گوناگون

گفتگوی قدیمی با مسعود دهنمکی: سینمای حرفه ای یعنی این!

پارسینه: حمید باباوند : ساعت یک نیمه شب است که مسعود ده‌نمکی با تلفن همراهم تماس می‌گیرد. می‌گوید: «این مصاحبه را تنظیم نکرده برای من فرستاده‌اید.» تعجب می‌کنم، تعداد صفحات را می‌پرسم و مطمئن می‌شوم که متن همان است که رویش کار کرده‌ام. می‌گویم: «منظورتان چیست؟» می‌گوید: «همه حرف‌های من که هنوز هست!» می‌گویم: «مگر قرار بود چه اتفاقی بیفتد؟» می‌گوید: «نه. مصاحبه به این شکل نباید چاپ شود.» می‌گویم: «هر جا را که دوست نداشتید حذف کنید.» می‌گوید: «من وقت ندارم برای شما مصاحبه تنظیم کنم.» می‌گویم: «من به شما احترام گذاشته‌ام و خواسته‌ام قبل از چاپ، متن را ببینید وگرنه در همان مصاحبه هم گفته بودم که من حرف‌های‌تان را چاپ می‌کنم.» می‌گوید: «نه. درباره فیلم با من مصاحبه کنید.» می‌گویم: «یعنی چه؟» می‌گوید: «بپرسید که چرا وارد سینما شدم، چه‌‌طور کارم را شروع کردم ...» می‌گویم: «این که مصاحبه نیست، بیانیه است.»


دو دل مانده‌ام میان اخلاق حرفه‌ای و اخلاق انسانی. احساس می‌کنم هر انسانی حق دارد از گفته‌هایش پشیمان شود و یا حتی نخواهد نظرات شخصی‌اش در اجتماع منتشر شوند و از طرف دیگر فکر می‌کنم ما مصاحبه کرده‌ایم؛ او موضع خودش را داشته و حرف‌‌هایش را زده است؛ من هم همین کار را کرده‌ام. من به او احترام مضاعفی گذاشته و خواسته‌ام حرف‌هایش را ببیند و یک بار دیگر به دلخواه خودش حذف و اضافه داشته باشد اما او نمی‌خواهد.

بالاخره فکرم بر احساسم غلبه می‌کند. اما لازم می‌دانم دو نکته را ناگفته نگذارم.

اول: مسعود ده‌نمکی در سال‌های قبل نشریه‌های شلمچه و جبهه را منتشر می‌کرد. او در سال‌های اخیر به سراغ مستندسازی آمد و دو فیلم «فقر و فحشا» و «کدام استقلال؟ کدام پیروزی؟» را ساخت. چند ده هزار از سی‌دی «فقر و فحشا» با اسم «ویلا با ژیلا» از طریق واسطه‌ها و شبکه فروش خیابانی به دست مردم رسید و فیلم دوم به شبکه نمایش خانگی و فروشگاه‌های رسمی آن راه یافت.

امسال اولین فیلم داستانی‌اش را به نام «اخراجی‌ها» در قالب طنز به جشنواره فیلم فجر فرستاد.دوم: دوست داشتم که ده‌نمکی از چاپ مصاحبه رضایت قلبی داشته باشد، که ندارد. دلم می‌خواهد عدالت را رعایت کنم. از همه خوانندگان می‌خواهم که اگر دیدند جایی جانب عدالت را رها کرده‌ام برایم از خداوند طلب عفو کنند که این اتفاق از سر سهو بوده است، نه از روی عمد و غضب.

این گفت و گو در اسفند 85 انجام شد و در ویژه نامه نوروزی(فروردین 86) روزنامه همشهری منتشر شد.


من: امیدوارم سر صبر و حوصله همه سؤال‌ها را جواب بدهید.

ده‌نمكي: شما آمدید برای خراب کردن من یا نه؟ نیت تان چیست؟

من: خیلی وقت است که دلم می‌خواهد با شما درباره کارها و روند فعالیت‌های‌تان حرف بزنم...

ده‌نمكي: من اصلاً دوست ندارم بحث وارد کوی دانشگاه و این مباحث شود.

من: من از قدیم‌تر می‌خواهم شروع کنم خیلی قبل‌تر از کوی دانشگاه. از نظر شما اشکالی ندارد که؟

ده‌نمكي: نه. پس موضوع منم؛ نه «اخراجی‌ها».

من: البته به سراغ «اخراجی‌ها» هم می‌رویم. من می‌خواهم بدانم در این سال‌ها از امیرفرشاد ابراهیمی...؟

ده‌نمكي: به این سؤال جواب نمی‌دهم.

من: چرا؟

ده‌نمكي: معلوم است این مصاحبه شما، مصاحبه مسأله‌داری است. این طور مصاحبه‌ها به درد من نمی‌خورد.

من: مثلاً چه چیزی به درد شما می‌خورد؟

ده‌نمكي: اینها مباحثی است که قبلاً در موردش حرف زده‌ام. الان این طور مصاحبه کردن مثل پاک کردن صورت مسأله است. شما الان با مسأله‌ای مواجه‌اید به نام «اخراجی‌ها». یک فیلمی آمده و چه شما و چه دیگر روزنامه‌ها برای اینکه فیلم را زیر سؤال ببرید حاضرید همه جور آسمان را به ریسمان ببافید تا خود اثر از بین برود.

من: نیازی به آسمان و ریسمان بافتن نیست، شما جواب بدهید تا برسیم به فیلم، آنجا هم خواهید دید که حرف زیاد دارم.

ده‌نمكي: زندگی من با امیرفرشاد ابراهیمی شروع نمی‌شود. من هم مطبوعاتی‌ام. انگار شما مرا نمی‌شناسید؟ اگر مرا نمی‌شناسید باید اتفاقاً از خیلی قبل‌تر شروع کنید. پدیده امیرفرشاد ابراهیمی. پدیده کوی. من بخواهم حرف بزنم باید ساعت‌ها در موردش حرف بزنم. اما این‌ها مسأله امروز من نیست.

من: من با اینها آقای ده‌نمکی را دارم می‌بینم. با همین حاشیه‌ها. حالا آقای ده‌نمکی می‌تواند بگوید من این حاشیه‌ها را نه دیگر اصلاً قبول دارم و نه می‌خواهم در موردش حرف بزنم.

ده‌نمكي: امیرفرشاد ابراهیمی در مورد تنها کسی که حرفی نزده است من هستم.

من: پس واقعیت این است که شما با امیرفرشاد، زمانی دوست بوده‌اید...

ده‌نمكي: نه؛ دوست نبودم. مثل هزاران نفری که مرا دوست دارند، می‌آیند و می‌روند؛ من حتی ارتباط کاری هم با او نداشتم.

من: یعنی هیچ زمانی پیش نیامد در زمانیکه مجله‌تان را منتشر می‌کردید، پول نداشته باشید و امیرفرشاد پول...

ده‌نمكي: اصلاً، من به آدم و عالم پول می‌دهم. همه می‌دانند. من میلیون‌ها پوستر چاپ کردم برای کارهای فرهنگی و جنگ و این حرف‌ها، تا حالا از احدی پول نگرفته‌ام.

من: بگذریم احمد کاظم‌زاده چه کار می‌کند؟

ده‌نمكي: این یک حرفی. احمد کاظم‌زاده رفیقم است.

من: کجاست؟ چه کار می‌کند؟

ده‌نمكي: معلم است.

من: چرا از هم جدا شدید؟

ده‌نمكي: جدا نشدیم. یک زمانی می‌خواستیم نشریه را منتشر کنیم، امتیازش را به‌نام ایشان گرفتیم. بعد هم رفتند در عرصه تدریس، به خاطر آینده شغلی.

من واقعاً متأسفم شما این حرف‌ها را می‌گویید.

من: کدام حرف‌ها؟

ده‌نمكي: همین موضوع پول. یا شما دارید دروغ می‌گویید یا امیرفرشاد شما را سر کار گذاشته!

من: شاید امیرفرشاد مرا سر کار گذاشته.

ده‌نمكي: خوب؛ چرا پول را نیاورد؟ من هیچ‌کدام از اینها را جزو مصاحبه محسوب نمی‌کنم.

من: بگذارید بعداً تصمیم‌گیری کنیم؟

ده‌نمكي: نه، من همین الان تصمیمم را گرفته‌ام.

من: بعداً اگر به مصاحبه ربطی نداشت، حذفش می‌کنیم.

ده‌نمكي: مصاحبه از جایی شروع می‌شود که من بگویم، برس به جایی که بخواهی مصاحبه کنی. نه شما بازجوی وزارت اطلاعاتی، نه سعید حجاریان، نه اکبر گنجی. نمی‌خواهم به آن چشم نگاهت کنم. من نه پاسخگوی عملکرد انصار هستم، نه پاسخگوی چیزهای دیگر. من منم. همه هم می‌دانند.

من: این سؤالی که می‌پرسم جزو مصاحبه است و با خواست شما هم آن را حذف نمی‌کنم.

ده‌نمكي: سؤال مؤدبانه باشد، جواب می‌دهم. طوری باشد که من هم اذیت نشوم.

من: زمانیکه قضیه سینما قدس پیش آمد، مقصر چه کسی بود؟

ده‌نمكي: کدام سینما قدس؟ آخر پریروز هم یک ماجرا در مشهد پیش آمد. موقع اکران «اخراجی‌ها» جلسه را به هم زدند، کدام را می‌گویید؟

من: سینما قدس تهران. سر اکران فیلم «تحفه هند». به‌دلیل رقص اکبر عبدی...

ده‌نمكي: همان را می‌گویید که یک زنی آمد سقط جنین کرد؟ چند ماه قبل هم در دانشگاه امیرکبیر سقط جنین کرده بود. نمی‌دانم این زن ارتباطش با روزنامه همشهری چیست؟ ظاهراً زودتر از 9 ماه هم جنینش به تکامل می‌رسد. هر جا من باشم یا کس دیگری، می‌آيد سقط می‌کند و می‌رود.

من: آن زن مهم نیست.

ده‌نمكي: چرا. در نظر من آن زن مهم‌تر از آن شیشه است.

من: آن شیشه هم مهم نیست. ظاهراً حمله به سینما قدس به خاطر رقص اکبر عبدی در پایان فیلم بود...

ده‌نمكي: نه، اصلاً آن یک حکایت سیاسی دارد. برای این بود که آن‌موقع، بچه‌های انصار حزب‌الله می‌رفتند جلوی شهرداری تظاهرات می‌کردند و جلوی بانک مرکزی؛ به‌دلیل سیاست‌های اقتصادی و الگوی توسعه.

جلسه‌ای بود با یکی از سران جناح چپ درباره اینکه چرا خبرهای این‌ها را توی روزنامه‌شان تحریف می‌کردند. او گفت: شما چرا فقط جلوی دستگاه‌هایی می‌روید که متعلق به کارگزاران یا ما هستند؟ گفتیم چکار کنیم؟ گفت: شما چرا نمی‌روید جلوی وزارت ارشاد؟ این بنده‌های خدا هم تصمیم گرفتند بروند جلوی وزارت ارشاد که سیاست‌های ارشاد باید اینطوری باشد، بعد آمدند مصداق‌یابی کنند، رفتند جلوی سینما قدس، در اعتراض به اکران یک فیلمی..

من: تحفه هند.

ده‌نمكي: حالا، چون خیلی وقت گذشته خاطرم نیست به خاطر سرسره ناصرالدین شاهی بود.

من: سرسره در فیلم ناصرالدین شاه آکتور سینما بود اما در صحنه پایانی فیلم «تحفه هند» اکبر عبدی می‌رقصد. یالثارات این مسائل را می‌نوشت، یادتان نیست؟

ده‌نمكي: آن موقع یالثارات وجود نداشت.

من: یالثارات آن موقع چهار صفحه‌ای و در قطع کوچک درمی‌آمد.

ده‌نمكي: رسمی نبود. در هر صورت از وزارت ارشاد به سمت ولیعصر تجمعی بود. بعد از مراسم رسمی. جلوی در سینما قدس، بر اثر ازدحام جمعیت و هل دادن؛ یکی از شیشه‌ها شکست. فردا، روزنامه همین آدم جناح چپی که بچه‌ها را تحریک کرده بود بروید جلوی وزارت ارشاد؛ تیتر اولش این بود که یک زن جلوی سینما قدس سقط جنین کرد. کل قصه، قصه سیاسی بود.

من اینها را گذاشتم توی خاطراتم یعنی نکات افشاگرانه‌ای دارد که ...

من: اینها اصلاً مهم نیست، این مهم است که شما خاطرات آن سال‌ها را کنار گذاشته‌اید و بازیگری که دو فیلم «تحفه هند» و «آدم برفی» پر سر و صدای آن دوره را در کارنامه دارد حالا در فیلم شما بازی می‌کند و اتفاقاً رقص هم دارد.

ده‌نمكي: آن وقتی هم که آنتونی‌کوئین توی فیلم محمد رسول‌الله، بازی می‌کرد، امتحان گزینش نداده بود. یعنی کسی نگفته بود ختنه شدی یا نشدی؟ سینما یعنی عالم هنر. مثل این می‌ماند که بگویند مالک اشتر نباید برود نقش اسی در به‌در را در «آدم برفی» بازی کند. چون اول مالک اشتر بوده؛ این تصور غلطی است که مخاطب عام دارد و هنرپیشه را در نقش هنری‌اش باور می‌کند. یعنی فکر می‌کند واقعاً داریوش ارجمند، مالک اشتر است و فردا در خیابان از او یک عملی هم می‌بیند می‌گذارد به حساب مالک. اصلاً این ربطی ندارد. سینمای حرفه‌ای یعنی همین. هر کس دیگری هم جای من باشد از همین استفاده می‌کند.

این عالم سینماست و این نگاه، نگاه عوامانه است با مسعود ده‌نمکی که چرا حالا که آمده توی سینما از این آدم‌ها استفاده می‌کند.

من: البته، این نگاه حتماً متأثر از اعتراضات گذشته مسعود ده‌نمکی به وضعیت همین سینمای حرفه‌ای است. شما روزگاری بازیگران این سینما را در برابر اعتقادات‌تان می‌دیدید!

ده‌نمكي: هنرپیشه‌ها توی فیلم به همه اعتقادات من احترام می‌گذاشتند و من هم. برای هم احترام قائل بودیم.

من: در زمانیکه فعالیت‌های مطبوعاتی می‌کردید، چه؟ آن‌جا هم این احترام متقابل وجود داشت؟

ده‌نمكي: بله.

من: نظر شما راجع به فیلم «مارمولک» چیست؟

ده‌نمكي: چرا نمی‌پرسید خانه‌ای روی آب!

من: به نظرم می‌آید طنز «اخراجی‌ها» مثل طنز «مارمولک»، طنز کلامی است. از این بابت می‌پرسم.

ده‌نمكي: به‌نظر من فیلم «مارمولک» سوژه بکری نداشت چون برگرفته شده از یک فیلم امریکایی بود، در رابطه با کشیش‌ها. البته این الهام‌گیری عیب نیست یعنی اتفاق خاصی نیفتاده بود. ولی در نوع پرداخت، به‌نظر من آنقدر کشش داشت که مردم را به سینما بکشد و حواشی بیشتر منفی بود تا خود اثر.

من: چرا از آن کار مطبوعاتی به سراغ فیلم آمدید و چرا از مستند «فقر و فحشا» به داستانی «اخراجی‌ها» رسیدید؟

ده‌نمكي: باید برگردید به قبل؛ از اینکه چرا روزنامه‌نگار شدم. برای من همه این‌ها وسیله است.

من: یعنی احساس تکامل دارید؟

ده‌نمكي: وسیله است. زمانه عوض می‌شود. مخاطب عوض می‌شود. ذائقه مخاطب عوض می‌شود. الان مردم از مطبوعات استقبال چندانی نمی‌کنند چون خواندن توی سایت‌ها برای‌شان ارزان‌تر تمام می‌شود تا خواندن توی روزنامه‌ها. برای نویسنده‌ها هم همین‌طور است، در فضای مجازی مسؤولیت کمتری دارند تا فضای چاپی. بعد هم به قول پُستمن که جامعه رسانه‌ای خودش را به سه مقطع فرهنگ شفاهی، فرهنگ مکتوب و فرهنگ رسانه‌های دیداری شنیداری تقسیم می‌کند و جامعه هر روز در گذر از یک مرحله به مرحله دیگر است. منتها در جامعه غربی که خاستگاه چاپ و تلویزیون و سینما بوده است این گذار طبیعی طی می‌شود اما در جامعه ما مردم از یکی رویگردان می‌شوند و می‌روند سراغ دیگری؛ یعنی رسانه‌ها مخاطب همدیگر را می‌دزدند. سال 79 در مطبوعات تیراژ میلیونی داشتیم و نشریه ما هم یکی از پرتیراژترین هفته‌نامه‌های آن مقطع بود، احساس کردم امروز ذائقه مخاطب به سمت رسانه‌های دیداری شنیداری رفته است؛ گستره مخاطب و تأثیر نفوذش. دیگر اینکه توی هفته‌نامه یا روزنامه مجبوری شبانه بنویسی تا فردا صبح مردم بخوانند، بنابراین دچار خطا و روزمرگی می‌شوی ولی توی فیلم، می‌توانی یک سال فکر کنی، با حوصله تولید کنی، اصلاحش کنی و در نهایت خروجی دل‌خواهت را بیرون بدهی.

من: یعنی فکر می‌کنید در فعالیت مطبوعاتی‌تان، با تحلیل‌های شبانه برای خوراک روزانه دچار اشتباه بودید؟

ده‌نمكي: نه، اصلاً؛ ولی همیشه قرار نیست در آن شرایط قرار بگیریم. خیلی خوشم می‌آید از همه چیز می‌خواهی گاف بگیری و برگردی به گذشته.

من: «فقر و فحشا» را چرا ساختید؟

ده‌نمكي: گفتمان غالب نشریات من جنگ بین فقر و غنا بود. وقتی هم که آمدم وارد حوزه سینما بشوم با همین هدف آمدم؛ عوارض این فاصله طبقاتی را در جامعه مصداق‌یابی کردم، شد فیلم «فقر و فحشا».

من: آوینی یک جمله فوق‌العاده دارد در حکمت سینما. می‌گوید: سینما ابزاری است که از غرب آمده با فلسفه غرب هم ساخته شده؛ تنها پرداختن به موضوعات اسلامی به معنی ساختن سینمای اسلامی نیست. بلکه باید سینما را یک بار دیگر با فلسفه اسلامی بسازیم. فکر می‌کنید شما چقدر به سمت این فلسفه رفتید؟

ده‌نمكي: بحث‌های شهید آوینی یا دکتر مددپور یا دکتر داوری و اساتید آنها یک نحله فکری است و همه آنها جزو متقنات یا وحی منزل نیست. ممکن است در بعضی موارد نگاه ایشان باشد، کما اینکه خود ایشان از تکنولوژی سینما بهره می‌گرفت. خود ایشان روایت فتح را می‌سازد.

من: اتفاقاً آوینی در همان جا اشاره می‌کند که من در روایت فتح این کار را کرده‌ام.

ده‌نمكي: به هر حال، اینها قابل نقد است. من این بخش را قبول دارم که تصرف در تکنولوژی یک هویت قوی می‌خواهد.

ما خیلی‌ها را داشتیم که آمدند سینما را تغییر بدهند اما خودشان سینمایی شدند. اصلاً باید ببینیم سینما تغییرپذیر هست یا نه فقط به‌عنوان ابزار می‌تواند در خدمت این اندیشه قرار بگیرد.

من: پس با این حساب آقای مسعود ده‌نمکی آمده سینما را تغییر بدهد؟

ده‌نمكي: نه! ده‌نمکی آمده برای طرح اندیشه‌هایش از ابزار سینما بهره بگیرد.

من: این اندیشه‌های ده‌نمکی در «فقر و فحشا» هم خودش را نشان می‌دهد. مثلاً در جاییکه یک نفر با خانمی که ظاهراً شغلش تهیه ابزار فحشا است تماس می‌گیرد و آن خانم می‌گوید: چه می‌خواهی؟ هنرپیشه تئاتر، سینما ...

ده‌نمكي: شما در نهایت می‌خواهی به این تقابل برسی که من گفته‌ام آن افتضاح‌های اخلاقی در سینما هست، حالا چرا خودم آمده‌ام در سینما؟ اصلاً همچین چیزی نیست. کسی که می‌آید توی آب، نمی‌تواند بگوید خیس نمی‌شوم. بعد هم وجود یکی - دو تا مفسد در عرصه سینما دلیل بر بد بودن همه سینماگران نیست. مثلاً در صفحه حوادث می‌نویسند توی یک کلاس کنکور یک استاد پیش‌دانشگاهی به 19 نفر تجاوز کرده یا یک دندانپزشک به 50 مریضش تجاوز کرده و فیلم گرفته است یعنی در هر صنفی که نگاه کنیم این مسائل هست، آخرش هم که سی دی مداح می‌آید بیرون.

من: اما در «فقر و فحشا» ما نمی‌بینیم که کسی زنگ بزند و بگوید پزشک هم داریم؟

ده‌نمكي: این مسائل توی همه حوزه‌ها وجود دارد، در فوتبال، در مداح‌ها، هنرپیشه‌ها، استاد دانشگاه، دندانپزشک و همه. جامعه ما با این بحران اخلاقی درگیر است. سینما هم بخشی از این قضیه است. حالا اگر شما در روزنامه خبر دندان‌پزشک را نوشتید، مدیرمسؤول روزنامه دیگر به دندان‌پزشکی نمی‌رود، که حالا من چون گفته‌ام در سینما فساد وجود دارد خودم نباید به سراغ این کار بیایم. اینها حرف‌های عوامانه است.

مشکل شما حضور من در سینماست یا «اخراجی‌ها»؟ اگر مشکل شما منم، به کوری چشم شما تا آخرش هستم و فیلم می‌سازم. اگر مشکل شما «اخراجی‌ها»ست باید نقد ساختاری و محتوایی کنید.

من: «اخراجی‌ها» در تدوین اول چند دقیقه بود؟

ده‌نمكي: آن چیزی که شما روی پرده دیدید. اصلاً به کسی ربطی دارد؟ فیلم آن وقتی فیلم می‌شود که شما روی پرده می‌بینید.

من: یعنی فیلم را با این تدوین دوست دارید؟

ده‌نمكي: دوست داشتم فیلمم 140 دقیقه باشد ولی سینمای ما زیر بار اکران فیلم بیش از 100 دقیقه نمی‌رود.

من: آیا از تولیدات اضافه‌ای که هم اکنون دارید در ساخت «اخراجی‌های دو» می‌توانید استفاده کنید؟

ده‌نمكي: به هم ربطی ندارد، من آن را در فضای ادبیات بازداشتگاهی می‌دیدم. با تهیه‌کننده صحبت کردیم شاید بتوانیم یک مجموعه تلویزیونی هم از آن دربیاوریم.

من: اگر ویرایش تلویزیونی را بیرون ندهید، در ویرایش ویدئویی از تدوین 140 دقیقه‌ای استفاده می‌کنید؟

ده‌نمكي: ترجیح می‌دهم در ویرایش ویدئویی پشت صحنه‌ها در کنار فیلم قرار بگیرد. اسمش را گذاشته‌ام اخراجِ اخراجی‌ها؛ پشت صحنه‌های بکری دارد که تقریباً در هیچ فیلمی دیده نشده. بیش از 100 ساعت فیلم پشت صحنه داریم.

من: یک فیلم مجزاست کاملاً؟

ده‌نمكي: یک فیلم که چه عرض کنم. یک سریال می‌شود درآورد.

من: آن را چه کسی کارگردانی کرده است؟

ده‌نمكي: خودم.

من: آيا در ساختار و داستان فیلم لازم بود که مجید سوزوکی شهید شود؟

ده‌نمكي: می‌خواستم مبتنی بر واقعیت باشد.

من: یعنی وفاداری به واقعیت را از درست بودن ساختار و داستان فیلم مهم‌تر می‌دانستید؟

ده‌نمكي: من کمدی‌ساز نیستم که مردم را فقط بخندانم. تأثیرگذاری فیلم مهم بود که مخاطبان شخصیت‌هایی را دوست داشته باشند و در نهایت، واقعیت به آ‌نها القا شود که این آدم‌ها این قابلیت را داشته‌اند که حتی از لات و لوتی به درجه شهادت برسند ولو اینکه عوض هم نشوند. یکی از انتقاداتی که آدم‌های مذهبی به فیلم می‌کنند این است که ما تحولی در اینها ندیدیم. ما ندیدیم اینها نماز شب‌خوان بشوند، من گفتم در سه - چهار روز اینها فرصت آن تغییر را نداشتند.

من: وقتی مجید سوزوکی می‌گوید: من تا الان به‌خاطر عشقم آمده بودم جبهه اما از این به بعد به‌خاطر خودم می‌آیم، عملیات؛ این تغییر کلیشه‌ای نیست؟

ده‌نمكي: ممکن است، البته سلیقه‌ای است. من ناراضی نیستم چون این حرف باید به‌گونه‌ای زده می‌شد شاید اگر الان بخواهم تدوین کنم، به این نتیجه برسم که بعضی جاها را تغییر بدهم. به هر حال برای من تجربه اول بود و سینما هم همین یک فیلم نیست. برای کار اول، کاری با این همه شخصیت، بسیار مشکل بود. لازم است که کسانی کار اول مرا با کار اول خودشان مقایسه بکنند.

من: من فیلم شما را با فیلم‌های غیراول دیگران مقایسه می‌کنم. فیلم شما فیلمی پر ستاره است. بازیگرانی که حضور یک یا دو نفرشان به عنوان شخصیت‌های اصلی می‌تواند فروش گیشه را برای دیگر کارگردان‌ها تضمین کند در فیلم شما به عنوان بازیگران نقش‌های مکمل و غیراصلی حضور دارند. ظاهراً در مصرف و میزان بودجه دست‌تان باز بوده است؟

ده‌نمكي: سینما یک صنعت است. صنعتی که تهیه‌کننده به‌عنوان سرمایه‌گذار اختیار دارد روی چه فیلم‌نامه‌ای سرمایه‌گذاری کند و کارگردان این وسط فقط یک حقوق‌بگیر است مثل بقیه عوامل. هیچ دخل و تصرفی در هزینه‌ها ندارد. توافق من با تهیه‌کننده این بوده که این فیلم را توپ و تانک و هواپیما نمی‌سازد؛ شخصیت‌ها می‌سازند و این شخصیت‌ها را باید هنرپیشه‌های توانمند بسازند. شاید خود این بازیگرها هم حاضر نشوند در هیچ فیلم دیگری نقش دو و سه داشته باشند ولی چرا در این فیلم حاضر شدند؟ به‌نظر من چون فیلمنامه را پسندیدند. چون با فیلم‌نامه ارتباط برقرار کردند. کمتر کسی بود که فیلم‌نامه را بخواند و جواب رد بدهد. بعضی از این ستاره‌ها، تحت فشار قرار می‌گرفتند که با فلانی همکاری نکنید، خطرناک است. به‌من می‌گفتند با اینها همکاری نکن چون تو هم منحرف می‌شوی؛ هر دو طرف تحت فشار قرار داشتیم ولی تصمیم گرفتیم برای ساخت یک قصه متفاوت کنار همدیگر قرار بگیریم. قصه‌ای که اصلاً پیامش این است. ما ممکن است با هم اختلاف سلیقه داشته باشیم ولی در نهایت یک سری مشترکات داریم. مملکت برای همه ماست. دوستش داریم. به گذشته و تاریخش افتخار می‌کنیم. همه ما هم شهدا را دوست داریم. یک فیلمی ساخته شده که ابراهیم نبوی از‌ آن طرف مرزها تجلیل می‌کند، محسن رضایی از این طرف مرزها.

من: در مورد هزینه‌های فیلم، می‌خواهم بیشتر بدانم.

ده‌نمكي: با آقای کاسه‌ساز باید مصاحبه کنید.

من: شما نمی‌گویید؟

ده‌نمكي: من اطلاعی ندارم.

من: مثلاً دستمزد خودتان چقدر بوده؟

ده‌نمكي: من هنوز دستمزدم را نگرفته‌ام.

من: چقدر قرار است بدهند؟

ده‌نمكي: نمی‌دانم.

من: مگر قرارداد نبسته‌اید؟

ده‌نمكي: نه، من دوست داشتم این فیلم ساخته شود، چون فیلم را زندگی خودم می‌دانم. معمولاً کارگردان‌ها برای کار اول اصلاً پول نمی‌گیرند و همین که اجازه پیدا می‌کنند بیایند توی سینما برای‌شان کافی است.

من نیازی به مسائل مالی‌اش ندارم. برای نوشتن فیلم‌نامه از هر کسی که خواستم فیلم‌نامه را بخواند و نظر بدهد یا بازنویسی کند به اندازه نگارش یک فیلم‌نامه از جیب خودم پول دادم. قبل از اینکه با تهیه‌کننده به توافق برسم. چون من این فیلم‌نامه را باید به نتیجه می‌رساندم. کل فیلم‌نامه دو سال کار برد. برایم مهم نبود، هزینه‌اش در می‌آید یا نه.

من: شما دو سال انرژی و وقتتان را گذاشتید روی این فیلم‌نامه، چه‌طور زندگی کردید؟ کارمند جایی هستید؟

ده‌نمكي: من زمانی که نشریه چاپ می‌کردم، پرتیراژترین هفته‌نامه کشور بود و درآمد آن شده سرمایه اولیه همه کارهای فرهنگی و منبع درآمد زندگی‌ام. وقتی فیلمنامه را نوشتم، سه چهار تهیه‌کننده قدر سینما، اعلام آمادگی کردند.

من: چه کسانی؟

ده‌نمكي: آقای شایسته، آقای شجاع نوری و آقای کاسه‌ساز.

‌من: پیشنهاد از طرف آنها بود یا از طرف شما؟

ده‌نمكي: رفاقتی فیلم‌نامه را داده بودم، خوانده بودند. همه می‌دانستند این فیلم‌نامه‌ای است که می‌گیرد. به تهیه‌کننده تحمیلش نکردم. اگر هزینه کرده، ضرری نمی‌کند. مثل کسی که ساخت و ساز می‌کند. جایی سرمایه‌گذاری می‌کند و بعد سودش را می‌برد. تهیه‌کننده، سرمایه‌دار است. جایی نمی‌خوابد که آب زیرش برود و این فیلم از معدود فیلم‌های جنگی است که ضرر نمی‌دهد.

من: شما دو سال برای فیلم‌نامه‌ای وقت گذاشتید که شخصیت محور است و تأکید داشتید بر واقعی بودن شخصیت‌ها. خلاقیت بازیگرها درباره نقش‌شان چه‌طور بود؟

ده‌نمكي: اتود می‌زدند اگر به توافق می‌رسیدیم، همان را اجرا می‌کردیم. اگر این خلاقیت در مسیر فیلم‌نامه بود، مشکل نداشتم؛ اصراری نداشتم عین کلمات گفته شود، فقط نباید از مضمون خارج می‌شد.

من: اما به نظر می‌رسد شریفی‌نیا همان شخصیت کلیشه‌ای مذهبی تندرو و متظاهر را که بارها بازی کرده بود تکرار کرده است؟

ده‌نمكي: اتفاقاً خودش هم اصرار داشت بازی نکند ولی من گفتم تو در همه فیلم‌ها بازی کرده‌ای و خیلی‌ها به خودشان گرفته‌اند، اگر توی این فیلم بازی کنی معلوم می‌شود که این آدم‌های متظاهر بین رزمنده‌ها هم جا ندارند. نتیجه این بازی هم این می‌شود که آقای محسن رضایی به‌عنوان فرمانده جنگ در سینما قدس می‌گوید: «این آدم کسی است که شهید باکری را از سپاه اخراج کرد. ما بیشترین مشکل را در جنگ با این آدم‌های خشکه مقدس داشتیم.»

من: ظاهراً در فیلم علاوه بر حاج صالح، عباس پسر میرزا نیز از همین تیپ است؟

ده‌نمكي: اینطور نیست که این شخصیت‌ها همه حاجی بازاری باشند، ممکن است پسر یک عارف کامل مثل میرزا باشد که یک پسرش شهید شده اما پسر دیگر تنها برای جبهه ثبت‌نام می‌کند و خودش هیچ‌وقت پا به صحنه نبرد نمی‌گذارد، آقازاده است.

من: گفتید میرزا عارف کامل است؛ در یکی از معدود صحنه‌هایی که میرزا را می‌بینیم، ساز به دست دارد و می‌نوازد. رهبر انقلاب در پاسخ به استفتایی درباره حرمت موسیقی فرمودند تبلیغ و گسترش موسیقی، با اهداف عالی نظام جمهوری اسلامی مطابق نیست.

ده‌نمكي: خیلی از سازهای ما عرفانی است، خیلی از عرفای ما ساز می‌زنند. این بحث موسیقی است که نمی‌خواهم واردش شوم.

من: جمله‌تان را کامل نمی‌کنید.

ده‌نمكي: جمله‌ام را برعکس می‌گویم. خیلی از نوازنده‌ها، سیر و سلوک هم داشته‌اند، عارف هم بوده‌اند.

من: خیلی تأکید داشتید که سیمرغ نمی‌خواهم، با این حساب چرا توی جشنواره شرکت کردید؟

ده‌نمكي: فیلم یک کار گروهی است. شما نمی‌توانید تمایلات خودتان را تحمیل کنید. من هم به این موضوع تن دادم ولی وقتی که نامزدها اعلام شد متوجه شدم قرار است چه برخوردهایی با فیلم بشود. جایزه سیمرغ مردمی را هم در اعتراض به نادیده گرفته شدن باقی عوامل نمی‌خواستم بگیرم.

من: کارگردان‌های دیگر هم معمولاً اعتراض می‌کنند که فیلم من دیده نشد؛ به نظرم یک نفر تا زمانیکه مثل داورها همه فیلم‌ها را نبیند، نمی‌تواند بگوید حق چه بود یا چه نبود.

ده‌نمكي: جشنواره فجر، اسکار که نیست. آنجا قضاوت‌ها خیلی تخصصی است، 3000 نفر که تحصیلات آکادمیک دارند، نظر می‌دهند؛ اینجا، پنج - شش نفر که یک عده‌شان جزو آدم‌های درجه دو سینما هستند.

‌ من: شما می‌گویید فیلم من دیده نشده!

ده‌نمكي: به‌هر حال یک مسائلی پشت پرده بوده. بعضی‌ها این نوع نگاه جدید و ورود خود من را به سینما برنمی‌تابند. با یقین می‌گویم که این تصمیم‌ها از قبل گرفته شده بود.

من: یعنی چه «ورود من را برنمی‌تابند»؟

ده‌نمكي: من قبل از ورود به سینما، یک تحلیل‌گر سیاسی بودم. اینها آمدند یک برخورد سیاسی با من کردند. اینهایی که می‌گویم متأسفانه کسانی هستند که خودم بعضی‌هایشان را دوست دارم، سینمایشان را دوست دارم؛ ولی آنها نمی‌خواستند این‌جور حرف‌زدن‌ها از انحصارشان خارج بشود.

من: کدام «جور حرف‌زدن»؟

ده‌نمكي: همین جور حرف‌زدن، نوع نگاه سینمایی که ما داریم.

من: یعنی اعتقاد دارید شما در سینما پیرو نحله‌ای هستید که قبلاً تجربه شده و در اختیار عده خاصی بوده است؟

ده‌نمكي: الان در سینمای ما خدا و پیغمبر در انحصار یک گروه است و سرقفلی فیلم معناگرا مال آنهاست. جنگ انحصاری یک سری دیگر است؛ آنها باید فقط در موردش حرف بزنند. روشنفکر بازی در اختیار یک سری دیگر و مخالف حکومت بازی هم در اختیار یک سری دیگر. حالا یک نفر بیاید فیلمی بسازد، مضمون عرفانی داشته باشد، زبان طنز هم داشته باشد، تو قالب جنگی هم باشد، پایش را تو کفش همه کرده! اساساً از روز اول تصمیم گرفته شده بود که این فیلم دیده نشود. مثلاً موازی‌سازی بکنند که در جشنواره این فیلم بدون رقیب نباشد.

من: اما در جشنواره فیلم طنز دیگری وجود نداشت؟

ده‌نمكي: بحث طنز نیست. نمی‌خواهم الان خیلی واردش شوم.

من: یک مقدار بیشتر توضیح بدهید.

ده‌نمكي: لزومی ندارد. چون سینما به‌اندازه کافی، با این فیلم دچار چالش شده، کمیسیون فرهنگی از یک طرف آمده، سازمان بازرسی کل کشور از یک طرف و هنرمندان هم اعتراض دارند. من نمی‌خواهم «اخراجی‌ها» وجه‌المصالحه این دعواهای سیاسی شود. اگر فیلم فقط توی شش بخش، کاندید می‌شد، به آن جایزه هم نمی‌دادند، می‌گفتند: دوستان خودشان هستند، دولت خودشان است.

من: یعنی شما خودتان را جزو دولت می‌دانید؟

ده‌نمكي: نه، چون وزیر ارشاد آمده بود سر فیلم‌برداری بازدید کرده بود، برخورد عده‌ای یک پیام بود برای وزیر ارشاد.

من: اینکه فیلم توسط عوام پذیرفته شده...

ده‌نمكي: عوام نگویید، مخاطب خاص سینما.

من نمی‌دانم چرا تو سیاست، سینما، فوتبال همیشه می‌گوییم مردم سرمایه ما هستند. حالا مردم می‌پسندند آقایان نمی‌پسندند. موقعی که به نفع ما رأی می‌دهند می‌گوییم ملت، موقعی که به ضرر ما رأی می‌دهند می‌گوییم عوام.

من: فیلم «آتش‌بس» ‌عنوان پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینمای ما را به دست آورده است، اتفاقاً این فیلم در هیچ جشنواره‌ای هم نه جایزه گرفته و نه کاندید شده است، کسی هم اعتراض نمی‌کند، فیلمی که توسط مردم این‌قدر دیده شده چرا جایزه نگرفته است.

ده‌نمكي: آن مخاطب، مخاطب عام است ولی این‌که در جشنواره به فیلم رأی داده مخاطب خاص است.

من: اگر فیلم شما در اکران هم پرفروش باشد؟

ده‌نمكي: آن هم مخاطب عام است. اساساً من فیلم را برای مخاطب عام ساخته‌ام.

من: پس قبول دارید که فیلم شما، فیلم بدنه است و نخبه‌گرا نیست؟

ده‌نمكي: چرا نخبه‌گراست. مضمون فیلم من، خیلی مفاهیم متعالی را دربر می‌گیرد. از منظر سیاسی نقد حال جامعه است. از لحاظ طنز یک‌جور دیگر. غالب سیاستمداران، خیلی از فرماندهان جنگ، مخالفان نظام، بدحجاب، باحجاب، خانواده‌های مذهبی آمدند که فیلم را ببینند. چهره‌های فرهنگی و سیاسی حتماً قابل مقایسه نیستند با مخاطب عام، ولی همه آمدند.

من: برای ارتباط با همان مخاطب عام خودتان چرا در اولین تجربه رفتید سراغ طنز؟

ده‌نمكي: مشکل ما در باورپذیری شرایط جنگ، مخاطب خاص و منتقدین سینما که یا موافق‌اند یا مخالف، نیست. طرف حساب من، مخاطب عام است. من دوست داشتم به زبان فطرت مشترک آدم‌ها حرف بزنم. شاید کسانی که نشریه مرا دیده‌اند، یادشان باشد که من در طرح بسیاری از مباحث جدی، همیشه از زبان طنز استفاده می‌کردم.

من: در فیلم «اخراجی‌ها» بیشتر از طنز کلامی استفاده کرده‌اید، چرا به سراغ طنز موقعیت نرفتید؟

ده‌نمكي: اتفاقاً به‌نظر من این طنز، طنز موقعیت است. چون این کلام در موقعیت خاص خودش، جواب می‌دهد. من تعمداً این طنز را انتخاب کردم.

من: به‌خاطر اینکه ساخت طنز کلامی ساده‌تر از طنز موقعیت است؟

ده‌نمكي: نه، مهم این بود که مطلب دربیاید. حالا یا طنز موقعیت یا طنز کلامی.

من: خیلی از شوخی‌های کلامی، جدید و از جنس همین سال‌های 85 و 84 است.

ده‌نمكي: خیلی از طنزها، مال دوران جبهه است. اصلاً مهم نیست که طنز مال آن دوران باشد، این فیلم است. اشتباهی که دیگران می‌کنند این است که با ادبیات دهه 60 می‌خواهند با نسل دهه 80 صحبت کنند. من سعی کردم به زبان نسل امروز با او حرف بزنم.

من: شاید همین رویکرد به طنز کلامی باعث شده که در موضوع کمک‌های جنسی صحنه مبتذل به نظر برسد.

ده‌نمكي: عین گفت‌و‌گو‌های دوره جبهه میان رزمندگان است. آن موقع همه به این حرف می‌خندیدند.

من: البته آنجا همه از یک جنس هستند و این شوخی مصطلح است اما در اینجا مابین یک زن و مرد نمایش داده شده است.

ده‌نمكي: در فیلم‌های دیگر از همجنس‌بازی تا هزار مسأله ناجور وجود دارد و کسی چیزی نمی‌گوید اما به فیلم ما که می‌رسند همه حزب‌اللهی و مقدس می‌شوند. اشکال شرعی دارد؟

من: اشکال شرعی که نه، اما از حجب و حیایی که در فیلم هست، کم می‌کند.

ده‌نمكي: شما خیالت راحت باشد. ارشاد روی همین دست گذاشته و باید حذفش بکنیم.

ارسال نظر

  • حمید باباوند

    سلام
    ممنون میشم اگر احیانا نظری داده شد برای خودم هم ارسال کنید

  • ناشناس

    از ده نمکی متنفرم.

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار