گوناگون

ایالت بایرن آلمان چطور بدون ویلاسازی و انهدام زمین های کشاورزی گردشگر جذب می کند؟

ایالت بایرن آلمان چطور بدون ویلاسازی و انهدام زمین های کشاورزی گردشگر جذب می کند؟

پارسینه: 36% بایرن و 2/3 کوه های آلپ در آن، پوشیده از جنگل است. از نظر طبیعت، نه از نظر زیرساختها ویا اقتصادی، بایرن را میتوان تا حدودی با شمال ایران مقایسه کرد.

پارسینه/امیرپرویز: شمار زبادی از مردم جهان ایالت بایرن آلمان را با تیم فوتبال قوی آن، بایرن مونیخ ویا با خودروهای ب-ام-و و آئودی می شناسند. بایرن ولی تنها یک ایالت صنعتی با کمترین شمار بیکاری و بالاترین تولید ناخالص داخلی در آلمان نیست بلکه بخش کشاورزی در این ایالت نیز جایگاه ویژه ای دارد. کوههای آلپ، جنگلها، مراتع سرسبز، دریاچه های کوهستانی و رودخانه های پرآب، محیط طبیعی بسیار زیبایی برای این ایالت گردآورده است.

پیش از پرداختن به گفتمان اصلی نوشتار پیش رو مایلم به چند داده آماری اشاره کنم تا بدین ترتیب پیش زمینه تصویر روشنتری از این ایالت را برای خوانندگان فراهم آورم.

مساحت آلمان 357125 کیلومتر مربع است که 52,4% آن به بخش کشاورزی (بیشتر آن در بایرن)، 30,1% آن جنگل، 13,3% آن به بخش مسکن، خیابانها و جاده ها، 2,4% آن منابع آبی و بقیه به بخش خاک ذغال، سنگها و ... تعلق دارد. بایرن، بزرگترین ایالت (70551,57 کیلومتر مربع) در بین 16 ایالت آلمان، هم مرز با کشورهای جمهوری چک، اتریش و سویس و در جنوب شرقی آلمان واقع شده است.

جمعیت آن 12,6 میلیون نفر است که 1,3 میلیون نفر آن در مرکز ایالت، مونیخ (باضافه شهرکهای دوروبر جمعیتی بالغ بر 5,5 میلیون نفر) زندگی می کنند. در صدبیکاری در آپریل 2014، 3,6% (آلمان: 5,2%)، تولید ناخالص داخلی در 2013 (مرکز آمار) 487,99 میلیارد یورو (آلمان: 2737,60 میلیارد یورو) یوده است. 69% تولید ناخالص داخلی آلمان را بخش خدمات، 25,5% بخش تولید, 4,7% عمران, بخش کشاورزی و جنگلداری تنها 0,8% تشکیل میدهد!

82,5% مساحت برای تنها 0,8% تولید ناخالص داخلی!؟ آیا با صرفه تر نیست بیشتر این مساحت را به ساختن ویلاها تخصیص داد!؟ ولی این همه حقیقت نیست!

گردشگری جایگاه ویژه ای در اقتصاد آلمان دارد (4,7% تولید ناخالص داخلی). از این نظر بایرن جایگاه اول را به خود اختصاص داده است. درآمد این ایالت از گردشگری در سال 2013 بالغ بر 31 میلیارد یورو بوده است که 560000 نفر از اهالی این ایالت، عمدتاً روستایی، از آن بهره مند شدند. این ایالت با 575600 تخت خواب، میهماندار 25 میلیون مسافر در سال است.


36% بایرن و 2/3 کوه های آلپ در آن، پوشیده از جنگل است. از نظر طبیعت، نه از نظر زیرساختها ویا اقتصادی، بایرن را میتوان تا حدودی با شمال ایران مقایسه کرد.

هدف اصلی این نوشتار بررسی اقتصاد آلمان نیست بلکه سازماندهی گردشگری در آن است. آنهم نه در همه آلمان بلکه در بخش نسبتاً کوچکی از ایالت بایرن, آلگوی (Allgäu). آلگوی در جنوب غربی بایرن در دل کوه های آلپ واقع شده است

. شمار زیاد رودخانه های پر آب و دریاچه های نسبتاً کوچک دراین منطقه، از نظر گردشگران پنهان نمی ماند. برف سنگین زمستانی این منطقه و ذوب شدن آن در بهار و اوایل تابستان و باران، حتی در مرداد ماه، آب رودخانه ها و دریاچه ها را تأمین میکنند. بدین ترتیب سرسبزی زیاد این منطقه قابل درک است.

بیشتر این گردشگران خانواده هایی هستند که به طبیعت علاقه مندند و در تعطیلات با خودرو برای یک تا دو هفته به این ایالت سفر میکنند. بیشتر آنها خود آلمانی ها از ایالات دیگر ویا از کشورهای همسایه، هلند, بلژیک، فرانسه، ایتالیا و انگلستان هستند.


زیرساختهای جاده ای در آلمان، بزرگراه، شوسه ویا بین روستایی خیلی توسعه یافته اند، همچنین راه آهن تقریباً در همه جا وجود دارد.

به هر "روستایی" که وارد میشوید جلوی بیشتر منازل پلاکارد "اتاق/خانه برای اجاره" را مشاهده میکنید. در این روستاها بین 10 تا 20 درصد بکار دامپروری مشغولند. بر روی تپه های سر سبز کنار جاده های بین روستایی، گاوهای شیرده زیادی را در حال چرا میبینید. بقیه اهالی به کارهایی در شهرکهای دوروبر مشغولند.

مردم این منطقه خیلی صرفه جو، تمیز، زیبایی پسند و با تلاشند. این ویژه گی ها را میتوان در برخورد با آنها، خصوصاً در کوچه پس کوچه های آسفالت و تمیز، رنگ آمیزی نمای بیرونی منازل و خصوصاً زینت بخشی بالکن ها و زیر پنجره بیشتر منازل با گلها، مشاهده کرد

. علاقه به گل را میتوان بدون تردید یکی از ویژه گی های این مردم نامید چرا که چند کیلومتر آن طرف تر زمانی که از شهر کوچک مرزی فوسن (Füssen) آلمان داخل منطقه زیبای تیرول اتریش (Tirol) و از طریق شهر رویته (Reutte) بسمت شهر اینسبروک (Innsbruck)، یکی از آدرسهای اسکی بازان، میرانید، به ندرت گلهای آویزان از زیر پنجره ویا بالکن مشاهده میکنید.

تنها طبیعت زیبای منطقه نیست که خانواده های زیادی را به این مناطق علاقه مند میکند بلکه سیاست راهبردی دولت حاکم محلی نیز بسیار مؤثر است. پایگاه اصلی حزب محافظه کار حاکم محلی، اتحاد سوسیال مسیحی، (CSU) در بایرن اکثراً کاتولیک، مناطق روستائیست. این حزب با یاری همین اقشار توانسته سالهای زیادی را با اکثریت مطلق حکمرانی کند. تنها در شهرهای بزرگی چون مونیخ، حزب سوسیال دمکرات دست بالا را دارد. حزب حاکم به مشکلات کشاورزان خرد در مواجه با تولید بزرگ صنعتی آگاه است.

یا باید مانند کشورهای "جهان سومی" (!) آنها را بحال خود رها کند و یا برای ادامه زندگی آنها، برنامه های راهبردی داشته باشد. در حالت اول کشاورزان مجبورند زمینهای کشاورزی را برای ویلاسازی بفروشند و معمولاً به دوروبر شهرهای بزرگ مهاجرت کنند.

سرعت تحولات فرهنگی در روستاها و شهرها یکسان نیست و یک فاصله فرهنگی ("اختلاف پتانسیل") بین ایندو بخش جامعه وجود دارد. چنین مردمی در پیدا کردن کار در شهرها با دشواری روبرو میشوند، فرزندانشان بجای مدرسه راهی خیابان میشوند.

دولتها نیز قادر نخواهند بود به این اقشار خدمات مناسب شهری ارائه دهند. در نظام های سرمایه داری با ساختار سیاسی "استبداد شرقی" از این "اختلاف پتانسیل" سؤ استفاده میشود، به رواج فرهنگ آنها در شهرها دامن زده مبشود، "کارگزاران" چنین نظام هایی به "زبان" این اقشار صحبت میکنند و با کمی تطمیع بخشهایی از این اقشار، بعنوان چماقی علیه جنبشهای اجتماعی "شهری" بکار گرفته میشوند. بدین ترتیب تا حد انفجار به افزایش "اختلاف پتانسیل" یاری میرسانند

جامعه را به انشعاب کشانده از رشد طبیعی آن جلوگیری میکنند. در چنین شرایط بحران مداوم، "فرادستان" در اندیشه حداقل کاهش بحران نیستند و تنها به انباشت سود کوتاه مدت و سریع می اندیشند تا در شرایط انفجاری به جایی امن پناه برند چون آنها خود به آینده نظامشان مطمئن نیستند.

گرچه حزب حاکم محلی بایرن (و در کل آلمان) محافظه کار، حتی دارای جناحهای راست مرتجع است ولی شرایط اجتماعی آنقدر وخیم نیست که به ادامه حیات نظامشان تردید داشته باشند. بهمین خاطر آنها به راه حل دوم، مورد اشاره در بالا، گرایش دارند. روستائی صاحب قطعه زمینی کوچک با تعدادی دام، حس "مالک" بودن داردد و محافظه کار است. با یاری به آنها پایگاه مردمی بزرگی برای حزب محلی فراهم شده ادامه حاکمیت آن "تضمین" می شود. بدین ترتیب "برنامه های راهبردی" حزب حاکم هدف بده بستان را دنبال میکند.

در اینجا شرکتها و مؤسساتی وجود دارند تا گردشگران را دسته بندی کرده پاسخی ویژه به نیازمندی های ویژه شان دهند. در اینجا به چند نمونه در شرق آلگوی اشاره میکنم:

در حوالی شهرک اوبرسدورف (Obersdorf) تمامی امکانات برای اسکی بازان و اسنوبرد فراهم شده است. مسابقات زمستانی پرش با اسکی (حتی در سطح اروپا) در همین محل انجام میگیرد. شمار زیادی از هواداران این ورزش به این منطقه سفر کرده در منازل "روستائیان" دوروبر، اتاق/خانه ای اجاره میکنند. بازار کافه/رستوران خیلی داغ میشود.

در تپه های دهکده رسهاپتن (Roßhaupten) امکانات برای کلاس فراگیری gliding flight (با پوزش ترجمه فارسی آنرا نمیدانم) فراهم شده مشتاقان آن به این منطقه سفر میکنند.

در پارک جنگلی شهر فوسن کنار رودخانه لش (Lech) راهی پل گونه بنام باوم کرونن وگ (Baumkronenweg) بطول 1,5 کیلومتر و با تکنیک های مدرن برای تفریح خانواده ها ایجاد کردند. از روی این "پل" میتوان قسمتهای بالایی درختان بلند کاج را نگاه کرد.

در یک مسیر جنگلی نزدیک همین "پل" بیولوژی، جانور شناسی، زمین شناسی بطور ساده و مبتکرانه ای برای دانش آموزان دوره ابتدائی توضیح داده میشود.


در نزدیکی همین شهر شماری دریاچه های کوچک و نسبتاً بزرگ برای شنای گردشگران در نظر گرفته شده و "ساحل" سازی شده است. بزرگترین دریاچه فروگن سی (Froggensee) است که حدود 30 کیلومتر پیرامون آن است. در دورتادور دریاچه ها مسیر دوچرخه ساخته شده تا خانواده های گردشگران از آن استفاده کنند.

سه قصر در شرق آلگوی وجود دارد که در قرن 19 محل سکونت لودویگ دوم شاه بایرن بود. کوچکترین آن از لیندرهف( Linderhof) و دیگری از هوهن شوانگاو (Hohenschwangau) میتوان نام برد. بزرگترین و پربازدید کننده ترین ولی نوی شوان شتین (Neuschwanstein) است که شهرت جهانی دارد. بازدید کننده ها از سراسر جهان به آنجا میروند گرچه بلیط آن نسبتاً گران است.

در جایگاه فروش بلیط گردشگران، از کشورهای شرق آسیا، اروپا، آمریکا و عربی به صف شده اند. این قصر را میتوان دستگاه چاپ اسکناس برای دولت محلی نامید! جزئیات تاریخی این قصرها به زبانهای مختلف به گردشگران، گفتاری و نوشتاری، توضیح داده میشود.

تله کابین های زیادی در این منطقه وجود دارند که با وجود گرانی بلیط، بازدید کننده های زیادی دارند. طولانی ترین و گرانترین آن از شهر گارمیش-پارتنکیرشن (Garmisch-Partenkirchen) شروع شده با قطار چرخ دنده ای و تله کابین گردشگران را به بالا ترین قله آلپ در آلمان، 2962 متر، (Zugspitze) حمل میکنند. ساخت این تأسیسات درآپریل 1928 شروع شد و در جولای 1930 (حدود 2 سال!) بپایان رسیده است.

در طول مسیر عمدتاً سخره ای یک تونل 4،5 کیلومتری با ابزار آن سالها (نه با ابزارهای امروزی برای ساختن "اتوبان شمال" ایران!) ساخته شده است. یخاطر شیب زیاد این تونل (همچنین مسیر Eibsee بسمت قله) و یخبندان شدید در زمستان این قطارها به چرخ دنده مجهزند.

در تیفن باخ (Tiefenbach) نزدیک اوبرسدورف دره ای (Breitachklamm) عمیق (حدود 150 متر) و باریک بطول 2،5 کبلومتر وجود دارد که در کف آن رودخانه ای پر شتاب عبور میکند. شکلگیری این دره بین 8 تا 10 هزار سال پیش برآورد میشود. در سال 1901 میلادی زمانیکه یوهانس شیبل (1871-1963) بعنوان کشیش ده انتخاب شد، و پس از دیدن زیبایی های طبیعت در این منطقه، در این اندیشه بود که این دره را برای استفاده عموم آماده کند و منبع در آمدی برای کشاورزان فقیر منطقه بوجود آورد.

او در اندیشه ساختن بک مسیر حفاظت شده زیر سخره های آن بود. سال 1904 آنجا را اجاره کرده با تلاش زباد، یاری دهنده گان مالی را پیدا کرد. در 25 جولای 1904 عملیات شروع شد و در 4 جولای 1905 (کمتر از یک سال برای یک مسیر 2،5 کیلومتری سخره ای و بس خطرناک به پهنای 1،5 متر با ابزار آن سالها!) جشن اتمام پروژه و آزاد کردن ورود گردشگران برگزار شد.

در همان ابتداء 25000 نفر از آن بازدید کردند. امروزه حدود 2 میلیون نفر در سال از این دره بازدید میکنند. در ساختمان اداری این محل فیلمی در مورد تاریخچه این دره در اتاقی نسبتاً بزرگ برای گردشگران نشان داده میشود (امری نیکو که در آلمان متداول است).


زمانیکه فیلم مصاحبه با کشیش شیبل در سال 1959 نشان داده میشد و پرسشی در مورد اهدافش از این پروژه مطرح میشد، در این اندیشه بودم که در 113 سال پیش همکاران ایشان (نه لزوماً مسیحی!) در دیگر کشورها چگونه می اندیشیدند و چه میکردند؟ از خود پرسیدم چرا اینهمه راه دور، حالا چگونه می اندیشند و چه میکنند؟ بنظر میرسد کشیش شیبل در آنزمان در اندیشه بهشت و جهنم روستائیان تیفن باخ در "آن جهان" نبود بلکه در پی ساختن حداقل "باغی" در همین جهان بود. آیا او این شعر خیام را خوانده بود!؟
...
این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار کاواز دهل شنیدن از دور خوش است!

این تنها بخشی از امکانات این منطقه برای جذب گردشگران است. در این تأ سیسات صدها نفر از اهالی دوروبر کار میکنند. حتی در شهرکهای نسبتاً کوچک، مرکزی برای اطلاع رسانی به گردشگران به چندین زبان، گفتاری و نوشتاری) برپا شده است. شمار بروشورهای رنگی و گاه چند ده صفه ای که رایگان در اختیار گردشگران قرار میگیرند، غیر قابل تصور است!

کشاورزان آن از طریق اجاره خانه به گردشگران، فروش لبنیات و صنایع دستی (عمدتاً بر روی چوب) به رونق اقتصادی منطقه یاری میرسانند و فرزندانشان (نه همه) به ماندن در روستا رغبت پیدا میکنند.

خانه های اجاره ای به همه امکانات زندگی، وسایل آشپزخانه، رادیو و تلویزیون (بسیاری حتی اینترنت)، ... مجهزند. اجاره این خانه ها بمراتب از هتلها ارزانتر است.

از طریق وبسایت همین مراکز، آدرس و تلفن اجاره ده هندگان، عکسهای اتاقهای منزل و امکانات آن قابل دسترسیست. رزرو کردن چنین منازلی با ایمیل تمامی مزایا و حقوق قانونی را برای دو طرف در بر دارد.

هر گردشگری که از این مناطق بازدید میکند، باید روزانه بین 1،5 تا 2 یورو (کودکان تا 6 سالگی آزاد و سنین 6 تا 14 سال نصف قیمت) بعنوان مالیات بپردازد. در برابر آن کارتی دریافت میکند که با آن میتواند تا شعاع حدود 50 کیلومتری از اتوبوسها و قطارها بطور رایگان استفاده کند.

نمونه ای از تلاش این مردم

در کارگاهی که پنیرهای گوناگون آلگوی تولید میشد در مورد روند تولید، بصورت فیلم و سپس زنده برای گردشگران (بیشترشان همراه با فرزندانشان) توضیح داده میشد. این کارگاه از 1890 پنیر تولید میکند. از یکی از مدیرانش پرسیدم در کشوری که تا بدین اندازه صنعتیست چگونه دامدار خرد و کارگاه کوچک شما دوام می آورد؟

در هر "سوپر مارکتی" انواع پنیر ارزان و گرانقیمت پیدا میشود، چگونه مشتریان از تولیدات خرد شما با خبر میشوند؟ ایشان با لبخندی چنین توضیح دادند: "امروزه اگر بخواهید شروع به تولید چیزی کنید که "همه" تولید میکنند، شانس بقاء زیاد نیست.

آن پنیر های ارزانقیمت با چه شیری، چه علوفه گاوی، ... تولید میشوند!؟ ما از 10 دامدار محلی که گاوهاشان تنها از سبزه تازه و یا خشک شده تغذیه میکنند، شیر دریافت میکنیم.، ما شیر گاوی که علوفه اش در پلاستیکهای چرخ مانند بسته بندی شده و یا همانند گاوداری های "مکانیزه" شده خیلی بزرگ که حیوان تمام مدت در آنجا میماند و از موادی تغذیعه میکند که معلوم نیست از چه چیزی تشکیل شده اند، شیر نمیپذیریم. روزانه 4500 لیتر شیر میخریم، نه با قیمتهای "دامپینگ" کارخانه های بزرگ! از این مقدار شیر حدود 450 کیلو پنیرهای گوناگون آلگوی تولید میکنیم. تلاش میکنیم این تولیدات را تا آنجا که ممکن است بصورت مستقیم بدست مصرف کننده برسانیم (بطور پستی در سطح آلمان و مستقیم در همینجا). داریم تلاش میکنیم با کمک یک آلمانی ساکن کانادا فروشگاهی بزرگ در یکی از شهرهای آن کشور باز کنیم که این پنیرها در آنجا فروخته شود. اگر چنین شود باید دامداران بیشتری همکاری کنند و تولیدات ما چندین برابر شود. همانطور که میبینید تولید کوچک باید از ویژه گی هایی برخوردار باشد که تولید بزرگ از آن بی بهره است."

بازاریابی کارگاهی به این کوچکی شگفت آور است. غروب هنگام در برگشت از این کارگاه، بین راه، به گاوداری برخوردم. خانمی با دستگاهی در حال دوشیدن گاوها بود. ترمز کردم و اشاره کردم که پرسشی دارم. آن خانم جلو آمد. پرسیدم چند تا گاو شیرده دارید؟ پاسخ دادند 20 تا. گفتم با این گاوها چند لیتر در روز شیر میدوشید؟ گفتند حدود 400 لیتر. گفتم به کی و به چه قیمتی میفروشید؟ گفتند به یک کارخانه بزرگ لبنیات و 40 سنت هر لیتر. پرسیدم با 160 یورو در روز چگونه بیمه پزشکی گاوها، علوفه برای زمستان، هزینه خانواده و تعمیرات موردی این خانه بسیار بزرگ و گاوداری، ... را میپردازید؟ ابتداء با کلی خنده پاسخ دادند: بدون کار جانبی امکانپذیر نیست. پرسیدم چه کاری؟ پاسخ دادند که شوهرشان گرچه نجارند ولی کاری در این زمینه در اینجا بندرت پیدا میکند. به این خاطر بعنوان سرایدار در شرکتی در این نزدیکی کار میکند. درضمن یک طبقه از خانه را به گردشگران اجاره میدهند.

این موارد را به این خاطر در اینجا توضیح دادم تا نشان داده باشم که سطح زندگی مردم در اینجا به چندین عوامل مربوط است از جمله ساختار سیاسی، فرهنگی و اجتماعی این کشور (و در این گفتمان این منطقه).

قصرهایی که از آنها نام بردم زیبا هستند ولی مگر در ایران چنین چیزی وجود ندارد؟ آیا در ایران چنین طبیعتی که بتوان برای مردم فرودست منبع درآمدی ایجاد کرد وجود ندارد؟ زمانی که برای دیدن یک کلیسای متروکه بر فراز دریاچه ای رفته بودم، مشاهده کردم سنگهای چند قرن پیش را به شکل سابق بازسازی کردند.

با این همه بدون یاری تابلویی که در کنار این بنا بود نمیتوان به معماری آن پی برد. با خود اندیشیدم یعنی آثار باستانی ایران که مقایسه آنها با چنین "بنایی" بیشتر به شوخی بیمزه ای شباهت دارد و بعضاً بحال خود رها شدند، ارزش توجه بیشتری ندارند؟

بد فهمی نشود در این گفتمان برجسته کردن یک مسئله ناسیونالیسی مد نظر نیست بلکه حفظ آثار و کسب در آمد گردشگری برای مردم منظور است. منظور از "مردم" در اینجا صاحبان هتلهای چند ستاره و یا فروشگاه های اجناس گرانقبمت خارجی در "مناطق آزاد" نیست که از خرید آن اجناس به کارگران ایران چیزی نمیرسد. مردم فرودست منطقه چطور؟

بر این باور نیستم که هر کاری از دست هر کسی و در هر شرایطی قابل اجراست! شرایط و چارچوپ های کلی مناسب و نیروی اجتماعی که رسالت تاریخی انجام آن امر را داشته باشد لازم است!

ارسال نظر

  • ناشناس

    ما هنوز سر شير پرچرب و كم چرب داريم توي سر و كله همديگه ميزنيم ، بعد شما داري ما رو با آلمان مقايسه ميكني ؟؟!!

  • مهرافرین

    وقتی این عکسهارو میبینم داغون میشم واز اینکه میبینم کاری از دستم بر نمیاد بیشتر حالم گرفته میشهوالبته خوب بیخود به ما نمیگن جهان سوم.من مازندرانیم ساکن نوشهر.تو این چند سال اخیر جنگلهای مازندران رو با ساختن ویلا نابود کردند داخل کوه روی تپه وهمه جا درختها رو قطع کرده ونابود میکنند.نمیدونم چطور به اینا مجوز داده میشه شمال رو به این روز دربیارند؟نه فقط جنگل بلکه دریا رو هم مال خود کردند.شهرکهای ساحلی با ویلاهای خصوصی مجلل.کم کم مردم عادی دیگه نه دریا دارندونه جنگل.همش به خاطر پولداراست.فکر میکنند همه چیز رو باید تصاحب کنند که البته کردند.از جوونها میخوام بیاید با هم دست به دست هم برای جلوگیری از نابودی جنگلها وکوههامون کمپین تشکبیل بدیم چون کسی به فکر مانیست.

  • محمدرضادیداری

    رییس جمهوری که تدارکاتچی نظام باشد واز خود هیچ اختیار واقتداری نداشته باشد و حتی نیروی پلیس هم در اختیارش نباشد نوکر بی اختیاریست که امید هیچ تحول بنیادینی بر ان نیست

  • کویر

    پدر عقب افتادگی بسوزه.باید مردم ومسولین باهم بخواهندطططط.کی داره جنگلهای شمال رو از بین میبره واونهمه ویلا میسازه؟دیروز تو ساحل دریا از پوشاک بچه انداخته بودند تا پوست خربزه.یه مدل دیگه اش هم میره جنگل رو از بین میبره وویلا میسازه ما اینیم متاسفانه

  • شاهین

    اونجا سرزمین کفره

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار