نگاه یک بلاگر حزباللهی: قذافی به الجزیره باخت
فرشته صادقی در وبلاگ «عصر بیگناهی» نوشت:
آیا موضوع لیبی واقعا تمام شده است؟ شاید بله و شاید هم نه.
خبرها و خبرگزاریها میگویند طرابلس سقوط کرده، دو نفر از پسران سرهنگ معمر قذافی دستگیر شده و معلوم نیست خود وی کجاست ولی واقعیت اینست که شورشیان لیبی غیر ممکن بود بتوانند بدون کمک ناتو و کشورهای غربی و رسانههای آنها تا ۴۰ سال دیگر هم قذافی را ساقط کنند. اگر نزدیکان قذافی در همان ماههای اول تا همین چند روز مرتبا ریزش کردند دلیل اصلیاش زد و بند با غربیها بود و شانس دیگری نداشتند چراکه لیبی مانند بسیاری از کشورها ارتش یا نیروهای امنیتی درست و منظم که تا اخردر خدمت حکومت باشد را نداشت و قذافی همه چیز را در خودش و فرزندانش خلاصه کرده بود.
ازسوی دیگر اگر کسی در چند روز اخیر رسانهها را دنبال کمی کرده باشد متوجه میشود که قذافی در حال باختن جنگ به رسانههایی مانند سی ان ان و علی الخصوص الجزیره بود. چون این رسانهها از چند روز پیش جنگ روانی را شروع وخبر سقوط قریب الوقوع طرابلس را میدادند. نتیجه اینکه اهالی شهر- که به وسیله قذافی مسلح شده بودند- دچار ترس و وحشت شدند و چون تلویزیون لیبی هم مدت زمانی بود که دیگر روی ماهوارهها امکان پخش نداشت صدای دولت لیبی و تبلیغات روحیه بخشش! کمتر به گوش مخاطبان و هواداران قذافی میرسید و نتیجه اینکه وقتی از دو سه روز پیش الجزیره انگلیسی و عربی همراه با سی ان ان و العربیه بر طبل سقوط طرابلس کوبیدند همگان باور کردند که این شهر سقوط کرده چون الجزیره و دوستان که نمیتواند دروغ بگویند! اما همین حالا که این یادداشت نوشته میشود هنوز هم کسی دقیقا نمیداند اوضاع طرابلس چگونه است یا چه کسانی در خیابانهای این شهر مشغول درگیریاند و اخبار ضد و نقیض از سرنوشت قذافی دقیقا بر همین نکته صحه میگذارد که طرابلس تماما در دست مخالفان نیست و این خبرنگاران هستند که کنترل صحنه جنگ و راست و دروغش را برعهده دارند. (این جنبه منفی و
گمراه کننده کارخبرنگاران و خبررسانی است)
آیاواقعا کار لیبی تمام شده و قرارست حکومتی مردمی روی کار بیاید؟ شاید بله و شاید هم نه. اگراین یادداشت روزنامه ایندپندنت در مورد مخالفان را بخوانید متوجه میشوید که مخالفان خود چندین دسته و گروه با عقاید متفاوت هستند و تنها هدفی که آنها را متحد میکرد برانداختن قذافی بود اما بعد چه؟ ساختار لیبی یک ساختار قبایلی است و همین ساختار میتواند کار را برای شورای انتقالی که دست در دست اروپا و امریکا دارد سخت کند. مثلا همین حالا قبیله العبیدی که ژنرال عبدالفتاح یونس دوست قدیمی قذافی و دوست شش ماهه مخالفان از این قبیله بود و بدست همین اعضای شورای انتقالی کشته شد علم خونخواهی بلندکرده است. از طرفی اعضای شورای انتقالی همگی تا شش ماه پیش خود مردان قذافی بودند و به قدرت رسیدن اشخاصی که تا شش ماه پیش همراه و یارغار قذافی بودند و از این به بعد نوکر غربیها خواهند شد میتواند در آیندهای نه چندان دور بر مردم لیبی که سابقه مبارزاتی علیه استعمار دارند، سخت گران بیاید. یک نمونه از این افراد مصطفی عبدالجلیل رییس کنونی شورای انتقالی است که وزیر دادگستری لیبی بود و در دوران وزارت او نقض گسترده حقوق بشر در زندانهای لیبی انجام و
گزارش میشد، هرچند اروپاییها و امریکاییهای عاشق حقوق بشر ترجیح دهند اینجا و بخاطر نفت لیبی خودشان را به نفهمی و انکار بزنند.
و حالا با پایان کار قذافی - کار شخص او عملا تمام شده - نگاهها به سمت دیگری چرخیده است: سوریه.
کشورهای غربی چند روزی است به دنبال مطرح کردن موضوع سوریه در شورای امنیت و ارجاع آن به دادگاه جرایم بین المللی هستند. اگردادگاه به این نتیجه برسد که حقوق بشر در سوریه در حال نقض شدن است- که حتما به این نتیجه خواهد رسید- میتواند برای بشار اسد و سایر اعضای حکومت سوریه حکم پی گرد صادر کند و بعد با ارجاع پرونده به شورای امنیت ماجرای منطقه پرواز ممنوع و حتی حمله تکرار شود. اما چند نکته را هم باید در مورد سوریه در نظر گرفت. سوریه لیبی نیست، بر خلاف لیبی هنوز دوستانی دارد که با او هستند - ایران، لبنان، عراق، حزب الله، گروههای فلسطینی، شاید کشورهایی دیگر در خفا و نهایتا روسیه و چین. هرچند احتمال دارد روسیه و چین که تا بحال و بخاطر تجربه لیبی با ارجاع پرونده سوریه به شورای امنیت مخالفت کردهاند بتدریج از موضع خود برگردند و همکاری کنند اما حکومت سوریه هنوز بین اعراب محبوبیت دارد و افکار عمومی عرب مایل نیستند دوباره شاهد تهاجم غر بیها به یک کشور عربی باشند. سوریه همچنین سرنخهای لازم برای ناامن کردن برخی دیگر از مناطق خاورمیانه را دارد. مثلا میتواند به فلسطینیها اجازه و سلاح بدهد که در جولان به سمت اسراییل راه
بیفتند تا درگیری آغاز شود و پای اسراییل به میان کشیده شود یا علویهای ترکیه که متحدین اسد هستند و همچنین کردهای آن را تحریک کند تا صدای اعتراض را نسبت به تبعیضهای دولت ترکیه بلند کنند. ارتش در سوریه ساختار محکمی دارد، سران آن عمدتا علوی هستند و در طول شش ماه گذشته هیچ مقام ارشد نظامی یا غیر نظامی از دولت اسد فاصله نگرفته و شکافی بین نیروهای نظامی، دولت و دیپلماتهای سوریه هنوز بروز نکرده است. هرچند سوریه دشمنانی چون امریکا و عربستان و شیخکهای خلیج فارس دارد که در چند سال اخیر ثابت کردهاند تا آخر کار هستند، ترکیه و قطر که همکاریشان در مورد لیبی موفقیت آمیز بوده حالا به همراه الجزیره میتوانند به سوریه نگاهی چون لیبی داشته باشند و بر همپیمانی خود با غرب بیفزایند و ارزش خود را به رخ غربیها بکشند.
قذافی تنبیه شد نه بخاطر اینکه مردمش را کشته بود- که سازمانهای حقوق بشری میگویند تعداد کشتههای بن غازی فقط ۱۱۰ نفر بود نه هزاران نفری که ادعا میشد؛ بلکه به این دلیل که با اهداف بلندپروازانهای چون تاسیس صندوق آفریقا و تامین هزینههای آن قصد داشت دست صندوق بین المللی پول و سازمان تجارت جهانی را از اقتصادهای افریقایی کوتاه کند، نفوذ سیاسی و اقتصادی فرانسه را ازآفریقا برچیند وشک نکنید دلیل اینکه فرانسه یکی از اصلیترین کشورهای کوبنده بر طبل جنگ با قذافی بود چیزی جزاین نیست. از طرفی دیگر قذافی قصد داشت از شرکتهای معظم نفتی امریکایی فعال در بخش نفت خودش! بخاطر تحریمهای چندساله امریکا شکایت کند و آنها را وادار به پرداخت خسارتهای کلان کند. بطور خلاصه قذافی تنبیه شد چون نفت داشت و آنرا راحت در اختیار نمیگذاشت.
اما اسد تنبیه خواهد شد نه بخاطر اینکه مردمش را میکشد بلکه چون چندسالست رو در روی امریکا، اسراییل و به نفع ایران و فلسطینیها ایستاده. جرج بوش در کتاب خاطراتش میگوید: «در دوره دوم ریاست جمهوریام سعی کردیم پروژه آزادی را برای تعدادی از رژیمهای سرکوبگر از جمله ایران، ونزوئلا، سوریه و کره شمالی پیش ببریم و قرار شد همکاری استراتژیکمان را با ملتهایی چون سعودی، مصر، روسیه و چین بیشتر کنیم.»
امریکا و اروپاییها هرگز دلسوز حقوق بشرو آزادی و دموکراسی و.... نبوده، نیستند و نخواهند بود چون اگر قرار به دلسوزی بود باید در سال ۲۰۰۸ وقتی اسراییل ۱۴۰۰ فلسطینی را در بمباران غزه کشت دست کم بر فراز غزه منطقه پرواز ممنوع برقرار میکردند تا غیر نظامیان کشته نشوند و حقوقشان توسط سگ هار زنجیر پاره کردهای به اسم اسراییل پایمال نشود.
آینده نزدیک ابستن حوادث مهمی است اما هیچ ائتلافی -هرچند موفق- نمیتواند موفقیت خود را در شرایط مشابه تکرار کند یا به این تکرار اطمینان داشته باشد.
ديكتاتورهارفتني هستند بيخودي تقلا نكنند...