روزی که مکر زنان به آتش کشیده شد
پارسینه: شعله از وسط میدان توپخانه به همراه تکههای کاغذ سوخته به آسمان رفت و صورت زنانی که پشت پیچه این آتش را برپا کرده بودند، روشن کرد. زنانی که با بستن عهد خواهری آن روز صبح با یکدیگر همقسم شده بودند تا جزوههای «مکر زنان» را به آتش بکشند.
شعله از وسط میدان توپخانه به همراه تکههای کاغذ سوخته به آسمان رفت و صورت زنانی که پشت پیچه این آتش را برپا کرده بودند، روشن کرد. زنانی که با بستن عهد خواهری آن روز صبح با یکدیگر همقسم شده بودند تا جزوههای «مکر زنان» را به آتش بکشند.
هرچند هیچ کدام از روزنامههای آن روزگار خبری درباره حرکت اعتراضی زنان در اسفندماه ۱۳۰۱ شمسی در میدان توپخانه ننوشتند؛ اما این اقدام متهورانه خیلی زود از میدان توپخانه فراتر رفت و در همه جای پایتخت شنیده شد. اعتراضی که بیتردید یکی از نخستین حرکتهای جدی فمینیستی در آغاز شکلگیری جنبش برابریخواهی زنان در ایران بود. حرکتی که به ابتکار موسسان جمعیت نسوان وطنخواه شکل گرفت؛ انجمنی که اعضای آن نخستین فمینیستهای ایرانی بودند.
جمعیت نسوان وطنخواه اگرچه نخستین تشکل زنان ایران نبود اما بیتردید چه به خاطر اقداماتی که اعضای این انجمن انجام دادند و چه به اعتبار بنیانگذارانش یکی از مهمترین آنها به شمار میآمد. این انجمن از دل جنبش روشنفکری و تغییرخواهی به وجود آمد که معتقد بودند برای پیشرفت مملکت زنان نیز باید آموزش ببینند و تحصیل کنند. بیبیخانم استرآبادی یکی از نخستین زنانی بود که با اعتراض علیه کتاب «تأدیبالنسوان» موضع خود را روشن کرد. او که از زنان روشنفکر ایرانی بود در پاسخ به کتاب سراسر توهین «مکر زنان» کتابی با عنوان «معایبالرجال» نوشت و تمام اتهاماتی که در این کتاب به زنان زده بودند را پاسخ داد و در مقابل نیز به برخی صفات رذیله مردان اشاره کرد. او در سال بعد از مشروطه با همراهی جمعی از زنان همفکر خود نخستین مدرسه دخترانه تهران را به اسم «دوشیزگان» بنیان گذاشت. مدرسهای که به خاطر حمله تندروهای مذهبی نتوانست دوام بیاورد اما راه را برای طوبی آزموده باز کرد تا مدرسه «ناموس» را در تهران افتتاح کند و دختران بتوانند در آن تحصیل کنند.
جنبش مشروطه قدم بعدی زنان بود که وارد جریانات سیاسی شوند. زنان که به گفته خودشان محکوم به ماندن پشت درهای بسته خانهها بودند در جریان مشروطه فضایی یافتند تا در اعتراضات شرکت و دوشادوش مردان حرکت کنند. هرچند زمانی که مشروطه تثبیت و مجلس تشکیل شد زنان نادیده گرفته شدند. اما مشروطه آغاز راه زنان بود. زنانی که از حق انتخاب محروم شده بودند به این نتیجه رسیدند که راه زیادی را برای رسیدن به برابری دارند و این راه از گرفتن حق تحصیل و آموزش به زنان آغاز میشود. به همین دلیل به جز انجمن غیبی نسوان ایران که کسی نمیداند چه کسانی آن را تشکیل دادند سایر انجمنهای زنان مهمترین هدف خود را آموزش زنان و دختران ایرانی میدانستند. در چنین فضایی بود که محترم اسکندری، نورالهدی منگنه، مستوره افشار و فخرآفاق پارسا دست خواهری به یکدیگر دادند و اقدام به تأسیس «انجمن نسوان وطنخواه» در تهران زدند. انجمنی که در مرامنامه خود حق تحصیل دختران و باسواد کردن زنان را در کنار ترویج استفاده از اجناس وطنی از مهمترین وظایف خود دانست.
ایده تشکیل نسوان وطنخواه برای نخستین بار در جلسهای شکل گرفت که احتمالاً در خانه نورالهدی منگنه برپا شده بود. منگنه در خاطراتش به این ماجرا اشاره میکند که این جمعیت در سال ۱۳۰۱ تشکیل شد. او در شمهای از خاطرات خود نوشته که همیشه دوست داشت اقدامی برای تنویر افکار زنان و خانوادهها داشته باشد. او یکی از ده زنی بود که برای تأسیس این انجمن تلاش زیادی کرد: «جمعیت نسوان وطنخواه از بانوان ترقیخواه در سال ۱۳۰۱ خورشیدی تشکیل گردیده بود. جمعی از بانوان کمر همت بسته بودیم برای بنیانگذاری ترقیات، آزادی، پیشرفت و تعلیمات و به طور کلی برای بهبود عالم زنان قد علم کرده بودیم. هیات مدیره آن ۱۰ نفر از بانوان منتخب جمعیت بودند که رئیس جمعیت مزبور با انتخاب اعضای محترم، خانم اسکندری و اینجانب در هیات منشی اول انتخاب شده بودند.»
نورالهدی منگنه نام این ۱۰ زن را نمینویسد اما در عکسی که از هیات مدیره انجمن باقی مانده میتوان جز منگنه، فخرعظمی ارغون، مستوره افشار، هما افشار، فخرآفاق پارسا، صفیه اسکندری را شناخت. البته این عکس در زمانی گرفته شده بود که محترم اسکندری یکی از موسسان اصلی این انجمن فوت کرده بود.
به استناد اسناد باقی مانده نخستین رئیس انجمن، محترم اسکندری و پس از مرگ او، مستوره افشار بود؛ نایب رئیس ملوک اسکندری (که صاحب امتیاز مجله نسوان وطنخواه نیز بود)، منشی اول و از نویسندگان باقدرت مجله نورالهدی منگنه، معلم کلاس اکابر نصرت مشیری، منشی دوم خانم شریفی، بازرس عباسه پایور، بازرس ملکه ابوالفتحزاده، دیگر اعضای هیات مدیره: صفیه اسکندری، طوبی بقائی، عفتالملوک و نظمالملوک خواجهنوری، فخرعظمی ارغون، هایده مقبل، توران افشار، اخترالسلطنه سیادت، آصفالملوک، اخترالسلطنه فروهر، عشرتالزمان آصف و …دفتر حسابرسی سال ۱۳۰۵ جمعیت نشان میدهد جمعیت در این زمان ۷۴ عضو داشته است که حق عضویت ۳۰۲ تومانی خود را به طور کامل پرداخت کردهاند.
سیمین بهبهانی که دختر فخرعظمی ارغون یکی از بنیانگذاران این انجمن است در خاطرات خود با اشاره به تشکیل این انجمن گفته: «در ابتدای ازدواج مادرم، وقتی پدرم در تبعید بود او با خانم مستوره افشار، هایده افشار، نورالهدی منگنه، فخرآفاق پارسا، محترم اسکندری و چندین نفر که آن وقت حکم کیمیا داشتند و همه آراسته به فضائل بودند، این سازمان را تشکیل دادند. یک خانه بزرگی با حیاط و اتاقهای متعدد گرفته بودند و آنجا اول برای زنهای بیسواد تدریس میکردند.»
بهبهانی که در کودکی همراه مادرش در جلسات شرکت کرده، به یاد آورده که «بچه بودم گهگاه میرفتم و در آن حیاط بازی میکردم و میدیدم که زنهای مسن میآیند و درس میخوانند و اینجا خیلی به طور روشنفکری روبهرو شد. اولاً هفتهای یک دوره سخنرانی در آنجا بود. غالباً این مسئله را من یادم هست. سعید نفیسی، ملکالشعرای بهار و رشید یاسمی. تصنیفهایی میخواندند که زنان را به گرفتن حقوقشان تشویق میکرد. به زنان میگفتند که حقوقشان چیست و در چه وضعیتی قرار دارند و باید بدانند که به عنوان بزرگکننده کودکان باید مادران دانایی باشند تا فرزندان دانایی را به وجود بیاورند.»
تشویق برای استفاده از امتعه داخلی
این انجمن برای تثبیت اهداف خود دست به انتشار مرامنامهای زد که متن آن را منگنه در خاطراتش منتشر کرده است. نکته جالب در مرامنامه شعار این زنان بود که برگرفته از شعر «کهن جامه خویشتن پیراستن/ به از جامه عاریت خواستن» است که کاربردی دوگانه داشت. یکی از کاربردها در بند پنجم اهداف این انجمن نیز به چشم میخورد و آن هم این بود که این انجمن با شدت و جدیت شعار حمایت از کالاهای داخلی و استفاده از ساختههای وطن را در برنامه خود گذاشته بود؛ این موضوعی است که منگنه نیز در خاطراتش اشاره میکند. او میگفت پارچههای وطنی هر چند بوی خوشی نداشتند اما دوام خوبی داشتند و او ترجیح میداد به جای لباسهای فرنگی از پارچههای وطنی لباس بدوزد. اما دومین نکته شعار این بود که زنان سعی میکردند خود و همجنسان خود را از زیر سایه مردان بیرون بیاورند و ترجیح میدادند که خودشان حقوقشان را بگیرند.
این زنان در مقدمه اساسنامه هدف از تأسیس انجمن نسوان وطنخواه را چنین اعلام کردند: «حفظ رعایت و اجرای قوانین اسلامی و جلوگیری از هرگونه نوشتجات خلاف اخلاق دیانت، تصمیم و تشویق معارف نسوان و اقدامات لازمه در اصلاح و اکمال آن، تهذیب اخلاق و تربیت بنات وطن و ترغیب آنان به تکلیف اسلامیت ملیت، ترویج صنایع وطنی و اجتناب از اجناس خارجه، افتتاح مدارس نسوان اسلام و تکثیر آن و تأسیس مدارس شبانهروزی برای نگاهداری دختران یتیم بیبضاعت، تأسیس مریضخانه برای زنان فقیر و عاجزه، تشکیل هیات های تعاونی برای ترویج مصنوعات وطنی و اصلاح و اکمال آنها، مراقب در حفظالصحه عمومی و صحت نگاهداری اطفال.»
این انجمن همچنین به کسانی که مدافع کشور بودند نیز در زمان جنگ مساعدت مادی و معنوی میرساند و معتقد بودند هر وظیفهای که بر اساس اصول انسانی و مذهبی باشد را باید انجام دهند.
انجمن نسوان وطنخواه هرچند به خاطر محدودیتهایی که داشتند شعارهای اسلامی را در سرلوحه کارشان قرار داده بودند اما حضور زنان دیگر ادیان اگر تبعه ایران بودند در این انجمن بلامانع بود و میتوانستند شعبه خود را هم تأسیس کنند. آنها از معلمهایی که به عضویت این انجمن در آمده بودند میخواستند تا مرام انجمن را در مدارس خود اعمال کنند. با آن که مواضع سیاسی اعضای انجمن نسوان وطنخواه روشن بود اما در هفدهمین ماده مرامنامه تاکید شده بود که این انجمن کاملاً غیرسیاسی است و قصد ندارد جز موضوعاتی که به زنان مربوط است در مسائل سیاسی مداخله کنند.
