شوخی با شعر معروف" بنی آدم اعضای یکدیگرند"
بنيآدم اعضاي يكديگرند
كه برخي از آنها به باقي سرند
كمي از پزشكان از آن دستهاند
كه بر كسب قدرت كمر بستهاند
چو عضوي به درد آورد روزگار
در آرند از روزگارش دمار
پس از حال و احوال با دردمند
رقمهاي بالا طلب ميكنند
مريضي اگر سرفه بنمود سخت
به تجويز ايشان ضروريست تخت
بخوابد شبي توي دارالشفا
دو ميليون بسلفد براي دوا
به سركيسه كردن شدند اوستاد
بدا آنكه كارش به ايشان فتاد
اگر مشكلي بود حل ميكنند
به هر نحو باشد عمل ميكنند
و گر مشكلي حل شود با دوا
عمل ميكنندش در آن راستا
به قدري بيايد به اعضا فشار
كه عضو دگر را نماند قرار
شود مستمند او به انواع وام
به پايان رسيد اين سخن، والسلام
...
لذا، اي مديرعامل بانك ما!
سر كيسۀ وام را شل نما
اگر شل نكردي سرش را كمي
نشايد كه نامت نهند آدمي!
محسن اشتیاقی
زياد خوشم نيومد يا بهتره كه بگم مسخره بود
eival kheily bahale be
خیلی با حال بودش مرسی
Khob bod
واقعیت روزگار مریض و پزشک و با این شعر طنز بسیار زیبا بیان کرد ،خیلی از دکترها دیگه وجدان و انصاف و گذاستن کنار و به مریض به چشم مشتری نگاه میکنن و واقعا انگار به جای مطب تجارت خانه باز کردند