کار بزرگ "احمد افشار" چه بود؟
دکتر عباس امام، مترجم، نویسنده، خوزستانشناس و عضو هیات علمی دانشگاه شهید چمران اهواز، معتقد است روانشاد حاج احمد افشار دزفولی نیکوکاری بود که باید از او مجسمه ساخت.
«گشت و گذاری در شهرستان دزفول و حومه و توابع آن نشان میدهد که فرهنگ وقف و نیکوکاری در این شهر پیشینهای طولانی و جلوههایی خاص دارد. در یک جا، بیمارستانی وقفی به چشم میخورد و در جایی مدرسه و دبیرستانی اهدایی، در منطقهای از شهر آموزشکدهای فنی و حرفهای به هزینه نیکوکاران برپا شده و در کوچهای مسجد و حسینیهای موقوفه، در خیابانی یک مرکز بهداشتی خیریه ساختهاند و یا یک سالن ورزشی فرهنگی چند منظوره، در گوشهای از یک مدرسه، نمازخانهای اهدایی ساخته شده و در گوشه گوشه شهر و روستاهای آن، زمینهایی اهدایی و وقف شده از سوی خیرین نیکوکار و نیک اندیش برای اهداف انسانی گوناگون.
در تاریخ معاصر دزفول، شمار این خیرین، چه مرد و چه زن، سر به دهها نفر میزند. طبیعی است ذکر نام یکایک این انسانهای شریف در این نوشته کوتاه امکانپذیر نیست، اما وظیفه اخلاقی و وجدانی حکم میکند تا این نوشتار نام دستکم چند تن از این عزیزان معرفی شود، عزیزانی از خاندانهای آیت الله نبوی، افشار، توتونچی، آصف، محسنی، طهماسبی، خسروی، درویش زاده، ریسمانسنج، بهروز، پورهنگ، دفتری، عصاریان و نیز سایر خادمان گمنام این عرصه.
در این میان، به گواه ذهن و زبان مردمان قدرشناس دزفول، در نیم قرن اخیر کارنامه نیکوکاریهای ماندگار، درخشان، پربار و بیاجر و منت روانشاد حاج احمد افشار رنگ و بویی خاص دارد. در واقع، هزینه کرد خیریه های حاج احمد افشار در طول پنجاه شصت سال گذشته در دزفول، خوزستان، بخشهایی از استانهای کشور و حتی برخی کشورهای خارج سر به تریلیاردها تومان میزند(اشتباه نکنید، میلیونها نمی گویم؛ میلیاردها نمیگویم، این رقم حتی از تریلیاردها تومان فراتر است، اما چه کنم که ریاضیات من ضعیف است، و رقمی بالاتر از تریلیارد نمیشناسم). اگر از کارنامه حاج احمد افشار چیزی نمیدانید قطعاً این ادعا برایتان تعجب برانگیز و بلکه باور نکردنی است. اما، نگران نباشید چرا که ما با ذکر مشخصات، عکس و تصویر برخی از این باقیات صالحات وی را به شما نشان خواهیم داد:
ساخت بیمارستان افشار دزفول (با مشارکت برادر بزرگشان روانشاد حاج علی محمد افشار در سالهای دهه 1340) ساخت دبستان و دبیرستان افشار در دزفول در سالهای دهه 1340، تقبل هزینه حدود 60 درصد ساخت بیمارستان روانشاد دکتر گنجویان در دزفول در سالهای پس از جنگ عراق علیه ایران، ساخت اورژانس بیمارستان روانشاد دکتر گنجویان، ساخت دانشگاه علوم پزشکی دزفول در محوطه بیمارستان روانشاد دکتر گنجویان، ساخت 24 واحد مسکونی جهت پزشکان شاغل در بیمارستان روانشاد دکتر گنجویان، ساخت مرکز نگهداری معلولین ذهنی در دزفول، ساخت اردوگاه فرهنگی دانش آموزی در کنار رودخانه دز، ساخت خوابگاه دانشجویی صدف برای دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز در خیابان فروردین منطقه گلستان اهواز از جمله فعالیتهای خیریهای است که حاج احمد افشار انجام داده است.
ساخت دانشکده فنی و حرفهای حاج احمد افشار در شوشتر، ساخت تعدادی واحد مسکونی جهت افراد مستمند در دزفول، ساخت 13 مرکز آموزشی در نقاط مختلف ایران از جمله در نمین، اردبیل، صباشهر و زابل، کمکهای نقدی فراوان به مراکز جذامیان در تبریز و مشهد، کمکهای مالی فراوان ماهانه به خانوادههای فقیر در دزفول، استان و کشور، تأمین کمک مالی به آزاد کردن سالانه چندین زندانی ناتوان از پرداخت دیه، ساخت بیمارستان بیماران سرطانی در کشور سریلانکا، تأمین نیازمندیهای چندین مرکز نگهداری فرزندان بی سرپرست در روسیه و اوکراین، کمک به نیازمندان و ساخت چند مدرسه در کشور مالی، مشارکت در تهیه و توزیع مواد غذایی و خوراکی نذری در دزفول در طول سال و به ویژه در شبهای ماه رمضان، مشارکت گسترده در ساخت بیمارستان های شماره یک و دو اهواز( یعنی بیمارستانهای جندیشاپور سابق یا امام خمینی فعلی و گلستان اهواز) در دهه های 1330 تا 1340خورشیدی از دیگر فعالیتهای خیریهای است که حاج احمد افشار انجام داده است.
روانشاد حاج احمد افشار (متولد هشتم مهر ماه1301 دزفول، و درگذشت 1390 در شهر ساوثهمپتون انگلیس) در خانوادهای ثروتمند و تاجرپیشه به دنیا آمد و به سنت خانوادههای قدیمی با پیگیری حرفه خانوادگی، تمامی عمر خود را در تجارت و بازرگانی سپری کرد، اما نکته اینجاست که وی از همان آغاز سالهای جوانی و اوجگیری بهبود وضع مالی خود همواره در فکر خدمت به مردم فقیر، تنگدست و بی پناه شهر بود.
از یکی از سالخوردگان دزفولی همسن و سال و دوست ایام میانسالی ایشان شنیدهام که از آن روانشاد نقل میکرد: "در همان سالهای اول رونق اوضاع تجاری خودم بسیار تحت تأثیر این کلام معصوم قرار گرفتم که مَن اَصبَحَ وَ لَمُ یَهتَمَ بِاُمور المسلمین فلیس بمسلم (هر کسی صبح برخیزد و در بهبود امور مسلمین نکوشد مسلمان شمرده نمی شود). از همان زمان، به تدریج ایشان شروع به انجام امور خیریه در سطح وسیع اجتماعی میکند، کاری که تا واپسین دم حیات بدان پایبند ماند.
از دبستان و دبیرستان افشار بگویم که طی پنجاه سال گذشته هزاران هزار نوجوان دزفولی و غیر دزفولی سالهای تحصیل دبستانی و دبیرستانی خود را در آنها به انجام رساندهاند، جوانانی که بعضاً هر کدام به چهرههای موفقی در عرصههای گوناگون جامعه داخل و خارج کشور تبدیل شدهاند. از بیمارستان افشار بگویم که طی نیم قرن اخیر، شمار بیماران پذیرش و درمان شده در آن به میلیونها نفر میرسد، بویژه نقش بیمارستان افشار دزفول در سالهای دفاع مقدس در خوزستان نقشی کم نظیر بوده است. در همین بیمارستان افشار بود که هم هزاران هزار نفر افراد غیرنظامی دزفول، اندیمشک و شوش در سالهای یورش وحشیانه صدام و نیز هزاران رزمنده جبهههای شوش، کرخه، طلائیه و چزابه در این بیمارستان مداوا شدند.
به این میاندیشم که اگر نبود حس انسان دوستی این مرد شریف، معلوم نبود جمعی از معلولین ذهنی زبان بسته و معصوم این شهر و دیار، در کجا و در چه شرایط اسفناک و ناخوشایندی رها می شدند! به این میاندیشم که بیمارستان بزرگ روانشاد دکتر گنجویان در دزفول نیز که خود بیمارستانی است در خدمت هزاران هزار بیمار چندین استان (خوزستان، ایلام، لرستان و چهارمحال و بختیاری)، با همت همین نیکمرد بعد از چند دهه بلاتکلیفی، سرانجام به بهره برداری رسید. حاج احمد افشار بود که با میلیاردها تومان هزینه بی برگشت خویش در عمل نشان داد که وفادار بوده است به مضمون مَن اَصبَحَ وَ لَمُ یَهتَمَ بِاُمور المسلمین فلیس بمسلم.
در منطقه گلستان اهواز، در خیابان فروردین و در کنار ساختمان اداری شرکت دز آب، خوابگاهی دانشجویی وجود دارد که متعلق به دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز است و خوابگاه صدف نام دارد، خوابگاهی که تا کنون مأمن صدها دانشجوی آینده ساز این سرزمین بوده است. وقتی به دیوار این خوابگاه نگاه میکنی میبینی بر کتیبه سر در ورودی خوابگاه بعد از ذکر آیه شریفه "اولئک یسارعون فی الخیرات و هم لها سابقون" (اینان در کارهای نیک بر یکدیگر پیشی میگیرند چرا که رهرو پیشینیان خیّر هستند). چنین حک شده، اهدایی حاج احمد افشار. اینجاست که باز هم متوجه روح بلند این خیّر میشوی و به او آفرین می گویی که با دست و دلبازی و سخاوتی مثال زدنی، میلیونها تومان هزینه ساخت این ساختمان کرده است.
وقتی در گرمای طاقت فرسای خوزستان و دزفول میبینم و می شنوم کسی به نام حاج احمد افشار به فکر گذراندن اوقات فراغت نوجوانان و جوانان دزفولی بوده و بیهیچگونه چشمداشتی میلیاردها تومان صرف این طرح کرده به او و روح و روانش درود میفرستم.
وقتی به عنوان یک دزفولی خبردار می شوی که در این وانفسای گرانی، بیپولی و تنگناهای بودجهای کشور در استانهای آذربایجان شرقی (نمین)، اردبیل (اردبیل)، فارس (صفاشهر) و سیستان و بلوچستان (زابل)، حاج احمد افشار دزفولی آستین همّت بالا زده و 13 واحد آموزشی برپا کرده، و به فرهنگ ایران و اسلام خدمت بی شائبه کرده، بر خود میبالی که با چنین شخصی همشهری هستی.
وقتی میبینی که گستره کارهای خیریّه حاج احمد افشار دزفولی مرزهای کشور را در نوردیده و حتی در کشورهای سریلانکا، روسیه، اوکراین و مالی نیز از خوان ثروت خود بی دریغ به نیازمندان کمک کرده، باید به دزفولی بودن، خوزستانی بودن، ایرانی بودن و مسلمان بودن خود افتخار کنی. با این اوصاف، باید بپذیریم که "الکاسب حبیب الله" (تاجر و کاسب، دوست خداوند است) برازنده این نیمکرد است که بی تردید نمادی از "ابرار" در فرهنگ اسلامی است: لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون(تا انفاق نکنید به مقام نیکان نخواهید رسید).
سخن کوتاه کنم. با این همه زمینههای تحسین و تجلیل همگانی جالب است بدانیم که روانشاد حاج احمد افشار در پنجاه، شصت سال گذشته حتی یکبار هم حاضر نشد در مجامع رسمی حضور یابد تا از خدماتش در ملاء عام تقدیر شود چرا که قاعدتاً اینگونه افراد خدا اندیش با خدا معامله میکنند.
این را هم یادآور شوم که در نیم قرن اخیر حاج احمد افشار اصولاً در دزفول زندگی نمیکرد، یا در تهران بود و یا در خارج از کشور و پیگیر تجارت خود، بویژه تجارت چای معروف به "چای احمد" که در دهههای اخیر در سرتاسر کشور نشان تجاری کاملا شناخته شدهای است. اما، باقیات صالحات او به خوبی نشان میدهد که وی قطعاً همواره دل در گروه زادگاهش "دسفیل" (دزفول) داشته است. به همین دلیل، آن مرحوم وصیت کرده بود تا در "دسفیل "و گورستان بقعه رودبند دفن شود، که شد. البته، حضور هزاران شهروند دزفولی در تشییع جنازه باشکوه این نیکمرد نیک اندیش در روزهای پایانی دیماه 1390 خود گواهی بود بر قدرشناسی مردم شهر از این خیّر گریزان از نام و عنوان.
با این تفاصیل محدود، حال که در آستانه سومین سالگرد درگذشت این خیّر بی نظیر تاریخ دزفول معاصر هستیم پیشنهاد میشود در روزگاری که برای کوچکترین کارها و موفقیتها به افراد سکه و خودرو اهدا میشود، مردم دزفول، فرهنگ دوستان و مسئولین این شهر دست به دست هم داده تا به عنوان پاسداشت پایدار و به یاد ماندنی خدمات ستودنی حاج احمد افشار و نیز شناساندن اینگونه انسانهای شریف به نسل امروز و همچنین تشویق و ترغیب سایر عزیزان نیکوکار این شهر و دیار، تندیسی از ایشان ساخته و در یکی از میادین مرکزی شهردزفول نصب کنند.
بی تعارف بگویم به بیمارستان بزرگ نمازی شیراز بروید تا ببینید چطور هموطنان شیرازی در ورودی این بیمارستان تاریخی شهر خود، مجسمه بنیانگذار آن روانشاد حاج محمد نمازی را نصب کردهاند، و برایش فاتحه می خوانند و صد البته که نصب تندیس بزرگان علم، ادب، فرهنگ، تاریخ و جنگ تحمیلی هم ضرورتی است کاملاً بدیهی، هم کاملاً اساسی و هم کاملاً رایج در سرتاسر این کشور پهناور.
در پایان به لهجه و سنت پسندیده مردمان دزفول برای روانشاد حاج احمد افشار، تقاضای "رحمت بید" (ذکر فاتحه) دارم. راهش جاودان و پر رهرو باد.
«گشت و گذاری در شهرستان دزفول و حومه و توابع آن نشان میدهد که فرهنگ وقف و نیکوکاری در این شهر پیشینهای طولانی و جلوههایی خاص دارد. در یک جا، بیمارستانی وقفی به چشم میخورد و در جایی مدرسه و دبیرستانی اهدایی، در منطقهای از شهر آموزشکدهای فنی و حرفهای به هزینه نیکوکاران برپا شده و در کوچهای مسجد و حسینیهای موقوفه، در خیابانی یک مرکز بهداشتی خیریه ساختهاند و یا یک سالن ورزشی فرهنگی چند منظوره، در گوشهای از یک مدرسه، نمازخانهای اهدایی ساخته شده و در گوشه گوشه شهر و روستاهای آن، زمینهایی اهدایی و وقف شده از سوی خیرین نیکوکار و نیک اندیش برای اهداف انسانی گوناگون.
در تاریخ معاصر دزفول، شمار این خیرین، چه مرد و چه زن، سر به دهها نفر میزند. طبیعی است ذکر نام یکایک این انسانهای شریف در این نوشته کوتاه امکانپذیر نیست، اما وظیفه اخلاقی و وجدانی حکم میکند تا این نوشتار نام دستکم چند تن از این عزیزان معرفی شود، عزیزانی از خاندانهای آیت الله نبوی، افشار، توتونچی، آصف، محسنی، طهماسبی، خسروی، درویش زاده، ریسمانسنج، بهروز، پورهنگ، دفتری، عصاریان و نیز سایر خادمان گمنام این عرصه.
در این میان، به گواه ذهن و زبان مردمان قدرشناس دزفول، در نیم قرن اخیر کارنامه نیکوکاریهای ماندگار، درخشان، پربار و بیاجر و منت روانشاد حاج احمد افشار رنگ و بویی خاص دارد. در واقع، هزینه کرد خیریه های حاج احمد افشار در طول پنجاه شصت سال گذشته در دزفول، خوزستان، بخشهایی از استانهای کشور و حتی برخی کشورهای خارج سر به تریلیاردها تومان میزند(اشتباه نکنید، میلیونها نمی گویم؛ میلیاردها نمیگویم، این رقم حتی از تریلیاردها تومان فراتر است، اما چه کنم که ریاضیات من ضعیف است، و رقمی بالاتر از تریلیارد نمیشناسم). اگر از کارنامه حاج احمد افشار چیزی نمیدانید قطعاً این ادعا برایتان تعجب برانگیز و بلکه باور نکردنی است. اما، نگران نباشید چرا که ما با ذکر مشخصات، عکس و تصویر برخی از این باقیات صالحات وی را به شما نشان خواهیم داد:
ساخت بیمارستان افشار دزفول (با مشارکت برادر بزرگشان روانشاد حاج علی محمد افشار در سالهای دهه 1340) ساخت دبستان و دبیرستان افشار در دزفول در سالهای دهه 1340، تقبل هزینه حدود 60 درصد ساخت بیمارستان روانشاد دکتر گنجویان در دزفول در سالهای پس از جنگ عراق علیه ایران، ساخت اورژانس بیمارستان روانشاد دکتر گنجویان، ساخت دانشگاه علوم پزشکی دزفول در محوطه بیمارستان روانشاد دکتر گنجویان، ساخت 24 واحد مسکونی جهت پزشکان شاغل در بیمارستان روانشاد دکتر گنجویان، ساخت مرکز نگهداری معلولین ذهنی در دزفول، ساخت اردوگاه فرهنگی دانش آموزی در کنار رودخانه دز، ساخت خوابگاه دانشجویی صدف برای دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز در خیابان فروردین منطقه گلستان اهواز از جمله فعالیتهای خیریهای است که حاج احمد افشار انجام داده است.
ساخت دانشکده فنی و حرفهای حاج احمد افشار در شوشتر، ساخت تعدادی واحد مسکونی جهت افراد مستمند در دزفول، ساخت 13 مرکز آموزشی در نقاط مختلف ایران از جمله در نمین، اردبیل، صباشهر و زابل، کمکهای نقدی فراوان به مراکز جذامیان در تبریز و مشهد، کمکهای مالی فراوان ماهانه به خانوادههای فقیر در دزفول، استان و کشور، تأمین کمک مالی به آزاد کردن سالانه چندین زندانی ناتوان از پرداخت دیه، ساخت بیمارستان بیماران سرطانی در کشور سریلانکا، تأمین نیازمندیهای چندین مرکز نگهداری فرزندان بی سرپرست در روسیه و اوکراین، کمک به نیازمندان و ساخت چند مدرسه در کشور مالی، مشارکت در تهیه و توزیع مواد غذایی و خوراکی نذری در دزفول در طول سال و به ویژه در شبهای ماه رمضان، مشارکت گسترده در ساخت بیمارستان های شماره یک و دو اهواز( یعنی بیمارستانهای جندیشاپور سابق یا امام خمینی فعلی و گلستان اهواز) در دهه های 1330 تا 1340خورشیدی از دیگر فعالیتهای خیریهای است که حاج احمد افشار انجام داده است.
روانشاد حاج احمد افشار (متولد هشتم مهر ماه1301 دزفول، و درگذشت 1390 در شهر ساوثهمپتون انگلیس) در خانوادهای ثروتمند و تاجرپیشه به دنیا آمد و به سنت خانوادههای قدیمی با پیگیری حرفه خانوادگی، تمامی عمر خود را در تجارت و بازرگانی سپری کرد، اما نکته اینجاست که وی از همان آغاز سالهای جوانی و اوجگیری بهبود وضع مالی خود همواره در فکر خدمت به مردم فقیر، تنگدست و بی پناه شهر بود.
از یکی از سالخوردگان دزفولی همسن و سال و دوست ایام میانسالی ایشان شنیدهام که از آن روانشاد نقل میکرد: "در همان سالهای اول رونق اوضاع تجاری خودم بسیار تحت تأثیر این کلام معصوم قرار گرفتم که مَن اَصبَحَ وَ لَمُ یَهتَمَ بِاُمور المسلمین فلیس بمسلم (هر کسی صبح برخیزد و در بهبود امور مسلمین نکوشد مسلمان شمرده نمی شود). از همان زمان، به تدریج ایشان شروع به انجام امور خیریه در سطح وسیع اجتماعی میکند، کاری که تا واپسین دم حیات بدان پایبند ماند.
از دبستان و دبیرستان افشار بگویم که طی پنجاه سال گذشته هزاران هزار نوجوان دزفولی و غیر دزفولی سالهای تحصیل دبستانی و دبیرستانی خود را در آنها به انجام رساندهاند، جوانانی که بعضاً هر کدام به چهرههای موفقی در عرصههای گوناگون جامعه داخل و خارج کشور تبدیل شدهاند. از بیمارستان افشار بگویم که طی نیم قرن اخیر، شمار بیماران پذیرش و درمان شده در آن به میلیونها نفر میرسد، بویژه نقش بیمارستان افشار دزفول در سالهای دفاع مقدس در خوزستان نقشی کم نظیر بوده است. در همین بیمارستان افشار بود که هم هزاران هزار نفر افراد غیرنظامی دزفول، اندیمشک و شوش در سالهای یورش وحشیانه صدام و نیز هزاران رزمنده جبهههای شوش، کرخه، طلائیه و چزابه در این بیمارستان مداوا شدند.
به این میاندیشم که اگر نبود حس انسان دوستی این مرد شریف، معلوم نبود جمعی از معلولین ذهنی زبان بسته و معصوم این شهر و دیار، در کجا و در چه شرایط اسفناک و ناخوشایندی رها می شدند! به این میاندیشم که بیمارستان بزرگ روانشاد دکتر گنجویان در دزفول نیز که خود بیمارستانی است در خدمت هزاران هزار بیمار چندین استان (خوزستان، ایلام، لرستان و چهارمحال و بختیاری)، با همت همین نیکمرد بعد از چند دهه بلاتکلیفی، سرانجام به بهره برداری رسید. حاج احمد افشار بود که با میلیاردها تومان هزینه بی برگشت خویش در عمل نشان داد که وفادار بوده است به مضمون مَن اَصبَحَ وَ لَمُ یَهتَمَ بِاُمور المسلمین فلیس بمسلم.
در منطقه گلستان اهواز، در خیابان فروردین و در کنار ساختمان اداری شرکت دز آب، خوابگاهی دانشجویی وجود دارد که متعلق به دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز است و خوابگاه صدف نام دارد، خوابگاهی که تا کنون مأمن صدها دانشجوی آینده ساز این سرزمین بوده است. وقتی به دیوار این خوابگاه نگاه میکنی میبینی بر کتیبه سر در ورودی خوابگاه بعد از ذکر آیه شریفه "اولئک یسارعون فی الخیرات و هم لها سابقون" (اینان در کارهای نیک بر یکدیگر پیشی میگیرند چرا که رهرو پیشینیان خیّر هستند). چنین حک شده، اهدایی حاج احمد افشار. اینجاست که باز هم متوجه روح بلند این خیّر میشوی و به او آفرین می گویی که با دست و دلبازی و سخاوتی مثال زدنی، میلیونها تومان هزینه ساخت این ساختمان کرده است.
وقتی در گرمای طاقت فرسای خوزستان و دزفول میبینم و می شنوم کسی به نام حاج احمد افشار به فکر گذراندن اوقات فراغت نوجوانان و جوانان دزفولی بوده و بیهیچگونه چشمداشتی میلیاردها تومان صرف این طرح کرده به او و روح و روانش درود میفرستم.
وقتی به عنوان یک دزفولی خبردار می شوی که در این وانفسای گرانی، بیپولی و تنگناهای بودجهای کشور در استانهای آذربایجان شرقی (نمین)، اردبیل (اردبیل)، فارس (صفاشهر) و سیستان و بلوچستان (زابل)، حاج احمد افشار دزفولی آستین همّت بالا زده و 13 واحد آموزشی برپا کرده، و به فرهنگ ایران و اسلام خدمت بی شائبه کرده، بر خود میبالی که با چنین شخصی همشهری هستی.
وقتی میبینی که گستره کارهای خیریّه حاج احمد افشار دزفولی مرزهای کشور را در نوردیده و حتی در کشورهای سریلانکا، روسیه، اوکراین و مالی نیز از خوان ثروت خود بی دریغ به نیازمندان کمک کرده، باید به دزفولی بودن، خوزستانی بودن، ایرانی بودن و مسلمان بودن خود افتخار کنی. با این اوصاف، باید بپذیریم که "الکاسب حبیب الله" (تاجر و کاسب، دوست خداوند است) برازنده این نیمکرد است که بی تردید نمادی از "ابرار" در فرهنگ اسلامی است: لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون(تا انفاق نکنید به مقام نیکان نخواهید رسید).
سخن کوتاه کنم. با این همه زمینههای تحسین و تجلیل همگانی جالب است بدانیم که روانشاد حاج احمد افشار در پنجاه، شصت سال گذشته حتی یکبار هم حاضر نشد در مجامع رسمی حضور یابد تا از خدماتش در ملاء عام تقدیر شود چرا که قاعدتاً اینگونه افراد خدا اندیش با خدا معامله میکنند.
این را هم یادآور شوم که در نیم قرن اخیر حاج احمد افشار اصولاً در دزفول زندگی نمیکرد، یا در تهران بود و یا در خارج از کشور و پیگیر تجارت خود، بویژه تجارت چای معروف به "چای احمد" که در دهههای اخیر در سرتاسر کشور نشان تجاری کاملا شناخته شدهای است. اما، باقیات صالحات او به خوبی نشان میدهد که وی قطعاً همواره دل در گروه زادگاهش "دسفیل" (دزفول) داشته است. به همین دلیل، آن مرحوم وصیت کرده بود تا در "دسفیل "و گورستان بقعه رودبند دفن شود، که شد. البته، حضور هزاران شهروند دزفولی در تشییع جنازه باشکوه این نیکمرد نیک اندیش در روزهای پایانی دیماه 1390 خود گواهی بود بر قدرشناسی مردم شهر از این خیّر گریزان از نام و عنوان.
با این تفاصیل محدود، حال که در آستانه سومین سالگرد درگذشت این خیّر بی نظیر تاریخ دزفول معاصر هستیم پیشنهاد میشود در روزگاری که برای کوچکترین کارها و موفقیتها به افراد سکه و خودرو اهدا میشود، مردم دزفول، فرهنگ دوستان و مسئولین این شهر دست به دست هم داده تا به عنوان پاسداشت پایدار و به یاد ماندنی خدمات ستودنی حاج احمد افشار و نیز شناساندن اینگونه انسانهای شریف به نسل امروز و همچنین تشویق و ترغیب سایر عزیزان نیکوکار این شهر و دیار، تندیسی از ایشان ساخته و در یکی از میادین مرکزی شهردزفول نصب کنند.
بی تعارف بگویم به بیمارستان بزرگ نمازی شیراز بروید تا ببینید چطور هموطنان شیرازی در ورودی این بیمارستان تاریخی شهر خود، مجسمه بنیانگذار آن روانشاد حاج محمد نمازی را نصب کردهاند، و برایش فاتحه می خوانند و صد البته که نصب تندیس بزرگان علم، ادب، فرهنگ، تاریخ و جنگ تحمیلی هم ضرورتی است کاملاً بدیهی، هم کاملاً اساسی و هم کاملاً رایج در سرتاسر این کشور پهناور.
در پایان به لهجه و سنت پسندیده مردمان دزفول برای روانشاد حاج احمد افشار، تقاضای "رحمت بید" (ذکر فاتحه) دارم. راهش جاودان و پر رهرو باد.
خدا رحمت كند ان بزرگ مرد را
عشق منم اسمش احمد افشاریه