«مکر زنان» آتش بر جان مردسالاری
نسوان وطنخواه موجودیت خود را با برنامهای انقلابی اعلام کردند. در آن زمان جزوهای در تهران منتشر شده بود و در میدانهای اصلی شهر توسط پسربچهها به فروش میرسید با نام «مکر زنان». فروش این جزوه آنطور که منگنه در خاطراتش نوشته بسیار توهینآمیز بود و باعث عصبانیت اعضای هیات مدیره نسوان وطنخواه شد. او در شمهای از خاطراتش نوشته: «جزوهای به اسم مکر زنان چاپ و منتشر شده بود که هر روز بچههای روزنامهفروش تعداد زیادی از آنها را به دست گرفته و با صدای رسا فریاد میزدند کتاب مکر زنان، مکر زنان، مکر زنان. هیات مدیره نسوان وطنخواه در جلسه مذاکره کرده که این روزنامهفروشها و این کتاب یا جزوه یا هر چه هست برای زنان توهین محض، به حیثیت زنان لطمه و اهانت است. بنابراین تصمیم گرفته شد که در روز معین ساعت ده صبح عدهای شاید هفت یا هشت نفر از خانمهای جمعیت نسوان وطنخواه در میدان سپه جمع شویم و هر یک ده، پانزده، بیست دانه از آن کتابها را از بچهها گرفته و با کبریتی که همراه داشتیم آتش بزنیم.»
طبق خاطراتی که از آن روزها به جا مانده، این زنان در روز معین که در اسفند ۱۳۰۱ بود با عهد خواهرانه خود گردهم آمدند و به میدان توپخانه رفتند و جزوههای «مکر زنان» را از دست این پسر بچهها گرفتند: «روز و ساعت معین در میدان سپه جمع شدیم و هر یک ده بیست دانه از کتابها را گرفته و با کبریت آتش زدیم. در فاصله دو سه متری شعلههای آتشسوزی کتابها پدیدار گردید. بچهها طلب پول کردند (گفتیم پول نمیدهیم)، صدای ضجه بچهها بلند شد و از طرفی شعلههای متعدد وضعیت قابل ملاحظه به وجود آورده بود. چند نفر آژان (پاسبان و افسر شهربانی) دور ما جمع شدند و ما را دستهجمعی به کمسریا که در ضلع جنوب غربی میدان سپه قرار داشت بردند. هر یک از ما را به اطاقی برده و جدا و جدا استنطاق و پرسشهای دامنهدار از نام و نشان، از منظور و مقصود و صورت و محرک گرفت و جوابهای محکم و قانعکننده به افسران اداره نظمیه شهربانی دادیم.»
به نوشته بدرالملوک بامداد در کتاب «زن ایرانی از مشروطه تا انقلاب سفید»: «محترم اسکندری در نظمیه بعد از آتش زدن جزوههای مکر زنان گفت: این عمل ما برای دفاع از آبروی مادران و خواهران شماست. ما هم مثل تمام انسانها عقل داریم، مکار نیستیم. سخنان با شور و حرارت و تأثرآمیز او در افسران نظمیه اثر کرد و آنها را به حمایت از او برانگیخت.»
نورالهدی منگنه هم مینویسد: «جوابهای ما که از روی احساسات بیشائبه و از روی نهایت سادگی بود افسران شهربانی را به خنده و مسرت آورد و از بچهها التزام گرفتند که دیگر چنان کتابی را بهدست نگرفته و چنان صدایی از حلقوم آنها بیرون نیاید. اداره شهربانی باطناً با پیشرفت زنان موافق بود.»
زنان برای زنان
انجمن نسوان وطنخواه نخستین انجمن زنان بود که به صورت عملی نیز دست به اقداماتی برای آموزش بیشتر زنان زد. ایده تشکیل اکابر برای زنان ایده اصلی تشکیل نسوان وطنخواه بود. منگنه که برای تشکیل مدارس زنان و اکابر تلاش زیادی داشت به صورت هفتگی جلساتی را برای زنان برگزار میکرد تا در این جلسات آنها را با حقوق اصلی آشنا کنند. اما برای راهاندازی کلاس اکابر احتیاج به بودجه بود. او در یکی از جلسات هیات مدیره این پیشنهاد را مطرح کرد که کلاسی برای زنان بیسواد برپا کنند و بعد آن را به صورت یک دبستان دربیاورند. برای جمعآوری هزینههای این کلاس نیز پیشنهاد برپایی یک تئاتر برای زنان داد؛ تئاتری که در خانه خود او برپا شد. برای اینکه کسی متعرض اجرای نمایش آنها نباشد قرار شد بهانه جمع شدن زنان جشن عروسی باشد. مادام وارتو تریان که نخستین بازیگر زن ایرانی نیز هست کارگردان نمایش بود و نقش اصلی را بازی میکرد.
این نخستین نمایش زنانه بود که براساس متنی از میرزاده عشقی به نام «آدم و حوا» به صحنه میرفت. هزینه دکور و آمادهسازی و بوفه را هم خود منگنه شخصاً پرداخت کرد و کارتهای دعوت را فرستاد. این نمایش در پرده اول بدون هیچ مشکلی برگزار شد. اما هنوز پرده دوم شروع نشده بود که خبر رسید آژانها پشت در خانه آمدند و میخواهند وارد شوند. پافشاری هیات مدیره نسوان وطنخواه راه به جایی نبرد و آن آژانها وارد شدند. محترم اسکندری یک تنه در مقابل آژانها ایستاد و گفت که اجازه نمیدهد زنان را ببرند. اما در نهایت هیات مدیره به نظمیه رفتند. در نظمیه سرتیپ درگاهی به هیات مدیره نسوان وطنخواه گفت که از آنها شکایت شده که علیه حجاب نمایش برپا کرده بودند. این خبر به وعاظ و مساجد هم رسید و اسباب آزار اعضای نسوان وطنخواه فراهم شد. به گفته نورالهدی منگنه: «جلسات هیات مدیره جمعیت نسوان وطنخواه هر هفته یک روز تشکیل میشد و این جلسات سیار بود؛ هر هفته منزل یکی از بانوان. یک روز هفته که منزل خانم بدیعالزمان شجاعی بودیم در آن روز خانم سرتیپ درگاهی رئیس نظمیه هم آنجا بودند. ایشان جزو جمعیت نبودند ولی آن روز منزل شجاعی بودند. ناگهان صدای در زدن شدیدی به گوشها رسید. مستخدمه آمد و گفت جمعی از لاتهای خیابان اسمعیل بزاز در جلوی درب حیاط با چوب و سنگ اجتماع کردهاند و از قرار معلوم انتظار بیرون رفتن خانمها را دارند که با چوب و سنگ بر سرشان بتازند. چونکه آن خانه درب دیگری نیز داشت ما یکی بعد از دیگری از آن درب سمت کوچه گریختم.»
محترم اسکندری که دختر محمدعلی میرزا اسکندری و یکی از بنیانگذاران جنبش زنان در ایران بود بعد از این ماجرا آزار زیادی دید. او را به خاطر بیماری قوزی که در پشت داشت، مسخره میکردند. او چند وقت بعد از این ماجرا درگذشت.
آزارها علیه نسوان وطنخواه اما باعث دلسردی اعضا نشد و آنها کار خودشان را ادامه دادند. نورالهدی منگنه اما به خاطر این که سر از این هجمه دربیاورد به سراغ کسانی رفت که مردم را تحریک میکردند و با پیدا کردن عاملان آن بار دیگر انجمن را تثبیت کردند. او از پولی که در این مدت جمع شده بود کلاس اکابر را تشکیل داد و زنان باسواد را به آموختن سواد به زنهای بیسواد تشویق کرد. به گفته سیمین بهبهانی: «بیشتر فعالیتهای زنان به صورت پایاپای بود. یک خانمی که سواد نداشت ولی شیرینیپزی یا آشپزی بلد بود، این میگفت که من به خانمها این کار را یاد میدهم تا خیاطی یاد بگیرم. یا در ازای آموزش سواد خواندن یاد میگرفت. برای خانوادههای فقیر پول جمع میکردند و مشکلات خانوادهها را رفع میکردند.»
اعضای نسوان وطنخواه ترویج کالاهای ایرانی را بهشدت پیگیری میکردند. آنها به مکانهای مردانه مانند قهوهخانهها میرفتند و از آنها میخواستند که به جای استفاده از کالاهای وارداتی، کالاهای ایرانی را مصرف کنند. آنها لباسهای ایرانی میپوشیدند و به زنان طبقات مختلف هم توصیه میکردند که این کار را بکنند. اعضا همچنین کلاسهایی برای آموزش حقوق زنان تشکیل میدادند و سخنرانی میکردند و زنان را در مورد آنچه حقشان است آگاه میکردند.
مخالفت با کروک درشکهها از اقداماتی بود که نسوان وطنخواه به صورت آشکار اعلام کردند و خواستار برداشتن کروک کالسکههای زنانه شدند. به گفته نورالهدی منگنه طبق قانون، زمانی که زنی ولو با محارم خود سوار درشکه بود، باید سایبان چرمی درشکه انداخته میشد تا امکان دیدن زن از بیرون درشکه وجود نداشته باشد. اعتراض جمعیت به کنترل بیشتر و سخت شدن استفاده از فضای عمومی برای زنان بود.
با این همه توجه به تربیت زنان و لزوم آموزش از مهمترین فعالیتهای این جمعیت بود. اولین اقدام عملی انجمن تأسیس مدرسه اکابر برای زنان بیسواد بود. فعالیت تمام زنان در این مدرسه، داوطلبانه بود و ۲۸ شاگرد به صورت رایگان و چند نفر با شهریه تحصیل میکردند. اعضای انجمن هر سال در ابتدای زمستان و نزدیک عید اعانه جمع میکردند و به افرادی که نیازمند بودند میدادند.
جمعیت نسوان وطنخواه مجلهای به همین نام منتشر کرد و کلاس اکابر را راهاندازی کردند. نشریه «نسوان وطنخواه» ارگان رسمی جمعیت نسوان وطنخواه بود و دربارهٔ حقوق زنان، خطرهای ازدواج زودهنگام دختران، آموزش زنان، اصلاحات اجتماعی و ادبیات منتشر میشد. این نشریه توسط محترم اسکندری و صاحب امتیازی ملوک اسکندری در یازده شماره و در طول سه سال (از ۱۳۰۲ تا ۱۳۰۵) چاپ شد. این نشریه با همکاری تعدادی از زنان نوشته میشد. اهمیت جمعیت نسوان وطنخواه، زنان بسیاری را به این نشریه جذب کرد. صدیقه دولتآبادی و فخرآفاق پارسا نیز پس از بسته شدن نشریههایشان، «زبان زنان» و «جهان زنان» به نسوان وطنخواه پیوستند.
اما شاید مهمترین اقدام به یادماندنی نسوان وطنخواه برگزاری نخستین کنگره بینالمللی زنان در ایران بود که در سال ۱۳۱۱ برگزار شد. در این کنگره که با مرکزیت نسوان وطنخواه برگزار شد، رهبران جنبشهای زنان کشورهای خاورمیانه چون نورحماده از بیروت و سید فاطمه از عراق و حنیه خوری از مصر شرکت کردند.
جمعیت نسوان وطنخواه تا سال ۱۳۱۲ یعنی یک سال بعد از این کنگره فعال بود. اما در این سال که رضاشاه شروع به سرکوب و توقیف و بستن نشریات و انجمنهای مستقل کرد، جمعیت نسوان وطنخواه نیز پیش چشم نیروهای نظمیه با تحریک و جلب عدهای از متعصبان سنگباران شد و نشریات آن به آتش کشیده شد. این اتفاق باعث شد تا نسوان وطنخواه به فکر تعطیلی این انجمن بیافتند. اعضای این انجمن بعدها از موسسان کانون بانوان شدند. کانونی که هیچ گاه نتوانست خاطره زنان شجاع این انجمن را زنده کند.
منابع:
۱- سرگذشت یک زن ایرانی یا شمهای از خاطرات من، نورالهدی منگنه، تهران، ۱۳۴۴
۲- هدفها و مبارزه زن ایرانی (انقلاب مشروطه تا سلطنت پهلوی)، محمدحسین خسروپناه، نشر پیام امروز، ۱۳۸۱
۳- زن ایرانی از انقلاب مشروطه تا انقلاب سفید، بدرالملوک بامداد، نشر ابنسینا، تهران، ۱۳۴۷
۴- زنان و انقلاب، داستان ناگفته محمدحسین حافظیان، نشر اندیشه برتر۱۳۸۰،
هرچند هیچ کدام از روزنامههای آن روزگار خبری درباره حرکت اعتراضی زنان در اسفندماه ۱۳۰۱ شمسی در میدان توپخانه ننوشتند؛ اما این اقدام متهورانه خیلی زود از میدان توپخانه فراتر رفت و در همه جای پایتخت شنیده شد. اعتراضی که بیتردید یکی از نخستین حرکتهای جدی فمینیستی در آغاز شکلگیری جنبش برابریخواهی زنان در ایران بود. حرکتی که به ابتکار موسسان جمعیت نسوان وطنخواه شکل گرفت؛ انجمنی که اعضای آن نخستین فمینیستهای ایرانی بودند.
جمعیت نسوان وطنخواه اگرچه نخستین تشکل زنان ایران نبود اما بیتردید چه به خاطر اقداماتی که اعضای این انجمن انجام دادند و چه به اعتبار بنیانگذارانش یکی از مهمترین آنها به شمار میآمد. این انجمن از دل جنبش روشنفکری و تغییرخواهی به وجود آمد که معتقد بودند برای پیشرفت مملکت زنان نیز باید آموزش ببینند و تحصیل کنند. بیبیخانم استرآبادی یکی از نخستین زنانی بود که با اعتراض علیه کتاب «تأدیبالنسوان» موضع خود را روشن کرد. او که از زنان روشنفکر ایرانی بود در پاسخ به کتاب سراسر توهین «مکر زنان» کتابی با عنوان «معایبالرجال» نوشت و تمام اتهاماتی که در این کتاب به زنان زده بودند را پاسخ داد و در مقابل نیز به برخی صفات رذیله مردان اشاره کرد. او در سال بعد از مشروطه با همراهی جمعی از زنان همفکر خود نخستین مدرسه دخترانه تهران را به اسم «دوشیزگان» بنیان گذاشت. مدرسهای که به خاطر حمله تندروهای مذهبی نتوانست دوام بیاورد اما راه را برای طوبی آزموده باز کرد تا مدرسه «ناموس» را در تهران افتتاح کند و دختران بتوانند در آن تحصیل کنند.
جنبش مشروطه قدم بعدی زنان بود که وارد جریانات سیاسی شوند. زنان که به گفته خودشان محکوم به ماندن پشت درهای بسته خانهها بودند در جریان مشروطه فضایی یافتند تا در اعتراضات شرکت و دوشادوش مردان حرکت کنند. هرچند زمانی که مشروطه تثبیت و مجلس تشکیل شد زنان نادیده گرفته شدند. اما مشروطه آغاز راه زنان بود. زنانی که از حق انتخاب محروم شده بودند به این نتیجه رسیدند که راه زیادی را برای رسیدن به برابری دارند و این راه از گرفتن حق تحصیل و آموزش به زنان آغاز میشود. به همین دلیل به جز انجمن غیبی نسوان ایران که کسی نمیداند چه کسانی آن را تشکیل دادند سایر انجمنهای زنان مهمترین هدف خود را آموزش زنان و دختران ایرانی میدانستند. در چنین فضایی بود که محترم اسکندری، نورالهدی منگنه، مستوره افشار و فخرآفاق پارسا دست خواهری به یکدیگر دادند و اقدام به تأسیس «انجمن نسوان وطنخواه» در تهران زدند. انجمنی که در مرامنامه خود حق تحصیل دختران و باسواد کردن زنان را در کنار ترویج استفاده از اجناس وطنی از مهمترین وظایف خود دانست.
ایده تشکیل نسوان وطنخواه برای نخستین بار در جلسهای شکل گرفت که احتمالاً در خانه نورالهدی منگنه برپا شده بود. منگنه در خاطراتش به این ماجرا اشاره میکند که این جمعیت در سال ۱۳۰۱ تشکیل شد. او در شمهای از خاطرات خود نوشته که همیشه دوست داشت اقدامی برای تنویر افکار زنان و خانوادهها داشته باشد. او یکی از ده زنی بود که برای تأسیس این انجمن تلاش زیادی کرد: «جمعیت نسوان وطنخواه از بانوان ترقیخواه در سال ۱۳۰۱ خورشیدی تشکیل گردیده بود. جمعی از بانوان کمر همت بسته بودیم برای بنیانگذاری ترقیات، آزادی، پیشرفت و تعلیمات و به طور کلی برای بهبود عالم زنان قد علم کرده بودیم. هیات مدیره آن ۱۰ نفر از بانوان منتخب جمعیت بودند که رئیس جمعیت مزبور با انتخاب اعضای محترم، خانم اسکندری و اینجانب در هیات منشی اول انتخاب شده بودند.»
نورالهدی منگنه نام این ۱۰ زن را نمینویسد اما در عکسی که از هیات مدیره انجمن باقی مانده میتوان جز منگنه، فخرعظمی ارغون، مستوره افشار، هما افشار، فخرآفاق پارسا، صفیه اسکندری را شناخت. البته این عکس در زمانی گرفته شده بود که محترم اسکندری یکی از موسسان اصلی این انجمن فوت کرده بود.
به استناد اسناد باقی مانده نخستین رئیس انجمن، محترم اسکندری و پس از مرگ او، مستوره افشار بود؛ نایب رئیس ملوک اسکندری (که صاحب امتیاز مجله نسوان وطنخواه نیز بود)، منشی اول و از نویسندگان باقدرت مجله نورالهدی منگنه، معلم کلاس اکابر نصرت مشیری، منشی دوم خانم شریفی، بازرس عباسه پایور، بازرس ملکه ابوالفتحزاده، دیگر اعضای هیات مدیره: صفیه اسکندری، طوبی بقائی، عفتالملوک و نظمالملوک خواجهنوری، فخرعظمی ارغون، هایده مقبل، توران افشار، اخترالسلطنه سیادت، آصفالملوک، اخترالسلطنه فروهر، عشرتالزمان آصف و …دفتر حسابرسی سال ۱۳۰۵ جمعیت نشان میدهد جمعیت در این زمان ۷۴ عضو داشته است که حق عضویت ۳۰۲ تومانی خود را به طور کامل پرداخت کردهاند.
سیمین بهبهانی که دختر فخرعظمی ارغون یکی از بنیانگذاران این انجمن است در خاطرات خود با اشاره به تشکیل این انجمن گفته: «در ابتدای ازدواج مادرم، وقتی پدرم در تبعید بود او با خانم مستوره افشار، هایده افشار، نورالهدی منگنه، فخرآفاق پارسا، محترم اسکندری و چندین نفر که آن وقت حکم کیمیا داشتند و همه آراسته به فضائل بودند، این سازمان را تشکیل دادند. یک خانه بزرگی با حیاط و اتاقهای متعدد گرفته بودند و آنجا اول برای زنهای بیسواد تدریس میکردند.»
بهبهانی که در کودکی همراه مادرش در جلسات شرکت کرده، به یاد آورده که «بچه بودم گهگاه میرفتم و در آن حیاط بازی میکردم و میدیدم که زنهای مسن میآیند و درس میخوانند و اینجا خیلی به طور روشنفکری روبهرو شد. اولاً هفتهای یک دوره سخنرانی در آنجا بود. غالباً این مسئله را من یادم هست. سعید نفیسی، ملکالشعرای بهار و رشید یاسمی. تصنیفهایی میخواندند که زنان را به گرفتن حقوقشان تشویق میکرد. به زنان میگفتند که حقوقشان چیست و در چه وضعیتی قرار دارند و باید بدانند که به عنوان بزرگکننده کودکان باید مادران دانایی باشند تا فرزندان دانایی را به وجود بیاورند.»
تشویق برای استفاده از امتعه داخلی
این انجمن برای تثبیت اهداف خود دست به انتشار مرامنامهای زد که متن آن را منگنه در خاطراتش منتشر کرده است. نکته جالب در مرامنامه شعار این زنان بود که برگرفته از شعر «کهن جامه خویشتن پیراستن/ به از جامه عاریت خواستن» است که کاربردی دوگانه داشت. یکی از کاربردها در بند پنجم اهداف این انجمن نیز به چشم میخورد و آن هم این بود که این انجمن با شدت و جدیت شعار حمایت از کالاهای داخلی و استفاده از ساختههای وطن را در برنامه خود گذاشته بود؛ این موضوعی است که منگنه نیز در خاطراتش اشاره میکند. او میگفت پارچههای وطنی هر چند بوی خوشی نداشتند اما دوام خوبی داشتند و او ترجیح میداد به جای لباسهای فرنگی از پارچههای وطنی لباس بدوزد. اما دومین نکته شعار این بود که زنان سعی میکردند خود و همجنسان خود را از زیر سایه مردان بیرون بیاورند و ترجیح میدادند که خودشان حقوقشان را بگیرند.
این زنان در مقدمه اساسنامه هدف از تأسیس انجمن نسوان وطنخواه را چنین اعلام کردند: «حفظ رعایت و اجرای قوانین اسلامی و جلوگیری از هرگونه نوشتجات خلاف اخلاق دیانت، تصمیم و تشویق معارف نسوان و اقدامات لازمه در اصلاح و اکمال آن، تهذیب اخلاق و تربیت بنات وطن و ترغیب آنان به تکلیف اسلامیت ملیت، ترویج صنایع وطنی و اجتناب از اجناس خارجه، افتتاح مدارس نسوان اسلام و تکثیر آن و تأسیس مدارس شبانهروزی برای نگاهداری دختران یتیم بیبضاعت، تأسیس مریضخانه برای زنان فقیر و عاجزه، تشکیل هیات های تعاونی برای ترویج مصنوعات وطنی و اصلاح و اکمال آنها، مراقب در حفظالصحه عمومی و صحت نگاهداری اطفال.»
این انجمن همچنین به کسانی که مدافع کشور بودند نیز در زمان جنگ مساعدت مادی و معنوی میرساند و معتقد بودند هر وظیفهای که بر اساس اصول انسانی و مذهبی باشد را باید انجام دهند.
انجمن نسوان وطنخواه هرچند به خاطر محدودیتهایی که داشتند شعارهای اسلامی را در سرلوحه کارشان قرار داده بودند اما حضور زنان دیگر ادیان اگر تبعه ایران بودند در این انجمن بلامانع بود و میتوانستند شعبه خود را هم تأسیس کنند. آنها از معلمهایی که به عضویت این انجمن در آمده بودند میخواستند تا مرام انجمن را در مدارس خود اعمال کنند. با آن که مواضع سیاسی اعضای انجمن نسوان وطنخواه روشن بود اما در هفدهمین ماده مرامنامه تاکید شده بود که این انجمن کاملاً غیرسیاسی است و قصد ندارد جز موضوعاتی که به زنان مربوط است در مسائل سیاسی مداخله کنند.
«مکر زنان» آتش بر جان مردسالاری
نسوان وطنخواه موجودیت خود را با برنامهای انقلابی اعلام کردند. در آن زمان جزوهای در تهران منتشر شده بود و در میدانهای اصلی شهر توسط پسربچهها به فروش میرسید با نام «مکر زنان». فروش این جزوه آنطور که منگنه در خاطراتش نوشته بسیار توهینآمیز بود و باعث عصبانیت اعضای هیات مدیره نسوان وطنخواه شد. او در شمهای از خاطراتش نوشته: «جزوهای به اسم مکر زنان چاپ و منتشر شده بود که هر روز بچههای روزنامهفروش تعداد زیادی از آنها را به دست گرفته و با صدای رسا فریاد میزدند کتاب مکر زنان، مکر زنان، مکر زنان. هیات مدیره نسوان وطنخواه در جلسه مذاکره کرده که این روزنامهفروشها و این کتاب یا جزوه یا هر چه هست برای زنان توهین محض، به حیثیت زنان لطمه و اهانت است. بنابراین تصمیم گرفته شد که در روز معین ساعت ده صبح عدهای شاید هفت یا هشت نفر از خانمهای جمعیت نسوان وطنخواه در میدان سپه جمع شویم و هر یک ده، پانزده، بیست دانه از آن کتابها را از بچهها گرفته و با کبریتی که همراه داشتیم آتش بزنیم.»
طبق خاطراتی که از آن روزها به جا مانده، این زنان در روز معین که در اسفند ۱۳۰۱ بود با عهد خواهرانه خود گردهم آمدند و به میدان توپخانه رفتند و جزوههای «مکر زنان» را از دست این پسر بچهها گرفتند: «روز و ساعت معین در میدان سپه جمع شدیم و هر یک ده بیست دانه از کتابها را گرفته و با کبریت آتش زدیم. در فاصله دو سه متری شعلههای آتشسوزی کتابها پدیدار گردید. بچهها طلب پول کردند (گفتیم پول نمیدهیم)، صدای ضجه بچهها بلند شد و از طرفی شعلههای متعدد وضعیت قابل ملاحظه به وجود آورده بود. چند نفر آژان (پاسبان و افسر شهربانی) دور ما جمع شدند و ما را دستهجمعی به کمسریا که در ضلع جنوب غربی میدان سپه قرار داشت بردند. هر یک از ما را به اطاقی برده و جدا و جدا استنطاق و پرسشهای دامنهدار از نام و نشان، از منظور و مقصود و صورت و محرک گرفت و جوابهای محکم و قانعکننده به افسران اداره نظمیه شهربانی دادیم.»
به نوشته بدرالملوک بامداد در کتاب «زن ایرانی از مشروطه تا انقلاب سفید»: «محترم اسکندری در نظمیه بعد از آتش زدن جزوههای مکر زنان گفت: این عمل ما برای دفاع از آبروی مادران و خواهران شماست. ما هم مثل تمام انسانها عقل داریم، مکار نیستیم. سخنان با شور و حرارت و تأثرآمیز او در افسران نظمیه اثر کرد و آنها را به حمایت از او برانگیخت.»
نورالهدی منگنه هم مینویسد: «جوابهای ما که از روی احساسات بیشائبه و از روی نهایت سادگی بود افسران شهربانی را به خنده و مسرت آورد و از بچهها التزام گرفتند که دیگر چنان کتابی را بهدست نگرفته و چنان صدایی از حلقوم آنها بیرون نیاید. اداره شهربانی باطناً با پیشرفت زنان موافق بود.»
زنان برای زنان
انجمن نسوان وطنخواه نخستین انجمن زنان بود که به صورت عملی نیز دست به اقداماتی برای آموزش بیشتر زنان زد. ایده تشکیل اکابر برای زنان ایده اصلی تشکیل نسوان وطنخواه بود. منگنه که برای تشکیل مدارس زنان و اکابر تلاش زیادی داشت به صورت هفتگی جلساتی را برای زنان برگزار میکرد تا در این جلسات آنها را با حقوق اصلی آشنا کنند. اما برای راهاندازی کلاس اکابر احتیاج به بودجه بود. او در یکی از جلسات هیات مدیره این پیشنهاد را مطرح کرد که کلاسی برای زنان بیسواد برپا کنند و بعد آن را به صورت یک دبستان دربیاورند. برای جمعآوری هزینههای این کلاس نیز پیشنهاد برپایی یک تئاتر برای زنان داد؛ تئاتری که در خانه خود او برپا شد. برای اینکه کسی متعرض اجرای نمایش آنها نباشد قرار شد بهانه جمع شدن زنان جشن عروسی باشد. مادام وارتو تریان که نخستین بازیگر زن ایرانی نیز هست کارگردان نمایش بود و نقش اصلی را بازی میکرد.
این نخستین نمایش زنانه بود که براساس متنی از میرزاده عشقی به نام «آدم و حوا» به صحنه میرفت. هزینه دکور و آمادهسازی و بوفه را هم خود منگنه شخصاً پرداخت کرد و کارتهای دعوت را فرستاد. این نمایش در پرده اول بدون هیچ مشکلی برگزار شد. اما هنوز پرده دوم شروع نشده بود که خبر رسید آژانها پشت در خانه آمدند و میخواهند وارد شوند. پافشاری هیات مدیره نسوان وطنخواه راه به جایی نبرد و آن آژانها وارد شدند. محترم اسکندری یک تنه در مقابل آژانها ایستاد و گفت که اجازه نمیدهد زنان را ببرند. اما در نهایت هیات مدیره به نظمیه رفتند. در نظمیه سرتیپ درگاهی به هیات مدیره نسوان وطنخواه گفت که از آنها شکایت شده که علیه حجاب نمایش برپا کرده بودند. این خبر به وعاظ و مساجد هم رسید و اسباب آزار اعضای نسوان وطنخواه فراهم شد. به گفته نورالهدی منگنه: «جلسات هیات مدیره جمعیت نسوان وطنخواه هر هفته یک روز تشکیل میشد و این جلسات سیار بود؛ هر هفته منزل یکی از بانوان. یک روز هفته که منزل خانم بدیعالزمان شجاعی بودیم در آن روز خانم سرتیپ درگاهی رئیس نظمیه هم آنجا بودند. ایشان جزو جمعیت نبودند ولی آن روز منزل شجاعی بودند. ناگهان صدای در زدن شدیدی به گوشها رسید. مستخدمه آمد و گفت جمعی از لاتهای خیابان اسمعیل بزاز در جلوی درب حیاط با چوب و سنگ اجتماع کردهاند و از قرار معلوم انتظار بیرون رفتن خانمها را دارند که با چوب و سنگ بر سرشان بتازند. چونکه آن خانه درب دیگری نیز داشت ما یکی بعد از دیگری از آن درب سمت کوچه گریختم.»
محترم اسکندری که دختر محمدعلی میرزا اسکندری و یکی از بنیانگذاران جنبش زنان در ایران بود بعد از این ماجرا آزار زیادی دید. او را به خاطر بیماری قوزی که در پشت داشت، مسخره میکردند. او چند وقت بعد از این ماجرا درگذشت.
آزارها علیه نسوان وطنخواه اما باعث دلسردی اعضا نشد و آنها کار خودشان را ادامه دادند. نورالهدی منگنه اما به خاطر این که سر از این هجمه دربیاورد به سراغ کسانی رفت که مردم را تحریک میکردند و با پیدا کردن عاملان آن بار دیگر انجمن را تثبیت کردند. او از پولی که در این مدت جمع شده بود کلاس اکابر را تشکیل داد و زنان باسواد را به آموختن سواد به زنهای بیسواد تشویق کرد. به گفته سیمین بهبهانی: «بیشتر فعالیتهای زنان به صورت پایاپای بود. یک خانمی که سواد نداشت ولی شیرینیپزی یا آشپزی بلد بود، این میگفت که من به خانمها این کار را یاد میدهم تا خیاطی یاد بگیرم. یا در ازای آموزش سواد خواندن یاد میگرفت. برای خانوادههای فقیر پول جمع میکردند و مشکلات خانوادهها را رفع میکردند.»
اعضای نسوان وطنخواه ترویج کالاهای ایرانی را بهشدت پیگیری میکردند. آنها به مکانهای مردانه مانند قهوهخانهها میرفتند و از آنها میخواستند که به جای استفاده از کالاهای وارداتی، کالاهای ایرانی را مصرف کنند. آنها لباسهای ایرانی میپوشیدند و به زنان طبقات مختلف هم توصیه میکردند که این کار را بکنند. اعضا همچنین کلاسهایی برای آموزش حقوق زنان تشکیل میدادند و سخنرانی میکردند و زنان را در مورد آنچه حقشان است آگاه میکردند.
مخالفت با کروک درشکهها از اقداماتی بود که نسوان وطنخواه به صورت آشکار اعلام کردند و خواستار برداشتن کروک کالسکههای زنانه شدند. به گفته نورالهدی منگنه طبق قانون، زمانی که زنی ولو با محارم خود سوار درشکه بود، باید سایبان چرمی درشکه انداخته میشد تا امکان دیدن زن از بیرون درشکه وجود نداشته باشد. اعتراض جمعیت به کنترل بیشتر و سخت شدن استفاده از فضای عمومی برای زنان بود.
با این همه توجه به تربیت زنان و لزوم آموزش از مهمترین فعالیتهای این جمعیت بود. اولین اقدام عملی انجمن تأسیس مدرسه اکابر برای زنان بیسواد بود. فعالیت تمام زنان در این مدرسه، داوطلبانه بود و ۲۸ شاگرد به صورت رایگان و چند نفر با شهریه تحصیل میکردند. اعضای انجمن هر سال در ابتدای زمستان و نزدیک عید اعانه جمع میکردند و به افرادی که نیازمند بودند میدادند.
جمعیت نسوان وطنخواه مجلهای به همین نام منتشر کرد و کلاس اکابر را راهاندازی کردند. نشریه «نسوان وطنخواه» ارگان رسمی جمعیت نسوان وطنخواه بود و دربارهٔ حقوق زنان، خطرهای ازدواج زودهنگام دختران، آموزش زنان، اصلاحات اجتماعی و ادبیات منتشر میشد. این نشریه توسط محترم اسکندری و صاحب امتیازی ملوک اسکندری در یازده شماره و در طول سه سال (از ۱۳۰۲ تا ۱۳۰۵) چاپ شد. این نشریه با همکاری تعدادی از زنان نوشته میشد. اهمیت جمعیت نسوان وطنخواه، زنان بسیاری را به این نشریه جذب کرد. صدیقه دولتآبادی و فخرآفاق پارسا نیز پس از بسته شدن نشریههایشان، «زبان زنان» و «جهان زنان» به نسوان وطنخواه پیوستند.
اما شاید مهمترین اقدام به یادماندنی نسوان وطنخواه برگزاری نخستین کنگره بینالمللی زنان در ایران بود که در سال ۱۳۱۱ برگزار شد. در این کنگره که با مرکزیت نسوان وطنخواه برگزار شد، رهبران جنبشهای زنان کشورهای خاورمیانه چون نورحماده از بیروت و سید فاطمه از عراق و حنیه خوری از مصر شرکت کردند.
جمعیت نسوان وطنخواه تا سال ۱۳۱۲ یعنی یک سال بعد از این کنگره فعال بود. اما در این سال که رضاشاه شروع به سرکوب و توقیف و بستن نشریات و انجمنهای مستقل کرد، جمعیت نسوان وطنخواه نیز پیش چشم نیروهای نظمیه با تحریک و جلب عدهای از متعصبان سنگباران شد و نشریات آن به آتش کشیده شد. این اتفاق باعث شد تا نسوان وطنخواه به فکر تعطیلی این انجمن بیافتند. اعضای این انجمن بعدها از موسسان کانون بانوان شدند. کانونی که هیچ گاه نتوانست خاطره زنان شجاع این انجمن را زنده کند.
منابع:
۱- سرگذشت یک زن ایرانی یا شمهای از خاطرات من، نورالهدی منگنه، تهران، ۱۳۴۴
۲- هدفها و مبارزه زن ایرانی (انقلاب مشروطه تا سلطنت پهلوی)، محمدحسین خسروپناه، نشر پیام امروز، ۱۳۸۱
۳- زن ایرانی از انقلاب مشروطه تا انقلاب سفید، بدرالملوک بامداد، نشر ابنسینا، تهران، ۱۳۴۷
۴- زنان و انقلاب، داستان ناگفته محمدحسین حافظیان، نشر اندیشه برتر۱۳۸۰،
منبع: تاریخ ایرانی
ارسال نظر