خاطره هاشم صباغیان از مهندس بازرگان: یک اتاق دانشکده فنی را تبدیل به نمازخانه کرد

پارسینه: رابطه من با مهندس مهدی بازرگان دقیقاً رابطه پدر و فرزند بود. زمانی که شاگرد ایشان بودم حدود سی سال اختلاف سن داشتیم. از سال ۱۳۳۳ که من وارد دانشکده فنی دانشگاه تهران شدم با ایشان آشنا شده و در سال سوم دانشگاه شاگرد ایشان بودم.


درسی که با ایشان داشتیم درس «ماشین‌های حرارتی» بود. من در رشته راه و ساختمان تحصیل می‌کردم و درس ماشین‌های حرارتی یکی از درس‌های ما بود که ضریب ۳ داشت. اگر بخواهم شخصیت مهندس بازرگان را به اختصار توصیف کنم؛ فردی با وجدان، درستکار و صادق بود. صداقتی که در او بود، صفت والایی است که در جامعه ما کمتر دیده می‌شود. او از صراحت کلام برخوردار بود و نظر خود را صریح بیان می‌کرد ولو اینکه شنونده یا خواننده از ابراز نظر وی خوشش بیاید یا بدش بیاید، به تعبیری خوشایند و بدایند دیگران در اعلام آرای وی بی‌تأثیر بود و بنا بر صرافت طبع خویش رفتار می‌کرد. به این خاطر آنچه در نظر داشت را با صراحت ابراز می‌کرد، به همین دلیل زمانی که مسئولیت دولت موقت را بر عهده ایشان گذاشتند، ایرادهایی که به رهبر فقید انقلاب داشت را با صراحت در مصاحبه‌های خود و یا به طور حضوری در ملاقات‌های خصوصی بیان می‌کرد.

زندگی ایشان ابعاد مختلف (علمی، اجتماعی-سیاسی و اعتقادی) داشت. در زمینه‌های اعتقادی (مبتنی بر قرآن) ایشان پنجاه سال کار محققانه انجام داد و تدریس‌هایی را در همین زمینه تا زمان حیات، در انجمن اسلامی مهندسین انجام داد که حاصل آن کتاب‌هایی است که به رشته تحریر درآمده و نشر یافته است.

ایشان در زمان تدریس در دانشگاه، فوق العاده با دانشجویان رفیق بود و رابطه‌ای صمیمی برقرار می‌کرد اما در این ارتباط صمیمانه از تضییع کوچک‌ترین حقی به شدت پرهیز داشت و اجازه نمی‌داد در این روابط گرم و صمیمانه دانشجویی انتظار داشته باشد که در زمینه تحصیلی نسبت به او ارفاقی روا داشته شود.

هنگامی که ایشان درس ماشین‌های حرارتی را تدریس می‌کردند، کتاب و جزوه و پلی کپی چندان موجود نبود، ایشان درس می‌دادند و ما یادداشت می‌کردیم. همچنین در این درس شکل‌های زیادی هم وجود داشت که ما باید آن‌ها را به دقت رسم می‌کردیم. ایشان در امتحاناتی هم که برگزار می‌کردند ۱۸ نمره به درس (شفاهی و کتبی) و ۲ نمره هم به جزوه اختصاص می‌دادند.

دقت و ظرافت در نوشتن جزوه‌ها برای ایشان بسیار اهمیت داشت، آن‌ها را به دقت مطالعه می‌کردند و نمره می‌دادند. بازرگان در کلاس درس بسیار جدی بود و کلاس‌هایش در سکوت و به دور از هیاهو تشکیل می‌شد و این دو دلیل داشت؛ یکی اینکه، استاد ما مهندس بازرگان بود، همه شاگردان او را می‌شناختند و نسبت به سوابق مبارزاتی وی (ریاست هیأت خلع ید و همکاری با دولت دکتر محمد مصدق) آگاه بودند و به همین دلیل احترام خاصی برای او قائل بودند. دوم اینکه، طرح مطالب علمی از سوی ایشان چنان جذاب بود که همه را ترغیب به گوش سپردن می‌کرد.

آن موقع ما در کلاس به صورت گروهی (گروه‌های چهار نفره) کار می‌کردیم و پس از درس، جزوه‌ها را مرور می‌کردیم تا مبادا چیزی از قلم افتاده باشد و این موجب می‌شد که جزوه‌ها اصلاح و به صورت مطلوب درآیند.

با وجود جدی بودنِ مهندس بازرگان در کلاس درس، این کلاس‌ها خشک نبودند و شادابی در آن موج می‌زد. یک روز که او ماشین‌های بخار را درس می‌داد، و سیر اختراع و تکمیل آن را توضیح می‌داد به اینجا رسید که؛ اولین ماشین بخار را واتِ ایتالیایی ساخت، یک فرانسوی هم کار او را ادامه داد، یک لهستانی آن را تکمیل کرد و... و از چندین کشور که در ساخت و تولید آن نقش داشتند سخن گفت، یکی از دانشجویان سوال کرد؛ پس ایران چی؟ بازرگان جواب داد؛ هنر نزد ایرانیان است و بس! پاسخ‌اش این گونه و همراه با طنز بود.

در نمره دادن به دانشجویان بسیار دقیق و منصف بود. دکتر مصطفی چمران و برادرش دکتر عباس چمران از شاگردان بازرگان بودند. دکتر مصطفی چمران از لحاظ هوش و ذکاوت یک نابغه بود. وقتی بازرگان از او امتحان (شفاهی) می‌گیرد، به او بیست می‌دهد!

در حالی که سقف نمره امتحان ۱۸ بود و جزوه هم ۲ نمره داشت. دکتر چمران از خط و رسم (در کشیدن شکل‌های مربوط به دروس دانشگاهی) خوبی برخودار بود، بنابراین جزوه‌ای بی‌نقص و ممتاز تهیه کرده بود و برای جزوه هم نمره کامل را دریافت کرد.

بازرگان تأکید کرد در کارنامه‌اش نمره ۲۲ ثبت شود و در تاریخ دانشکده فنی معروف شد که یک نفر توانسته نمره ۲۲ را به خود اختصاص دهد. بازرگان این را حق او می‌دانست و نسبت به ارزش‌های علمی و کوشش‌های دانشجویان تا این اندازه اهتمام می‌ورزید.

سال سوم دانشکده فنی بسیار مشکل بود. عده ایی از دانشجویان رد می‌شدند. قانون دانشکده این بود که اگر کسی دو سال در دانشکده مردود شود از دانشکده کنار گذاشته می‌شود (یا اینکه می‌توانست بدون کنکور باز گردد و دوباره از سال اول تحصیل را آغاز کند) تعدادی از افسران ارتش هم آن زمان با گرفتن بورس و با هزینه دانشکده می‌توانستند درس بخوانند که البته تعهد می‌دادند که اگر در هر کلاس دانشکده مردود شوند (از ارتش اخراج می‌شدند) الزامی است که هزینه پرداخت شده را بازگردانند. یکی از این دانشجویان که در کلاس سوم مردود شده بود، از بازرگان نمره ۸ گرفته بود و چون معدل‌اش باید به ۱۳ می‌رسید، مردود محسوب می‌شد.

پس از مردودی نزد بازرگان می‌رود و شرحی از زندگی خود ارائه می‌کند و اظهار می‌دارد که دو مشکل دارد؛ ۱. خرج مادرم برعهده من است و زندگی او را اداره می‌کنم ۲. مجبورم هزینه دانشکده افسری را به اقساط را بپردازم. در نتیجه از بازرگان می‌خواهد تا نمره ۱۲ به او بدهد بلکه از این گرفتاری رهایی یابد. بازرگان نمی‌پذیرد و می‌گوید اگر نمره بیشتری به شما بدهم معنای‌اش این است که من در دادن نمره اول اشتباه کرده‌ام اما حاضرم دوباره و با دقت اوراق امتحانیتان را بازبینی کنم (این کار را کرده بود و نمره اول را تأیید کرده بود) دیگر اینکه حق دیگران پایمال می‌شود.

به این خاطر پیشنهاد کرده بود که از دانشکده بیرون بیاید، اما قول داده بود بکوشد تا مشکلات وی را رفع سازد. بنابراین وسیله‌ای فراهم می‌کند تا از عهده پرداختن اقساط برآید و ترتیبی می‌دهد تا زندگی مادرش نیز اداره شود. او حاضر می‌شود این کار را انجام بدهد اما نمره اضافی (و نا‌حق) به او نمی‌دهد. به این ترتیب، مشکل او حل شد و زندگی‌اش هم در آینده سامان یافت و همواره از لطف بازرگان در حق خود یاد می‌کرد.

بازرگان در مسائل سیاسی-اجتماعی و اعتقادی بسیار حساس بود و دانشجویان پس از کلاس و در اتاقی که او در دانشکده داشت، سوالات خود را در زمینه‌های مختلف با او در میان می‌گذاشتند. آن زمان در دانشگاه محلی برای خواندن نماز وجود نداشت. کلاس‌های دانشکده ما در دو نوبت (صبح و بعد از ظهر) تشکیل می‌شد، آنهایی که نماز می‌خواندند، با دشواری، در کنار راهرو یا در جایی دیگر نماز خود را می‌خواندند. در دانشکده ما سه دختر بیشتر نبود که یکی از آن‌ها هم آسوری بود. ولی در دانشکده‌های ادبیات، پزشکی و... برای نماز خواندن، دختر‌ها وضعیت نامطلوب تری داشتند.

ایشان یکی از اتاق‌های دانشکده فنی را گرفت و آن را نمازخانه کرد و فرشی هم از خانه خود به آنجا آورد تا دانشجویان بتوانند نماز خود را در آنجا و در شرایطی مطلوب بخوانند. اصولاً روابط بازرگان با دانشجویان بسیار صمیمانه بود و آن‌ها فرصت می‌یافتند مسائل شخصی خود را نیز با وی در میان بگذارند.

بازرگان در کار سیاسی هم بسیار جدیت داشت. هر سال و در سالروز ۱۶ آذر دانشکده فنی دانشگاه تهران در هر شرایطی تعطیل می‌گردید حتی اگر به زندانی شدن چند نفر هم می‌انجامید. بعضی از دانشکده‌ها نیز با این اقدام همراهی می‌کردند. رسم این بود که ساعت ۸ صبح در محلی که تیراندازی شده بود، دانشجویی می‌ایستاد و اعلام می‌کرد که امروز و به مناسبت شهادت دانشجویان به کلاس نخواهیم رفت و کلاس‌ها را تعطیل خواهیم کرد. یادم هست یک سال، ۱۶ آذر همزمان با روز جمعه شد. جمعه هم در دانشگاه خبری نبود و دانشجویان هم نبودند.

مهندس بازرگان روز شنبه (فردای ۱۶ آذر) که به کلاس درس آمد، اعلام کرد؛ چون دیروز ۱۶ آذر بود و ما نتوانستیم دانشکده را تعطیل کنیم، و حفظ احترام این روز بسیار ضروری است من امروز درس را تعطیل می‌کنم. در آن زمان این اقدام، اقدام شجاعانه‌ای بود. در برخورد مرحوم مهندس بازرگان با دانشجویان و روش تدریس و نقش استادی ایشان مطالب بسیاری می‌توان گفت ولی فعلاً به همین خلاصه اکتفا می‌کنم.

منبع: نشریه اندیشه پویا

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار