رئال مادرید در دو راهی ساختار تاکتیکی یا ستارهمحوری!
رئال مادرید میان ساختار تازه آلونسو و الزام بازی دادن به ستارهها گرفتار شده و همین شکاف بنیان تعادل تیم را لرزان کرده است.
به گزارش پارسینه، رئال مادرید این روزها میان دو مطلوب گرفتار شده است؛ تلاش برای ساخت تیمی تاکتیکی و مدرن و در عین حال، حفظ جایگاه و نقش همه ستارههایش اما باشگاه دقیقاً با چه مشکلی روبرو است و مهمتر از آن، باید با ژابی آلونسو چه کنند؟ تیمی که دیگر آنگونه که باید پیروز نمیشود و بازیکنانی که ظاهراً از مربیشان رضایت ندارند.
در تابستان گذشته، رئال مادرید تصمیمی اساسی گرفت؛ تصمیمی که از دل نارضایتی از رکود تاکتیکی چند سال اخیر زاده شده بود. باشگاه به این نتیجه رسید که دوران رویکرد مبتنی بر بازیکن کارلو آنچلوتی، سبکی که او استاد مسلم آن بود به نقطهای رسیده که دیگر کفایت نمیکند. آنچلوتی با وجود تمام موفقیتهایش بیش از حد به توان فردی ستارهها اتکا کرده بود و فصل گذشته نشان داد که تیم برای بقاء در فوتبال مدرن نیازمند ساختار، نظم و نوآوری بیشتری است. همین ضرورت بود که نام ژابی آلونسو را به پروژه جدید مادرید پیوند زد.

جام جهانی باشگاهها به پایان رسید، رقابتهای لالیگا و لیگ قهرمانان آغاز شدند و رئال مادرید شاید برخلاف انتظار شکوفا شد؛ شکوفایی که گویی اندکی عجیب بود! آلونسو از همان ابتدا به تیم دست زد؛ ترکیبها را تغییر داد، الگوهای پرسینگ جدید طراحی کرد و بازیکنان را در نقشهایی متفاوت به کار گرفت. آردا گولر به مرکز میدان منتقل شد، چوامنی بسته به فاز بازی میان هافبک دفاعی و دفاع میانی در رفتوآمد بود و رودریگو پس از چند آزمون به نیمکت منتقل شد.
با وجود این همه تغییر، تیم به شکلی حیرتآور موفق بود. بازیکنان ایدههای آلونسو را پذیرفتند و نتایج سریع، اعتماد متقابل مربی و تیم را تقویت کرد. شاید حتی خود ژابی هم از این آغاز رؤیایی شگفتزده شده باشد.
جام جهانی باشگاهها برای آلونسو فرصتی طلایی بود؛ او نه تنها با تیم اصلی آشنا شد، بلکه توانست بازیکنان تازهواردی مانند ترنت الکساندر آرنولد و دین هیوسن را نیز محک بزند و همه این تجربهها باعث شد آلونسو پیش از شروع فصل، پایهای مستحکم برای کارش بسازد. تا حد زیادی، شروع قدرتمند رئال مادرید در فصل 2026-2025 نتیجه همان آمادگی بود.

اکنون آن پرده باشکوه کنار رفته است. نه تنها هواداران، بلکه خود بازیکنان هم این تغییر لحن و کیفیت را حس کردهاند. باخت به لیورپول در لیگ قهرمانان، سه تساوی پیاپی در لالیگا و نمایشهایی اغلب کمجان، حالا به شایعههای جدی درباره احتمال اخراج آلونسو دامن زده است. گفته میشود بسیاری از بازیکنان با او مشکل دارند؛ نه فقط وینیسیوس که از تعویضهای مکرر به ویژه در الکلاسیکو شدیداً ناراحت بود.
واقعیت این است که ژابی قربانی همان شروع بینقص شده است. انتظارها در مادرید همیشه غیرعادی بالاست و اکنون که او پس از چند پیروزی بزرگ دچار افت شده، گویی هیچکس یادش نمیآید که بازسازی تاکتیکی معمولاً زمان میبرد. روایت ساده و کودکانهای شکل گرفته: «با آلونسو میبردیم، حالا نمیبریم؛ پس بازیکنان از او ناراضیاند!» و همین روایتهای سطحی، مربی را از همان ابتدا زیر تیغ قرار داده است.
قضاوت درباره آلونسو بدون درک زمینه، خطایی نابخشودنی است. مادرید میخواست مدرن شود، چارچوب تاکتیکی داشته باشد، تیمی مبتنی بر ساختار خلق کند اما در عین حال اصرار داشت همه ستارهها هم باید بازی کنند. دو صندلی، یک بدن. باشگاه تصمیم گرفت روی هر دو بنشیند.
به شکلی عجیب، غیبت جود بلینگام در آغاز فصل برای آلونسو یک موهبت بود. جای امباپه و وینیسیوس مشخص است اما حضور بلینگام در مرکز زمین محوریت تاکتیکها را تغییر میدهد. در نبود او، گولر در مرکز درخشید؛ با محافظهای قدرتمندی چون والورده، کاماوینگا یا چوامنی. تقسیم وظایف روشن بود؛ چه کسی مینواخت، چه کسی حمل میکرد. تعادل کامل بود.

