احمد رضایی/ همه چیزمان به همه چیزمان میآید؟ احتمالا این جمله را بارها درتاکسی، اتوبوس، مترو و مکانهایی از این دست شنیدهاید. غرغر کردن و بدون دلیل نتیجه گرفتن هم به بخشی ازرفتارهای ما ایرانیان تبدیل شده از وقتی شبکههای اجتماعی مجازی این قدر همهگیر شدهاند. انگار منتظریم مطلبی و یا نکتهای که به نظرمان حق عدهای را ضایع کرده ببینیم و در جا برای بالا بردن لایک و بازدید صفحه شخصیمان آن را دوباره منتشر کنیم و به اصطلاح رایج در کوران اخبار باشیم و از قافله عقب نمانیم. بدون هیچ تحقیقی و بدون حتی لحظهای تامل که آیا چنین نتیجه گیریای درست است یا نه؟ این نتیجهگیری اگر غلط باشد میتواند چه تبعاتی داشته باشد و...
انگار دیگر این چیزها مهم نیست. توی بورس بودن و لایک گرفتن به هر قیمتی شده انگیزه ولو اینکه به ضرر کسی تمام شود. درست مثل کلوزیومهای قدیمی یونان و نبرد گلادیاتورها که هر کسی بیرحمتر بود برنده میشد! اما آیا این حقیقت وجودی ما ایرانیان است؟ آیا ما همان ملتی نیستیم که به هوشمندی و تفکر شهره بودهایم؟ آیا ما همان مردمی نیستیم که زیر بار حرف ناصواب نرفتهایم و آبروی دیگران برایمان از آبروی خودمان هم مهمتر بوده؟ و... حالا چه بر سر ما آماده که این قدر زود قضاوت میکنیم؟ چه شده که دیگر آبروی هم وطن برایمان مهم نیست؟ چه شده که برای دیده شدن حاضریم... بگذریم قرار نیست نه من به غرغرهای معمول برسم و نه شما با این نوشته به این همه ماجرا پی ببرید. ماجرای این روزهایمان خیلی ماجرای عجیبی است که با این چیزها حل نمیشود. به قول شاعر روزگار غریبی است نازنین!
***
اسم بنیاد مستضعفان که میآید جهتگیری و گارد خیلی از همین دوستانی که در بالا به آنها اشاره شد به سمت حمله مستقیم تغییر مسیر پیدا میکند. انگار این مورد بیشتر از بقیه موارد جای حمله دارد. سریع میرویم سراغ اموال و مایملک تحت نظارت بنیاد و با هر موضوعی که در موردش میشنویم فریاد وااسفا سر میدهیم بی آنکه اندکی در مورد این موضوع تحقیق کرده باشیم. من نه طرفدار بنیادم و نه مشکلی با آن دارم اما به عنوان یک روزنامهنگار طرفدار نگاه منصفانه هستم. و به طور قطع هم ایرادات و انتقاداتی نسبت به مسئولین بنیاد داشته و دارم اما معتقدم نباید نگاه منصفانه را در قضاوتهایمان فراموش کنیم. چند روز قبل یادداشتی را در فضای مجازی دیدم که نه منبعی داشت و نه نام نویسندهای و خب ما مطبوعاتیها میدانیم که این اتفاق یعنی چه! اما دیدم موضوعش در مورد گم کردن راه بنیاد مستضعفان است و براق شدم ببینم این بار چه کسی چه کشف و فتح الفتوحی نموده است.
دیدم داستان همین وااسفا است و اینکه بنیاد به جای اینکه به وظیفه محرومیت زداییاش بپردازد دنبال خرج پول عمرانی و بیت المال در ساختمانهایش هست و به طور مثال ۶۳ میلیارد ریال صرف نماکاری دو ساختمان خود نموده و بعد نام بردن از کلی عدد و رقم دیگر که خرجهای از نظر نویسنده مطلب دور ریزی است مبلغ ۱۰۴۲ میلیارد ریال شامل تعمیر و تجهیز دو برج ۱۵ طبقه خود نموده است. و بعد هم رفته سراغ اوضاع اقتصادی این روزهای مردم-که معلوم نیست اوضاع اقتصادی جامعه چه ربطی به بنیاد دارد و این وسط نقش دولت به کلی فراموش شده- و اینکه حال مستضعفین به شدت وخیم است و آیا خدا را خوش میآید این همه هزینه برای دو ساختمان و....
کاری به ادامه ماجرا ندارم که خود توضیح واضحات است و مشخص است از ابتدا این گزارش یا یادداشت به چه منظوری طرح شده و بدون اندکی تامل دچار قضاوتی زود هنگام شده که نتیجهاش بدون برو برگرد تشویش اذهان عمومی است و به نظرم قابل پیگیری و اعاده حیثیت از سوی بنیاد مستضعفان. من برای اینکه حس کنجکاوی خودم را قانع کنم شروع کردم به اندکی تحقیق نه از خود بنیادیها بلکه از منابع در دسترس عموم که یکی از آنها سایت اصلی خود بنیاد است و با تنها صرف ۳ دقیقه وقت به بیانیهای در سایت بنیاد رسیدم که اظهر من الشمس بود در این زمینه و اگر دوست نگارندهمان هدفی جز تشویش اذهان عمومی داشت تنها با یک جستجوی ساده میتوانست به آن برسد و به جای فریاد وااسفا لااقل این زمینه از بنیاد در خصوص این وقایع و اتفاقات تشکر کند که در جهت منافع مستضعفین گام برداشته است. به بخشی از این گزارش توجه کنید و بعد از خواندن آن قضاوت را به خودتان واگذار میکنم تا شما به عنوان مخاطبین در این مورد تصمیم بگیرید.
***
در سال ۱۳۹۳ با هدف بهینهسازی و بهره برداری حداکثری از مجموعه بنیاد مستضعفان در محدوده اتوبان رسالت تصمیم به بازسازی و بهرهبرداری از ساختمانهای نیمه کاره مجموعه گرفته میشود. در سایت مذکور سه برج ۳۰ طبقه از قبل از انقلاب طراحی گردیده بوده و یکی از آنها ۱۶ طبقه روی زمین و دیگری ۱۰ طبقه و سومی دو طبقه آن ساخته شده بوده است. در سال ۹۳ در راستای کوچکسازی و چابکسازی و همچنین بهینهسازی منابع انسانی در کنار سرانه فضای اداری برای کارمندان و کارشناسان طرح تکمیل این پروژهها در دست اقدام قرار گرفت. نکته مهم در این میان این بود که هلدینگها و شرکتهای وابسته به بنیاد در سطح شهر تهران پراکنده بوده و هر یک از آنها یک یا چند فضای اداری را که عمدتا متعلق به بنیاد و یا خود هلدینگها بود را در اختیار داشتند.
با توجه به ضرورت ارتباط مستمر و روزانه ستاد بنیاد با هلدینگها و شرکتهای تابعه و جلسات مستمر روزانه با آنها بخشی از وقت موثر مدیران بین ستاد بنیاد و هلدینگها به رفت و آمد صرف میشد که در حقیقت زمانی از دست رفته به شمار میرفت.
به این اضافه کنید حذف بروکراسی نامه رسانی بین شرکتها و استفاده از سیستم دیتاسنتر اصلی مستقر در خود بنیاد و البته رعایت نکات امنیتی حفظ اطلاعات و دادهها و همچنین حراست و ایمنی بیشتر تک تک ساختمانهایی که حالا در یک جا متمرکز شدهاند. همچنین اختصاص فضای مناسب جهت فعالیت کارمندان وخدمات زیربنایی دیگری که قرار نیست به همه آنها در این نوشته اشاره کنیم. تا اینجای کار و با همین توجیهات میبینیم که ساخت و تجهیز ساختمانهای محوطه بنیاد چه هزینه فایدهای را در بر داشته اما موضوع به همین جا ختم نمیشود و عدد و رقم هم در این میان وجود دارد که میخواهم برای جذابیت ماجرا به آن هم اشارهای داشته باشم.
هزینههای بازسازی دو ساختمان ۱۹ طبقه و ۱۳ طبقه که در بالا به آنها هم اشاره شد و مجموع همه هزینههای بازسازی محوطه بنیاد و ملحقات آن کلا حدود ۱۲۰ میلیارد تومان بوده. (مخصوصا از تومان استفاده میکنم تا رقم ملموستر باشد نه مثل دوست نگارندهای که سعی داشته تحلیل غلط خودش را در لابهلای اعداد درشتتر، درست جلوه دهد.) در راستای شفاف سازی اقتصادی بنیاد این ساختمانها به صورت رهن و اجاره در اختیار هلدینگهای طرف قرارداد با بنیاد قرار گرفته و نه به طور رایگان که تمامی درآمد ناشی از این اتفاق هم به خزانه بنیاد واریز شده و مبلغ آن چیزی درحدود ۵۰ میلیارد تومان است. در کنار این با انتقال این هلدینگها و شرکتها به ساختمان شماره یک جمعا ۲۱ فقره ملک به ارزش بالغ بر ۴۶۵ میلیارد تومان در سطح شهر تهران آزاد گردید.
به این اضافه کنید ارزش روز بنای احداثی ساختمان شماره دو که قبلا به صورت نیمه مخروبه بود و داشت تخریب میشد و حالا علاوه بر استقرار ستاد کامل بنیاد در آن تعداد ۴ سالن ۵۰ نفره، ۶ سالن ۲۰ نفره و یک فضای نمایشگاهی و سالن آمفی تئاتر ۲۰۰ نفره در آن احداث و تعبیه گردیده که مورد استفاده کل مجموعههای بنیاد است با سطح زیربنای ۲۲۰۰۰ متر مربع که حداقل معادل ۵۰۰ میلیارد تومان ارزش افزوده ایجاد نموده است. درحالیکه کل مبلغ تقویت سازه قدیمی و بازسازی کل مجموعه فوق الذکر برای شرکتهای تجاریای که علاوه بر تجارت داخلی مراودات بینالمللی هم دارند و ملحقات فوق الذکر حدود ۶۰ میلیارد تومان بوده یعنی چیزی نزدیک به مبلغ دریافتی از هلدینگها بابت رهن و اجاره ساختمان فوق.
فارغ از مباحث مدیریتی و مالی و اقتصادی که در گزارش به آنها اشاره شد چنانچه بازسازی فوق صورت نمیپذیرفت قطعا اسکلت موجود آن بر اثر فرسایش طبیعی تا چند سال آینده قابل استفاده نبوده و به جهت ایمن سازی باید تخریب میشد که مراتب را دشوارتر از حال می نمود. و...
***
ببینید چه ساده بازی عوض شد. حتی اگر رقمهای دوست عزیزمان به ریال صحیح بود باز هزینه فایده این اتفاق به مراتب بیشتر از این حرفها می نمود. این است که میگویم زود وااسفا سر ندهید و برای هر چیزی که میبینید لایک نفرستید. این است که میگویم روزگار غریبی است. روزگاری که حاضریم برای چند بازدید و لایک هر حرفی را باور کنیم و حتی در برخی مواقع برایش وااسفا سر دهیم و خودمان باعث نشرش بشویم. این تنها مشتی بود نمونه از خروار اتهامات و گزارشهای غلطی که هر روز خواسته و یا ناخواسته، از روی عمد و غرضورزی ویا بی دلیل و بدون عمد در دنیای مجازی انتشارشان میدهیم و میشود منبع اطلاعاتیمان در حالیکه با صرف اندک زمانی جهت تحقیق در مورد موضوع فوق میتوانیم به نتایج شگفت انگیزی در مورد آن موضوع دست یابیم. بگذریم. روزگار غریبی است نازنین.
ارسال نظر