چرا مرغ مترجمان ادبی ایران یک پا دارد/ چرا از معرفی نویسندگان جدید ترس داریم
پارسینه: سالهاست که مترجمان برجسته ایرانی...
پارسینه- گروه فرهنگی؛ شاهین مرادی: سالهاست که مترجمان برجسته ایرانی در مصاحبهها و سخنرانیهای خود عنوان میکنند که دیگر در ادبیات اروپا ( اعم از انگلستان، فرانسه، آلمان و...) و آمریکا نویسنده برجسته و مهمی وجود ندارد. سالهاست که عنوان میشود غولهای ادبی چون کامو، ژان پل سارتر، جورج اورول، ارنست همینگوی، ویلیام فاکنر، ویرجینیا وولف و... که در دهههای گذشته نامهای بزرگی برای خود بودند به پایان رسیدهاند و دیگر نویسندگان تراز اولی به مانند آنها در سطح جهان وجود ندارند. اما آیا این سخنان واقعیت دارند یا اینکه مترجمان ما در پی معرفی نویسندگان جدید نبودهاند؟
بخشی از این استدلال درست است و به ظهور نظریه «رمان نو» در اروپا باز میگردد که پس از پایان جنگ جهانی دوم در اروپا مطرح شد و نویسندگان زیادی به سمت آزمودن این گونه جدید ادبی حرکت کردند. اما از آنجا که نویسندگان و مترجمان ایرانی چندان با این سبک و گونه جدید ادبی آشنا نبودند در نتیجه به سراغ این آثار نرفتند و این گونه شد که ارتباط ما برای چندین دهه با ادبیات و نویسندگان غربی قطع شد.
اما بخش دیگری از این ماجرا به رستاخیز رمان در ادبیات آمریکای لاتین و ظهور جریان نویسندگان موسوم به «شکوفایی ادبی» در کشورهای آمریکای اسپانیایی زبان بود. این امر موجب شد تا مترجمان ایرانی توجه بیشتری به ادبیات این خطه داشته باشند و آثار این نویسندگان را از زبان دوم و حتی سوم به فارسی ترجمه کنند. این کشش و آشفتگی در ترجمه تا اندازهای بود که نویسندگانی چون پائولو کوئلیو هم در ایران محبوب شدند.
این روند از پیش از انقلاب آغاز شد و در دهه 60 و 70 اوج بیشتری گرفت و همچنان نیز ادامه دارد. گرایش مترجمان و ناشران ما به ترجمه آثار ادبیات آمریکای لاتین و ترجمه چندین باره یک اثر ادبی و غفلت از مطالعه نویسندگان جدید در اروپا و آمریکا موجب شد تا بسیاری از این نویسندگان جدید آمریکایی و اروپایی در ایران شناخته نشوند. در این میان میتوان به نویسندگانی چون «پل استر» آمریکایی اشاره کرد که در دهه پنجم زندگی خود به خوانندگان ایرانی معرفی شد. همچنین بسیاری از نویسندگانی که در مجله معروف «نیویوکر» مینوشتند و این مجله سکوی پرشی برای آنها شد اما در چشم مترجمان ایرانی ما هیچ یک از این نویسندگان بزرگ نبودند و آنها هنوز در جستجوی فاکنر و همینگوی بودند.
«ایان مکیوئین» نیز یکی از نویسندگان انگلیسی است که نویسندگی را از دهه 70 میلادی آغاز کرد اما در ایران بسیار دیر شناخته شد. برای اولین بار یکی از داستانهای کوتاه این نویسنده در اوایل دهه 80 شمسی( پس از گذشت بیشتر از 30 سال) به فارسی ترجمه شد. این داستان توسط حسین پاینده به فارسی ترجمه شد و در آن سالها در یکی از مجلات منتشر شد.
در سال 1391 بود که برای اولین بار رمانی مهم از این نویسنده انگلیسی در ایران منتشر شد. این رمان «تاوان» نام داشت و در مدت اندکی پس از انتشار، تاوان انتشار خود را پس داد و از بازار جمعآوری شد. این رمان به دلیل اشتباه ناشر در ارسال نسخه اصلاح شده ارشاد به چاپخانه و عدم حذف بخشهایی از رمان بسرعت از بازار برچیده شد و بار دیگر مخاطبان ایرانی از درک سبک نگارش و نویسندگی این نویسنده باز ماندند.
اما در اواخر سال 1391، برای سومین بار رمان دیگری از این نویسنده به فارسی ترجمه شد. «آمستردام» رمانی کوتاه از «ایان مکیوئین» بود که از سوی مترجمی جوان( متولد 1356) به فارسی ترجمه شده بود. مترجمی که درباره یکی از آثار وی در دایرهالمعارف ویکیپدیا این طور آمده است: «فرانی و زویی» نوشتهٔ جی دی سالینجر، احتمالاً شناختهشدهترین ترجمهٔ اوست که در سال ۱۳۸۰ توسط نشر مرکز چاپ شد . این ترجمهی ضعیف، اصلاً روان نیست و پر است از جملات کممعنی که نشان از تسلط کمِ مترجم به زبان و ادبیات فارسی دارد.
این کتاب اگر چه صفحات کمی دارد اما به خوبی مخاطب را با سبک داستانگویی و روایت این نویسنده آشنا میكند. ابتدای این داستان به فضای خاکسپاری «مولی لین» اختصاص دارد و اینکه چگونه سه معشوق وی با یکدیگر دچار اختلاف میشوند و در انتها نیز داستانی به صورت کاملا غافلگیر کننده به پایان میرسد. شگرد غافلگیری در دیگر اثر این نویسنده با عنوان «تاوان» نیز دیده میشود اما نکته مهم در آثار وی پرداختن به انسانها و روابط میان آنهاست.
مترجم اگر چه در این کتاب توانسته است از پس اصطلاحات مربوط به موسیقی بربیایید اما اشتباهات بسیاری به لحاظ ترجمه در این کتاب دیده میشوند؛
کسی نبود که آن را بیاندیشد(36)، این جشنواره اسم کوچک نشانگر پایان مکالمه بود(44)، یک چیز ویکتوریای وایساده در نظرم بود(44)، ایجاب انتشار(48)، به خاط سردبیر چشمانش را به روی آسمان گردانده بود(50)، مسبب آتشی بود که نردهها را از بین برد(52)، در حین سقوط لحظات شفافی هم داشته(62)، مایلهای مربع خانههای مدرن زشت(68)، و با وجود ضد آبهای گرانقیمتی که به زحمت داشت تنش میکرد(84)، زخمها و فرسایشی که گردشگران در خاک ایجاد کرده بودند(87)، صدای دیگری تمرکزش را به هم میزد، صدای درونی و سمج توجیه(92)، نام سه کودک سر زبان ذهنش بودند(96)، با اصلیت هند غربی(96)، تمام اهرمهای عزل و نصب و ترفیعها در دست مردهی ملا نطقیها بود (109)، اتاقک پر زرق و برق برنجی و مسی در حالی که بالای چاه تاب میخورد (112)خریداری سربلندانهی اولین خانهشان در انتهای کم طرفدارتر فولام، تولدنت،(126)، اصول اخلاقی یک کک را دارید(127)، ابراز انزجاز آشپزخانهای(139)، در حالی که ماگ چای را که همسرش برایش آورده بود روی شکمش گذاشته بود(142)
لیست بالا بخشی از اشتباهات فاحشی است که مترجم مرتکب شده است. همچنین عدم توضیح درباره واژهها و اصطلاحات تخصصی همچون جوک باکس(109)، کالئید اسکوپی (103)، پرکاشنیست(142) موجب میشود تا خواننده کمتر با فضای داستان آشنا شود و بیشتر روابط انسانهاست که با شگردی که نویسنده در توصیف آنها به کار برده برای مخاطب جذاب به نظر میرسد. همین ویژگی اخیر مخاطب را به تامل میاندازد که نویسندهای که تا این اندازه استعداد دارد و آثار مهمی را هم نوشته این قدر دیر به ایرانیان معرفی شده است.
از آنجا که در ایران تا نویسندهای یا مترجمی به قول معروف گُل میکند خیلی ها به سمت آثار وی کشیده میشوند، این اتفاق موجب شده تا اثر جدید دیگری از این نویسنده با عنوان «باغ سیمانی» از سوی نشر آموت منتشر شود.
باید منتظر ماند و دید که در آینده نزدیک مترجمان ما چه نویسنده جدیدی را برای مخاطبان کشف میکنند؟ و یا اینکه در پاشنه قبلی خود خواهد گشت و مرغ مترجمان یک پا خواهد داشت و به مانند گذشته «دیگر نویسنده بزرگی در جهان وجود ندارد؟»
با سلام
با پیشنهاد تشکیل بنیاد ملی ترجمه ایران به روز هستم. از شما تقاضا داریم نقد و نظر خود درباره این پیشنهاد را برایمان درج فرمائید.
با سپاس