چگونه به کودکان مان آموزش دهیم که مهربان باشند

پارسینه: نگران آسیب دیدن بچهها بابت دیدن و شناختن واقعیتهای دنیا نباشید؛ شما میتونید در مورد حساسترین موضوعات، با خرد و صمیمیت و با زبانی که مناسب سنشون باشه براشون توضیح بدید.
به نظر من، آموزش مهربانی و حس نوع دوستی به نسل جدید، با هدف پرورش کودکانی که هم بتونن از خودشون مراقبت کنن، هم نسبت به دیگران همدلی داشته باشن و نسبت به تغییر دادن مسائل و مشکلات انسانها، منفعل نباشن، اهمیت زیادی داره. به علاوه، در دنیایی که مشکلات اقتصادی، اجتماعی و غیره، دائما داره سلامت جسم و روان همه رو تهدید میکنه، بچهها شدیدا در معرض خطرن و پادزهر این سم، مهربان بودنه.
به نقل از ارگانیک مایندد؛ بعضی از بچهها ذاتا سخاوتمندن؛ مثلا از همون سنین پایین، اسباببازیهاشون رو با همبازیهاشون شریک میشن، ولی با این اوصاف اونا نیاز دارن که برای پرورش این ویژگی، آموزش مستقیم دریافت کنن، دقیقا همونطوری که استفاده از کلماتی مثل لطفا و تشکر رو یاد میگیرن؛ به عنوان مثال، یکی از روشهای آموزشی، اینه که هرچند وقت یکبار، به جای خرید کادو برای خود کودک، پولی در اختیارشون بذارید و ازشون بخواید که به انتخاب خودشون، اون پول رو به هر خیریه با نیازمندی که فکر میکنن مفیدتره و نسبت بهش احساس بهتری دارن اهدا کنن. حالا ببینیم رعایت چه نکاتی برای ارائه صحیح این آموزش اهمیت داره؟
آموزش این رفتار، احتیاج به پرورش دو مولفه مهم داره: ۱) همدلی: یعنی توانایی دیدن و اهمیت دادن به نیازهای دیگران. ۲) به عمل درآوردن احساس همدلی. به عنوان مثال، فایده نداره که شما، فرد مسنی که یه عالمه کیسه سنگین دستشه و داره به سختی راه میره رو ببینید و صرفا، براش ناراحت بشید! در واقع، تا وقتی که به این فرد مسن، پیشنهاد کمک ندید، اون همدلی کاربردی نداره! پس نکته اول اینجاست که به بچههاتون یاد بدین، همدلی حقیقی یعنی بتونید انسان «موثر و کارآمدی» برای اطرافیانتون باشید.
بچههایی که از سلامت هیجانی برخوردار باشن، به طور طبیعی مهربانترم هستن؛ پس خیلی مهمه که پذیرش احساسات و مواجه سالم با هیجانات مثبت و منفی رو بهشون یاد بدید. چطوری؟ وقتی دچار مشکلی میشن، سوالی تو ذهنشون به وجود میاد، به هر دلیلی غمگین یا عصبانی هستن و مسئلهشون رو با شما در میون میذارن، به جای اینکه سرزنششون کنید، یا دنبال حل کردن مسئله و از بین بردن اون احساس باشید، با دقت به حرفهاشون گوش بدید، تا مشکل و احساسشون رو به درستی درک کنید.
والد امن بودن، به این معنی نیست که جواب هر سوال و مشکلی رو تو آستینتون داشته باشید، خیلی وقتها خودتون درگیر هزاران مشکل هستید و واقعا ممکنه هیچ پاسخ و راهحلی برای درد فرزندتون نداشته باشید، اما نکته بسیار بسیار مهم برای اطمینان حاصل کردن از سلامت هیجانی بچهها، اعتبار بخشیدن، به تجربیات و هیجاناتشون هست. پس باید بابت هر احساسی که درگیرش هستن، بهشون حق بدید، در قدم بعدی، میتونید نظر یا راهکاری که به نظرتون میرسه رو بهشون بگید و آخر سر، حتما ازشون بخواید که در مورد راهکار شما، بهتون بازخورد بدن؛ چون اهمیت زیادی داره که بچهها، چرایی نظر و پیشنهاد شما رو به درستی درک کرده باشن. در غیر این صورت، صرفا ازتون تبعیت میکنن تا مطابق انتظارتون رفتار کرده باشن.
مثل فرض کنید که تو خیابون یک فرد نیازمند رو میبینن و ازتون میپرسن «این اقا چرا انقدر کثیفه؟» براشون توضیح بدید: «این آدمها خیلی وقتها بیخانمان هستن، یعنی مثل من و تو، خونه و حمومی ندارن که بتونن خودشون یا لباسهاشون رو تمیز نگه دارن، حالا نظرت چیه که ما براشون لباس تمیز بیاریم یا، مثلا بریم براشون غذا بخریم که شاید کمی حالشون بهتر بشه؟»
نگران آسیب دیدن بچهها بابت دیدن و شناختن واقعیتهای دنیا نباشید؛ شما میتونید در مورد حساسترین موضوعات، مثل نژادپرستی، ناتوانیهای ذهنی و جسمی، بیخانمانها، مسائل جنسی و جنسیتی و .. با خرد و صمیمیت و با زبانی که مناسب سنشون باشه براشون توضیح بدید. دور نگه داشتن اونها از مشکلات دنیا، هرگز راهحل قطعی و پایداری نیست.
به عنوان مثال، وقتی اتفاق دردناکی رخ میده و خبرش تو رسانهها میپیچه؛ مثلا جایی سیل میاد و خونه و زندگی یه عالمه آدم ویرون میشه، از این فرصت استفاده کنید، اولا حواستون باشه که بچهها اطلاعات به اندازه و صحیح دریافت کنن، دوما باهاشون در مورد اینکه خیلی وقتها اتفاقات دردناکی تو این زندگی میفته که کنترلشون از دست همه ما خارجه صحبت کنید، و در نهایت، از کارهایی که انسانها میتونن در چنین شرایطی برای کمک به هم انجام بدن براشون حرف بزنید. اگر شرایطش رو دارید، با همدیگه به خیریههایی که دارن برای کمک به نیازمندها پول جمع میکنن سر بزنید تا در یک فضای امن و در کنار خود شما این شرایط رو از نزدیک ببینن و لمس کنن؛ اینطوری به مرور، مواجهه سالم با رویدادهای تلخ زندگی رو یاد میگیرن و صفت مهربانی، در وجودشون نهادینه میشه.
به نقل از ارگانیک مایندد؛ بعضی از بچهها ذاتا سخاوتمندن؛ مثلا از همون سنین پایین، اسباببازیهاشون رو با همبازیهاشون شریک میشن، ولی با این اوصاف اونا نیاز دارن که برای پرورش این ویژگی، آموزش مستقیم دریافت کنن، دقیقا همونطوری که استفاده از کلماتی مثل لطفا و تشکر رو یاد میگیرن؛ به عنوان مثال، یکی از روشهای آموزشی، اینه که هرچند وقت یکبار، به جای خرید کادو برای خود کودک، پولی در اختیارشون بذارید و ازشون بخواید که به انتخاب خودشون، اون پول رو به هر خیریه با نیازمندی که فکر میکنن مفیدتره و نسبت بهش احساس بهتری دارن اهدا کنن. حالا ببینیم رعایت چه نکاتی برای ارائه صحیح این آموزش اهمیت داره؟
آموزش این رفتار، احتیاج به پرورش دو مولفه مهم داره: ۱) همدلی: یعنی توانایی دیدن و اهمیت دادن به نیازهای دیگران. ۲) به عمل درآوردن احساس همدلی. به عنوان مثال، فایده نداره که شما، فرد مسنی که یه عالمه کیسه سنگین دستشه و داره به سختی راه میره رو ببینید و صرفا، براش ناراحت بشید! در واقع، تا وقتی که به این فرد مسن، پیشنهاد کمک ندید، اون همدلی کاربردی نداره! پس نکته اول اینجاست که به بچههاتون یاد بدین، همدلی حقیقی یعنی بتونید انسان «موثر و کارآمدی» برای اطرافیانتون باشید.
بچههایی که از سلامت هیجانی برخوردار باشن، به طور طبیعی مهربانترم هستن؛ پس خیلی مهمه که پذیرش احساسات و مواجه سالم با هیجانات مثبت و منفی رو بهشون یاد بدید. چطوری؟ وقتی دچار مشکلی میشن، سوالی تو ذهنشون به وجود میاد، به هر دلیلی غمگین یا عصبانی هستن و مسئلهشون رو با شما در میون میذارن، به جای اینکه سرزنششون کنید، یا دنبال حل کردن مسئله و از بین بردن اون احساس باشید، با دقت به حرفهاشون گوش بدید، تا مشکل و احساسشون رو به درستی درک کنید.
والد امن بودن، به این معنی نیست که جواب هر سوال و مشکلی رو تو آستینتون داشته باشید، خیلی وقتها خودتون درگیر هزاران مشکل هستید و واقعا ممکنه هیچ پاسخ و راهحلی برای درد فرزندتون نداشته باشید، اما نکته بسیار بسیار مهم برای اطمینان حاصل کردن از سلامت هیجانی بچهها، اعتبار بخشیدن، به تجربیات و هیجاناتشون هست. پس باید بابت هر احساسی که درگیرش هستن، بهشون حق بدید، در قدم بعدی، میتونید نظر یا راهکاری که به نظرتون میرسه رو بهشون بگید و آخر سر، حتما ازشون بخواید که در مورد راهکار شما، بهتون بازخورد بدن؛ چون اهمیت زیادی داره که بچهها، چرایی نظر و پیشنهاد شما رو به درستی درک کرده باشن. در غیر این صورت، صرفا ازتون تبعیت میکنن تا مطابق انتظارتون رفتار کرده باشن.
مثل فرض کنید که تو خیابون یک فرد نیازمند رو میبینن و ازتون میپرسن «این اقا چرا انقدر کثیفه؟» براشون توضیح بدید: «این آدمها خیلی وقتها بیخانمان هستن، یعنی مثل من و تو، خونه و حمومی ندارن که بتونن خودشون یا لباسهاشون رو تمیز نگه دارن، حالا نظرت چیه که ما براشون لباس تمیز بیاریم یا، مثلا بریم براشون غذا بخریم که شاید کمی حالشون بهتر بشه؟»
نگران آسیب دیدن بچهها بابت دیدن و شناختن واقعیتهای دنیا نباشید؛ شما میتونید در مورد حساسترین موضوعات، مثل نژادپرستی، ناتوانیهای ذهنی و جسمی، بیخانمانها، مسائل جنسی و جنسیتی و .. با خرد و صمیمیت و با زبانی که مناسب سنشون باشه براشون توضیح بدید. دور نگه داشتن اونها از مشکلات دنیا، هرگز راهحل قطعی و پایداری نیست.
به عنوان مثال، وقتی اتفاق دردناکی رخ میده و خبرش تو رسانهها میپیچه؛ مثلا جایی سیل میاد و خونه و زندگی یه عالمه آدم ویرون میشه، از این فرصت استفاده کنید، اولا حواستون باشه که بچهها اطلاعات به اندازه و صحیح دریافت کنن، دوما باهاشون در مورد اینکه خیلی وقتها اتفاقات دردناکی تو این زندگی میفته که کنترلشون از دست همه ما خارجه صحبت کنید، و در نهایت، از کارهایی که انسانها میتونن در چنین شرایطی برای کمک به هم انجام بدن براشون حرف بزنید. اگر شرایطش رو دارید، با همدیگه به خیریههایی که دارن برای کمک به نیازمندها پول جمع میکنن سر بزنید تا در یک فضای امن و در کنار خود شما این شرایط رو از نزدیک ببینن و لمس کنن؛ اینطوری به مرور، مواجهه سالم با رویدادهای تلخ زندگی رو یاد میگیرن و صفت مهربانی، در وجودشون نهادینه میشه.
ارسال نظر