گوناگون

چرا موتمن، "پوپک و مش ماشالا " را ساخت؟

پارسینه: «پوپک و مش ماشاا...» از جنس ناکمدی هایی است که در چند سال اخیر مثل بختک به روی سینما افتاده اند و سیطره خود را از جیب و ذهن تهیه کننده‌ها به روح کارگردانها وسعت بخشیده اند. اما چه می شود که فیلمسازی مثل فرزاد مؤتمن به سراغ ساخت چنین فیلمی می رود؟

شبکه ایران: تا به حال نام کارگردانی به نام مارک رابسن را شنیده اید؟ درام جنگی سرگرم کننده «قطار سریع السیر فون رایان» را که بارها از تلویزیون خودمان پخش شده، دیده اید؟ فیلمی با شرکت فرانک سیناترا و تِرِوِر هاوارد و متعلق به سینمای بدنه هالیوود. مارک رابسن کارگردان این فیلم است.

«قطار سریع السیر فون رایان» از آن دسته فیلم هایی است که هر تهیه کننده ای با میل و رغبت تمام به ساخت آن اقدام می کند. فیلم هم تماشاگرش را راضی می کند و هم می تواند در ارزیابی های منتقدان سخت گیر نمره قبولی کسب کند.

معمولاً چنین فیلم هایی نه تنها هزینه ساخت و سایر هزینه های جنبی (مثل هزینه تبلیغات و پخش و ...) را به راحتی باز می گردانند بلکه برای کمپانی تولید کننده و تهیه کننده سودآور هستند و پولساز. البته این رابسن نبود که به توانایی خود در ساخت این گونه فیلم ها پی برد.

وقتی رابسن در سال 1943 فیلم «هفتمین قربانی» را کارگردانی کرد و فیلمش مورد توجه قرار نگرفت، تهیه کننده ها و صاحبان استودیوهای فیلمسازی در آن زمان او را متوجه این نکته کردند که اگر می خواهد به کار خود در این حرفه ادامه دهد باید فیلمی بسازد که به اصطلاح بفروش باشد و گیشه پسند. آنها رابسن را متوجه استعدادی در وجود خودش کردند که تا آن زمان برای رابسن مهم و در خور توجه نبود. رابسن به تکنسین برق انداختن چرخ های سینمای تجاری تبدیل شد و به خیل عظیم کارگردانانی پیوست که در کتابهای تاریخ سینما، نامی از فیلمهایشان به میان نخواهد آمد.

بر اساس یک قانون کلی، موفقیت مالی هر فیلمی در هر جای دنیا، خیال کارگردان را کمی آسوده می کند که همچنان می تواند یکی از افرادی باشد که یکی از چرخ های صنعت بیرحم و عظیم سینما را به گردش در می آورد و امیدوار باشد که از این رهگذر چرخ زندگی او هم بچرخد. در واقع فیلم هایی که به لحاظ مالی موفق هستند ادامه حیات حرفه ای کارگردان و حتی بازیگران را تضمین می کنند. این قانون به موقعیت جغرافیایی و زبان و فرهنگ و رسوم خاصی محدود نمی شود. قوانین سرمایه داری معمولاً در همه جای دنیا با کمی تغییر شکل، یکسان هستند.

در کشور خودمان کارگردانهای بسیاری بوده اند که هر یک به نحوی از انحاء به استعداهای خود در ساخت فیلم های تجاری موفق وقوف یافته اند. اکثر این کارگردانها حتی تکنیسنهای خوبی نبوده اند و چیز زیادی در مورد فیلم و سینما نمی دانسته اند. کاسبانی بوده اند که به طمع شهرت و ثروت بیشتر و ارضای جاه طلبی های خود به این وادی گام نهاده اند و یکسری تصاویر متصل بهم تولید کرده اند. البته اگر کمی منصف باشیم نمی توانیم تمامی کسانی را که فیلم تجاری می سازند به بی هنری متهم کنیم. در سینمای روز خودمان نمونه بارز کسانی که این اتهام شامل حالشان نمی شود و سوابق هنریشان آنها را به خوبی تبرئه می کند، فرزاد مؤتمن است.

نمی شود از مؤتمن نوشت و به «شب های روشن» و «صداها» و حتی «باج خور» اشاره نکرد. فیلم هایی که ساخت فقط یکی از آنها کافی بود تا بتوان مطمئن شد مؤتمن فوق العاده با استعداد و با دانش است و شناخت خوبی از سینما دارد. این روزها مؤتمن «پوپک و مش ماشاا...» را روی پرده سینماها دارد. فیلم کمدی و مفرح دست چندمی که نیاز نداشت حتماً آدمی مثل مؤتمن را در پشت دوربین خود به عنوان کارگردان داشته باشد. هر کسی می توانست این فیلم را ساخته باشد.

«پوپک و مش ماشاا...» از جنس ناکمدی هایی است که در چند سال اخیر مثل بختک به روی سینما افتاده اند و سیطره خود را از جیب و ذهن تهیه کننده‌ها به روح کارگردانها وسعت بخشیده اند. اما چه می شود که فیلمسازی مثل فرزاد مؤتمن به سراغ ساخت چنین فیلمی می رود؟! فیلم قبلی مؤتمن که اکران شد «صداها» نام داشت. «صداها» با فیلمنامه ای از سعید عقیقی فیلمی بود که در زمان اکرانش با مشکلات عدیده ای مواجه شد. بزرگترین مشکل در اکران «صداها» عدم تمایل سینماداران به پخش آن بود . بالاخره «صداها» با توسل به فریادهای عواملش اکران نصف و نیمه ای گرفت و پس از مدت کوتاهی از اکران برداشته شد.

این تجربه ناخوشایند به مؤتمن درس داد که راز ماندگاری در سینما ساخت فیلمی به یاد ماندنی و حساب شده مانند «شب های روشن» نیست. برای بقاء در سینما باید فیلمی ساخت که گردش مالی اش به شکفتن گل از گل تهیه کننده منجر شود.

«پوپک و مش ماشاا...» چنین فیلمی است. مؤتمن خود درباره دلیل ساخت این فیلم گفته که قصد داشته ثابت کند که توانایی ساخت فیلم پرفروش را هم دارد. مؤتمن سیاستمدارانه در حال توجیه قبول کارگردانی فیلمی ضعیف است که ضعف و زردی از نام فیلم می بارد. اما اگر دوست دارید می توانید ژست پیروزمندانه مؤتمن را در فتح گیشه سینماها بپذیرید.

می توانید قبول کنید که مؤتمن این فیلم را ساخته تا ثابت کند که اصولاً "بنجول سازی" و "سر هم بندی" از عهده همه کس بر می آید و هنر نیست.

حتی اگر دلتان بخواهد می توانید برای دیدن فیلم مؤتمن بلیت تمام بهای سه - چهار هزار تومانی بخرید تا حداقل فیلم مؤتمن که کار بلد است بفروشد نه فیلم فلان کارگردان بساز و بندازی که از کل سینما فقط سر رسید دریافت قسط های قراردادش را از تهیه کننده می شناسد.

هر برخوردی که می خواهید با فیلم داشته باشید. حتی می توانید به نشانه اعتراض فیلم را تحریم کنید. اما هر کاری که انجام دهید و هر موضعی در قبال فیلم جدید مؤتمن اتخاذ کنید نمی شود انکار کرد که بالاخره مؤتمن در سیستمی که احتمالاً پیش از این تمایلی به آن نداشت مستحیل شده و در حال تبدیل شدن به یکی از تکنسین های سینمای تجاری و پولساز است.

باید امیدوار باشیم که باز بتوانیم مؤتمن را با فیلم شاخص جدید دیگری به یاد بیاوریم. اما شنیدن خبر این که مؤتمن فیلم بعدی خود را باز در ژانر کمدی می سازد، چقدر جای امیدواری باقی می گذارد؟

ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار