حکایت خوابی که همسر لاریجانی برایش دید!

پارسینه:علی لاریجانی در خاطرات روز 23 بهمن 1373 درست یک روز بعد از انتصاب به مدیرعاملی صداوسیما به خواب جالبی که همسرش در مورد سرنوشت وی دیده بود، اشاره می کند، از آنجا که بازخوانی این خاطره جالب و حواشی آن قطعا برای خوانندگان محترم و علاقه مندان تاریخ معاصر مفید و قابل توجه است، متن کامل این خاطره را منتشر می شود:

شب گذشته برخی خبرنگاران روزنامه ها که نمی دانم شماره تلفن منزل ما را از کجا پیدا کرده بودند تماس می گرفتند تا درباره تغییر مدیریت، اطلاعاتی کسب کنند.
امروز در اخبار برخی روزنامه ها این موضوع مطرح شد. کیهان و سلام اعلام کردند که من به صداوسیما می روم.

کیهان اعلام کرد آقای محمد هاشمی استعفا کرده و علی لاریجانی به جای ایشان رئیس صداوسیما می شود و آقای دکتر پورنجاتی سرپرست وزارتخانه.
روزنامه سلام هم احتمال داده که براساس اخبار برخی محافل سیاسی، آقای پورنجاتی سرپرست وزارت ارشاد می شود.

در برخی محافل هم نقل شده که دکتر خرازی به عنوان وزیر ارشاد معرفی خواهد شد. اما تا آنجا که من اطلاع دارم ، خبر انتصاب هیچکدام از این جایگزین ها درست نیست ; چون آقای میرسلیم با من تماس داشت و گفت که آقای هاشمی با او مذاکره اولیه را داشته است.

امروز قبل از ظهر آقای محمد هاشمی ، مدیر عامل صدا و سیما و معاونان ایشان با مقام رهبری ملاقات داشتند.

مقام رهبری در این دیدار، از خدمات و زحمات 13 ساله آقای محمد هاشمی تشکر و از تلاشهای خاموش و آرام ولی ارزشمند مدیران و کارکنان سازمان قدردانی کردند.
در این جلسه آقای محمد هاشمی نیز گزارشی از روند فعالیت های صداوسیما ارائه کرد. با اعلام این خبر، عملا موضوع تغییر و تحول در مدیریت صداوسیما علنی شده است.
شب به منزل آمدم. همسر و فرزندانم نیز این خبر را شنیده بودند. همسرم فوق العاده افسرده و ناراحت بود.
شام مختصری خوردیم و همسرم با ناراحتی شدید خوابید. من قدری در اتاق خود قدم زدم و فکر می کردم ; اما برای این تضاد، (کار شدید و مشکل داخلی منزل) راه حلی نمی یافتم.

با یکی از بزرگان اهل معنا که دوستی طولانی دارم و خدمتشان ارادتمندم و می دانم مایل نیست نام او را ذکر کنم ، تماس تلفنی برقرار کردم و مشکل را به او گفتم و از او کمک خواستم.

او ابتهاج خاطر داشت و می گفت این مساله حل می شود.

صبح برای نماز بیدار شدم. وضع روحی همسرم دگرگون شده بود. با شرایطی کاملا عجیب ، خوابی را که دیده بود، نقل کرد.

در هنگام نقل خواب ، چندین بار به گریه افتاد. گفت دیشب با ناراحتی زیاد به خواب رفتم. در عالم رویا دیدم من و شما و فرزندان در بیابانی هستیم که هیچ آب و علفی ندارد.
احساس می کنم این بیابان را به شما سپرده اند تا آن را آباد کنید. شما می گویید من باید بروم برای آبادی این صحرا، و من اصرار می کنم چگونه ما را تنها می گذارید و می روید; من با بچه ها در این بیابان چه کنم؟

در همین حال احساس می کنم شما از ما دور می شوید و می روید و من مضطرب تر می شوم. ناگاه از پشت سر احساس می کنم صدای پدرم {شهید آیت الله مطهری} را می شنوم که مرا به نام می خواند.

باز می گردم و می بینم پدرم در حالی که لباس منزل پوشیده، دو گلدان پر از گل در دست دارد و به سمت من می آید.
خود را به آغوش پدر می رسانم و شکایت شرایط خویش را به او می گویم. او مرا نوازش می کند و می گوید: ناراحت نباش ; من این گلدان های گل را برای کمک به همسرت و آبادی این بیابان آورده ام.
فقط من هم نیستم ; آن دورها را ببین ; نگاه کن علامه طباطبایی مشغول گلکاری است!

بیان او که در حالتی گریان نقل معنا می کرد، مرا کاملا متاثر کرد. سپس گفت: به نظرم عنایتی است که شما به صدا و سیما بروید و من احساس می کنم ماموریتی دارید که باید انجام دهید و نه تنها از این کار خوشحالم ، بلکه با همه مشکلات آن همراه تو خواهم بود!

این حادثه برای من فوق العاده مهم بود و واقعا دغدغه ذهنی مرا برطرف کرد. هر چند عالم خواب برای انسان حجت عقلی و شرعی ندارد; اما عالم رویا، عالم عجیبی است.
گاه برخی فیلسوفان آن را تخیلاتی می پندارند که حوادث روز در آن مدخلیت دارد. اما با این تئوری نمی توان همه رویاها را توجیه کرد. هر چند حوادث روزمره انسان در این امر دخالت دارد، ولی خواب در درون خود ارتباطی با ارواح دارد و نمی توان این پدیده را در مواردی نادیده گرفت که گاه در عالم خواب ، انسان حوادث آینده را به نحوی می یابد.
یادم هست اوایل انقلاب ، روزی حضرت آیت الله سید عبدالکریم کشمیری که از بزرگان عرفان هستند و من به ایشان بشدت علاقه مندم، می فرمودند که در عالم مکاشفه، فضای شهر قم را به رنگ خون دیدم که از روی آسمان ، تابوت های زیادی رد می شود.

شاید دو سه روز نگذشته بود که حادثه غمبار هفتم تیر رخ داد. عالم مکاشفه و خواب به هم نزدیک هستند و تقریبا همجنس می باشند و به نظرم قطعا رویا و مکاشفه را نمی توان صرفا بر مبنای حوادث فعلی توجیه نمود. اما به نوع دیگری دقیقتر می توان درباره مکاشفه و خواب تعبیری ارائه کرد.

نفس آدمی امر مجردی است در هنگام خواب و مکاشفه که نفس از بدن نسبتا جدایی پیدا می کند که حواس درک اولیه خود را از دست می دهند و حوادث اطراف ، به طور دقیق ادراک نمی شود، آزادی عمل و تسلط نفس زیاد می شود. برحسب این که نفس براساس تزکیه چقدر قوی شده باشد و هر چه سعه وجودی بیشتری پیدا کرده باشد، می تواند حقایق بیشتری را دریابد که زمان و مکان در این حقایق مدخلیت ندارد که ما از آن در حالت هشیاری به عنوان رویا یاد می کنیم.

اما مساله مهمتری که بکرات آن را دیده ام ، تسلط روحی شهید بزرگوار مطهری بر اوضاع خانواده خویش است که در حوادث مختلف که نوعی سرگشتگی در خانواده ایجاد می شد، به گونه ای ایشان راهنمایی روحانی کرده است ; و این یک مورد و دو مورد نیست و این ، هم بزرگی روح آن شهید را می رساند و هم این که در عالم معمولی ما، ارواح بزرگ ، تسلط و قدرت تاثیرگذاری دارند; این هم نمونه ای از آن موارداست