آناکارنینا؛ فیلم عشق یا خیانت؟!
پارسینه: تولستوی، تقدیر را به جان شخصیت اصلی داستان میاندازد و او را ناکام میگذارد اما با روحیهای رشد یافته از ماجرا بیرون میکشد. در کنار آن، به عشق مشروع اصالت میدهد و آن را...
پارسینه - مریم کریمی: آنا کارنینا، فیلمی انگلیسی، اقتباسی از رمان سال ۱۸۷۷ تولستوی، محصول سال ۲۰۱۲ و ساختهٔ جو رایت است؛ کارگردانی که پیش از این فیلمهای اقتباسی دیگری همچون غرور و تعصب را به نمایش درآورده است. تام استاپرد نویسندهٔ فیلمنامه است و بازیگرانی همچون کایرا نایتلی، جود لاو، آرون تیلر جانسن و متیو مکفادین در آن بازی کردهاند. داریو ماریانلی، از اعضای ثابت گروه رایت موسیقی آن را ساخته است. فیلم اولین بار در جشنوارهٔ فیلم تورنتو سال ۲۰۱۲ اکران شد. در جشنوارههای زیادی به نمایش درآمد و کاندید شد. در اسکار ۲۰۱۳، آناکارنینا در چهار بخش طراحی لباس، فیلمبرداری، موسیقی (قطعه اصلی) و طراحی و تهیهکنندگی نامزد بود که جایزهٔ بهترین طراحی لباس را از آن خود کرد.
داستان از چه قرار است؟
پرده کنار رفته و نمایش آغاز میشود. همهچیز روی صحنهٔ تئاتر اتفاق میافتد. آنا کارنینا زنی جذاب و اشرافی است که با همسرش کنت کارنین، مامور دولتی و پسرش در سن پترزبورگ زندگی میکنند. استیوار برادر او به همسرش دالی خیانت کرده و آنا در پی درخواست بخشش از او، به تنهایی به مسکو، محل زندگیشان سفر میکند و در حالی که سعی در رفع و رجوع گناه برادرش دارد، خود دلباختهٔ ورونسکی، افسری جوان میشود. این عشق و هوس ذره ذره پیش میرود و آنا را در مقابل خانواده و جامعهاش قرار میدهد و کیفیت زندگی او را به کلی تغییر میدهد.
موازی با این اتفاق، عشق دیگری رو به پیشروی است. کنستانتین لوین، زمیندار و کاملا متفاوت با افراد جامعهٔ اشرافی روس، خواهان کیتی خواهر دالی شده، اما در نبرد با رقیب خود ورونسکی شکست میخورد. پس از رسوا شدن عشق ممنوعهٔ آنا و ورونسکی، کیتی به زندگی با لوین تن میدهد و آن دو عشقی کاملا متفاوت را تجربه میکنند.
فیلم چطور پیش میرود؟
داستان اصلی فیلم را میتوان داستان خانوادهٔ آنا، عشق او و نوع رابطهاش با ورونسکی دانست. در کنار این، به کیتی و لوین پررنگتر و به خانوادهٔ ابلنسکی (استیوا و دالی) کمتر پرداخته شده و در حواشی، خانوادهها و خصوصا زنهای اشرافی وجود دارند که نسبت به ماجراهای پیشآمده عکسالعمل نشان میدهند و نمایندهٔ جامعهٔ روسیه محسوب میشوند.
فیلم کاملا خطی پیش میرود و دو عشق کمرنگ که یکی نامشروع است و دیگری مشروع، کم کم به اوج میرسد، یکی فرو میپاشد و دیگری ماندگار میشود.
تولستوی، تقدیر را به جان شخصیت اصلی داستان میاندازد و او را ناکام میگذارد اما با روحیهای رشد یافته از ماجرا بیرون میکشد. در کنار آن، به عشق مشروع اصالت میدهد و آن را همراه طبیعت و سادگی، خارج از نقش بازی کردنهای رایج در جامعه، با شکوه و توانمند نشان میدهد.
فیلم را دوست داشتم چون:
- فضای فیلم فضایی دوگانه و متضاد است. شخصیت استیوا و طنزی که در برخورد با او داریم، موسیقی، رقصها و فضای رنگارنگ، از طرفی آن را سرخوشانه نشان میدهد اما داستان آنا و پیشروی آن کاملا تراژیک است. این تضاد به فیلم تعادل خوبی داده، نه آن قدر غمگین که خسته و کسل و عصبی شویم و نه آن قدر مفرح که سبک و سطحی به نظر برسد.
- فیلم متقاوتی است. تا به حال از این رمان، دوازده فیلم دیگر اقتباس شده است. اما فضای تئاتری و موزیکال که جو رایت آفریده، آن را مجزا از هر اقتباس دیگری میکند. وجود این فضا، روانی تغییر زمان و مکان، با حرکت دوربین و تغییر اجزای صحنه را به کل فیلم بخشیده و ریتم را تندتر کرده است.
- فیلم بسیار خوشساختی است. اقتباسی مدرن که هر کدام از عناصر در جایگاه خود قدرتمند عمل میکنند. بازیها قوی هستند؛ خصوصا کیرا نایتلی (در نقش آنا کارنینا) و جود لاو (در نقش همسر آنا) بازی درخشانی دارند. تام استاپرد، فیلمنامهنویس اثر، توانسته اقتباس خوبی از رمان داشته باشد، جزئیاتی که برای فیلمنامه ضروری نیست را دور بیندازد و صدها صفحه را در حدود صد و سی صفحه فیلمنامه خلاصه کند. موسیقی فیلم بسیار حرفهای انتخاب شده، عوامل مختلفی همچون موسیقیهای فولکلور روسی، تم داستان و تئاتری بودن فیلم روی ایدهپردازی آن موثر بودهاند و این موسیقی در ساخت فضای فیلم تاثیر بسزایی داشته است. صحنهپردازی کاملا حسابشده است. خانهٔ هر کس المانهای شخصیت او را با خود یدک میکشد و با کمک نور فضاها کاملا از هم تفکیک شدهاند و هر کدام ویژگیهای منحصر بهفرد خود را دارند. فیلمبرداری، جلوههای ویژه و طراحی لباس، هر کدام در جایگاه خود درخشان عمل کردهاند و بدنهٔ فیلم را محکم ساختهاند.
فیلم را دوست نداشتهاند چون:
- بعضی منتقدان فیلم را بیدلیل پر زرق و برق و چشمگیر دانستهاند و معتقدند این تنوع در لباس و صحنهها و آینهکاریها و بازی با نور، باعث شده تا داستان آن طور که باید و شاید، نظر مخاطب را جلب نکند و اگر کاستی در فیلمنامه وجود دارد دیده نشود. بعضی، فضاسازی را مصنوعی و خودپسندانه دانستهاند. عدهای شخصیتهای فیلم را از شخصیتهای رمان دور و غریبه یافتهاند. منتقدانی نیز تیلر جانسون را برای نقش ورونسکی مناسب ندانستهاند، بازیاش را ضعیف ارزیابی کردهاند و شخصیتی که به وجود آورده را آنقدر جذاب نیافتهاند که آنا کارنینا بتواند به سمتش کشیده شود.
دربارهٔ ساخت فیلم:
- رمان آناکارنینا درونمایههای متفاوتی را عرضه میکند. طبقه اجتماعی، سیاست، اخلاق و عشق. تام استاپرد، فیلمنامهنویس، دربارهٔ چگونگی اقتباس از این داستان میگوید: «عشق همه جای این رمان وجود دارد: عشق مادری، عشق کودکانه، عشق خواهری و برادری، عشق شهوانی، عشق به روسیه و… کلمهٔ «عشق» در داستان محوریت دارد. در فیلم ما نیز همین طور است. من تصمیم گرفتم روی موضوعهای دیگری که در داستان مطرح شده کار نکنم.» تهیهکنندهٔ فیلم، تیم بون میگوید: «ما متوجه شدیم اقتباسهای پیش از این، بیش از هر چیز بر داستان آنا متمرکز شدهاند. در صورتی که رمان تنها داستان او نیست. داستانی موازی دربارهٔ لوین وجود دارد که روایتی بسیار قوی را به فیلم اضافه میکند.»
- چرا آناکارنینا تئاترگونه ساخته شده است؟ جو رایت، ابتدا در نظر داشته کار فیلمبرداری را در روسیه انجام دهد و به این منظور، به آن جا سفر کرده است. مشکلی که با آن مواجه شده این بوده که با توجه به تعداد زیاد اقتباسهای گذشته، تمام لوکیشنهایی که او میتوانسته برای فیلم استفاده کند، تکراری بودهاند. او سعی در ایجاد زوایا و تاکیدهای جدید داشته اما این تلاش نتیجهٔ مورد رضایتی برایش به ارمغان نمیآورده است.
انتخاب دیگر این بوده که کل فیلمبرداری را در انگلستان انجام دهد و لوکیشنهای انگلیسی را مناسب فیلم درآورد. اما به خاطر کارهای قبلی خود او مثل «غرور و تعصب»، به نظر میرسیده این ایده هم باعث ایجاد صحنههای تکراری در فیلم میشود. میانهٔ خواندن کتاب «رقص ناتاشا: تاریخ فرهنگی روسیه» ایدهٔ جدیدی به نظرش میرسد. نویسندهٔ این کتاب که انگلیسی است، معتقد بوده مردمی که در سنپطرزبورگ زندگی میکنند، بازیگران تئاترند. او معتقد است روسیها همیشه از بحران هویتی رنج میبردند و نمیدانستند کشورشان غربی است یا شرقی. در طول نوشته شدن رمان آناکارنینا در روسیه، آنها تصمیم گرفتند خود را جزئی از اروپای غربی بدانند و فرهنگشان را به فرانسویها نزدیک کنند. جو رایت در این باره میگوید: «آنها تصمیم گرفته بودند ذهنشان را به دو بخش، یکی روسی و دیگری فرانسوی تقسیم کنند. بخش روسی همیشه قسمت فرانسوی را زیر نظر داشت تا مطمئن شود درست رفتار میکند و نقش خود را به درستی اجرا میکند. همهٔ وجودشان خواهان «اجرای نقش» با ایدههای وارداتی دربارهٔ آداب، رفتار و فرهنگ شده بود.» «مردم و جامعهای که مدام تظاهر به چیزی میکردند که نبودند.» ایدهٔ اصلی ساخت فیلم از همین جا به وجود آمد. دوازده هفته پیش از شروع فیلمبردای، او تصمیم گرفت اکثر نماها را در لوکیشنی واحد بسازد، یک صحنهٔ تئاتر قرن نوزدهمی که در استودیوی شپرتون، خارج از لندن ساخته شده است.
- همهٔ صحنههای این فیلم در یک لوکیشن هستند، جز صحنههایی که داستان لوین را خارج از فضای اشرافی روسیه نشان میدهند. رایت در این باره میگوید: «لوین در پی زندگی اصیلتری است.» صحنههای اتاق ورونسکی نیز در Ham House انگلستان گرفته شده است.
- با وجود آن که رمان متعلق به دههٔ هشتاد قرن نوزدهم است، همهٔ لباسها الهام گرفته از پوشش دههٔ شصت قرن بیست طراحی شدهاند.
- برای ساخت فیلم سی و یک میلیون یورو هزینه شده است.
- جو رایت، برای همراهی با تیلر جانسون و مکفادین، در طول فیلمبرداری سیبیل میگذارد.
از این طرف و آن طرف
- داستان لوین تا حدی الهام گرفته شده از شخصیت خود تولستوی است.
- جو رایت در تئاتر بزرگ شده است. والدین او گردانندهٔ تئاتری در شمال لندن بودند.
- جو رایت دربارهٔ درونمایهٔ داستان آناکارنینا میگوید: «من تا ابد مجذوب چرایی و چگونگی عشق هستم و این که ما انسانها چگونه با احساسات و هیجاناتمان روراست هستیم.»
آخرش
بله. «حتما ببینید.» یکی از آن وقتهایی که دنبال فیلمی سرگرمکننده و نه سبک هستید، دلتان موسیقی فیلم خوب و لباسها و صحنههای رنگارنگ و باز تاکید میکنم، «نه سبک» میخواهد.
shoma aval yad begir esme asaro dorost benvisi!anna na ana
خوب بنده خداکه درست نوشته اناکارنینا،اسم یه رمان نویسه،دقیقامث اسم من..البته انا در اصل به همون صورتیه که گفتی ولی اینجافرق میکنه.............
خیلی عالی وقشنگ بازیهای عالی داستان قشنگ صحنه های قشنگ همه چی متعادل فیلم پر نکته والهام از انسانها ومردمی وپرزحمت