تعطیلی قریب الوقوع ایرلاینها و مرگ گردشگری در کشور

پارسینه: در حالیکه وضعیت بحران اقتصادی ناشی از تحریمها به بخشهای مختلف تجاری، فرهنگی ، اقتصادی و اجتماعی فشار وارد کرده، صنعت هوانوردی و گردشگری هم به شدت مورد تهدید قرار گرفته و ضرر مسافران و ایرلاینها از این محل با سکوت و واکنش ناچیز مسئولان روبرو شده است!
تحریریه پارسینه | در حالیکه بخشهای مختلف صنعتی، اقتصادی و اجتماعی از شرایط وخیم اقتصادی و بحران ارزی مصون نمانده، بنظر می رسد وضعیت صنعت هوانوردی و گردشگری هم به شدت در سراشیبی سقوط قرار گرفته، اما چون قشر تقریباً متوسط و مرفه باقیمانده از جامعه بحران زده ایران با این مورد بیشتر سر و کار دارند، نگاه ویژه و تحرک خاصی را از سوی مسئولان به همراه نداشته گویی اگر از این محل ضرری هم متوجه مسافران و صنعت گردشگری و هوانوردی شود، رسیدگی به آن از درجه ضرورت و اهمیت کمتری برخوردار است!
خردادماه امسال قبل از جدی شدن بحث بحران ارز و تحریمها، برخی ایرلاینها نسبت به افزایش قیمت پروازهای خود اقدام کردند و بعداً مسئولان محترم در توضیح این مورد حضور دلالان و برخی لابی گری آژانس های مسافرتی را دلیل افزایش یکباره قیمتها برشمرده و از مردم تقاضا کردند از محل مناسب و آژانس های معتبر نسبت به خرید بلیط اقدام کنند!
مهرداد تقیزاده روز یکشنبه ۲۱ مرداد در یک برنامه رادیویی خبر داد که بانک مرکزی اعلام کرده که دیگر نمیتواند به شرکتهای هواپیمایی ایران ارز دولتی پرداخت کند. وی تاکید کرد که شرکتهای هواپیمایی باید با ارز آزاد مخارج خود را تامین و یا اینکه فعالیتشان را تعطیل کنند.بر اساس گزارشها، بانک مرکزی پرداخت ارز دولتی به شرکتهای هواپیمایی را از حدود یک ماه پیش متوقف کرده است.
در همین حال مقصود اسعدی سامانی دبیر انجمن شرکتهای هواپیمایی خبر داد که قرار شده که ارز مورد نیاز شرکتهای هواپیمایی از «بازار ثانویه» تامین شود. در همین حال به گزارش خبرگزاری ایسنا، نرخ ارز دریافتی ایرلاینها از ۴۲۰۰ تومان به بیش از ۸۰۰۰ تومان افزایش یافته است.بر اساس بسته ارزی بانک مرکزی، همه صادرکنندگان غیرنفتی میتوانند ارز خود را به «بازار ثانویه» عرضه کنند و در مقابل همه واردکنندگان به غیر از واردکنندگان کالاهای اساسی میتوانند ارز مورد نیاز خود را از این بازار تامین کنند.
حرمتالله رفیعی رئیس انجمن صنفی دفاتر خدمات مسافرتی ایران روز ۱۹ مرداد خبر داده بود که نرخ بلیت هواپیما برای مسیرهای خارجی پس از اجرای سیاستهای ارزی جدید دولت حسن روحانی، دو تا سه برابر افزایش یافته است.با این حال دبیر انجمن شرکتهای هواپیمایی روز یکشنبه گفت که هنوز شرکتهای هواپیمایی «محاسبات جدید نرخ بلیت را انجام نداده و بلیتهایی که با قیمتهای جهشی به فروش میرسند غیر قانونی هستند».
با احتساب اینکه دولت سال پیش (۱۳۹۶) عوارض خروج را از نفری ۷۵ هزار تومان در سفر اول به ۲۲۰ هزار تومان افزایش داده و در سفر دوم این عوارض به ۳۳۰ هزار تومان و در سفر سوم و بیشتر به ۴۴۰ هزار تومان برای هر نفر رسیده بنظر می رسد، پایان کار ایرلاینها و گردشگری در ایران نزدیک و نزدیک تر است. این مصوبه از ابتدای امسال (۱۳۹۷) اجرا شده است.
هزینه مراکز اقامتی نظیر هتلها معمولا به دلار یا یورو محاسبه میشود که با افزایش نرخ ارز در ایران، این افزایش را هم باید به سبد هزینه سفرهای خارجی برای مسافران ایرانی اضافه کرد. در سالهای اخیر ترکیه، امارات متحده عربی، ارمنستان، گرجستان و کشورهای جنوب شرق آسیا مقصد اصلی سفرهای خارجی شهروندان ایران بودهاند.
دولت باید از طرفیتهای گردشگری سلامت و مذهبی خیلی استفاده کند
هر دم از این بر باغی می رسد الهی شکر این صنعت لعنتی گردشگری هم منفجر شه
من که پول شمال رفتن رو هم ندارم. خدا رو شکر
میتوان بجای ایرلاین از قاطرلاین اشترلاینز اسبلاین استفاده کرد که دارای جی پی اس اوریجینال می باشند به این نحو که از راه زمینی جاده ابریشم ورود و خروج گردشگران سوار بر قاطر انجام شود مسیری که مارکوپولو تا آنجا که خود بار سفر بست و ۶٬۴۰۰ کیلومتر (۴٬۰۰۰ مایل) را در سه سال درنوردید
یک مثالی در فارسی هست که باید آن را با زر نوشته و آویزه گوش جان کرد و آن مثال این است
"سیر از گرسنه و سوار از پیاده خبر ندارد"
به جز یکی دو سال اول انقلاب که همه مردم ایران تحت تاثیر ارزش های انقلاب بودند و مسئولین مملکت نیز به مانند مردم عادی زندگی میکردند ولی کم کم با بهانه مسائل امنیتی و حفظ جان مسئولین نظام شکاف بین این دو طبقه آغاز و هر روز بیشتر و بیشتر گردید تا دبگر امروزه این شکاف به بالاترین حد ممکن رسیده و اصلا جنبه امنیتی ندارد و یک رویه و خوی اشرافی گری بر آن حاکم شده و به تبع آن هر روز اخباری در خصوص دزدی اختلاس و رانت مسولین و وابستگان آنها بر تارک رسانه ها نقش می بندد.
و موضوع مهمتر از این فاصله و شکاف ایجاد شده" اصل غفلت مسئولین نظام از زندگی مردم است" چون هیچیک از تصمیمات آنها بر روی زندگی خودشان کوچکترین اثر سویی ندارد و لذا نمی فهمند فلان تصمیم و قانون و مصوبه شان چگونه زندگی مردم را به دست انداز و بحران می کشاند.
فرضا در همین قضیه ایر لاین ها در جلساتشان می گویند کسی که می خواهد سوار هواپیما بشود باید هزینه اش را هم بدهد و لذا هرگونه سوبسید و کمک به ایرلاین ها را حذف و به خیال خودشان کاری در جهت استیفای حقوق آن روستایی که در تمام عمرش سوار هواپیما نمیشود انجام داده اند ولی دو نکته در همین تصمیم مستتر است:
1-خود مسئول تصمیم گیرنده از امکانات ویژه و رایگان هواپیما استفاده می کند و اگر بلیط فلان مسیر خارجی یا داخلی ده ها برابر هم افزایش پیدا نماید او ابدا دردش نمی آید تا داد و فغانش به آسمان برود.
2-مدیران و تصمیم گیرندگان کشور عموما تنگ نظر و فاقد افکار جامع مدیریتی هستند و نمی دانند همان روستایی که در تمام عمرش از هواپیما استفاده نمی کند نه تنها از این تصمیم سودی نصیبش نمی گردد بلکه بحران های ناشی از این تصمیمات که در جامعه رخ میدهد به سراغ زندگی او هم خواهد رفت.
در ابتدای سخن به آن ضرب المثل فارسی سیر از گرسنه خبر ندارد اشاره کردم و برای ادراک بهتر موضوع خاطره ای شخصی را نقل میکنم.
من در دوران ریاست جمهوری آقای سید محمد خاتمی در یکی از سازمان های دولتی مدیر یک بخش نسبتا بزرگی بودم که زیر مجموعه من 3500 نفر نیرو داشت .اما در آن زمان تب کوچک سازی بدنه دولت بسیار بالا بود و در دولت تصمیم بر تعدیل نیرو در همه بخش ها دولتی گرفته شده بود و در همین این راستا با ابلاغ وزیر به سازمان ذیربطی که من در آنجا کار میکردم مقرر شده بود تا 25% از نیروهای سازمان تعدیل شوند.و مدیر عامل سازمان نیز برابر ابلاغیه وزیر مدیران سازمان را فرا خواند تا بر اجرای دقیق دستور وزیر که مصوبه هئیت دولت بود تاکید نماید در حالی که خود مدیرعامل سازمان کارمند رسمی اداره اب و برق یکی از استان های جنوبی کشور بود و بنا به رابطه با وزیر به صورت قراردادی امده بود در سازمان ما با پست مدیرعاملی کار میکرد و همزمان هم حقوق اداره اب و برق را میگرفت و هم حقوق قراردادی مدیرعاملی سازمان را دریافت میکرد و بعد از چند سال هم با تلاش بسیار سوابق خود در اداره اب و برق را به سازمان ما آورد و خود را بازنشسته سازمان نمود و ضمن دریافت حقوق بازنشستگی از حقوق قراردادی سازمان هم استفاده میکرد.و من هرچه این شرایط را سبک سنگین کردم دیدم وجدانم قبول نمیکند تا با امضای من 25% از 3500 نفر نیرویم را از کار بیکار کرده و به قول معروف از نان خوردن بیندازم. لذا با آنکه در آن زمان تنها 20 سال سابقه کار داشتم و میتوانستم 10 سال دیگر به کار خود ادامه بدهم تصمیم خودم را گرفته و با زحمت بسیار روند بازنشستگی پیش از موعد خود را طی کرده و از خدمت منفک شدم تا به اعتقاد خودم شریک جرم مسئولین بالا دست بی خبر از خدا در بیکار کردن مردم نباشم.
سخن به درازا کشید و از اصل موضوع دورم کرد اما منظورم از ذکر این خاطره این بود که اگر قرار بود به جای پرسنل عادی آن مدیرعامل را از کار بیکار میکردند آیا او باز هم این چنین با شور و حرارت دستور به اجرای دقیق این مصوبه میداد؟
پاسخ بقینا منفی است و این مثال در تمام پیکره و بدنه مدیریت عالی و تصمیم گیر کشور صادق و جاری است و لذا هر روز شاهد رنجی جدید بر پیکر ضعیف مردم هستیم و چون مدیران و مقامات عالی کشور سوزنی بر بدن خود نمی زنند تا درد را احساس کنند خیلی راحت جوال را بر پیکر نحیف مردم وارد می سازند.