گوناگون

سیامک انصاری و همسرش از یک سال زندگی مشترک مي‌گویند

سیامک انصاری و همسرش از یک سال زندگی مشترک مي‌گویند

پارسینه: اين گفت‌وگو در گالري اين زوج انجام شد ميان چوب‌هاي قديمي، آينه‌هاي نقاشي شده و طرح‌هاي نوستالژيك. جايي كه مي‌شد از نقش گفتيم و فرش و لابد كمي عشق.

اين بار در پنجشنبه اتفاق افتاد. هفت یا هشت بار از همه شنبه‌هاي آمده و نيامده. خيلي وقت بعد از آنكه قرار گذاشته بوديم براي گفت‌وگو با خودش و همسر نازنينش. آن وقت‌ها چيزي از ازدواج‌شان نمي‌گذشت و شايد حرف خاصي هم نبود.

اما حالا بعد از يك‌سال مي‌شود روبه‌روي هر دو آنها نشست و چند ساعت گفت‌وگو كرد البته نه به سبك مصاحبه‌هاي عادي خانوادگي چرا كه اين دفعه پاي سيامك انصاري وسط است؛ آدم مصاحبه‌گريزي كه لابد چند بار با خودش كلنجار رفته تا قانع شود در يك گفت‌وگوي خانوادگي شركت كند.

چيزي كه شايد قبلا به نظرش خوشايند نمي‌آمده... هرچه كه باشد او سيامك انصاري است؛ چهره شناخته‌شده طنزهاي مهران مديري با كلي اخلاق و رفتار مختص به خودش... .




اين گفت‌وگو در گالري اين زوج انجام شد ميان چوب‌هاي قديمي، آينه‌هاي نقاشي شده و طرح‌هاي نوستالژيك. جايي كه مي‌شد از نقش گفتيم و فرش و لابد كمي عشق. عشق بزرگ‌نمايي نشده و واقعي اين زوج دوست‌داشتني يك‌سال بعد از زندگي مشترك و همكاري و غيره.

بعضی ها شغلشان ازدواج است

آقاي انصاري شما چند سالتان است؟

43 سال

چرا آنقدر دير به فكر ازدواج افتادي؟

سیامک: ازدواج كه به فكر كردن ربطي ندارد. به نظرم اتفاقي است كه ممكن است در هر سني پیش بیاید. فكر نمي‌كنم كسي برنامه‌ريزي خاصي براي ازدواج داشته باشد مگر آن افرادي كه شغل‌شان ازدواج است (مي‌خندد).

ولي به هر حال ممكن است هر كسي زماني را در ذهنش داشته باشد كه تصميم بگيرد زود ازدواج كند يا دير.


من هيچ موعد ذهني‌اي نداشتم. در واقع بعد از ازدواجم به اين موضوع كه مي‌گويند بايد وقتش برسد و اين اتفاق بايد پيش بيايد و سرنوشت است كه براي تو تصميم مي‌گيرد اعتقاد پيدا كردم. به خدا!

ماجراي آشنايي و ازدواج‌تان را برايمان بگوييد. به هر حال اين سؤال جزو طبيعت اين مصاحبه‌هاست.

طناز: سيامك، دوست يكي از دوستان خانوادگي ما بود. ما چند بار همديگر را ديده بوديم. من هم مثل سيامك هيچ برنامه‌ريزي براي ازدواج نداشتم.

به نظر من ازدواج يك مقوله حسي است. يك احساس است كه بايد در درون فرد به وجود بيايد.

زندگي متاهلی هم احساس مسئوليت است هم حس علاقه... در كل مجموعه‌اي از وظايف و احساسات است كه بايد پذيرفته شود.

به آرامش رسیدم

چند وقت از ازدواج‌تان مي‌گذرد؟

يك‌سال

اين يك‌سال چطور گذشته است؟

طناز: عالي، خيلي خوب. سيامك آدم سخت و پيچيده‌اي نيست. كسي است كه مي‌توان كنارش احساس خوشحالي كرد.

او همه آدم‌ها را درك مي‌كند.

مسئوليت‌پذير است. واقعيت اين است كه آن چيزهايي كه در زندگي دنبالش مي‌گشتم در سيامك پيدا كردم.

نمي‌گويم همه چيز بي‌عيب و نقص است اما در كل به هدف‌هايي كه در زندگي مي‌خواستم رسيده‌ام. در همه شرايط با من همراهی می‌کند و اين اتفاق براي من لذتبخش است.

تو اين تعريف‌ها را قبول داري؟

سيامك: بله (مي‌خندد).

در مورد تو چطور بود. چه چيز خاصي در اين ازدواج پيدا كردي؟

سيامك: ما به يك تفاهم در همه زمينه‌ها رسيده‌ايم و اين حس براي من خيلي مهم است. در زندگي مشترك همه به دنبال آرامش هستند. اين درك متقابل باعث مي‌شود در زندگي ما آرامش وجود داشته باشد و اين تفاهم بزرگ‌ترين اتفاق زندگي ماست.

همان‌طور كه همسرت گفت به نظر خيلي آدم سختي نيستي؟

سيامك: نه نيستم. بعضي از دوستان مي‌گويند من آدم بداخلاقي هستم اما فكر مي‌كنم با من شوخي مي‌كنند. چون مي‌دانم بد اخلاق نیستم.

طناز: اخلاق‌هاي بد داري... اما بداخلاق نيستي (مي‌خندد).

متولد چه ماهي هستي؟

سيامك: مرداد

مي‌گويند مردادي‌ها وقتي عصباني مي‌شوند مي‌توانند توفان به پا كنند؛ با اين قضيه موافقي؟

سيامك: من به طالع‌بيني اعتقاد ندارم.شايد در گذشته اينطور بودم اما الان ياد گرفته‌ام عصبانيتم را كنترل كنم.

البته شنيده‌ام كه مي‌گويند معقول‌ترين ماه تولد براي مردها مرداد است چون نماد اين ماه، شير است. شير هم سلطان است و از اين حرف‌ها... .

من و امير ژوله (نويسنده ويلاي من) مردادي هستيم با فاصله 12 سال و هر 2 سال ميمون به دنيا آمده‌ايم. امير خيلي به طالع‌بيني اعتقاد دارد اما من واقعا نمي‌دانم تفاوت متولد مرداد با خرداد در چيست. البته ژوله هر روز اين مسائل را با من مرور مي‌كند.

چرا ما همدیگر را درک می کنیم

به نظر سيامك يك تجرد ذهني و يك درون كودكانه دارد؛ كنار آمدن با اين مسئله سخت نيست؟

طناز: اين مسئله درهر دوي ما وجود دارد شايد به همين دليل است كه همديگر را درك مي‌كنيم.

سیامک تو به طور معمول هميشه از اتفاقات به وجد مي‌آيي و هيجان‌زده مي‌شوي. مي‌خواهم بدانم ماجراي ازدواج هم در راستاي اتفاقات هيجان‌انگيز زندگي‌ات بوده است؟

سيامك: به هر حال قبول مسئوليت همراه با دلهره اوليه است؛ قبول مسئوليت و جدا شدن از يك نوع زندگي و شروع يك زندگي جديد هيجان خاص خودش را دارد.

مهم‌تر از همه اينكه شما نمي‌دانيد چه اتفاقي خواهد افتاد و چه چيز پيش رويتان است. فكر مي‌كنم همين بي‌خبري از اتفاقات آينده به خودي خود موضوع را جالب‌تر مي‌كند.

طناز: به نظرم هر كسي به يك سرنوشت خوب فكر مي‌‌كند اما در ذهنش جزئيات وجود ندارد كه بداند چه اتفاقي مي‌افتد.همين وجود نداشتن جزئيات كه تصوري از آن نداريد، يك هيجان به وجود مي‌آورد.

وقتي موضوع ازدواج شما جدي شد آيا با شخصيت حقيقي سيامك روبه‌رو شدي يا آدمي كه بازيگر است و مشهور و...؟

طناز: خود واقعي او با سيامك تلويزيون فرق آنچناني ندارد. سيامك اصلا تحت تاثير معروفيت قرار نمي‌گيرد خود واقعي‌اش هم هماني است كه مي‌بينيد. البته قبل از ازدواج نگران اين قضيه بودم چون هميشه زندگي آرام و عادي را دوست داشتم.

فكر مي‌كردم ممكن است شغل او روي زندگي خصوصي ما تاثير بگذارد اما اصلا اينطور نيست. اساسا زندگي با يك بازيگر شايد براي هر كسي خوشايند نباشد به خصوص براي كسي كه يكي از طرفين معروف باشد اما سيامك كسي است كه به هيچ‌وجه تحت تاثير محبوبيتش قرار نمي‌گيرد و چون سبك زندگي سيامك اينطور بود ما توانستيم زندگي مشترك‌مان را شروع كنيم.

سيامك: من هنوز بعد از 18 سال كار كردن فكر نمي‌كنم بازيگري شغل من است. فكر مي‌كنم خب يك كاري هست مي‌روم بازي مي‌كنم و برمي‌گردم. اعتقادي نداريم كه بازيگري مي‌تواند شغل كسي باشد.



اهل حساب و کتاب نیستیم

شايد يكي از دلايل طولاني بودن ارتباط كاري‌ات با مهران مديري و اينكه گروه را عوض نكردي همين محتاط بودن توست.

سيامك: اين مسئله دليلي بر اينكه من آدم ريسك‌پذيري نباشم، نيست. من بيشتر فكر مي‌كنم كه موفقيت كدام طرف است. ما 10 سال است با هم كار مي‌كنيم و موفق هم بوده‌ايم. چرا عوضش كنم؟

حساب و كتاب و مديريت مالي خانواده‌ با كدامتان است؟

طناز: زندگي ما حساب و كتاب ندارد. نه من اهل كنترل وحساب و كتابم، نه سيامك. در واقع هيچ كدام‌مان اهل دو دو تا چهار تا نيستيم.

به نظرم آدم بايد از زندگي لذت ببرد البته هيچ كدام اهل بريز و بپاش و ولخرجي‌هاي آنچناني نيستيم اما در لحظه اگر دلمان بخواهد كاري انجام دهيم آن را از خودمان دريغ نمي‌كنيم. اهل نقشه كشيدن نيستم به هر حال رؤياپردازي كه همه آدم‌ها دارند را داريم ولي اينطور نيست كه به خاطر اين رؤياها زندگي‌مان را متوقف كنيم.


فقط پلی استیشن

هنوز هم عادت سرگرم شدن با بازي‌هاي كامپيوتري را داري؟

سيامك: بله، همسرم هم اين عادت را حتي تا حدي بيشتر از من دارد.

پس زدي تو خال!

سيامك: بله، خوشبختانه من و همسرم در مورد بازي‌هاي كامپيوتري و با هم تفاهم داريم.

با هم مسابقه هم مي‌دهيد؟

طناز: نه هر كسي با كامپيوتر خودش بازي مي‌كند.

خيلي خوب است كه علاقه‌مان مشترك است. البته در مورد بيشترين چيزي كه با هم تفاهم داريم فيلم ديدن‌مان است فقط با يك اختلاف سليقه.

اين اختلاف سليقه در چيست؟

طناز: سيامك فيلم علمی-تخیلی دوست دارد و من به فیلم ملودرام علاقه دارم.

آخرين فيلم اكشني كه ديدي چه بود؟

سيامك: اسكاي فال. البته از ديدن جانگوی رها شده تارانتينو هم خيلي لذت برديم. تارانتينو مي‌تواند همیشه آدم را متعجب كند.

گاهی بین مریض هم کار قبول می‌کنم

آيا وقت كافي براي همنشيني و فيلم ديدن داريد يا بيشتر درگير كار هستي؟

سيامك: اصولا در اين 12 سال خيلي كار شبانه نداشتيم. كارهاي ما به صورت روتين از 11-10 شروع مي‌شود تا 9-8 شب.

مگر تو فقط با مهران كار مي‌كني؟

سيامك: وقتي با مهران كار مي‌‌‌كنم پروژه ديگری را قبول نمي‌كنم. البته گاهي بين مريض كار تئاتر قبول مي‌كنم آن هم تئاتر گروه سايه كه آقاي حداد ارجمند و خانم رشيدي، خانم فرشادجو و خانم پناهي‌ها در آن هستند. در واقع فقط زير بار مسئوليت كار تئاتر گروه خودمان مي‌روم.

پس كارتان طوري نيست كه همسرتان تنها بماند. معمولا شب‌كار نيستيد؟

سيامك: 4-3 ماه اول ازدواج‌مان 4 ماه اجرا تئاتر«آمديم، نبوديد، رفتيم» داشتيم. پنجشنبه، جمعه‌ها هم دو سئانس نمايش داشتيم و من تا ساعت يك شب خانه نمي‌رفتم.

درهوای آلوده بچه نمی خواهیم

اولین باری که سیامک را دیدید ، کجا بود؟

در منزل دوست مشترکمان

وقتی سیامک را از تلویزیون می دیدی هیچ وقت فکر می کردی یک روز ازدواج کنی؟

طناز: اصلا ... (با خنده)

به سه نفره شدن زندگي‌تان فكر كرده‌اید؟

سيامك: نه فعلا به بچه‌دار شدن فكر نمي‌كنیم.

كاراكتر سيامك خيلي به كاراكتر پدر نزديك نيست. در كل علاقه‌اي به بچه‌دار شدن داريد؟

طناز: بچه‌دار شدن مسئوليت سنگيني است. به نظرم بايد با برنامه‌ريزي مفصل بچه‌‌دار شد.

در همه جاي دنيا بچه‌دار شدن سلبريتي‌ها مبحث روز است.

طناز: امكانات آنها را نمي‌توان با شرايط ما يكي كرد. فكر مي‌كنم در اين هواي آلوده بچه‌دار شدن به صلاح نيست اما اگر امكانات بزرگ كردن بچه وجود داشته باشد بچه‌دار شدن واقعا زيباست.

خدارا شکر آتش نشان نشدم

بنابراين از آسيب‌هاي معمول شغل بازيگري در امان هستيد.

سيامك: به نظر من نمي‌‌توان گفت آسيب. يك پليس و آتش‌نشان هم شيفت شب‌كاري دارند يا حتي كسي كه در پالايشگاه نفت كار مي‌كند ممكن است يك ماه نتواند به خانه‌اش سر بزند... البته خدا را شكر مي‌كنم كه طي اين سال‌ها ساعت كاري روتيني داشته‌ام و درگير اين چيزهايي كه شما مي‌گوييد نبودم.

طناز: من فكر مي‌كنم كسي كه شريك زندگي‌اش را انتخاب كرده است بايد اين شرايط را هم قبول كند و چيزهايي مثل ساعت كاري نامنظم نبايد مشكل‌ساز شود. قاعدتا طرف با چشم باز ازدواج كرده است و بعدها نبايد قبول شرايط برايش سخت باشد.

تحصيلات شما چيست؟

طناز: دو مدرك دارم. يكي ليسانس معماري داخلي و ديگري مدرك معادل ليسانس برنامه‌‌نويسي كامپيوتر.

به نظر مي‌آيد علاقه‌تان به معماري داخلي است؟

طناز: بله.

اصالتا كجايي هستيد. در كدام منطقه بزرگ شده‌ايد؟

طناز: تهران. در منطقه ديباجي و دروس بزرگ شده‌ام.

و شما...

سيامك: من بچه خيابان بهار شيراز هستم.


شاید باید تاجر فرش می شدم


قبل از اينكه وارد دنياي بازيگري شوي چه كار مي‌كردي؟

سيامك: من خيلي وقت‌‌ها با پدرم كار مي‌كردم.

كار در مورد فرش و گليم و توليدات آن هميشه مورد علاقه‌ام بوده. در حال حاضر هم اين كار را دنبال مي‌كنم. البته آن وقت‌ها كه محصل بودم به پدرم كمك مي‌كردم اما نه به عنوان شغل... اصولا تمام كساني كه پدرشان در بازار تهران كار فرش يا صادرات داشتند يك دوره‌اي با پدر كار كرده‌اند. حالا بعضي‌ها جذب كار شده‌اند، بعضي‌ها سراغ كارهاي ديگر رفته‌اند. همين رفت و آمد‌ها باعث شد از بچگي نسبت به صنعت فرش شناخت كافي پيدا كنم.

تعلق خاطر هر دو شما به معماري داخلي در آشنايي و تصميم ازدواج‌تان تاثير داشت؟

سيامك: نه، بعد از ازدواج‌مان همسرم توجه من را به معماري داخلي جلب كرد. خب من كار خودم را داشتم و به كاري ديگر فكر نمي‌كردم. پشتكار همسرم باعث شد يك گالري افتتاح كنيم و لوازم قديمي را جمع‌آوري كرديم و براي فروش گذاشتيم.

يكي از دوستان من، آقاي محسن موسوي كه از قديمي‌هاي اين كار هستند و به همراه پدرشان شاهنامه را روي فرش آوردند كه به نوبت در تمام موزه‌هاي دنيا به نمايش گذاشته مي‌شود، پيشنهاد اين كار را به من دادند و ما با هم اين كار را شروع كرديم. در واقع كمك ايشان عامل اصلي شد براي اينكه ما «پچ‌ورك»‌ها را توليد كنيم و بفروشيم.

تکه های فرش های پوسیده را به هم می چسبانم

كمي راجع به پچ‌ورك برايمان توضيح بده.

سيامك: بازيابي تكه‌هاي فرش‌هايي است كه پوسيده‌اند، چيزي كه به‌نظر مي‌رسد ديگر به درد نمي‌‌خورد. اين تكه‌هاي فرش كنار هم دوخته مي‌شوند و به پشت آن چسب زده مي‌شود.

درواقع قطعه‌اي از نبوك به آن وصل و شيرازه‌كاري شده و آماده فروش مي‌شود. به صورت صنعتي نمي‌توان روي پچ‌ورك كار كرد فعلا به صورت كارگاهي آن را پيش مي‌بريم.

نكته جالب اين است كه پچ‌ورك‌‌ها كنار وسايل قديمي كه ما جمع‌آوري كرده‌ايم خودشان را نشان مي‌دهند و از ابتدا تصميم نداشتيم كه اينها را با هم براي فروش بگذاريم. در واقع علاقه همسرم به لوازم قديمي مثل مبلمان و تابلوهاي قديمي باعث ايده اوليه راه‌اندازي گالري ما شد.



رؤیای من این است ...

ايده اوليه اين كار از كجا آمد؟

طناز: من 4 سال كار معماري داخلي انجام دادم. هر وقت براي خريد وسایل برای مشتری‌ها مي‌رفتم درك نمي‌كردم كه چرا بايد همه وسايل را چيني يا آمريكايي بخرم. اين كار را شروع كرديم كه از كارهاي خودمان استفاده كنيم.

اگر از وسايل قديمي در خانه‌هايمان استفاده كنيم خانه‌هايمان يك اصالت به خود مي‌گيرد. من دوست دارم يك كارگاه داشته باشم كه در سال آينده حتما آن را راه‌اندازي كنيم. ما فعلا در مرحله شروع كار و آزمون و خطا هستيم.

سيامك چقدر كمكت بود؟

طناز: من و سيامك با هم اين كار را شروع و در راستاي هم حركت كرديم. هم سيامك براي كار انرژي گذاشت و هم من. شروع كار با من بود چون سيامك آدم صبوري است كه دوست دارد راجع به همه چيز حسابي فكر كند اما من آدم عجولي هستم.

سيامك همه جوانب كار را بررسي و بعد آن را شروع مي‌كند در صورتي كه من اصلا اينطور نيستم.

چقدر چهره شناخته‌شده سيامك توانست به جمع‌آوري مجموعه شما كمك كند؟

طناز: اين مسئله خيلي به ما كمك نكرد. ما از اعتبار و شهرت سیامک استفاده نكرديم. يك روال كلي كار وجود داشت كه هر كسي بايد اين مراحل را مي‌گذراند.

سيامك: خود به خود شايد چهره بودن من بتواند به سرعت گرفتن ديده شدن گالري ما كمك كند اما هيچ اصراري به اين اتفاق نداريم.

وسایل قدیمی کاراکتر دارند

چطور كسي مي‌تواند هم به گرامافون علاقه داشته باشد و هم آي‌پد؟

طناز: به نظرم در وسايل قديمي كاراكتري وجود دارد كه شما در وسايل جديد نمي‌‌بينيد. كاري كه سيامك در پچ‌ورك انجام داده يك كار جديد است كه از دل يك كار قديمي درآمده است.

تكه‌هاي فرش‌هاي قديمي را تبديل به يك كار جديد با رنگ‌آميزي كرده‌ايم كه بيشتر با دکوراسیون امروز همخواني دارد. مثل درهاي قديمي كه الان تبديل به ميز شده‌اند. البته اين گالري هنوز به آن ايده‌آلي كه ما مدنظر داريم، تبديل نشده است.

در واقع مانيفست كاري شما اين است كه آثار قديمي را به مدرن تبديل كنيد؟

طناز: يكسري از وسايل به بازسازي احتياج دارد. آنها را بازسازي مي‌‌كنيم. بعضي‌ها را هم تبديل به يك وسيله جديد و مدرن‌تر مي‌كنيم.

قیمت‌های ما مناسب است

خيلي از آدم‌ها ترس از نزديك شدن به گالري شما را دارند. فكر مي‌كنند قيمت‌هاي نجومي عتيقه‌جات روي وسايل گالري شما هم وجود دارد، اين ذهنيت درست است؟

سيامك: اصلا اينطور نيست. ممكن است مردم بروند يك مبلمان تركي يا چيني را به اسم ايتاليايي بخرند و قيمت خيلي بالايي پرداخت كنند، واقعيت اين است كه قيمت وسايلي كه ما در گالري داريم واقعا مناسب است و اقشار متوسط به راحتي مي‌توانند اجناس ما را خريداري كنند.

اين تغييرات اقتصادي روي کار شما هم تاثير گذاشته است؟

سيامك: بله. فكر مي‌كنم فعلا خريد اين اجناس در اولويت خريد مردم نيست. مردم فكر خريد اجناس ضروري‌تر هستند. ترجيح مي‌دهند فعلا پول‌شان را صرف خريد اينطور وسايل نكنند. البته ما فروش خودمان را داشته‌ايم منتها موضوع تورم و بالا و پايين‌هاي اقتصادي را حس كرده‌ايم.

آهسته آهسته معروف شدم

از چه زماني ديده شدي و مردم ديگر تو را در خيابان مي‌شناختند؟

سيامك: خدا را شكر خيلي آهسته‌آهسته اين اتفاق افتاد و با شيب نرمي اين اتفاق براي من به وجود آمد اما از سريال هتل سال 78 كم‌كم شناخته شدم.

يادت مي‌آيد اولين‌باري كه سيامك را در تلويزيون ديدي كدام سريال بود؟

طناز: سريال پاورچين



همیشه ذهنمان خسته است

با اين میل به دوري از سر و صدا چرا نمي‌رويد بيرون از تهران؟

سيامك: فكر مي‌كنم تمام مردمي كه در تهران درگير ترافيك‌هاي مدام شهري هستند دنبال يك آرامش نسبي هستند تا بتوانند براي مدتي از حجم صدا فرار كنند.

ما ناخودآگاه ذهن خسته‌اي داريم. كاري نكرده‌ايم ولي خسته مي‌شويم كه اين به دليل آلودگي صوتي است اما يادمان مي‌رود چقدر رانندگي كرده‌ايم، چقدر صدا شنيده‌ايم، چقدر دود به حلق‌مان رفته است... بي‌جهت هميشه خسته‌ايم. مثل اين است كه شما را در جايي بنشانند و دائما بوق بزنند يا زمين را با مته سوراخ كنند. ذهنتان خسته مي‌شود.

خستگي فقط جابه‌جا كردن چيزي يا دويدن نيست؛ بنابراين فكر مي‌كنم همه مردم دنبال جايي مي‌گردند كه كمي آرامش پيدا كنند. ما به طور نسبي اين آرامش را در اين خانه ايجاد كرده‌ايم.

طناز: خيلي وقت‌ها فكر مي‌كردم كاش مي‌توانستيم به جايي نزديك تهران نقل مكان كنيم.

البته منظورم لواسان نيست مي‌گويم اطراف تهران همه ذهن‌ها مي‌رود به سمت لواسانات اما متاسفانه ما عادت كرده‌ايم خودمان را با امكانات تهران تطبيق دهيم.

به نظر من تهران جاي زندگي نيست. من آدمي هستم كه از تنهايي بدم مي‌آيد و خيلي اهل معاشرت هستم اما هرچه مي‌گذرد بيشتر به تنهايي و خلوت فكر مي‌كنم.

ما یک تیم هستیم ستاره هم نمی خواهیم

نكته جالب اين است كه تو رفتارهاي بقيه سلبريتي‌ها را نداري. اساسا چيزي در ذهنت طراحي نمي‌كني كه بخواهي چطور رفتار كني.

سيامك: نمي‌فهمم الگوي رفتار سلبريتي در مملكت ما چيست؟ آيا قانوني وجود دارد؟ خب خيلي از مردم خودشان را مي‌‌گيرند طبيعي است كه بعضي از سلبريتي‌ها هم همين رفتار را داشته باشند.

شايد بعضي‌ها دوست داشته باشند يك گاردي داشته باشند. بعضي‌ها يك سپري براي خودشان مي‌سازند كه از حاشيه دور باشند که خود سپر تبديل مي‌شود به حاشيه. خود آن رفتار تبديل مي‌شود به حاشيه. نه اينكه عاشق حاشيه و باشند نه. معلوم است كه كسي دنبال حرف و حديث نمي‌گردد.

اما چيزي كه وجود دارد اين است كه شهرت تبعاتي با خود مي‌آورد مثل نگاه از بالا به پايين به ديگران يا مورد توجه قرار گرفتن. ممكن است شما درگير اين مسائل نباشي اما اين غرور خواه ناخواه براي خيلي‌ها به وجود مي‌آيد.

سيامك: به نظرم اعتمادبه‌نفس با غرور فرق مي‌كند. ممكن است يك نفر با خود فكركند، من كاري انجام دادم كه ديگران تشويقم كردند و از اين بابت به خودش ببالد. اما اينكه اعتمادبه‌نفس به تو حس برتري بدهد را درك نمي‌كنم.

نكته اين است كه ما با فرهنگ ايراني زندگي مي‌كنيم و فرهنگ ما اجازه نمي‌دهد كه بخواهي براي بقيه قيافه بگيري.

ولي ستاره‌هاي سينما يا موسيقي حتي حاضر نيستند كنار همديگر بايستند و با هم عكس بگيرند.

سيامك: علت اينكه 12 سال با گروه مهران مديري كار مي‌كنيم همين مسئله است، ما يك تيم هستيم.

اما خيلي از بازيگرهاي تيم‌تان از شما جدا شدند مثل شفيعي‌جم و جواد رضويان.

گروه ما ستاره لازم ندارد. مردم بازيگرها را ستاره‌دار مي‌كنند. من هر آدمي را در شرايط خودش مي‌سنجم. مگرچه اتفاقي مي‌افتد، آخر اين راهي كه ما مي‌رويم كجاست؟ همه ما بازنشسته مي‌شويم.

بالاخره بايد طوري رفتار كني كه چند سال بعد كه خانه‌نشين شدي 4 نفر جواب سلام تو را بدهند. نمي‌گويم من آدم دورانديشي هستم ولي به آخرش فكر مي‌كنم. دوست دارم 2 نفر هم باشند كه در دوران بازنشستگي‌ام به من احترام بگذارند. همه احترام‌ها كه نبايد براي الان ما باشد.

خانم هادیان به نمايش و بازيگري علاقه نداريد؟

طناز: نه. من روي بازيگري را ندارم. به هنر علاقه دارم اما دوست دارم تماشاچي باشم نه بازيگر.

از بين كارهاي سيامك كدام يك را بيشتر دوست داشتي؟

طناز: پاورچين را. سيامك شخصيت بامزه‌اي در آن سريال داشت.

قالتاق مظلوم

شما نقش سيامك در ويلاي من را دوست داري؟

طناز: خيلي زياد.

دوگانگي آدمي كه بي‌عرضه است اما در عين حال زرنگ هم هست در نقشت وجود دارد.

سيامك: بله نقشم يك كاراكتر قالتاق مظلوم است.

طناز: صداي خيلي جذابی هم دارد.

به نظر مي‌رسد نقش تو نسبت به نقش‌هاي قبلي نقش كوتاهي است؟

سيامك: بله. ولي هيچ منطقي در داستان وجود ندارد كه من و مهران يكدفعه وارد خانه مشكات شويم. در آينده اتفاقات خيلي جذابي براي كاراكترها پيش مي‌آيد. ورود هادي كاظمي و عارف لرستاني هم به داستان سريال اتفاق شيريني است.

شما چقدر كارهايي كه سيامك در آن بازي كرده است را دنبال كرده‌ايد؟

طناز: قهوه تلخ و قسمت‌هايي از شب‌هاي برره و مرد هزارچهره را ديدم.

در«ویلای من» اعتمادسازی شکل گرفته است

فيلمبرداري پروژه ويلاي من تا چه زماني ادامه دارد؟

سيامك: تا اواسط خرداد

شرايط اقتصادي روي بودجه پروژه تاثير منفي گذاشته؟

خب پروژه به صورت خصوصي ساخته مي‌شود و مشكل مالي وجود ندارد.

مهران مديري مي‌گفت اگر ويلاي من با اقبال عمومي مواجه نشود ممكن است آخرين كاري باشد كه گروه شما انجام مي‌دهد.

سيامك: خدا را شكر شرايط خوب است. جايزه اول ويلاي من تحويل داده شد. فكر مي‌كنم اعتمادسازي ابتدايي كه بايد انجام مي‌شد، شكل گرفت. شركت گلرنگ با تمام وجود تلاش كرد و اعضاي آن صد درصد به تمام تعهدات‌شان عمل مي‌كنند.

دلم نمی خواهد فکر کنم «قهوه تلخ» تمام شده

تا حالا پيش آمده كه مردم در خيابان تو را ببينند و از تو درباره قهوه تلخ بپرسند؟

سيامك: بله؛ خيلي اين اتفاق مي‌افتد. از من مي‌پرسند چرا قهوه تلخ به اتمام نرسيد.

نمي‌پرسند كه داستان قهوه تلخ كجا ختم مي‌شود.

سيامك: اين سؤال را راجع به همه كارها مي‌پرسند (مي‌خندد). اما فقط يك قسمت از قهوه تلخ باقي مانده كه ما آن را فيلمبرداري نكرده‌ايم.

دو قسمت از آن هم ضبط شده كه دی‌وی‌دی‌های آن منتشر نشده است. اميدم اين است كه پروژه قهوه تلخ به اتمام برسد به هر حال هركدام از ما 3 سال و نيم براي آن زحمت كشيديم.

فكر نمي‌كني اميد واهي داري؟

سيامك: اصلا دوست ندارم به اين فكر كنم كه قهوه تلخ به پايان نمي‌رسد.

راجع به جوايز هم از تو سؤال مي‌كنند؟

سيامك: ما که در قهوه تلخ بازي مي‌كرديم نبايد جايزه بدهيم. من در آن پروژه شراکتی نداشتم. ما هم مثل شما نمي‌دانيم چه اتفاقي افتاده است.

خودت هم به دليل منطقي نمي‌رسي كه چرا قسمت آخر آن سريال ضبط نشد.


سيامك: واقعا هيچ دليل منطقي براي آن ندارم. فقط يك هفته به پايان پروژه مانده بود.



منبع:مجله ایده آل

ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار