«ماه عسل» در پی چیست؟ اشکتان را به هر قیمت درمیآوریم!
پارسینه: آیا حتماً باید روی چهره میهمان زوم کرد و در یک کلوزآپ یک سلسله جملات را بیان کرد و در پی این بود که با درآوردن گریه میهمان، اشک بیننده نیز جاری شود؟ آیا قصه زندگی برخی میهمانان و نوع تلاششان برای عبور از گذرگاههای سخت، به قدر کافی ارزشمند و قابل تامل نیست که تلاش کرد با چنین روشهایی، توجه عمومی را نسبت به داستان زندگی ایشان جلب کرد؟
برنامه « ماه عسل » در حالی آخرین روزهایش سپری میشود که اگرچه ظاهراً به هدفگذاری تولیدکنندگانش دست یافته و به قول معروف دیده شده اما قیمت این دیده شدن، استفاده از تمامیت ابزارها و سوژههای ممکن برای گریاندن مخاطب بوده است؛ اتفاقی که با رویکرد کلی صداوسیما همخوانی دارد.
به گزارش «تابناک»، رمضانالمبارک علاوه بر آنکه ماه دعا و راز و نیاز و پرهیز از بسیاری امور است، یکی از شادترین ماهها در دین اسلام محسوب میشود و مردم در کشورهای عربی به شدت در این ماه به سبب فرصت حضور در ضیافت الله ابراز خوشحالی و خرسندی میکنند؛ فضایی که هرچند تلاش شده در کشورمان نیز شکل بگیرد اما متاسفانه رسانه رسمی کشور گرایش وسیعی به آن نشان نداده و رمضان در کشورمان هنوز رنگ شادی به خود نگرفته است.
یکی از مهم ترین رویکردهای صداوسیما که در عدم توسعه نشاط در این ماه نقش آفرین بوده، طراحی برنامههایی است که ویژه این ایام برای میلیونها ایرانی در نظر گرفته میشود و ظاهراً چنین طرز تلقی نزد برنامهریزان وجود دارد که معنویت با نشاط و شادی در یک ظرف نمیگنجند که اگر میگنجید طنزهای این ایام نیز از چنین سطحی برخوردار نبودند و ظاهراً نگاه کلی این بوده که فضای رمضان جدی با ته مایه طنز باشد که نظر همگان تامین شود!
در چنین فضایی جای تعجب ندارد که «ماه عسل» با رویکردی که در سه هفته اخیر شاهدش بودیم در یکی از پربیننده ترین ساعات ماه مبارک رمضان روی آنتن پربیننده ترین شبکه تلویزیون برود. «ماه عسل» با اجرای احسان علیخانی که در سالهای اخیر به مدد حذف برنامه پرمخاطب و استاندارد «کوله پشتی» و مجریاش، توانست کنداکتور تلویزیون را در چنین ایامی در اختیار بگیرد و در سالهای نخست نیز رویکرد قابل قبولی داشت اما امسال این رویکرد به شدت جنبه افراطی به خود گرفت.
در این ماه مبارک رمضان، این برنامه با شعار اینکه بسیاری از مردم قهرمان زندگیشان هستند، سراغ بخشی از زندگی اشخاصی رفت که از برخی موقعیتهای سخت یا دشواریهایی که به آنها تحمیل شده، عبور کردهاند و در موقعیت مناسبی قرار دارند. هرچند توجه به چنین اتفاقاتی آموزنده است اما این توجه در صورتی قابل پذیرش است که جنبه افراطی به خود نگیرد و از مسیر منطقی نیز منحرف نشود؛ اتفاقی که متاسفانه در این برنامه شاهدش نبودیم.
سوای برخی رفتارهای تصنعی همچون تلاش برای کشیدن یک جمله از زیر زبان میهمانان که تاکید کنند مشکلاتشان معجزه وار رفته شد یا لطف خدا بوده و بدین ترتیب آیتم معنویت برنامه نیز تامین شود، بسیاری از سوژهها اصولاً از ویژگی برجستهای برخوردار نبودند که قهرمان زندگی خودشان معرفی شوند. به عنوان نمونه کودکی که گروگان گرفته شده و آزاد شده، چه حرکت محیرالعقولی انجام داده که در کنار برخی دیگر از میهمانان برنامه که به حق دعوت شده بودند، قرار بگیرد؟! یا خبرنگار یک سایت خبری و مادرش که مسلمان شدهاند، چقدر سوژه کف خیابانی و عام هستند که قرار بود به عنوان قهرمان زندگیشان معرفی شوند؟
در این میان اگر از بررسی برخی اتهامات مطرح شده نسبت به این برنامه نظیر ماجرای اهدای کودک در میانه برنامه به خانوادهای که فرزنداشان درگذشته و نقدهایی که بر آن وارد شد، عبور کرد، نمیتوان از تلاش برای درآوردن اشک بینندگان تلویزیون گذر کرد و انگار تهیه کنندگان این برنامه سوژه هایشان را حول این محور تنظیم کردهاند که «اشکتان را به هر قیمت درمیآوریم!» و انصافاً نیز در بازی با احساسات مردم، به خوبی توانستهاند موفق عمل کنند؛ امری که طبیعتاً با ماه شاد رمضان نسبت دارد!
بیگمان هیچ ناظر منصفی مخالف شنیدن شدن داستان زندگی این اشخاص در تلویزیون نیست اما آیا هیچ زمانی پیش از افطار برای منقلب نمودن حال مردم و یادآوری این موضوع که «از شما مردم گرفتارتری هستند و خیلی ناراحت نباشید» وجود ندارد؟ آیا باید این برنامه حتماً در ماه رمضان و آن هم در چنین ساعتی روی آنتن برود؟ آیا زمینه لازم فراهم نبود که چند سوژه معتدل تر نیز برای این برنامه در این سی شب تدارک میدیدند و فضا اینگونه رقم نمیخورد؟
آیا حتماً باید روی چهره میهمان زوم کرد و در یک کلوزآپ یک سلسله جملات را بیان کرد و در پی این بود که با درآوردن گریه میهمان، اشک بیننده نیز جاری شود؟ آیا قصه زندگی برخی میهمانان و نوع تلاششان برای عبور از گذرگاههای سخت، به قدر کافی ارزشمند و قابل تامل نیست که تلاش کرد با چنین روشهایی، توجه عمومی را نسبت به داستان زندگی ایشان جلب کرد؟
البته این نقد نافی نقاط مثبت این برنامه همچون انتخاب ظریف برخی میهمانان، یا طراحی متفاوت دکور برخلاف دکورهای معمول اکثر برنامهها که در یک میز دراز خلاصه میشود، نیست و این برنامه بیشک با یک پشتوانه فکری پیش رفته اما قطعاً منصفانه نیست که به هر روشی برای تحت تاثیر قراردادن مخاطب دست یازید و تصور کرد هیچ شخصی متوجه این ریزهکاریها نمیشود.
با اين برنامه مخالفم. موضوعاتش خيلي غم انگيزه و بلاخره منو به گريه مي اندازد.
مي توانند برنامه هاي شادتري پخش كنند.
چرا با روضه فقط باید گریه کنیم؟!
با اون بخش از مقاله که اشاره میکنه آیا زمان بهتری برای پخش این برنامه نبود و اینکه چه لزومی داشته حتما دم افطار پخش بشود کاملا موافقم اون هم در ماه شادی مثل رمضان!
در خیلی از شهر ها از جمله محل سکونت بنده اذان مغرب زودتر از تهران گفته میشه و این یعنی اینکه وقتی در بهترین شب های سال کنار خونواده داری افطار میکنی و یهو شبکه ی سه رو میگیری،یا یکی بالای داره یا تصادف دلخراشی داشته و...کمتر پیش اومده توی اون ساعت شاهد سوژه ی شادتری باشیم.با تمام احترامی که برای تک تک مهمانان برنامه دارم و با درک اهمیت پرداختن به موضوعاتی مثل بخشش،گذشت و فداکاری هم چنان معتقدم برنامه ی مناسبی برای لحظات افطار نیست.می شد این برنامه رو در یک ماه دیگر سال و در ساعات پایانی شب نشون داد،مطمئنا مخاطبان خودش رو در اون صورت هم داشت.
برنامه فوق العاااااااااااااااده ایه مخصوصا هم که امسال دوباره احسان علیخانی برگشته و .....به به !!!!! ممنوووووووووووووون علیخانی
یک سوالی دارم؟! چرا هر وقت یک برنامه ای که سنت شکنی می کند و میخواهد یک راه تازه رو برود، برخلاف بقیه برنامه ها، انقدر به پروپاش می پیچند و قصد نابود کردنش رو دارند؟ زندگی همش خوشی نیست. ناخوشی هم بخشی از زندگی است. در این هم شکی نیست که هر وقت یک اتاق بدی سپری می شود حتمأ به خواست خدا بوده. چون هیچ برگی بی اذن خدا از شاخه نمی افتد. خوشی ماه رمضان با اومدن بازیگرها و خواننده ها و ... تو برنا مه های تلویزیون بدست نمیاد. اگر امروز برنامه ماه عسل را تماشا کرده باشید خوشی واقعی را که اشک شوق کودکی را که به خاطر خبر آزادی پدرش، بر گونه هایش جاری شده را می توان دید. شادی از این بزرگتر؟ که بشه دل یک کودک را شاد کرد؟؟؟ شادی از این برگتر که بشه با یک برنامه وجدان خواب خیلی از ما ها را بیدار کرد؟
بد نیست یکم با انصاف باشیم و به آدم های دور و برمون بیشتر توجه کنیم