آشنایی با اولین تروریست مدرن ایرانی: حیدرخان عمواوغلی
پارسینه: در طول مشروطه و استبداد صغير هر چه بمب در خانه رجال و درباريان ترکيد و يا حتي سوء قصد به جان محمدعلي شاه با نارنجک، همگي يا طرح او بود ...
حيدرخان چراغ برقي (به جهت کار در کارخانه برق آستانه حضرت رضا (ع) و سپس در کارخانه حاجي حسين آقا امينالضرب در تهران) يا حيدرخان بمبي (به جهت اينکه در طول مشروطه و استبداد صغير هر چه بمب در خانه رجال و درباريان ترکيد و يا حتي سوء قصد به جان محمدعلي شاه با نارنجک، همگي يا طرح او بود يا اجراي مستقيم توسط خودش)، نام اصلياش حيدر تاري ويرديوف است از اتباع رسمي دولت روسيه تزاري بود و از ساکنين ولادي قفقاز.
« وي فرزند ميرزا علياکبر اروميهاي بود، معلوم نيست از اروميه به قفقاز رفته يا از سلماس به هر جهت، جد حيدرخان يعني پدر ميرزاعلياکبر معروف به حاجي ملاعلي تاري ويرديوف بود، و در شهر ارمنينشين الکساندروپل که يکي از ولايتهاي صنفي ارمنستان بوده و بعدها در زمان تصرف امپراطوري عثماني گمري و سرانجام در زمان حکومت اشتراکي شوروي به نام لنيناکال موسوم گشت، ساکن بوده است.» 1
« حيدر را به اين جهت عمواوغلي ميگفته که عدهاي کثير از رفقا و آشنايان، ميرزا علياکبر را عمو خطاب ميکردند و به همين جهت فرزندش با پسرعمو يا عمواوغلي ميگفتند و اين گونه شد که اين نام بر حيدرخان ماند و وي را حيدر عمواوغلي خطاب مي کردند.»
حيدر در قفقاز و احتمالا در همان شهر الکساندروپل درس خوانده و مهندس برق يا به اصطلاح آن زمان مهندس الکتريک شده و در يکي از کارخانههاي باکو کار ميکرده است. در سفر اول مظفرالدين شاه به اروپا در طي توقف دو روزه در باکو ضمن بازديد از کارخانه برق باکو، اظهار تمايل کرد تا براي آستانه بالا خيابان حضرت رضا (عليه آلاف تحية و الثناه) کارخانه برقي خريداري کند تا آن مکان را روشن نمايد. به جهت اينکه پايه و اسباب و اثاثيهء چراغ به يکي از شهرهاي مذهبي شيعه در ايران منتقل و نصب و راهاندازي ميگشت، دربه در به دنبال يک مهندس مسلم گشتند و دست آخر ايرانيان مقيم بادکوبه (باکو) حيدرخان را به عنوان همراه پيشنهاد کردند. چرا که مهندس مسلم در ولادي بسيار انگشتشمار بود، به هر حال حيدر مأمور خريد 400 چراغ و ماشين و ... شد و به همراه وسايل به سمت مشهدالرضا رهسپار گرديد. 2
به جهت اينکه جيب دولت عليه در آن سالها به سبب ولخرجيهاي بي مورد شاه عليل ايران (که معلوم نيست با اين همه مرض چرا اين همه ريخت و پاش داشت و يا شايد هم به جهت درمان، اينهمه به فرنگ مسافرت ميکرد) و اطرافيان درباري قاجار، خالي بود و خزانه عامر ظلاللهي ازهرجهت پاکيزه، کارخانه به دستور شاه با مباشرت حاجي محمدباقر رضايوف ميلاني ازدولت روس خريداري گرديده بود به مشهد منتقل گرديد.
به هر حال معروف است تمام بمبگذاريهاي آن دوره همگي توسط خودش طراحي و اکثرا توسط وي اجرا گرديد. بمبگذاري در کارخانه شاهزاده علاءالدوله، پشت ديوار خانه وزير مخصوص و در خيابان پستخانه و سر راه محمدعلي شاه، همگي کار وي بود و همچنين قتل يکي سران استبداد شکرالله خان شجاع نظام مرندي و پسرش خانباباخان شجاع لشکر، که کسروي درتاريخ مشروطه مي گويد:
اين بمب که توسط حيدر عمواوغلي به دستياري عدهاي گرجي ساخته شد، در جعبه نهاده گشت و به مهر سيفالسادات ممهور گشت، روز سهشنبه 5 آبان به مرند رسيد و شجاع نظام، به شجاع لشکر امر کرد آن را بگشايد، ولي فرزند دودلی کرد و پدر او نهيب زد لاجرم کارد بر ريسمان کشيد، بمب ترکيد و آوایش تا چند زرع رفت و شهر تکان خورد، خود شجاع نظام شکمش دريده و رانش برگشت و با اندک جاني که داشت آب طلبيد ليکن تا بياورند درگذشت... 3
بهطور کلي حيدر وابسته به جناح تندرو و مشروطه بود. به هر ترتيب اين تندرويها به رغم آنچه انتظار ميرفت هرگز به سود مشروطه نبود و کسان بسيار بيگناه به آتش ايشان سوختند.
در خاطراتش، که راجع به بمبگذاري منزل علاءالدوله و فرارش تقرير کرده گويد:
شب 15جماديالثاني 1325 قمري من تنها در پي اين مأموريت برخاستم، تقريبا هفت ساعتي از شب ميرفت که بمب بزرگي را که همراه داشتم درب خانه علاالدوله ترکاندم و به طرف باغ وحش دوشان تپه حرکت کردم. شب بسيار تاريکي بود و دو تن سرباز از جلوي پستخانه تعقيبم ميکردند، و دو نفري هم بالاي خيابان يعني از روبرو ميآمدند، من از پياده رو ميرفتم که اينها به هم ملحق شدند، و دنبالم افتادند تا به کوچه ناظم الاطبا رسيدم و به پشت سرم برگشته و چند گلوله به جهت اينکه دست از تعقيبم بردارند انداختم.
« وي فرزند ميرزا علياکبر اروميهاي بود، معلوم نيست از اروميه به قفقاز رفته يا از سلماس به هر جهت، جد حيدرخان يعني پدر ميرزاعلياکبر معروف به حاجي ملاعلي تاري ويرديوف بود، و در شهر ارمنينشين الکساندروپل که يکي از ولايتهاي صنفي ارمنستان بوده و بعدها در زمان تصرف امپراطوري عثماني گمري و سرانجام در زمان حکومت اشتراکي شوروي به نام لنيناکال موسوم گشت، ساکن بوده است.» 1
« حيدر را به اين جهت عمواوغلي ميگفته که عدهاي کثير از رفقا و آشنايان، ميرزا علياکبر را عمو خطاب ميکردند و به همين جهت فرزندش با پسرعمو يا عمواوغلي ميگفتند و اين گونه شد که اين نام بر حيدرخان ماند و وي را حيدر عمواوغلي خطاب مي کردند.»
حيدر در قفقاز و احتمالا در همان شهر الکساندروپل درس خوانده و مهندس برق يا به اصطلاح آن زمان مهندس الکتريک شده و در يکي از کارخانههاي باکو کار ميکرده است. در سفر اول مظفرالدين شاه به اروپا در طي توقف دو روزه در باکو ضمن بازديد از کارخانه برق باکو، اظهار تمايل کرد تا براي آستانه بالا خيابان حضرت رضا (عليه آلاف تحية و الثناه) کارخانه برقي خريداري کند تا آن مکان را روشن نمايد. به جهت اينکه پايه و اسباب و اثاثيهء چراغ به يکي از شهرهاي مذهبي شيعه در ايران منتقل و نصب و راهاندازي ميگشت، دربه در به دنبال يک مهندس مسلم گشتند و دست آخر ايرانيان مقيم بادکوبه (باکو) حيدرخان را به عنوان همراه پيشنهاد کردند. چرا که مهندس مسلم در ولادي بسيار انگشتشمار بود، به هر حال حيدر مأمور خريد 400 چراغ و ماشين و ... شد و به همراه وسايل به سمت مشهدالرضا رهسپار گرديد. 2
به جهت اينکه جيب دولت عليه در آن سالها به سبب ولخرجيهاي بي مورد شاه عليل ايران (که معلوم نيست با اين همه مرض چرا اين همه ريخت و پاش داشت و يا شايد هم به جهت درمان، اينهمه به فرنگ مسافرت ميکرد) و اطرافيان درباري قاجار، خالي بود و خزانه عامر ظلاللهي ازهرجهت پاکيزه، کارخانه به دستور شاه با مباشرت حاجي محمدباقر رضايوف ميلاني ازدولت روس خريداري گرديده بود به مشهد منتقل گرديد.
به هر حال معروف است تمام بمبگذاريهاي آن دوره همگي توسط خودش طراحي و اکثرا توسط وي اجرا گرديد. بمبگذاري در کارخانه شاهزاده علاءالدوله، پشت ديوار خانه وزير مخصوص و در خيابان پستخانه و سر راه محمدعلي شاه، همگي کار وي بود و همچنين قتل يکي سران استبداد شکرالله خان شجاع نظام مرندي و پسرش خانباباخان شجاع لشکر، که کسروي درتاريخ مشروطه مي گويد:
اين بمب که توسط حيدر عمواوغلي به دستياري عدهاي گرجي ساخته شد، در جعبه نهاده گشت و به مهر سيفالسادات ممهور گشت، روز سهشنبه 5 آبان به مرند رسيد و شجاع نظام، به شجاع لشکر امر کرد آن را بگشايد، ولي فرزند دودلی کرد و پدر او نهيب زد لاجرم کارد بر ريسمان کشيد، بمب ترکيد و آوایش تا چند زرع رفت و شهر تکان خورد، خود شجاع نظام شکمش دريده و رانش برگشت و با اندک جاني که داشت آب طلبيد ليکن تا بياورند درگذشت... 3
بهطور کلي حيدر وابسته به جناح تندرو و مشروطه بود. به هر ترتيب اين تندرويها به رغم آنچه انتظار ميرفت هرگز به سود مشروطه نبود و کسان بسيار بيگناه به آتش ايشان سوختند.
در خاطراتش، که راجع به بمبگذاري منزل علاءالدوله و فرارش تقرير کرده گويد:
شب 15جماديالثاني 1325 قمري من تنها در پي اين مأموريت برخاستم، تقريبا هفت ساعتي از شب ميرفت که بمب بزرگي را که همراه داشتم درب خانه علاالدوله ترکاندم و به طرف باغ وحش دوشان تپه حرکت کردم. شب بسيار تاريکي بود و دو تن سرباز از جلوي پستخانه تعقيبم ميکردند، و دو نفري هم بالاي خيابان يعني از روبرو ميآمدند، من از پياده رو ميرفتم که اينها به هم ملحق شدند، و دنبالم افتادند تا به کوچه ناظم الاطبا رسيدم و به پشت سرم برگشته و چند گلوله به جهت اينکه دست از تعقيبم بردارند انداختم.
سر کوچه سگهاي زيادي دورم بودند و يکريز پارس ميکردند، و قزاقها به هواي پارس سگها تيري انداخته و مرا نميديدند، باري به هر حال به پشت ديوار کارخانه برق رسيدم و از سيم کلفتي که قبلا به آن طنابي بسته بودم خودم را بالا کشيدم ولي ناغافل سگي پاچه شلوارم را گرفته ولي با تکان دادن پايم به زير افتاد در حالي که لته شلوارم در دهانش ماند!!! وارد کارخانه که شدم تمام دربها قفل بود و همه در خواب، فقط داخل آهنگرخانه جا بود، زمينش رطوبتي بود و هرگز روي آفتاب نديده بود، تا صبح سرپا بودم دست آخر اين روماتيزم از آن زمان بر من عارض گشت... 4
پس از به توپ بستن مجلس، حيدر سر از بادکوبه در آورد و از آنجا مطلب براي روزنامههاي تفليس مينوشت در حمله به پايتخت حيدر نيز شرکت کرد، و سپس در تهران جهت اجراي مقاصد و منويات انجمن آذربايجان، نقشه کشتن ميرزا علياصغر اتابک را کشيد و سپس فرقه دموکرات را به همراهي عدهاي از سکولارهاي بنام آن دوران پايهريزي کرد ولي مهمترين تروري که پس از استبداد انجام داد، طرح ترور حضرت آيتا... سيد عبدالله بهبهاني بود که به طراحي حيدر عمواوغلي و رهبري و اجراي حيدر اردبيلي انجام شد ولي نامبرده و اتباعش در لباس دورهگرد خردهفروش از تهران خارج شدند، در اين اثنا حيدرخان عمواوغلي دستگير شد و به جهت نبود مدراک آزاد شد و به ميان بختياري رفت ولي پس از مدتي به تهران آمد، و در خانهء يکي از آزاديخواهان منزل کرد، يفرمخان ارمني، که باطنا دوستدار وي بود به وي خبر داد که دولت دستور توقيف تو را صادر کرده است، در نتيجه حيدر در لباس چارپاداران از تهران به مشهد و از آنجا به عشقآباد ترکستان روس رفت و سپس به فرانسه و سوئيس رهسپار شد و به همکاران لنين پيوست ولي بار ديگر به ايران آمد و در جريان درگيري پارک اتابک بين قواي دولتي و مجاهدين، با تمام دوستي که با ستارخان داشت، بر عليه وي جنگيد. (جالب اينجاست که ستارخان هميشه ميگفت: هر جه عمواوغلي بگويد همان است.)
در بحبوحه پيش از جنگ بينالملل اول، حيدر در روسيه بود و سپس به برلين رفت، و در آغاز جنگ از برلين خارج شد و در لباس صاحبمنصبي ترکهاي عثماني در بينالنهرين جنگيد و تا کرمانشاه پيش آمد، سپس به آلمان رفت ولي چون صداي انقلاب بلشويکي گوش فلک را کر ميکرد به همراهي لنين درسوئيس پرداخت و به همراهي وي به روسيه رفت و در جريان پيروزي در کنار لنين بود. ولي در آخرين سفر به ايران از طرف بلشويکهاي ترک گيلان آمد و به همراهي ميرزا کوچک خان پرداخت و در يک بحث و رويارويي تند بين وي و اتباع جنگل، به سوء ظن ياران ميرزا دچار شد و توسط حسنخان معينالرعايا دستگير و زنداني شد و در همان سال به دستور وي و بر خلاف نظر ميرزا کوچک خان کشته شد.
محمدرضا بهزادی
منبع:
1. مهدي بامداد، شرح رجال ايران در قرن 12و13و14 هجري، تهران، زوار، 1347. ص 468 .
2. ميرزا مهدي خان کاشاني، سفرنامه مبارکه مظفرالدين شاه به فرنگ، به کوشش علي دهباشي، تهران، 1361.
3. احمد کسروي تبريزي، تاريخ مشروطه ايران، جلد 2، تهران، 1356، صص 800-804 .
4. عباس اقبال آشتياني، «احوال مرحوم حيدرخان عمواوغلي»، تهران، يادگار، س 3، ش 5، صص 61-80.
پس از به توپ بستن مجلس، حيدر سر از بادکوبه در آورد و از آنجا مطلب براي روزنامههاي تفليس مينوشت در حمله به پايتخت حيدر نيز شرکت کرد، و سپس در تهران جهت اجراي مقاصد و منويات انجمن آذربايجان، نقشه کشتن ميرزا علياصغر اتابک را کشيد و سپس فرقه دموکرات را به همراهي عدهاي از سکولارهاي بنام آن دوران پايهريزي کرد ولي مهمترين تروري که پس از استبداد انجام داد، طرح ترور حضرت آيتا... سيد عبدالله بهبهاني بود که به طراحي حيدر عمواوغلي و رهبري و اجراي حيدر اردبيلي انجام شد ولي نامبرده و اتباعش در لباس دورهگرد خردهفروش از تهران خارج شدند، در اين اثنا حيدرخان عمواوغلي دستگير شد و به جهت نبود مدراک آزاد شد و به ميان بختياري رفت ولي پس از مدتي به تهران آمد، و در خانهء يکي از آزاديخواهان منزل کرد، يفرمخان ارمني، که باطنا دوستدار وي بود به وي خبر داد که دولت دستور توقيف تو را صادر کرده است، در نتيجه حيدر در لباس چارپاداران از تهران به مشهد و از آنجا به عشقآباد ترکستان روس رفت و سپس به فرانسه و سوئيس رهسپار شد و به همکاران لنين پيوست ولي بار ديگر به ايران آمد و در جريان درگيري پارک اتابک بين قواي دولتي و مجاهدين، با تمام دوستي که با ستارخان داشت، بر عليه وي جنگيد. (جالب اينجاست که ستارخان هميشه ميگفت: هر جه عمواوغلي بگويد همان است.)
در بحبوحه پيش از جنگ بينالملل اول، حيدر در روسيه بود و سپس به برلين رفت، و در آغاز جنگ از برلين خارج شد و در لباس صاحبمنصبي ترکهاي عثماني در بينالنهرين جنگيد و تا کرمانشاه پيش آمد، سپس به آلمان رفت ولي چون صداي انقلاب بلشويکي گوش فلک را کر ميکرد به همراهي لنين درسوئيس پرداخت و به همراهي وي به روسيه رفت و در جريان پيروزي در کنار لنين بود. ولي در آخرين سفر به ايران از طرف بلشويکهاي ترک گيلان آمد و به همراهي ميرزا کوچک خان پرداخت و در يک بحث و رويارويي تند بين وي و اتباع جنگل، به سوء ظن ياران ميرزا دچار شد و توسط حسنخان معينالرعايا دستگير و زنداني شد و در همان سال به دستور وي و بر خلاف نظر ميرزا کوچک خان کشته شد.
محمدرضا بهزادی
منبع:
1. مهدي بامداد، شرح رجال ايران در قرن 12و13و14 هجري، تهران، زوار، 1347. ص 468 .
2. ميرزا مهدي خان کاشاني، سفرنامه مبارکه مظفرالدين شاه به فرنگ، به کوشش علي دهباشي، تهران، 1361.
3. احمد کسروي تبريزي، تاريخ مشروطه ايران، جلد 2، تهران، 1356، صص 800-804 .
4. عباس اقبال آشتياني، «احوال مرحوم حيدرخان عمواوغلي»، تهران، يادگار، س 3، ش 5، صص 61-80.
درود به روان پاک همه شهدای مشروطه
متاسفانه تندروی ها و اقدامات خلاف قاعده همین حیدرخان عمواوغلی و اکثری از هم مسلکان سیاسی او که عمدتا متاثر از حزب سوسیال دموکرات قفقاز بوده و به تبع آن اجتماعیون عامیون (مجاهد) را که تشکیلاتی مخفی بود در آستانه انقلاب مشروطیت در ایران شکل دادند، در انحراف و شکست زودهنگام انقلاب مشروطیت ایران نقش درجه اولی داشت. همین ها بودند که اختلافات مجلس اول مشروطه را با محمدعلی شاه شدت بخشیده و باعث بمباران مجلس و آغاز دوره استبداد صغیر شدند. تندروی های دوره دوم مشروطیت را با قبل شخصیتهای بزرگی مانند آیت الله عبدالله بهبهانی گسترش داده و مشروطیت را در مسیری ناصواب منحرف کردند.... نهایتا هم اکثری از هم مسلکان سیاسی همین عمواوغلی از قدرتیابی رضاخان حمایت کرده و در دوران حکومت سیاه و تبه کارانه رضاخان در زمره مهمترین رجال و کارگزاران حکومت او بودند....
این شخص یک خاین تمام عیار بملت ایران بوده
ايشان قاتل هادي خان يكاني فاتح خوي در دوران مشروطيت مي باشد كه در كتب تاريخي به آن اشاره نشده است
در ارائه این مقاله کاش بیشتر دقت می شد به هر کس که نمی شود هر لقبی را داد.
اگر حیدرعمو اوغلو تروریست است، آیا به مبارزان دیگر نیز که برای رهائی ملت و وطنشان از دست احنبی تلاش می کند و مبارزه می کنند نیز این لقب باید داد.