با بازگشت جود، معادله پیچیده شد. آلونسو تلاش کرد گولر و بلینگام را کنار هم قرار دهد و برای اینکه آرامش و ابتکار یکدیگر را بر هم نزنند، آزادی حرکتی کامل به آنها داد اما در برابر تیمهایی که تحت فشار قرار میدادند، مادرید ناگهان بیتعادل شد؛ دفاع آسیبپذیر، حمله از نفس افتاده و نگرانیهای آشکار در میانه میدان. از پنج بازی اخیر، چهار بازی را با حضور همزمان گولر و بلینگام بدون پیروزی پشت سر گذاشتند.
در این میان پرسینگ رئال مادرید نیز افت کرده است. آغاز فصل با فداکاری حیرتانگیز امباپه و وینیسیوس در کار بدون توپ همراه بود اما اکنون، با کاهش نتایج، گویی اشتیاق آنها نیز کاهش یافته است. پرسش اینجاست: بازیکنان خسته هستند؟ اکنون که خبری از بردهای پیاپی نیست، نارضایتیشان بیشتر دیده میشود؟
با این حال، بحران هنوز فاجعه نیست. رئال مادرید هنوز صدرنشین لالیگا و لیگ قهرمانان است. هیچ چیز از دست نرفته، نبرد ادامه دارد.
در این میان، موضع باشگاه اهمیت بنیادین دارد و اگر گزارشها صحیح باشند، هیئتمدیره به صراحت اعلام کرده: آلونسو مربی ماست و جایگاهش محکم است. اگر این حمایت واقعاً وجود دارد، تصمیمی کاملاً درست است. نمیتوان مربی را که برای ساختاری تازه دعوت کردهاند، در نخستین لغزشها قربانی کرد؛ خصوصاً در باشگاهی مانند رئال مادرید که همیشه میان آزادی ستارهها و مفهوم تیمی در نوسان است.

مسئله اینجاست که باشگاه هنوز حاضر نشده با نظریه «ستارهمحوری مطلق» خداحافظی کند. باز هم همان دو صندلی. آنها مربی آوردهاند که فلسفه دارد اما همچنان میخواهند همه نامهای بزرگشان در زمین باشند؛ امباپه، وینیسیوس، بلینگام و البته ترنت الکساندر آرنولد.
و اینجاست که مشکل آشکار میشود: جا دادن ترنت در ساختار تیم تقریباً یک معمای تاکتیکی است. او یک مدافع معمولی نیست؛ یک بازیساز کناری است، استثنایی در خلق موقعیت و آسیبپذیر در دفاع. ورود چنین بازیکنی به تیمی با این همه سوپر ستاره و با این سطح از انتظارها معادلهای واقعاً پیچیده است اما استفاده نکردن از او هم ناممکن است، چون اینجا رئال مادرید است؛ جایی که هر ستاره باید بازی کند.
باشگاه اکنون در دوراهی سخت ایستاده است. آلونسو مربی است با ذهنی خلاق، ایدههایی دقیق و جسارتی تحسینبرانگیز. او آزادی را کامل از بازیکنان نمیگیرد اما به نظر میرسد تنها تا حدی مصالحه میکند، نه بیشتر و این طبیعی است. رئال مادرید میدانست چه کسی را انتخاب کرده.
در سوی دیگر، بازیکنانی هستند که فصل گذشته از فقدان تاکتیک نزد آنچلوتی شکایت داشتند؛ چنانکه گفته میشود پس از بازی برگشت برابر آرسنال از عدم وجود حتی یک طرح روشن برای جبران سه گل عقبافتادگی شگفتزده بودند. حالا اما همان بازیکنان از زیاد بودن چارچوبها و کمبود آزادی مینالند.
پس از «زیادی آزادی» رسیدهاند به «کمی آزادی» و باز هم نارضایتی.
و در این میان، فلورنتینو پرس و مدیریت باشگاه نیز حضور دارند. آنها میخواهند رئال مادرید دارای ساختاری تاکتیکی و مدرن باشد اما در عین حال نمیخواهند حضور ستارهها تحتالشعاع قرار بگیرد. مفهوم تعادل تیمی؟ گویی هرگز آن را جدی نگرفتهاند.
رئال مادرید اکنون یک قمار است؛ قمار شگفتانگیز، جسورانه، هیجانانگیز اما برای همه طرفهای درگیر خطرناک. معادلهای با صد مجهول. حل آن تنها با یک تصمیم روشن ممکن است: یا باشگاه کاملاً به آلونسو اعتماد میکند و ستارهها را در چارچوب او قرار میدهد، حتی اگر به قیمت نیمکتنشینی برخی باشد یا آلونسو را وادار به مصالحهای میکند که هرگز قصدش را نداشت.
ارسال نظر