سعدالله زارعی: سه هفته حساسِ جنگ یمن
پارسینه: پس از ماجرای خاشقجی بار دیگر موضوع صلاحیت رژیم سعودی در به نتیجه رساندن پروندههای حساس و قدرت مدیریت آن زیر سؤال رفت و در داخل کشورهای اصلی حامی جنگ سعودی- امارات علیه یمن یعنی آمریکا، فرانسه و انگلیس این سؤال مطرح شد که رژیم سعودی با ناکارآمدی و «عملیات کثیف» راه را بر خود غرب در اداره مدیریت شده بحرانها میبندد.
سعدالله زارعی در یادداشتی با عنوان سه هفته حساسِ جنگ یمن نوشت:
شرایط موجود در یمن بیانکننده تحرک فوقالعاده جبهه غربی-عربی برای تصرف حدیده است. پنج روز پیش وزیر دفاع آمریکا مهلت 30 روزهای را برای پایان دادن به جنگ یمن تعیین کرد و درست از همان روز فشار دوبارهای برای تصرف شهر حدیده از سوی ائتلاف غربی-عربی شروع شد! و جالبتر اینکه در حالی که ظاهرا آمریکا، فرانسه و انگلیس در فرا رسیدن زمان پایان جنگ یمن همداستان شدهاند، «مارتین گریفیت» نماینده دبیرکل سازمان ملل، زمان برگزاری نشست صلح بین دو طرف یمنی را به تعویق انداخت و زمانی هم برای از سرگیری این مذاکرات تعیین نکرد.
به بیان دیگر، او در واقع موضوع را عملا به پس از مشخص شدن نتیجه درگیریهای جدید حدیده موکول نمود! آنچه در این میان به احتمال خیلی زیاد طی روزهای آینده به وقوع خواهد پیوست و در طول سه هفته آینده استمرار خواهد داشت، افزایش جنایت علیه مردم مظلوم یمن است. کمااینکه حمله روزهای اخیر ائتلاف غربی-عربی به شمال حدیده ضمن وارد کردن تلفات سنگین به مردم، صدها هزار نفر را بیخانمان و آواره نموده است.
اما با این وجود هم آمریکاییها و هم سعودیها در مورد به نتیجه رسیدن حملات جدید دچار تردیدهای جدی هستند. از این رو علیرغم آنکه آمریکا نه تنها شریک جرم سعودی و امارات در جنایت سهمگین علیه مردم مظلوم یمن است، بلکه بنابه اسناد موجود، فرماندهی این جنگ را نیز در دست دارد، آمریکا از دو روز پیش وانمود کرد که در واکنش به جنایات این روزهای ائتلاف سعودی و امارات علیه شهروندان غیرنظامی یمن، سوخترسانی به هواپیماهای جنگی متجاوزین را متوقف کرده است. این در حالی است که چند هفته پیش از سخنان پریروز «جیمز متیس»، روزنامه واشنگتنپست نزدیک به جمهوریخواهان ادعا کرده بود، آمریکا عملیات سوخترسانی به هواپیماهای جنگی عربستان و امارات را متوقف کرده است اما همچنانکه «محمدعلی الحوثی»دو روز پیش طی مقالهای در همین روزنامه یادآور شد، سوخترسانی نیروی هوایی آمریکا به هواپیماهای جنگی عربستان و امارات در آسمان یمن هنوز ادامه دارد.
البته این اولینبار است که یک مقام رسمی در حد وزیر دفاع اعتراف میکند که در جنگ ظالمانه علیه یمن به هواپیماهای جنگی در آسمان سوخت میرساند.
این سوخترسانی به این معناست که ارتش آمریکا رسما میپذیرد که مسئولیت حداقل نیمی از بمبهایی که روزانه بر سر مردم یمن میریزد و هم اینک تعداد آنان از 2500 بمب فراتر رفته، را به عهده دارد.
اگر این سوخترسانی نبود بسیاری از هواپیماها به خصوص هواپیماهای جنگی امارات قادر به پرواز بر روی یمن نبودند و عملا نمیتوانستند سوخت لازم را برای انتقال بمبها به یمن همراه ببرند.
در عین حال این نکته را باید در نظر داشت که وقتی آمریکاییها اعلام میکنند که جنگ باید متوقف شود و نیز اعلام میکنند سوخترسانی به هواپیماهای جنگی متجاوزین را متوقف کردهاند، نشاندهنده یاس آمریکا از پیش بردن جنگ مطابق با الگوی خودشان میباشد. آمریکا در این میان دو تئوری معروف دارد که یکی «ضربه قاطع» و دیگری «هرج و مرج سازنده» است.
در این جنگ آمریکاییها و سعودیها در ماههای اول از ضربه قاطع سخن گفتند و عملیات خود را «عاصفهًْالحزم» گذاشتند و نزدیک به ششماه تلاش کردند تا آن ضربه قاطع را به عبدالملک بدرالدین الحوثی و یاران اسطورهای او وارد کنند اما علیرغم دست بازی که در جنایت داشتند، در عمل نتوانستند این ضربه قاطع را وارد کنند و لذا برگشتند و با توجه به انتقادات شدیدی که در خصوص جنگ یمن متوجه سعودی شده بود، ادامه عملیات را با نام «اعادهًْ الامل» یعنی بازگرداندن امید تنظیم کردند و در این راه تلاش زیادی کردند تا از طریق تصرف پایتخت و راههای مواصلاتی، به مناطق اصلی تحت اراده انصارالله یعنی استانهای شمالی، امید را به نیروهای وابسته به خود و کشورهای همکاریکننده در ائتلاف عربی-غربی بازگردانند که این هم اگرچه نزدیک به دو سال و نیم به درازا کشید اما عملا نتیجهای در برنداشت و در نهایت سعودیها و اماراتیها و امرای غربیشان موضوع گرفتن یک سرپل و مدیریت یمن در میز سیاسی را مطرح کردند.
براین اساس پس از ناکامی در جدا کردن موثر از انصارالله و پس از ناکامی در تصرف پایتخت نیروهای خود را روی منطقه غربی که در نظر این ائتلاف گلوگاه انصارالله محسوب میشد، متمرکز کردند.
عملیات آنان از 16 ژوئن- 26 خرداد- گذشته با شدت تمام از زمین، هوا و دریا دنبال شد و آنگونه که رسما از سوی وزیر دفاع امارات اعلام گردید قرار بود یک ماهه به پایان برسد اما علیرغم 3/5 ماه تقلای زیاد به جایی نرسید و ارتشهای امارات، عربستان و نیروهای اجیر وابسته به آنان علیرغم برخورداری از آتش هواپیماها و ناوهای انگلیس، فرانسه و آمریکا شکست را پذیرفتند.
پس از ماجرای خاشقجی یک بار دیگر موضوع صلاحیت رژیم عربستان در به نتیجه رساندن پروندههای حساس و قدرت مدیریت آن زیر سؤال رفت و در داخل کشورهای اصلی حامی جنگ سعودی- امارات علیه یمن یعنی آمریکا، فرانسه و انگلیس این سؤال مطرح گردید که رژیم سعودی با ناکارآمدی و «عملیات کثیف»عملاً راه را بر خود غرب در اداره مدیریت شده بحرانها میبندد.
اما از آن طرف آمریکاییها در مدل «هرج و مرج سازنده» هم به جایی نرسیدند براساس تئوری غرب، هرج و مرج در محیط دشمن میتواند در نهایت شرایطی را پدید آورد که نیروی اصلی که نوعاً در پشت این بلبشو قرار میگیرد به صحنه میآید و نتیجه را به نفع خود رقم میزند بدون آنکه برای این پیروزی هزینه چندانی پرداخت کرده باشد.
در جنگ یمن، آمریکا و سعودی معتقد بودند، جنگ عملاً به هرج و مرج و درگیری درونی در یمن منجر میشود از این رو سعودیها اصرار زیادی داشتند تا بخشی از مردم یمن را با بخشی دیگر درگیر نمایند. پروژه منصور هادی و شکل دادن به دولتی در «عدن» در مقابل دولت «صنعا» بر این پایه صورت گرفت و حال آنکه هیچگاه این شکلدهی به دولت عدن جامه تحقق نپوشید و اخیراً خودشان این دولت را مستوجب محاکمه در دادگاه نظامی دانستند.
توقع آمریکا و رژیم سعودی این بود که هرجومرج عملاً گروههای داخلی در یمن را بهشدت با یکدیگر درگیر میکند به گونهای که مردم خود از آمریکا و عربستان بخواهند به این وضع خاتمه دهند.
آمریکا و عربستان گمان میکردند درگیری میان انصارالله و نیروهای وابسته به صالح از یک سو و انصار با نیروهای حزب اصلاح از سوی دیگر سبب شعلهور شدن جنگ در همه جای یمن شده و میتوان دامنه این درگیری را به درگیری حراک جنوب با انصارالله کشاند. از این رو آنان با بهرهگیری از سادگی و طماعی «حسن باووم» با او وارد مذاکره شده و وعده استقلال جنوب در مقابل شرکت در عملیات ائتلاف در حدیده به او دادند حالا به گمان سعودیها و اماراتیها هرجومرج در یمن به اوج میرسد و از سوی دیگر بمباران حدیده سبب میشود جمعیت کثیری از مردم به سمت مناطق شمالی و بخصوص صنعا مهاجرت کرده و عملاً اوضاع را از دست انصارالله و کمیتههای مردمی آن که اینک در هر شهر و روستای مناطق شمالی یمن به یک نهاد مهم تبدیل شدهاند، خارج نمایند.
هرج و مرج عملاً شکل نگرفت، جنگ بین انصارالله و موتمر علیرغم خیانت علی عبدالله صالح و فریب خوردن از ناحیه امارات شکل نگرفت. درگیریهای میان انصار و حزب اصلاح تشدید نشد و حتی به موازات تند شدن مواضع سعودی علیه اخوانیهای منطقه، زمزمه آغاز همکاریهای این دو با هم به گوش رسید.
بخشی از حراک جنوب به سرپرستی حسن باووم چند روز پس از آغاز عملیات حدیده در پایان ماه رمضان، نیروهای خود را که به دو تیپ رزمی میرسید، از حدیده عقب کشید و اقرار کرد که فریب مقامات امارات را خورده است.
پس هرج و مرج عملاً اتفاق نیفتاد و بهخصوص مناطق شمالی که سه چهارم جمعیت یمن را در خود جای داده است، دوران نسبتاً آرامی را سپری کرد و دائماً به دایره محبوبیت انصارالله افزوده شد.
پس در واقع جنگ یمن دو تئوری محوری آمریکا که تئوری اداره تحولات منطقه بود را با بن بست مواجه کرد، اما نباید گمان کرد که این شکست، آنان را از توسل به جنایات کور باز میدارد از این رو باید گفت، یمن سه هفته حساس را پیشرو دارد و این احتمال جدی مطرح است که جنگ با وقوع مواردی سنگین جنایت به پایان برسد به گونهای که مردم یمن تا سالها نتوانند از تبعات آن رها شوند.
شرایط موجود در یمن بیانکننده تحرک فوقالعاده جبهه غربی-عربی برای تصرف حدیده است. پنج روز پیش وزیر دفاع آمریکا مهلت 30 روزهای را برای پایان دادن به جنگ یمن تعیین کرد و درست از همان روز فشار دوبارهای برای تصرف شهر حدیده از سوی ائتلاف غربی-عربی شروع شد! و جالبتر اینکه در حالی که ظاهرا آمریکا، فرانسه و انگلیس در فرا رسیدن زمان پایان جنگ یمن همداستان شدهاند، «مارتین گریفیت» نماینده دبیرکل سازمان ملل، زمان برگزاری نشست صلح بین دو طرف یمنی را به تعویق انداخت و زمانی هم برای از سرگیری این مذاکرات تعیین نکرد.
به بیان دیگر، او در واقع موضوع را عملا به پس از مشخص شدن نتیجه درگیریهای جدید حدیده موکول نمود! آنچه در این میان به احتمال خیلی زیاد طی روزهای آینده به وقوع خواهد پیوست و در طول سه هفته آینده استمرار خواهد داشت، افزایش جنایت علیه مردم مظلوم یمن است. کمااینکه حمله روزهای اخیر ائتلاف غربی-عربی به شمال حدیده ضمن وارد کردن تلفات سنگین به مردم، صدها هزار نفر را بیخانمان و آواره نموده است.
اما با این وجود هم آمریکاییها و هم سعودیها در مورد به نتیجه رسیدن حملات جدید دچار تردیدهای جدی هستند. از این رو علیرغم آنکه آمریکا نه تنها شریک جرم سعودی و امارات در جنایت سهمگین علیه مردم مظلوم یمن است، بلکه بنابه اسناد موجود، فرماندهی این جنگ را نیز در دست دارد، آمریکا از دو روز پیش وانمود کرد که در واکنش به جنایات این روزهای ائتلاف سعودی و امارات علیه شهروندان غیرنظامی یمن، سوخترسانی به هواپیماهای جنگی متجاوزین را متوقف کرده است. این در حالی است که چند هفته پیش از سخنان پریروز «جیمز متیس»، روزنامه واشنگتنپست نزدیک به جمهوریخواهان ادعا کرده بود، آمریکا عملیات سوخترسانی به هواپیماهای جنگی عربستان و امارات را متوقف کرده است اما همچنانکه «محمدعلی الحوثی»دو روز پیش طی مقالهای در همین روزنامه یادآور شد، سوخترسانی نیروی هوایی آمریکا به هواپیماهای جنگی عربستان و امارات در آسمان یمن هنوز ادامه دارد.
البته این اولینبار است که یک مقام رسمی در حد وزیر دفاع اعتراف میکند که در جنگ ظالمانه علیه یمن به هواپیماهای جنگی در آسمان سوخت میرساند.
این سوخترسانی به این معناست که ارتش آمریکا رسما میپذیرد که مسئولیت حداقل نیمی از بمبهایی که روزانه بر سر مردم یمن میریزد و هم اینک تعداد آنان از 2500 بمب فراتر رفته، را به عهده دارد.
اگر این سوخترسانی نبود بسیاری از هواپیماها به خصوص هواپیماهای جنگی امارات قادر به پرواز بر روی یمن نبودند و عملا نمیتوانستند سوخت لازم را برای انتقال بمبها به یمن همراه ببرند.
در عین حال این نکته را باید در نظر داشت که وقتی آمریکاییها اعلام میکنند که جنگ باید متوقف شود و نیز اعلام میکنند سوخترسانی به هواپیماهای جنگی متجاوزین را متوقف کردهاند، نشاندهنده یاس آمریکا از پیش بردن جنگ مطابق با الگوی خودشان میباشد. آمریکا در این میان دو تئوری معروف دارد که یکی «ضربه قاطع» و دیگری «هرج و مرج سازنده» است.
در این جنگ آمریکاییها و سعودیها در ماههای اول از ضربه قاطع سخن گفتند و عملیات خود را «عاصفهًْالحزم» گذاشتند و نزدیک به ششماه تلاش کردند تا آن ضربه قاطع را به عبدالملک بدرالدین الحوثی و یاران اسطورهای او وارد کنند اما علیرغم دست بازی که در جنایت داشتند، در عمل نتوانستند این ضربه قاطع را وارد کنند و لذا برگشتند و با توجه به انتقادات شدیدی که در خصوص جنگ یمن متوجه سعودی شده بود، ادامه عملیات را با نام «اعادهًْ الامل» یعنی بازگرداندن امید تنظیم کردند و در این راه تلاش زیادی کردند تا از طریق تصرف پایتخت و راههای مواصلاتی، به مناطق اصلی تحت اراده انصارالله یعنی استانهای شمالی، امید را به نیروهای وابسته به خود و کشورهای همکاریکننده در ائتلاف عربی-غربی بازگردانند که این هم اگرچه نزدیک به دو سال و نیم به درازا کشید اما عملا نتیجهای در برنداشت و در نهایت سعودیها و اماراتیها و امرای غربیشان موضوع گرفتن یک سرپل و مدیریت یمن در میز سیاسی را مطرح کردند.
براین اساس پس از ناکامی در جدا کردن موثر از انصارالله و پس از ناکامی در تصرف پایتخت نیروهای خود را روی منطقه غربی که در نظر این ائتلاف گلوگاه انصارالله محسوب میشد، متمرکز کردند.
عملیات آنان از 16 ژوئن- 26 خرداد- گذشته با شدت تمام از زمین، هوا و دریا دنبال شد و آنگونه که رسما از سوی وزیر دفاع امارات اعلام گردید قرار بود یک ماهه به پایان برسد اما علیرغم 3/5 ماه تقلای زیاد به جایی نرسید و ارتشهای امارات، عربستان و نیروهای اجیر وابسته به آنان علیرغم برخورداری از آتش هواپیماها و ناوهای انگلیس، فرانسه و آمریکا شکست را پذیرفتند.
پس از ماجرای خاشقجی یک بار دیگر موضوع صلاحیت رژیم عربستان در به نتیجه رساندن پروندههای حساس و قدرت مدیریت آن زیر سؤال رفت و در داخل کشورهای اصلی حامی جنگ سعودی- امارات علیه یمن یعنی آمریکا، فرانسه و انگلیس این سؤال مطرح گردید که رژیم سعودی با ناکارآمدی و «عملیات کثیف»عملاً راه را بر خود غرب در اداره مدیریت شده بحرانها میبندد.
اما از آن طرف آمریکاییها در مدل «هرج و مرج سازنده» هم به جایی نرسیدند براساس تئوری غرب، هرج و مرج در محیط دشمن میتواند در نهایت شرایطی را پدید آورد که نیروی اصلی که نوعاً در پشت این بلبشو قرار میگیرد به صحنه میآید و نتیجه را به نفع خود رقم میزند بدون آنکه برای این پیروزی هزینه چندانی پرداخت کرده باشد.
در جنگ یمن، آمریکا و سعودی معتقد بودند، جنگ عملاً به هرج و مرج و درگیری درونی در یمن منجر میشود از این رو سعودیها اصرار زیادی داشتند تا بخشی از مردم یمن را با بخشی دیگر درگیر نمایند. پروژه منصور هادی و شکل دادن به دولتی در «عدن» در مقابل دولت «صنعا» بر این پایه صورت گرفت و حال آنکه هیچگاه این شکلدهی به دولت عدن جامه تحقق نپوشید و اخیراً خودشان این دولت را مستوجب محاکمه در دادگاه نظامی دانستند.
توقع آمریکا و رژیم سعودی این بود که هرجومرج عملاً گروههای داخلی در یمن را بهشدت با یکدیگر درگیر میکند به گونهای که مردم خود از آمریکا و عربستان بخواهند به این وضع خاتمه دهند.
آمریکا و عربستان گمان میکردند درگیری میان انصارالله و نیروهای وابسته به صالح از یک سو و انصار با نیروهای حزب اصلاح از سوی دیگر سبب شعلهور شدن جنگ در همه جای یمن شده و میتوان دامنه این درگیری را به درگیری حراک جنوب با انصارالله کشاند. از این رو آنان با بهرهگیری از سادگی و طماعی «حسن باووم» با او وارد مذاکره شده و وعده استقلال جنوب در مقابل شرکت در عملیات ائتلاف در حدیده به او دادند حالا به گمان سعودیها و اماراتیها هرجومرج در یمن به اوج میرسد و از سوی دیگر بمباران حدیده سبب میشود جمعیت کثیری از مردم به سمت مناطق شمالی و بخصوص صنعا مهاجرت کرده و عملاً اوضاع را از دست انصارالله و کمیتههای مردمی آن که اینک در هر شهر و روستای مناطق شمالی یمن به یک نهاد مهم تبدیل شدهاند، خارج نمایند.
هرج و مرج عملاً شکل نگرفت، جنگ بین انصارالله و موتمر علیرغم خیانت علی عبدالله صالح و فریب خوردن از ناحیه امارات شکل نگرفت. درگیریهای میان انصار و حزب اصلاح تشدید نشد و حتی به موازات تند شدن مواضع سعودی علیه اخوانیهای منطقه، زمزمه آغاز همکاریهای این دو با هم به گوش رسید.
بخشی از حراک جنوب به سرپرستی حسن باووم چند روز پس از آغاز عملیات حدیده در پایان ماه رمضان، نیروهای خود را که به دو تیپ رزمی میرسید، از حدیده عقب کشید و اقرار کرد که فریب مقامات امارات را خورده است.
پس هرج و مرج عملاً اتفاق نیفتاد و بهخصوص مناطق شمالی که سه چهارم جمعیت یمن را در خود جای داده است، دوران نسبتاً آرامی را سپری کرد و دائماً به دایره محبوبیت انصارالله افزوده شد.
پس در واقع جنگ یمن دو تئوری محوری آمریکا که تئوری اداره تحولات منطقه بود را با بن بست مواجه کرد، اما نباید گمان کرد که این شکست، آنان را از توسل به جنایات کور باز میدارد از این رو باید گفت، یمن سه هفته حساس را پیشرو دارد و این احتمال جدی مطرح است که جنگ با وقوع مواردی سنگین جنایت به پایان برسد به گونهای که مردم یمن تا سالها نتوانند از تبعات آن رها شوند.
منبع:
خبرگزاری فارس
ارسال نظر