودن، خجالتی و بی دست و پا بودن، استفاده از کمر بندهای عفت که آلت تناسلی زن را در خود محبوس میکرد و در نهایت اگر هیچکدام از اینها چاره ساز نبود، به بریدن بخش تا بخشهایی از آلت تناسلی زن اقدام میورزیدند. زیرا به عقیدهی آن ها، زن خوب و نجیب زنی بود که از امیال جنسی عاری باشد و تجربهی لذت جنسی را با خود به گور ببرد.
تمام این اقدامات، مثمر ثمر واقع شد و همانطور که دکتر ویلیام در سال ۱۸۴۰ اعلام میکند:
"در حال حاضر با صراحت تمام میتوانم اعلام کنم که سکسوآلیته زن خاموش شده است. عشق به کانون خانواده و فرزندان و کارهای خانه، تنها علائقی است که زنها احساس میکنند. بندرت پیش میآید که یک زن عمل جنسی را برای ارضا خودش طلب کند. "
در فرهنگ ما نیز اگر به ادبیات ایران رجوع کنیم، انعکاس چنین تصویری را از زن مشاهده میکنیم:
خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی، در اندرزی به پسرش از قول نظامی گنجوی چنین میگوید:
در اینجا سوال اصلی که در ذهن نقش میبندد این است که آیا واقعا این خواهشهای جنسی زن تا این حد سیری ناپذیر است؟ این که میل جنسی زن چیست و چگونه خود را نشان میدهد، بحثی مفصل است که در گفتار ما نمیگنجد و آن را به مقالات بعد موکول میکنیم. تنها ذکر این نکته لازم است که زن بخاطر ساختار عضو تناسلی اش و نقاط حساس آن (و نیزبه دلایل دیگر)، قادر است حسهای جنسی بسیار قوی را تجربه کند. اما به دلیل عدم تقارنی که در زمینهی جنسی با مرد دارد، بیشتر در معرض احساس محرومیت است. "عدم تطابق زمانی" که میتواند بین ارگاسم (اوج لذت جنسی) زن و مرد وجود داشته باشد میتواند عاملی باشد که مانع رسیدن زن به اوج لذت جنسی شود و همانگونه که نیاکان مانیز پی برده بودند، بیدار شدن و ارضا شدن میل جنسی در زن، به دلیل متفاوت بودن و دیررس بودنش نسبت به میل جنسی مرد، میتواند در رابطه کشف نشده باقی بماند.
میل جنسی و ترس
یکی از موانع لذت جنسی ترس است. ترس به نوعی میتواند "میل" را در انسان به اعماق وجودش سوق دهد
- ترس از گناه
همان طور که گفتیم در بسیاری از فرهنگ ها، عشق جنسی رابه عنوان گناه تلقی میکنند. این مسئله باعث شده است که بسیاری از افراد، "میل جنسی" و "لذت جنسی "را با گناهکار بودن برابر قرار میدهند. "سکوتی" که در بسیاری از خانوادهها در قبال مسائل جنسی وجود دارد، کافی است که ذهن فرزندان از آن تابویی بزرگ بسازد. در این خانواده ها، بچهها خیلی زود در مییابند که نه تنها سوال کردن در این زمینهها ممنوع است، بلکه کوچکترین حرکتی که به نوعی با سکسوآلیته در ارتباط باشد نیز شدیدا وقیح است.
حتی اگر در حوزهی ذهنی باشد: خواب دیدن، میل داشتن، نگاه کردن، بدن خود را نوازش کردن …اگر هم کلامی در این ارتباط بیان شود با ارزش گذاریهای منفی همراه است. "زشت است"، "منفور است"…تمام اینها در این جهت که تصویر شنیعی از امیال جنسی داده شود. (به عنوان نمونه مشاهده میکنیم تا زمانی نه چندان دور دراروپا، احساس گناه شدیدی در قبال امیال جنسی به افراد اعمال میشد و از متدهای گوناگونی برای سرکوب میل جنسی در نوجوانان استفاده میکردند (خصوصا در قرن ۱۸ و ۱۹).
مثلا برای اینکه نوجوان در رختخواب و حتی در خواب دست به خودارضایی نزند، از روشهایی مثل: حبس کردن دستها در کیسه، بستن دستها در هنگام خواب و ازهمه وحشتناک تر، نسب حلقهای فلزی به آلت تناسلی پسرها در هنگام خواب، استفاده میکردند. این حلقهها از داخل دارای تیغههای سوزن مانندی بودند که چنانچه در خواب نیز به نوجوان حالت تحریک جنسی دست میداد، تماس پوست آلت با تیغههای حلقه، باعث ایجاد دردی شدید و پایان دادن به این "میل منفور" بود.)
باید بگوییم، با مرور زمان، کودک ونوجوان این تابو هارا درونی میکنند. این تابو ها، به نوعی میل رابه زنجیر میکشند و باعث میشوند طبیعیترین حس انسان یا سرکوب شود و یا حضورشان فرد را در وحشت و از خود بیزاری غوطه ور کند. در حقیقت درونی کردن این تابو ها، میتواند اختلالات مهمی در میل جنسی و نیز رسیدن به لذت جنسی ایجاد کند. به عنوان مثال، فرد به محض قرار گرفتن در رابطه، دچار ترسهای شدید میشود. ترسهایی که او را از داشتن یک رابطه جنسی ارضا کننده محروم میکنند و یا هر بار که فرد تصمیم به برقراری رابطهی جنسی بگیرد افکار مزاحم، چیزهای دیگری را جایگزین میل جنسی فرد میکنند. ("الان موقع مناسب نیست، کلی کار دارم، ظرفهای کثیف مونده یا باید برم فاکتورها رو بدم")
یکی از پدیدههایی که بعنوان نمونه در بعضی از مردها سکس را با اضطراب زیاد همراه میکند، این است که بطور ناخود آگاه ارتباط با هر زنی برایشان تداعی رابطه با مادرشان است. این که مرد، زن را تنها به عنوان "جایگزین مادرش" تلقی کند، باعث میشود که در هنگام برقراری رابطهی جنسی، اضطرابهای شدیدی را در حوزهی آگاه ذهنش تجربه کند. زیرا این رابطه در نا خودآگاهش تصویری از "همخوابگی با مادرش" را دارد. بخاطر همین است که گروهی از مردان که وابستگی شدیدی به مادرانشان دارند، در هنگام شروع رابطه با یک زن دچار ترسهای شدیدی میشوند و این ترسها به نوعی بر میل جنسی آنها به آن زن تاثیر میگذارد و حتی میتواند باعث تجربهی ناتوانی جنسی در فرد شود. در خیلی از این موارد، برای حل مشکل، باید به اعماق و ریشههای آن پرداخت و در همین جهت، گاهی "روان درمانی"، الزامی میشود.
- ترس زاییده از تجربیات منفی
از عوامل دیگری که میتواند در فرد ترسهای عمیق در رابطه با کششهای جنسی ایجاد کند، تجربههای وحشتبار جنسی دردوران کودکی است. تجاوزهای جنسی به فرد در سنین پایین، میتواند در او احساس تنفر عمیقی نسبت به امیال جنسی ایجاد کنند. زیرا برای فرد میل جنسی، تداعی گر حس شرم و تحقیر و وحشت میشود.
یکی از عوامل دیگر ترس از نزدیکی جنسی، اولین تجربهی جنسی میتواند باشد. این مسئله، خصوصا در زنها و در کشورهای سنتی که حتی روز و ساعت اولین رابطهی جنسی، از پیش تعیین شده است به چشم میخورد. عدم آگاهی مرد به چگونگی بر انگیختن و ارضای امیال جنسی او ونیز نا آشنا بودن خود زن به امیال جنسی اش، در خیلی از موارد، این تجربه را برای زن به تجربهای دردناک و مشمئز کننده تبدیل میکند.
- ترس از لذت
هر چند این تیتر ممکن است در نظر اول به نظرمان غریب بیاید، زیرا به نظر میرسد که جذابیت لذت برای ما بحدی است که قاعدتا ترس را در همان اول باید متلاشی کند. ولی متاسفانه این ترس، جزو ترسهایی است که میتواند میل جنسی را در چنگال خود اسیر کند. در حقیقت، تجربهی لذت جنسی، تجربه ایست که وقتی نهایت فرد رادر بر میگیرد، میتواند برای افرادی که دوست دارند همه چیزشان در کنترل فکر و منطق باشد، وحشت غریبی ایجاد کند. زیرا برای این افراد، غرق شدن در لذت برابر است با "بچه گانه "عمل کردن.
یکی از بیمهای این افراد این است که با رها شدن در لذت، تصویر مضحکی از خود به فرد مقابل ارائه دهند. زیرا غرق شدن در لذت میتواند عکس العملهای فرد را از کادری که خودش و دیگری از او در ذهن دارند خارج کند و جنبهی دیگری از او را به نمایش بگذارد. مثلا اگر فردی باشد که عادت نداشته باشد احساساتش را در حرکات بدنش، در صدایش و نگاهش بروز دهد، تجربهی لذت را به عنوان خطری برای تصویری که از خود دارد و نیز تصویری که سعی دارد از خود به هم بسترش دهد، تلقی کند و نهایتا ترس از اینکه بروز این تجربه در ارتباطی که با فرد مقابل دارد تاثیر بگذارد. شاید بگویید خوب چه از این بهتر! اما مشکل این است که در خیلی روابط، نگه داشتن فاصله با دیگری، عملکردهای خاص خودش را دارد و از دست رفتن این فاصله برای بعضی آدمها گران تمام میشود. فرد حتی میتواند با وجود لذتی که از رها شدن در نوازشهای دیگری حاصلش میشود، در مقابل این میل مقاومت کند و آن به این علت که در زوجشان همیشه اوست که همه چیز را در دست میگیرد و کنترل میکند.
در اینجا بجاست کمی نیز از" ترس از صمیمیت" سخن بگوییم.
- ترس از صمیمیت
گفتیم "نگه داشتن فاصلهی عاطفی"، جزو مکانیسمهای دفاعی بعضی از اشخاص است. صمیمیت عاطفی بین یک زوج، تنها به در آغوش هم خفتن و یا گفتن جملههای احساسی و جنسی خلاصه نمیشود. صمیمیت، دیگری را به عمق درون خود راه دادن را نیز شامل میشود. با اینکه احساس خوبی میتواند باشد، ولی ریسک" بدفهمی"، "احساس کوچک شدن کردن" از جانب طرف مقابل را نیز به دنبال داشته باشد. به این دلیل و دلایل دیگر که در بحث ما نمیگنجد، در بعضی افراد رابطهی صمیمی به منزلهی تجاوز به حریم شخصی شان است و، چون رابطهی جنسی به نوعی میتواند در خود شخص و یا در شخص مقابل، انتظار صمیمیت بوجود آورد، پس برای فرد به گونهای به عنوان تهاجم نیروهای بیگانه به سرزمین درون تلقی میشود.
اگر در عواملی که در بالا ذکر کردیم توجه کنیم، متوجه میشویم که" رابطه"، یکی از فاکتورهای مهمی است که در ایجاد "ترس از میل جنسی" نقش دارد. به همین دلیل لازم میدانیم در مورد چگونگی تاثیر این دو بر هم، نکاتی را بیان کنیم.
میل جنسی و رابطه
یکی از تفاوتهای عمدهی انسان با حیوانات در زمینهی جنسی این است که امیال جنسی انسان از بعد غریزی شان بسیار فراتر میروند. از عواملی که برامیال جنسی انسان تاثیر فراوان دارد، رابطههای انسانی با تمام پیچ و خم هایش است. کیفیت و چگونگی رابطه عاطفی و روحی دو نفر، عامل تعیین کنندهای در ارتباط جنسی آنها میباشد.
امیال جنسی ما وقتی در رابطه با دیگری قرار میگیرند، با بسیاری عوامل دیگر ترکیب میشوند. ما، پیامهایی که در زندگی روزمره نمیتوانیم به شخص مقابل انتقال دهیم، با امیالمان ترکیب میکنیم. به این معنی که رابطه جنسی برایمان تنها وسیلهای برای ارضای امیال نمیشود، بلکه میتواند ابزاری شود که به وسیلهی آن با زبان گاهی "غیر کلامی " حرفهای ناگفته مان را با دیگری در میان بگذاریم؛ و یا حتی خشمها و عصبانیتها و نارضایتیهایی که در ابعاد دیگر از شخص مقابل داریم، به روابط جنسی انتقال دهیم. میل به تحقیر ویا سرزنش دیگری نیز در رابطه جنسی میتواند انعکاس پیدا کند. خصوصا زمانی که استفاده از " زبان " و "حرف زدن "برای مطرح کردن مشکلات و دلخوری ها، کنار گذاشته شود، سکس به عنوان حوزهای که درآن دو فرد بطورتنگاتنگ با هم در ارتباط هستند، تبدیل به فضایی " مناسب " (یا بهتر است بگوییم نامناسب!) برای "گفتگوهای های غیر زبانی" میشود.
نوع رابطهای که طرفین در زندگی روزمره با هم دارند، میتواند دربستر زناشویی ادامه پیدا کند. مثلا اگر زوج دچار مشکل" بازی قدرت" در رابطه شان باشند، حضور این پدیده در میل جنسی و در کیفیت معاشقه شان امکان دارد ایجاد اختلالاتی کند.
میل جنسی در انسان، نیاز به شکوفایی رابطه در ابعاد روحی- عاطفی اش دارد و بطور متقابل، میل جنسی به دیگری، جزو پایههای یک رابطهی شکوفا و صمیمی در زندگی زناشویی است. این دو عامل نه تنها در رابطهی دو طرف مهم هستند، بلکه تاثیر بسزایی نیز در اعتماد به نفس و تصویری که فرد از خود و دیگری دارد میگذارد.
در هر صورت واقعیت زیر انکار ناپذیر است:
مشکل بتوان به کسی که به عنوان فرد برای ما ارزش قائل نیست، میل جنسی داشت.
بر خلاف چیزی که خیلی از ما تصور میکنیم، در روابط طولانی مدت، عشق و یا حتی کشش جنسی بین دو نفر برای برقراری یک رابطه جنسی ارضا کننده، کافی نمیباشد. میبینیم که سیستم روانی و ارتباطی بشر، بدلیل پیچیدگی هایش، میتواند بطور مثبت و یا منفی بر "میل جنسی"، تاثیر بگذارد.
تعمق در رابطه و نیز ترسهای خودآگاه و ناخودآگاهمان، میتواند قدم مثبتی باشد برای اینکه با خواهشهای جنسی خود مستقیمتر ارتباط برقرار کنیم.
منبع:www.pezeshkan.org/?p=۱۲۱۶۲
ارسال نظر