دلايل سقوط اخلاقی جامعهٔ ایران در عصر قاجار
پارسینه: هنگامي كه نظرات شخص شاه ملاك مديريت كشور قرار ميگيرد تفكر استدلالي انسانهاي ديگر ارزش خود را ازدست ميدهد.
امیر دبیری مهر در صفحهٔ سیزده تهران امروز نگاهی به کتاب «اقتدارگرايي ايراني در عهد قاجار» داشته است. او نوشت :
در ميان انبوه مقالات و مجلات و كتابها و ايميلهايي كه روزانه بايد خواند و گاه در ميان آنها مطالبي را نوشت كتاب جديدي كه درباره عصر قاجار نگارش يافته ، به جهت محتواي جايگاه ويژهاي دارد. اين كتاب روايت فرهنگ سياسي اقتدارگرا در ايران است كه ريشهاي تاريخي داشته و در دو سطح جامعه و دولت به آشكاري ديده ميشود و البته پيامدهاي شومي در مسير پيشرفت و توسعه ايران داشته است.وقتي سطرهاي اين كتاب را ميخواندم ياد يادداشت معروف مرحوم شريعتي افتادم با عنوان «يك و هزاران صفر جلوي آن» منظور شريعتي اين بود كه اگر يك در ابتداي صفرها نباشد صفرها ارزشي ندارند. در نظام اقتدار گرا نيز گويي همه طفيلي وجود پادشاه يا سلطان هستند و تلاش براي همسويي و همراهي و همشكلي با او و تبعيت از خواستههاي او آغاز انحطاط اجتماعي است كه تفاوتها را از بين ميبرد و شخصيتها را در ذيل وجود سلطان لگدمال ميكند. نويسنده در صفحه ۴۲ و۴۱ اين كتاب مينويسد: اقتدارگرايي به واسطه ماهيتي كه دارد تفكر انتقادي را از انسانها سلب ميكند... نظام اقتدارگرا بطور ناخود آگاه آدميان را آموزش ميدهد تا فقط تاييد كنند و آنچه موجود است را تشويق و حتي توجيه
كنند.اقتدارگرايي با هر نوع نوآوري فكري و فلسفي و روشي و پارادايميك مخالفت ميورزد.
نويسنده در شرح ويژگيهاي جامعه اقتدار گرا و پيامدهاي آن به نكته بسيار جالبي اشاره ميكند انجا كه اتميزه يا ذره ذره شدن جامعه را نيز از منظر اقتدارگرايي تحليل مينمايد و مينويسد: هنگامي كه نظرات و منافع يك نفر يعني شخص شاه ملاك و منطق مديريت يك كشور و جامعه قرار ميگيرد فكر و انديشه و تفكر استدلالي انسانهاي ديگر ارزش خود را ازدست ميدهد زيرا كه افراد بنا به مصلحت و منافع خويش نهايت سعي خود را ميكنند تا از كانون، زاويه نگيرند. نويسنده در بخش ديگري ازكتاب از سقوط اخلاقي جامعه اقتدارگرا سخن گفته و مينويسد:جايي كه مزاج و سليقه و خواستهها و منافع فرد مطرح باشد و نه يك سيستم قاعدهمند اخلاق سقوط كرده و بيمعنا ميشود.
دكتر سريع القلم در اين كتاب از وابستگي اقتصادي عامه مردم به حكومت، سازماندهي سياسي و اجتماعي مبتني بر تبعيت، سليقه گرايي به جاي قانون و قاعدهمندي،اولويت منافع فردي بر منافع عمومي و ملي، ذره ذره شدن جامعه، رشد تملق، توقف رقابت، فقدان نقد و تحليلهاي واقعبينانه، فقدان فرهنگ مناظره و رشد جامعهاي بياخلاق، بهعنوان سرفصلهاي اصلي پيامدهاي اقتدارگرايي نام برده و در باره هريك بحثهاي تفصيلي نموده است.
همچنين كتاب «اقتدار گرايي ايراني در عهد قاجار» به رفتار ايرانيان در عهد قاجار در چارچوب عنوانهايي چون ضعف در ايجاد حفظ روابط پايدار، تمايل در بر هم زدن توافقها، عصباني شدن سريع، ناسازگاري در کار تشکيلاتي مطرح و درباره تاثير اين رفتارها در منظومه اقتدارگرايي عهد قاجار ايراني اشاره كرده و در يک بررسي تطبيقي مفهوم کانوني که در چهار قرن اخير براي خروج از اقتدارگرايي مطرح شده است، در ميان کشورهايي چون ژاپن، چين، آمريکاي لاتين و ايران مورد مقايسه قرار گرفته است.دكتر سريع القلم در اين كتاب ۲۳۵ صفحهاي كه در ۵ فصل ساماندهي شده است در فصل دوم از منظر تاريخي و جامعه شناختي سقوط زنديه و ظهور قاجاريه را بررسي كرده و در فصل سوم با هدف بررسي مشكلات سيستمسازي در ايران، تداوم نظام اقتدارگرا را در دوره قاجار و صدارت ۷ پادشاه اين سلسله بررسي نموده است.
فصل چهارم اين كتاب با بررسي مقايسه اي، شيوههاي خروج از اقتدارگرايي را پيش روي خواننده قرار داده است البته همراه با طرح پرسشهاي مهم و اساسي كه خواننده را به فكر فرو ميبرد.
فصل پنجم به نتيجهگيري كتاب اختصاص دارد. در اين فصل نويسنده ساختاري از متغيرهاي دخيل در عقبماندگي و اقتدارگرايي عصر قاجار را ارائه ميدهد و ضمن مطرح ساختن مشكلات ساختاري، راهحلها را نيز به طور غير مستقيم بيان ميكند. اين فصل ۴۴ نمونه از صفات و ويژگيهاي رفتاري و معاشرتي ايرانيان عهد قاجار را در فهرستي ارائه ميكند و معتقد است كه اين خصلتها هم در سطح جامعه و هم در سطح حاكمان و روشنفكران رواج داشته است، (ص۲۱۶) چنانچه در نظام سياسي و فرهنگي دوره پهلوي نيز نمود يافته بود.
علاقهمندان به مباحث تاريخي، مسائل ايران، توسعه، علوم سياسي و جامعه شناسي مخاطبان اصلي تازهترين كتاب استاد دانشگاه شهيد بهشتي هستند.
ارسال نظر