اشتباه بزرگ مشاوران ارتش سوریه
پارسینه: این روش موجب افزایش هر چه بیشتر تلفات غیر نظامی میگردد و در نهایت اینکه هستههای مردمی به دلیل آموزش نظامی نامناسب و استفاده از تجهیزات با کیفیت پائینتر عملا در برابر فشار بالای مهاجمین ناکام خواهند ماند و در نهایت ...
پارسینه - سوریه: تحولات سوریه در قریب به دو سال گذشته محور بحثهای سیاسی بیشماری بوده؛ یک طرف این تحولات را حاصل برنامهریزی غرب برای قطع خط مواصلاتی ایران-عراق-سوریه-لبنان که به منظور پشتیبانی از گروههای مقاومت در برابر رژیم صهیونیستی تشکیل شده میداند و طرفی دیگر دیکتاتوری خاندان اسد را عامل اصلی کشتار فاجعهبار سوریه میداند. در حین بحثهای پر شمار و پر سر و صدای سیاسی عدهای معتقدند که بررسی راهکارهای نظامی طرفین (مانند آنچه که در افغانستان سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۵ اتفاق افتاد) میتواند تا زمان ارائه یک راهکار سیاسی تلفات غیر نظامی درگیریهای سوریه را به شدت کاهش دهد.
سوریه تا به امروز
سوریه همچون عربستان، همواره یک بستر مستعد برای رشد گروههای مسلح و تندرو بوده است، همجواری با لبنان که به بزرگراه اسلحه شهرت دارد، تنشهای کردها در ترکیه، و همسایگی با استان «القاعدهخیز» الانبار عراق تا سال ۲۰۱۱ باعث رشد گروههای تروریستی بالقوه در این منطقه گردید و خطر این گروهها به حدی افزایش یافت که در برههای نیروهای ویژه امریکایی اقدام به عملیاتهای بسیار سریع هلیبرن برای دستگیری سران تروریست سوری در روستاهای غربی سوریه که همجوار عراق هستند نمود. این توان بالقوه با شروع نا آرامیهای مدنی در سال ۲۰۱۱ شکل بالفعل به خود گرفت. اشتباه حکومت سوریه در عدم تمییز اعتراضات مدنی و تحرکات تروریستی موجب رشد هر چه سریعتر این گروهها و پیدایش یکشبه اقبال مردمی به آنها گردید، با ادامه این روند و شدت گرفتن درگیری و آشکار شدن جنایات شنیع گروههای مسلح، آنچه که امروز در صحنه سوریه دیده میشود، عدم تمایل مردم به طرفین درگیری است.
در تحلیل تلفات بالای غیر نظامیان در سوریه باید بدانیم هر چند تهدید و ارعاب همواره یک اهرم مورد علاقه سیستمهای تروریستی یا حکومتی توتالیتر برای سرکوب اعتراض مردم بوده اما اعمال تلفات غیر نظامی با توجه به اثر رسانهای و بینالمللی آن و همچنین تاثیر شدید بر حمایت مردمی به هیچ عنوان مورد خواست طرفین درگیر نیست. به بیانی دیگر هر چند دو طرف سعی میکنند با هیبت نظامی خود مرم معترض را بترسانند اما قطعا هر دو طرف سعی دارند تلفات غیر نظامی را به حداقل برسانند تا وجهه بهتری از خود در مجامع بینالمللی به نمایش بگذارند. به همین دلیل تلفات بالای غیرنظامیان در سوریه بیش از آنکه حاصل سبعیت درگیریها باشد حاصل روشهای غیر دقیق و ابتدایی رزم است، طبعیتا هر کدام از طرفین که ابتدا به متدها و جنگافزارهای تهاجمی دقیق دست یابد میتواند تلفات غیر نظامیان را تا حد بالایی کاهش دهد و حمایت اکثریت خاکستری و خسته از جنگ سوریه را به خود جلب نماید.
ویرانی منازل مسکونی و مناطق شهری در سوریه که تلفات بالای غیر نظامیان را به دنبال داشته است
تاکنون کمتر کسی به شرح روند تکامل درگیریهای نظامی پرداخته است. گروهای مسلح در ماههای ابتدایی اقدام به شلیک گلوله از میان جمعیت معترض به سمت نیروهای امنیتی و پلیس ضد شورش مینمودند، سپس با فرار تنی چند از افسران ارشد سوری به بهانه نارضایتی از برخوردهای خشن دولتی با مردم و تشکیل ارتش آزاد سوریه (FSA)، این تشکل اقدام به تشکیل گردانهایی در استانهای مختلف سوریه، رساندن تسلیحات قاچاق از ترکیه و لبنان و توزیع نیروهای نخبه خارجی مثل مجاهدان چچنی، لیبیایی و… در میان گردانها نمود. این گردانها ابتدا تنها در مراسم خاکسپاری و تظاهرات مدنی حضور مییافتند، اما به مرور زمان اقدام به برپایی ایست و بازرسی در شهرها و اجرای عملیات کمین و ضربه زدن به نیروهای سوری نمودند، که البته این عملیاتها با جنایات فجیع مثل اعدامهای خیابانی، شکنجههای شدید، قتل و آدمربایی، پرت کردن مظنونین به ارتباط با دولت از بالای ساختمانها و… همراه شد. در مقابل نیروهای ارتش سوریه با استفاده از تانکهای سنگین و نفربرهای متعلق به دهه ۷۰ و ۸۰ میلادی اقدام به مقابله با این تحرکات نمودند، با مرور زمان و پیشروی گروههای مسلح، ارتش سوریه اقدام به
استفاده از توپخانه سنگین، هلیکوپترها و هواپیماهای جنگنده نمود که عملا این درگیری را به سمت یک جنگ تمام عیار سوق داد.
با توجه به عدم آمادگی ارتش سوریه در ماه های ابتدایی، تانکهای آن یکی یکی در جنگ شهری قربانی حملات ارتش آزاد میشدند
از آنجا که ارتش سوریه عموما برای مقابله با ارتش منظم اسرائیل در هوا و دریا و دشتهای باز آماده گردیده است، در طی یک سال و نیم گذشته یگانهای عملیاتی این ارتش در جنگ شهری غافلگیر شدند. اما با انطباق تدریجی با شرایط صحنه نبرد و تصفیه تدریجی عناصر نفوذی و خائن، ارتش سوریه آرام آرام در ماههای اخیر ابتکار عمل را در جنگ شهری به دست گرفته، به طوری که درگیریهای شدید در شهرهایی که ماههای اول شاهد بحران بودند مانند حمص متوقف شده و بسیاری از مناطق درگیری در مناطقی مانند دیر الزور و حماه پاکسازی گردیده است. با تنگ شدن عرصه در جنگ شهری بر گروههای مسلح و از دست دادن حمایت مردمی اولیه، امروز نیروهای ارتش آزاد به یک نوع عملیات دیگر روی آوردهاند. در استراتژی جدید FSA ابتدا با کار گذاشتن مین و مواد منفجره در راههای ارتباطی، امکان دسترسی نیروهای سوری به پایگاههای مرزی و پاسگاههای دوردست و تاسیساتی مانند سدها و… را برای ارتش غیرممکن میسازد و سپس در نبود تدارکات، مهمات و نیروی کمکی اقدام به حمله به مواضع و شهرهای کوچکی مینماید که دارای محافظت سبکتر و برای مهاجمین سهلالوصولتر میباشند. اجرای این تاکتیک بار دیگر
موجب تلفات ارتش سوریه، سقوط برخی مواضع پدافندی مهم و تحت فشار قرار گرفتن ارتش از طریق ایجاد خوارک رسانهای برای رسانههای مغرض گردیده است.
تسخیر نقطه مرزی توسط ارتش آزاد سوریه
اشتباه بزرگ:
در مقابل تغییر جدید در روش رزم ارتش آزاد، به نظر میرسد مشاوران، ارتش سوریه را ترغیب به تشکیل تشکلهای مردمی برای دفاع از مناطقی کردهاند که ارتش دسترسی سختتری به آنها دارد. در این روش با آموزش و تسلیح گروههای مردمی، شهروندان هر منطقه ملزم به دفاع از آن منطقه در برابر گروههای مسلح میگردند. با توجه به وخامت اوضاع اقتصادی سوریه و با ارسال حقوق، غذا و دارو به هستههای مقاومت مردمی به نظر میرسد این روش در حال نتیجه دادن است اما در کل این استراتژی را میتوان یک اشتباه بزرگ دانست. در درجه اول اینکه اطمینانی به وفاداری هستههای مردمی به حکومت مرکزی در طولانیمدت وجود ندارد؛ سپس آنکه این روش موجب افزایش هر چه بیشتر تلفات غیر نظامی میگردد و در نهایت اینکه هستههای مردمی به دلیل آموزش نظامی نامناسب و استفاده از تجهیزات با کیفیت پائینتر عملا در برابر فشار بالای مهاجمین ناکام خواهند ماند و در نهایت این استراتژی به شکست منجر خواهد شد. از طرفی پخش کردن امکانات ارتش منظم سوریه در میان هستههای مردمی موجب تضعیف این ارتش خواهد شد. هر چند امروز این استراتژی در نگاه اول نتیجهبخش بوده اما شکست نهایی آن قطعی به نظر
میرسد.
در مقابل توصیه مشاوران ارتش سوریه میتوان به راهکار ارتش امریکا در افغانستان اشاره کرد. در واقع استراتژی امروز ارتش آزاد سوریه، همان استراتژی طالبان است که در سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۵ سعی در حمله به قرارگاههای مرزی و دور افتاده ارتش امریکا در افغانستان مینمود. در افغانستان کمبود راههای مواصلاتی و کوهستانهای سخت و سر به فلک کشیده کار را بسیار سختتر میکرد اما ارتش امریکا و در کل قوای غربی با انتخاب یک استراتژی مناسب، عرصهای که چند شکست سنگین و تلفاتی قابل توجه در آن متحمل شده بود را به یک پیروزی تبدیل نمود. استراتژی اصلی ارتش امریکا برای پاسخ به این تاکتیک جدید طالبان، ایجاد تیمهای شکارچی و واکنش سریع بود.
یک تیم واکنش سریع از هلیکوپترهای آپاچی
در این استراتژی نیروی هوایی و هوانیروز امریکا با پرواز جنگنده و هلیکوپترها و ایجاد گشتهای هوایی منتظر حمله نیروهای طلبان به یک پست مرزی خود میماند و سپس با اعلام نیاز پست زمینی با ارسال هلیکوپترها و جنگندههای در حال پرواز اقدام به رهگیری مهاجمین مینمود. هلیکوپترهای امریکایی با داشتن دوربینهای فروسرخ حرارت ساطع شده از بدن افراد را به دقت تشخیص میدادند و با استفاده از هدفگذاری لیزری بدون آسیب زدن به نیروهای خودی و با حداقل آسیب به غیر نظامیان افغان، اقدام به نابود کردن توان تهاجمی حریف مینمودند.
شناسایی تروریستها به وسیله دید حرارتی هلیکوپترهای آپاچی
امروز ارتش سوریه با داشتن حدودا ۳۶ هلیکوپتر تهاجمی فرانسوی و بیش از ۱۰۰ هلیکوپتر روسی با قابلیتهای متنوع، پتانسیل بالقوه بالایی برای ایجاد تیمهای شکار مخالفان مسلح و در نتیجه کاهش تلفات غیر نظامیان دارد. هر چند برای اینکه این توان بالقوه به بالفعل تبدیل گردد نیروی هوایی سوریه نیاز به روزآمدسازی ناوگان خود دارد. مهمترین فاکتور در این روزآمدسازی، تجهیز بالگردهای سوری به موشکهای هوا به زمین دقیق (مانند موشکهای روسی کرونت یا موشکهای ایرانی طوفان) و سایتهای دیدبانی مدرن مجهز به دوربینهای حرارتی است. تسلیح بالگردها و هواپیماهای سوری به این سایتها میتواند به شناسایی دقیق افراد مسلح و حمله دقیق به آنان که از عوامل موثر کاهش تلفات غیر نظامی است کمک شایانی نماید.
ارسال نظر