گوناگون

سردار علایی: نامه منتشر نشده سيد احمد به امام درباره ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر

«خبرگزاري دانشجو» نوشت:

در اين روزهاي نزديك به آزادسازي خرمشهر بسياري از رزمندگان آن دوران با بيان خاطرات خود سعي دارند گوشه اي از فداكاري هاي عظيم همرزمانشان را براي جوانان نسل امروز بازگو كنند.
اما در اين ميان نكات ناگفته اي از حواشي عمليات پيروزمندانه بي تالمقدس وجود دارد كه تا به حال كمتر به آن پرداخته شده است.
سردار علايي يكي از فرماندهاني است كه در دوران جنگ مسووليت هاي مختلفي را داشته است، اما دليل درخواست ما براي مصاحبه با وي اطلاعات و نظرات و ناگفته هاي علايي درباره ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر است.
در ادامه بخش اول گفت و گوي خبرگزاري دانشجو با حسين علايي را مي خوانيد:
مقاومت جوانان ايران در ابتداي جنگ نقش مهمي در پيروزي هاي بعدي داشت
«خبرگزاري دانشجو» - يك پيش فرض بين جواناني كه فضاي جنگ و آزادسازي خرمشهر را درك نكرده اند، وجود دارد و آن اين است كه جمهوري اسلامي در آن شرايط به خاطر پيروزي در برخي عمليات‌ها دچار احساس هيجاني شده بود و فكر مي‌كرد كه مي‌تواند خرمشهر را آزاد كند و يا حتي تا خاك عراق پيش رود، اما آيا ما اين توان را از نظر فني، امكانات و روحيه‌اي نيز داشتيم؟

علایی: آنچه در جنگ اتفاق افتاده این است که جمهوری اسلامی ایران توانسته خرمشهر و اکثر سرزمین های اشغالی خود را با طرح ریزی عملیات های متعدد آزاد كند، بنابراین با ابتکاری هوشمندانه و به کارگیری قدرت نظامی و با روحیه ای امیدوار به نصرت الهی به چنین پیروزی هایی دست یافت.
بر اساس اسناد و مداركي كه وجود دارد، هدف مهم نظامي عراق در جنگ، تصرف استان خوزستان بود؛ در واقع اگر در طول 1200 كيلو‌متر مرز يا جبهه بين ايران و عراق سه جبهه اصلي را فرض كنيم، جبهه جنوب در استان های خوزستان و ايلام، جبهه غرب در مرز استان كرمانشاه و جبهه شمال غرب هم در استان های كردستان و آذربايجان غربي سازماندهی شده بود.
طرح عملياتي عراق به اين صورت برنامه‌ريزي شده بود كه حملات اصلي‌اش در جبهه جنوب متمركز بود و بنا داشت تا استان خوزستان را به تصرف كامل خود درآورد. در جبهه غرب هدفش از عمليات اين بود كه تا حدي در خاك ايران پيش بيايد تا بتواند امنيت بغداد را حفظ كند و بخشي از قواي ايران را در این منطقه به خودش مشغول نگه دارد تا نیروهای عراقی فرصت پیدا کنند که خوزستان را اشغال نمایند.

هدف اصلي ارتش عراق در جبهه شمال غرب نيز این بود که با كمك نيروهاي مسلح حزب دمكرات و كومله نگذارد ايران به مردم كرد در شمال عراق وصل شود و منطقه شمال عراق را از چنگال غرب بعث خارج كند؛ به نوعي هم می خواست بخشی از نيروهاي ايران را در شمال غرب كشور درگير كند.
پس هدف اصلي، جنگ در خوزستان بود؛ مقاومت نيروهاي مسلح اعم از سپاه، ارتش و مردم داوطلب در ماه‌هاي اول جنگ باعث شد كه عراق در تصرف خوزستان ناكام بماند؛ البته ارتش عراق تا ديوارهاي اهواز و نزديك جاده اندیمشک - اهواز جلو آمد و سوسنگرد را براي مدتي كوتاهي تصرف كرد.
همچنين نيروهاي عراقي خرمشهر را تصرف كردند و آبادان را هم محاصره، ولي نتوانستند به هدف‌هاي نظامي خودش دسترسي پيدا كنند، بنابراين مقاومت‌هاي اوليه چند ماه اول جنگ، نقش بزرگي در پيروزي هاي بعدي ايران ايفا كرد.

آرايش نظامي عراق در حمله به ايران ناقص بود
از نظر نظامي، آرايش واحدهای ارتش عراق در خاک ايران يك آرايش نظامي ناقص بود؛ يعني در بعضي مكان‌ها به نيروهاي ما جناح و پهلو داده بود و در بعضي جاها نتوانسته بود به موانع كاملاً طبيعي تكيه كند.
مثلاً شايد اگر عراق در خوزستان به طور كامل نيروهايش را كنار رودخانه كارون مي‌آورد و آرايش مي‌داد يا كنار رودخانه كرخه و ساير رودخانه هاي خوزستان می رسید، مي توانست به آنها متكي شود كه در اين صورت باز پس گيري مناطق اشغال شده سخت مي‌شد.
پس از گذشت مدتی از جنگ، ايران آرام آرام توانست قواي خودش را سازماندهي كند؛ سپاه در جنگ به صورت يك سازمان رزمي گسترده درآمد و نيروهاي داوطلب مردمي و بسيجي‌ها هم به سپاه ملحق شدند.
از این زمان كار شناسايي مواضع ارتش عراق صورت گرفت، سپاه در همه محورهاي عملياتي واحدهای اطلاعات عمليات درست كرد و شروع به مطالعه بر روي توان، آرایش،‌ نقاط قوت و ضعف دشمن نمود. با اطلاعات بدست آمده مشخص شد كه ارتش عراق در چه وضيعتي از نظر نظامي بسر مي‌برد. نيروي هوايي ارتش هم عكس‌هاي هوايي از منطقه می گرفت و به مدد آن عكس ها و شناسایی های رزمندگان اسلام، وضعيت دشمن بهتر مشخص شد.

اين مطالعات میدانی سبب شد كه ايران سلسله عمليات‌هايی را طراحي، و بتدريج سرزمين‌هاي خودش را آزاد كند؛ اولين و مهم‌ترين عملياتي كه با حضور گسترده سپاه و ارتش و هماهنگي كامل اين دو مجموعه نظامي و با حضور مردم و نيروهاي داوطلب انجام شد، عمليات شكست حصر آبادان بود كه به عمليات «ثامن الائمه» معروف بود.
اين عمليات از نظر وسعت كوچك بود، يعني حدود 150 تا 200 كيلومترمربع بود، ولی توانست هم آبادان را از محاصره درآورد و هم اينكه آرايش دشمن را كه به صورت يك زايده در دل نيروهاي ايران جلو آمده بود و از كارون عبور كرده بود، بر هم بزند.
چون ما در آنجا نيروهاي زيادي براي پدافند داشتيم، اين عمليات علاوه بر اينكه آبادان را آزاد كرد و از محاصره درآورد، قدرت نيروهاي ما را هم افزايش داد؛ يعني يك تعداد نيروهايي كه در خط دفاعي بودند، آزاد شدند و از طرف ديگر اين یک تجربه جنگي مهم براي نيروهاي رزمنده بود؛ همچنين در اين اقدام غنايمي بدست آمد كه برای انجام عملیات بعدی به ما كمك كرد.

عمليات بعدي از نظر وسعت سه برابر اين عمليات بود، عمليات «طريق القدس» در غرب منطقه سوسنگرد انجام شد كه در نتيجه آن، شهرستان بستان آزاد شد و نيروهاي ايران برای اولين بار تا نزديك مرز چزابه رسيدند.

عمليات «طريق القدس» نيز علاوه بر آن كه بخشي از سرزمين‌هاي ايران را آزاد كرد، توان نظامي ايران را بار دیگر افزايش داد؛ به اين معنا كه بخشي از نيروهاي پدافندي ايران از خطوط دفاعی آزاد شدند و تجربه جنگ جديدي بدست آمد؛ این عملیات برخلاف عمليات «ثامن الائمه» كه يك روز طول كشيد، انجام آن حدود يك هفته زمان برد؛ يعني هفت برابر آن عمليات، وقت و تجربه جنگي ايجاد كرد.
ارتش عراق حاضر نبود منطقه اشغالی را رها كند و بشدت مي‌جنگيد و مقاومت می کرد؛ علاوه بر اينها، انجام عملیات طریق القدس، سازمان سپاه در رزم را گسترش داد و براي اولين بار در اين عمليات تيپ‌هاي سپاه مثل امام حسين(ع) و عاشورا شكل گرفتند و وارد عمل شدند.

بنابراين انجام اين عمليات، قدرت رزمي ايران را افزايش داد، پس مي‌بينيم هر چه که از عمليات‌ها مي‌گذشت، توان رزمي نيروهاي ايران افزايش مي یافت و به اين ترتيب چه از نظر قدرت سازماندهي، چه از نظر توان طرح ريزي عمليات، چه از نظر توان اجراي عمليات و چه از نظر نيروهاي آزاد، براي برنامه ريزي عمليات های جدید در اختيار فرماندهان قرار مي گرفت.

عمليات بعدي عمليات «فتح المبين» بود كه در غرب شوش و دزفول و جنوب انديمشك انجام شد؛ اين عمليات 2000 كيلومترمربع يعني سه برابر عمليات قبلي وسعت داشت، ولي عملياتي بود سخت‌تر و بزرگتر از عملیات طریق القدس؛ چرا كه ارتش عراق هم در اين عمليات مقاومت بيشتري مي كرد.
اين عمليات قدرت و توان ما را خيلي اضافه كرد، مهماتي كه از اين عمليات بدست آورديم، در عمليات بعدي و برای فتح خرمشهر ما را تغذيه كرد.

در يكي از جبهه‌ها ما فقط 70 قبضه توپخانه صحرايي نو و تعداد زيادي تانك و نفربر از ارتش عراق بدست آورديم؛ اين جنگ فقط يك هفته طول كشيد، اما اين یک هفته بسيار سخت و درس آموز بود.
عامل اصلي موفقيت عملیات فتح المبین، ابتكار عمل سپاه و ارتش در طرح ريزي عمليات و در اصطلاح طرح مانور اين عمليات بود.

رزمندگاني كه از مرگ در راه خدا نمي ترسيدند عامل پيروزي ها بودند
اين عمليات هم عمليات بسيار بزرگي بود كه انجام شد و ما توانستيم تا نزديك مرز فكه جلو برويم؛ خوب طبيعي است كه بعد از اين عمليات در خوزستان، تنها جايي كه از سرزمين‌هاي اشغالي ايران باقي می ماند، منطقه بين اهواز تا خرمشهر بود، بنابراین به فاصله 40 روز از عملیات فتح المبین، عملیات بیت المقدس انجام شد که 24 روز طول کشید.

در کنار طرح ریزی های علمی، حضور حماسی رزمندگانی که از مرگ در راه خدا نمی ترسیدند، عامل اصلی این پیروزی ها بود؛ رزمندگان معتقد بودند که اگر در جهاد فی سبیل الله جان خود را از دست بدهيم، شهيد مي شويم و اگر هم در مقابله با دشمن موفق بشويم، نصرت الهي نصيب ما شده است. ما اين آيه قرآن را مرتباً در ذهنمان تكرار مي‌كرديم «الا احدي الحسنين» يعني ما دو مسير را در پيش رو داريم یا پیروزی بر دشمن و یا شهادت در راه خدای بزرگ. همچنين هميشه نصرت و پيروزي را از خدا مي‌دانستيم، بنابراين يكي از عوامل موفقیت در عملیات ها وجود نيروهاي متعهد و باانگيزه بود.
علاوه بر‌ آن يكي دیگر از عوامل اصلي پیروزی ها، مطالعه عيني روي موضوعات جنگ و طراحي عمليات ها بر مبناي تفكر و مطالعه طولاني مدت بر روی وضعیت دشمن بود، بنابراين اين طور نبود كه امروز تصميم بگيريم و فردا عملياتي كنيم، بلكه چند ماه كار تحقيقي و مطالعاتي میدانی صورت مي‌گرفت، علاوه بر اينكه وضعيت زمين و جغرافيای منطقه عملیات بررسی می شد، اطلاعات مورد نیاز از دشمن و شرايط جوي ایام عملیات نيز بدست مي‌آمد و سپس طرح ريزي عمليات بر اين مبنا كه به نقاط ضعف دشمن حمله شود، صورت می گرفت.

عمليات بيت المقدس يكي از مهم ترين و برنامه‌ريزي شده ترين عمليات هاي دوران جنگ بود. در اين عمليات ارتش و سپاه کاملاً با هم هماهنگ بودند و تمام توان نظامي ايران در اجرای آن به كار گرفته شد.
پیروزی در اين عمليات کار ساده ای نبود و در جریان 24 روز عملیات حدود 6000 نفر از رزمندگان عزیز شهيد شدند. ثمره اين عمليات هم بسيار زیاد بود؛ به گونه ای که وقتي اين عمليات منجر به فتح خرمشهر شد تصور مردم ايران و جهان اين بود كه ايران تمام سرزمين‌هايش را آزاد كرده و جنگ پايان گرفته است.
فرماندهان ما در روز اول جنگ تجربه نظامي نداشتند/ فرماندهان سپاه درس خوانده بودند

«خبرگزاري دانشجو» - بعضي مواقع اين تصور وجود دارد كه فرماندهان بچه‌هاي كم سن و سال سپاهي بودند و اطلاعات نظامي چنداني نداشتند. زبدگي اين افراد چقدر بود؟

علايي: بسياري از فرماندهان يا دانشگاه را تمام كرده و يا دانشجو بودند، مثلاً مهدي باکري مهندس مكانيك و رضايي، دانشجوي فنی دانشگاه علم و صنعت بودند، بنابراين فرماندهان سپاه افرادي درس خوانده بودند يا در جریان مبارزه علیه رژیم شاه، فعال.
بسياري از فرماندهان ارتش هم در حوزه نظامي تحصيل كرده بودند، اما تمام افرادي كه روز اول جنگ وارد جبهه ها شدند، ممكن بود كه آموزش نظامي و تجربه جنگی نداشتند، ولي به محض اينكه وارد جبهه مي‌شدند عملاً وارد دوره آموزشي جنگ مي‌شدند.
اينكه امام مي‌ فرمودند جبهه دانشگاه است، واقعاً همين طور بود؛ چرا كه تمام رزمندگان سعي مي‌كردند از محیط ياد بگيرند.

يك جريان يادگيري دائمي در جبهه وجود داشت
يك جريان دائمي یادگیری در جبهه ها وجود داشت؛ براي همين مي بينيد قوي‌ترين «آر. پي. جي» زن‌های جبهه ها بچه‌هاي سپاه و بسیجی ها هستند كه تا 300 متري تانك جلو مي‌رفتند و تانك دشمن را مي‌زدند.
همچنين سازماندهي اطلاعات عمليات كار بسيار عالمانه و دقيقی بود؛ كاري كه نيروهاي اطلاعات عمليات انجام مي‌دادند، كاملاً منطبق بر آموزه‌هاي نظامي بود و نقشه‌هايي كه اينها ياد مي‌گرفتند تسلط بر دشمن را به ارمغان می آورد؛ آنها بلد بودند چگونه همه اطلاعات بدست آمده از دشمن را با هم منطبق كنند و همواره در معرض آموزش و به كارگيري یافته های خود در سطح عملي قرار مي‌گرفتند.

برادران ارتش هم كه آموزش نظامی دیده بودند، به صورت عملي در معرض به كارگيري آموزش های خود قرار نگرفته بودند و جنگ این فرصت را به آنها داد تا آموخته های خود را در صحنه واقعی تجربه کنند، پس می توان گفت که در صحنه جنگ و در میدان رزم برادران ارتش و سپاه در يك وضعيت تجربی قرار داشتند.

من خودم يك تجربه اي دارم. در يكي از جبهه هاي جنگ به يك فرمانده گروهان زرهی ارتش تعدادی از بچه‌هاي سپاه را معرفي كردم تا به اينها آموزش تانك بدهد، بعد از مدتي اين فرمانده به من گفت كه برادران سپاه بیش از آموزش هايي كه ما در آموزشگاه مي‌ديديم، ياد گرفته اند. علتش اين بود كه در آنجا يادگيري با انگيزه بالا انجام مي‌شد و افراد ياد مي‌گرفتند تا بلافاصله از آموخته های خود در میدان جنگ استفاده كنند.
درست مثل يك مهندس عمران كه داخل كارگاه ساختماني، طراحي ساختمان را به صورت علمی و عملی یاد بگیرد، بنابراین یادگیری در میدان جنگ يك تصوير واقعي از آموزه هاي نظری خواهد بود؛ به همين خاطر مي‌بينيم كه فرماندهان سپاه جزو طراحان بزرگ عمليات های دوران جنگ بودند.
نكته ديگر اينكه سپاه و ارتش در كنار هم قرار مي‌گرفتند و با هم بودند، بنابراين انگيزه‌ها، تجربيات،‌ آموزه‌ها و روحيات اين دو سازمان به يكديگر منتقل مي‌شد و اين هم اثر بزرگي داشت كه ما مي‌توانستيم عملياتي‌هاي بزرگي را طرح ریزی و انجام دهيم.
امام دخالت تاكتيكي در جنگ نداشتند و كار را به متخصصان واگذار مي كردند

«خبرگزاري دانشجو» - نقش امام در آزادي خرمشهر چه بود؟ بعضي اين شبهه را مطرح مي‌كنند كه امام در جريان قضايا نبودند.

علايي: امام خميني نقش يك رهبري استراتژيك را در جنگ دارند. در رهبري استراتژيك فرمانده كل قوا جهت گيري‌ها و مسير حرکت فرماندهان و برنامه ریزان را مشخص مي‌كند و ليكن در حوزه تاكتيكي كار را متخصصان انجام مي‌دهند؛ حضرت امام چنين نقشي را در دوران جنگ داشتند و تصميماتي كه ايشان در مقاطع مختلف جنگ گرفتند يكي از بزرگ‌ترين عوامل پيروزي ما بود.
مثلاً روز اول كه جنگ شد، اين بحث مطرح بود كه ما با اين جنگ چه بايد بكنيم. امام سياست خودشان را اعلام كردند كه تا زماني كه يك نظامي عراقي در خاك ايران وجود دارد، آتش بس معني ندارد، بنابراين به دنبال دفع تجاوز ارتش عراق بودند؛ چنین تدبير و تصميمی تکلیف فرماندهان را روشن مي‌كند.
همچنين در روزي كه آبادان محاصره شد، امام در 14 آبان 1359 طي يك سخنراني فرمودند، حصر آبادان بايد شكسته شود، بنابراين تكليف دفاع را روشن كردند، لذا اولين عملياتی كه با منطق نظامي جور درمي‌آمد شكست حصر آبادان بود که انجام شد.

بنابراين حضرت امام تصميمات مهم را اتخاذ، و جهت‌گيري‌هاي اساسي را مشخص می کردند، اما در بحث تاكتيكي كار به عهده نيروهاي متخصص بود و امام دخالتي نمي‌كردند.
يكي از بزرگ‌ترين ويژگي‌هاي ايشان اين بود كه امور اجرايي را به فرماندهان میدانی واگذار مي‌كردند و دخالتي در شیوه اجرایی نداشتند، بنابراين فرماندهان دستشان برای اتخاذ ابتکار عمل باز بود.

امام خمینی برای انجام عملیات ها زمان نيز تعيين نمي‌كردند؛ در این مورد نيروهاي متخصص تصميم مي‌گرفتند، ولي در عين حال در جريان تمام تصميمات و اقدامات بودند و تمام برنامه ها خدمت امام عرض مي‌شد و ايشان شب عمليات از تمامی طرح عملیات آگاه مي‌شدند.
در حين عمليات هم دائماً توسط حاج احمد آقا از جبهه‌ها گزارش مي‌گرفتند و گاهي حتي در حين عمليات نظراتشان را اعلام مي‌كردند.

مثلاً در عمليات خيبر وقتي كه بحث بر سر اين بود كه ما جزاير مجنون را نگاه داريم يا نه، فرمودند جزاير را محكم نگه داريد و اين تدبير باعث شد جزاير خيبر حفظ شود.
امام خميني (ره) در اجراي طرح‌هاي عملياتي كمك مي‌كردند و بعضي اوقات كه نياز بود نيروي بيشتري به جبهه اعزام شود، امام همراهي مي‌كردند و از مردم حضور بیشتر در جبهه ها را مي‌خواستند.

بنابراين سیره و روش امام منحصر به خودشان بود و بيشترين اختيار را در مورد چگونگي اجراي عمليات‌ها يا زمان آن به مجريان مي‌دادند.
جنگ پس از فتح خرمشهر پايان نيافت/ امام موافق ورود به خاك عراق نبودند

«خبرگزاري دانشجو» - يك مسئله اي كه در آزادي خرمشهر مطرح شد، اين بود كه ما براي تنبيه متجاوز وارد خاك عراق شويم و مطمئن باشيم كه عراق ديگر حمله نمي‌كند. اين جزو تصميمات فرماندهان بود يا امام؟
علايي: از نظر منطقي پس از فتح خرمشهر جنگ خاتمه نيافت، به خاطر اينكه بخشي از سرزمين‌هاي ايران همچنان در دست ارتش عراق بود و عراق هم معاهده 1975 را نپذيرفته بود؛ همچنين مبنايي براي خاتمه جنگ وجود نداشت و قطعنامه اي هم از سوي سازمان ملل منتشر نشده بود كه بر اساس آن بشود جنگ را خاتمه داد، بنابراين مسير طبيعي اين بود كه جنگ ادامه پيدا كند.
بنابراین سير طبيعي جنگ اين بود كه تا آزادی تمام سرزمین های ایران ادامه پيدا كند، اما امام (ره) بعد از مقطع فتح خرمشهر در ابتدا موافق ورود نيروهاي ايران به خاك عراق نبودند. برخلاف بقيه مسئولان و فرماندهان كه همه معتقد بودند ما در ادامه جنگ نمي‌توانيم لب مرز بمانيم و به عراق اطمینان دهیم که از مرز عبور نمی کنیم و می جنگیم، بنابراین نمي‌توانيم با اين محدوديت بجنگيم؛ همان طور كه عراق وقتي جنگ را شروع كرد وارد خاك ايران شد و از مرز عبور كرد، ايران هم براي آزادسازي سرزمين‌هايش نبايد منعي براي عبور از مرز داشته باشد، ولي حضرت امام (ره) معتقد بودند كه ما بايد بجنگيم و سرزمین هایمان را آزاد کنیم، ولي نبايد از مرز عبور كنيم.

اگر خاطرات كساني را كه در آن دوره با امام (ره) محشور بودند را مطالعه كنيم، مي‌بينيم كه در حين عمليات‌هاي مختلف هر وقت از امام (ره) سوال مي كردند كه آيا نيروهاي ما از مرز عبور كنند، امام مي‌فرمود: نه.

تا زمان فتح خرمشهر هر جا خاطرات دوران جنگ مسئولان را بخوانيم، مي‌بينيم كه امام (ره) همواره تاكيد مي كردند كه جنگ را ادامه مي‌دهيم، اما از مرز عبور نمي‌كنيم؛ البته بعد از فتح خرمشهر هم امام معتقدبودند كه از مرز عبور نكنيد و جنگ را تا به ثمر رسيدن جلو ببريد.

از روز اول آغاز جنگ تا انتهاي آن، ايران براي اينكه جنگ را به پايان برساند چند حرف مشخص براي خاتمه دادن به جنگ داشت؛ اول اينكه تمام قواي متجاوز خاك اشغالي ايران را رها كنند و بيرون بروند و اگر اين كار را نكنند با عمليات نظامي آنها را بيرون خواهيم كرد.

نكته دوم اين بود كه عراق كه جنگ را آغاز كرده و معاهده 1975 را كه يك مبناي حقوقي براي مشخص بودن مرز بين ايران و عراق در خشكي و اروند رود بود و صدام آن را با شاه امضا كرده بود، پاره كرده، اعلام كند كه به اين معاهده وفادار است تا مبناي حقوقي ختم جنگ هم مشخص شود.
نكته سوم اين بود كه چون عراق جنگ را آغاز كرده و به ايران خسارات جاني و مالي وارد كرده است، بايد اين خسارت‌ها را جبران كند.

البته در كنار اين مسائل برخي مسائل ديگر هم مطرح مي‌شد؛ مثلاً اينكه تعدادي از مردم عراق در جريان جنگ آواره شدند و به ايران پناه آوردند كه قاعدتاً وقتي جنگ تمام مي‌شود بايد به سرزمين عراق برمي‌گشتند.

امام مي فرمودند: جنگ را تا حصول نتيجه ادامه مي‌دهيم، ولي از مرز عبور نمي‌كنيم؛ البته در آن زمان در برابر نظر امام (ره) دو نظر ديگر هم وجود داشت؛ يكي اينكه ما در جنگ نمي‌توانيم خودمان را مقيد كنيم كه از مرز ايران عبور نكنيم، چون بعضي وقت‌ها دفاع ايجاب مي‌كند كه ما به يك عامل طبيعي متكي شويم، بنابراين بايد به جايی فراتر از خاك ايران برويم تا تلفاتمان كم شود.

از نظر منطق سياسي هم اين گونه بود كه اگر ارتش عراق مطمئن می شد كه ما نمي‌خواهيم از مرز عبور كنيم، حاضر نمي‌شد كه شرايط ايران را براي تحقق صلح بپذيرد؛ اينها مباحثي بود كه در دو جلسه شوراي عالي دفاع پس از فتح خرمشهر در خدمت امام مطرح شد و امام قانع شدند كه نبايد در ادامه جنگ برای آزادسازی سرزمین های اشغالی ایران، رزمندگان را از ورود به خاك عراق منع كنند.
البته براي اين مسئله هم شرط تعيین كردند و گفتند اگر قرار است وارد خاك عراق شويد در جاهاي وارد شويد كه مردم عراق نباشند تا آسيب نبينند.
حجم كمك هاي غرب بعد از فتح خرمشهر بيشتر شد
«خبرگزاري دانشجو»: منطق امام براي امتناع از ورود به خاك عراق چه بود؟
علايي: منطق امام(ره) اين بود كه اگر وارد خاك عراق شويم با چند مشكل مواجه خواهيم بود. یکی این که مردم عراق تا آن روز احساس مي‌كردند ارتش عراق متجاوز است و دلشان با ما بود. اگر ما وارد خاك عراق شويم ممكن است رژيم صدام حسين عرق وطني آنها را برانگيزد و اين باعث شود كه مردم عراق كه در دل با ماهمراه بودند احساس دفاع از خاك خود را پيدا كنند.
منطق ديگر امام اين بود كه تا زماني كه در داخل خاك ايران مي‌جنگيم در افكار عمومي بين‌المللی، کشوری مدافع تلقي مي‌شويم اما اگر از مرز عبور كنيم آنها مي‌توانند در تبليغاتشان ما را متجاوز معرفی كنند در حالي كه عراق متجاوز است.
نكته‌اي ديگر اين بود كه كشورهاي عربي و غربي كه در برابر جنگ عراق با ما ظاهر بي‌طرفي را گرفته بودند به محض آنكه ايران وارد خاك عراق شود ظاهر بي‌طرفي را كنار مي‌گذارند و آشكارا عليه ما موضع گيري خواهند كرد و به كمك صدام حسين خواهند شتافت و از نظر مالي و تسليحاتي او را حمايت خواهند كرد.
ادامه جنگ نيز نشان داد كه نظر امام(ره) درست بوده است زيرا همه اتفاقاتي كه امام(ره) پيش بيني مي كردند رخ داد، شاهد مثال آن هم اين بود كه تمام كشورهاي عربي و غربي عمده تجهيزات و پولي را كه به عراق دادند پس از فتح خرمشهر بود يعني از زماني كه ما تصميم گرفتيم ما از مرز عبور كنيم.
اگر ميزان كمك‌ها به عراق، قبل از فتح خرمشهر و بعد از آن را ارزيابي كنيم خواهيم ديد كه كمك‌هاي كشورهاي عربي و غربي بعد از فتح خرمشهر با زمان قبل از آن قابل مقایسه نيست.
بعد از فتح خرمشهر و ورود به خاك عراق هجمه عليه ايران بيشتر شد
از نظر موضع سياسي نيز اکثر کشورهای عربی و غربی تا پايان جنگ عليه ما موضع گرفتند و از نظر نظامي كشورهايی كه تا آن زمان وارد تجهيز و تسليح عراق به صورت جدي و علني نشده بودند وارد عمل شدند مثلاً فرانسه، تعداد هواپيماهاي ميراژ را كه پس از فتح خرمشهر در اختيار عراق گذاشت چندين برابر هواپيماهايی بود كه قبل از فتح خرمشهر به دولت عراق داده بود. شوروي كه تجهيزكننده اصلی ارتش عراق بود تا قبل از فتح خرمشهر ظاهر بي‌طرفانه ای داشت اما بعد از فتح خرمشهر شوروي هم از نظر تسليحاتي كمك‌هاي زيادي به عراق كرد.
در منظر افكار بين‌المللی وضعيت ما در دوران بعد از فتح خرمشهر نسبت به قبل از آن بدتر شده بود. ایران قبل از فتح خرمشهر در افكار بين المللي به عنوان قرباني تجاوز شناخته مي‌شد در حالی که با عبور قوای ایران از مرز وضعیت تبلیغاتی به نفع عراق تغییر کرد. بنابراين تمام نظراتي كه امام(ره) تا آن زمان داده بود تحقق پيدا كرد.
نامه منتشر نشده سيد احمد به امام درباره ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر
«خبرگزاري دانشجو»: علت اينگونه تصورات در جامعه داخلي ايران و عرصه بين الملل چه بود؟
علايي: اينكه دلايل آن چه بود بايد به تصورات آن زمان برگشت، يكي از تصورات آن زمان اين بود كه ايران تصور مي‌كرد در موضع قدرت قرار دارد و در شرايط فعلي اين قدرت بايد نقد شده و يك دستاوردي از آن كسب شود.
اگر ما جنگ را خاتمه داديم و در همين وضع كاري نكرديم و عراق هم از بقيه سرزمين‌هاي ما بيرون نرفت و معاهده 1975 را هم نپذيرفت و حاضر نشد جنگ را خاتمه دهد ممكن است مردم ايران در آينده اين سئوال را بپرسند كه شما كه در موضع قدرت بوديد و در دور پيروزي قرار گرفته بوديد چرا جنگ را ادامه نداديد تا طرف مقابل را وادار به تسليم در برابر خود كنيد. از آنجا كه اين تصور وجود داشت كه ما از نظر نظامي در شرايط خوبي به سر مي‌بريم ملت تصور مي‌كردند كه مي‌توانيم با اين اقدام، عراق را وادار به تسليم و پذیرش شرایط خود كنيم. شايد اين نکته يكي از مهمترين دلايلي بود كه باعث شد كساني كه آن زمان در راس كشور بودند، غير از حضرت امام(ره)، بر اين نظر اصرار بيشتري كنند كه منع عبور از مرز برداشته شود تا بتوانيم جنگ را با پيروزي تمام به پايان برسانيم.
وقتي امام نظر متخصصين را پذيرفت...
خبرگزاري دانشجو: يعني هيچ كس در اين تفكر با امام(ره) هم عقيده نبود؟
علايي: هيچ كس به جزء احمدآقا فرزند ايشان كه در همان روزها نامه‌اي به حضرت امام(ره) نوشتند و اين نامه جزء نامه‌هاي تاريخي است و هنوز منتشر نشده است، با امام(ره) هم عقيده نبود. در آنجا احمد آقا به حضرت امام(ره) مي‌ نویسند نظر شما در مورد عدم عبور از مرز درست است و من نگران هستم كه شما به دليل اهميتي كه به متخصصين مي‌دهيد از نظرتان عدول كنيد و ما در مسيري قرار بگيريم كه ديگر نتوانيم جنگ را تمام كنيم.
در نهایت حضرت امام(ره) چون برای نظر متخصصين و اهل حرفه اهميت قائل بودند اين نظر را پذيرفتند و الا نظر حضرت امام(ره) عدم عبور از مرز بود نه ختم جنگ، البته باید توجه داشت که از نظر منطقي عدم عبور از مرز به معني رفتن به سمت فرآیند ختم جنگ است.

ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار