واكنش خانوادهٔ «حسين پناهی» به ادعای يغما گلرويی
پارسینه: نوشتن يك مطلب خيالي از فردي كه ماههاست كشور را ترك كرده و در اين هفت سال پس از مرگ شاعر، هيچگاه ادعايي در اينباره نداشته، براي ما مشكوك است، بخصوص كه در مراجعه به دايرةالمعارف اينترنتي «ويكيپديا» با روزشمار زندگي حسين پناهي به روايت همين آقاي يغما گلرويي مواجه ميشويم كه علت مرگ را به گواهي پزشكي قانوني، «سكتهي قلبي» نوشته است.
خانوادهي حسين پناهي به نوشتهي يغما گلرويي دربارهي اين هنرمند فقيد كه در آن مدعي «خودكشي» او شده است، واكنش نشان دادند.
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در بخشهايي از يادداشت خانوادهي حسين پناهي در پاسخ به يغما گلرويي آمده است: «گويي كه تعريف خاطرات با چهرههاي مشهور و مورد علاقهي مردم، پس از مرگ آنان براي برخي صرفهي بيشتري دارد؛ چرا كه در غيبت جسماني آن بزرگان هيچكسي نيست تا به تأييد و يا تكذيب آن خاطرات بپردازد و فرد خاطرهگو نيز در غياب يك مدعي مطلع، هر چه خود ميخواهد، به آن بزرگان ميبندد... از آن جمله است نثر تخيلآميز آقاي يغما گلرويي دربارهي مرگ «خودخواسته»ي حسين پناهي كه در روزهاي گذشته در برخي از سايتهاي خبري منتشر شده است.
وي كه در اين نوشته خود را دوست نزديك حسين پناهي ميخواند (اما خانوادهي حسين پناهي به جز چند عكسي كه در كنار آن مرحوم از وي ديده ميشود، نشان ديگري از اين دوستي در زمان حيات شاعر از او نيافتيم...) با نثري خيالي مدعي آن ميشود كه حسين پناهي خودكشي كرده است. هر كس كه حسين پناهي را نشناخته باشد و تنها به شعرهايش مراجعه كرده باشد هم ميتواند شهادت بدهد كه اين كار از روحيهي لطيف و كودكانهي اين مرد بزرگ برنميآيد و به گواهي پزشكي قانون، ايشان در 14 مرداد 1383 بر اثر «سكتهي قلبي» فوت كرده است.
ما شهادت ميدهيم كه عليرغم تصوري كه برخي از حسين پناهي براي خود ساختهاند، وي انگيزه و شوق بسياري براي زندگي داشته و هميشه آن را ستايش كرده است.
نوشتن يك مطلب خيالي از فردي كه ماههاست كشور را ترك كرده و در اين هفت سال پس از مرگ شاعر، هيچگاه ادعايي در اينباره نداشته، براي ما مشكوك است، بخصوص كه در مراجعه به دايرةالمعارف اينترنتي «ويكيپديا» با روزشمار زندگي حسين پناهي به روايت همين آقاي يغما گلرويي مواجه ميشويم كه علت مرگ را به گواهي پزشكي قانوني، «سكتهي قلبي» نوشته است.
آقاي گلرويي... يادداشت شما يك اغراق ناشيانهي شاعرنمايانه است تا يك واقعيت....»
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در بخشهايي از يادداشت خانوادهي حسين پناهي در پاسخ به يغما گلرويي آمده است: «گويي كه تعريف خاطرات با چهرههاي مشهور و مورد علاقهي مردم، پس از مرگ آنان براي برخي صرفهي بيشتري دارد؛ چرا كه در غيبت جسماني آن بزرگان هيچكسي نيست تا به تأييد و يا تكذيب آن خاطرات بپردازد و فرد خاطرهگو نيز در غياب يك مدعي مطلع، هر چه خود ميخواهد، به آن بزرگان ميبندد... از آن جمله است نثر تخيلآميز آقاي يغما گلرويي دربارهي مرگ «خودخواسته»ي حسين پناهي كه در روزهاي گذشته در برخي از سايتهاي خبري منتشر شده است.
وي كه در اين نوشته خود را دوست نزديك حسين پناهي ميخواند (اما خانوادهي حسين پناهي به جز چند عكسي كه در كنار آن مرحوم از وي ديده ميشود، نشان ديگري از اين دوستي در زمان حيات شاعر از او نيافتيم...) با نثري خيالي مدعي آن ميشود كه حسين پناهي خودكشي كرده است. هر كس كه حسين پناهي را نشناخته باشد و تنها به شعرهايش مراجعه كرده باشد هم ميتواند شهادت بدهد كه اين كار از روحيهي لطيف و كودكانهي اين مرد بزرگ برنميآيد و به گواهي پزشكي قانون، ايشان در 14 مرداد 1383 بر اثر «سكتهي قلبي» فوت كرده است.
ما شهادت ميدهيم كه عليرغم تصوري كه برخي از حسين پناهي براي خود ساختهاند، وي انگيزه و شوق بسياري براي زندگي داشته و هميشه آن را ستايش كرده است.
نوشتن يك مطلب خيالي از فردي كه ماههاست كشور را ترك كرده و در اين هفت سال پس از مرگ شاعر، هيچگاه ادعايي در اينباره نداشته، براي ما مشكوك است، بخصوص كه در مراجعه به دايرةالمعارف اينترنتي «ويكيپديا» با روزشمار زندگي حسين پناهي به روايت همين آقاي يغما گلرويي مواجه ميشويم كه علت مرگ را به گواهي پزشكي قانوني، «سكتهي قلبي» نوشته است.
آقاي گلرويي... يادداشت شما يك اغراق ناشيانهي شاعرنمايانه است تا يك واقعيت....»
واقعا متاسفم که شخصی به خود اجازه میدهد به این راحتی به این شخص توهین کند چون از نظر من خودکشی کاریست که شخصی در حد مرحوم پناهی مرتکب آن نمیشود
جواب حسين پناهي به يغما در وبلاگ دلنوشته هاي يك ايراني
به یغما برده یغما ،آب رویی
نبرده از مرامِ دوست بویی
چه بی رحمانه روحی را بیا زُرد
زدستِ او پناهی تیغ را خورد
شنیداین افترا را از ته گور
بسوزدپیکرت چون جوششِ هور
میا نِمردمان افتادی از چشم
به تو گوید هم اکنون این قلم خشم
ازآن بی ادعا دانایِ بی جاه
نبوداندر دل ات دیوارِ کوتاه؟
تمامِ ثروت او بی کسی بود
ازین پس باشد آن ثروت تو را سود
شرافت را ز تو باید که آموخت
که فرزندی یتیم از هجوِ تو سوخت
نه فقدانِ پناهی یادمان رفت
نه اشعارش که شد دیبایِ زر بَفت
ولی از تو دگر حرفی نگویند
تعفنها یِ افکارت نبویند
ازاین پس ماندگیها دست بردار
که تنها . جمله هایم بود اخطار......
...............................
مهداص 17 . 6 . 90
اتفاقا به نظر من آقای گلرویی کاملا کار درستی کرد که حقیقت را آشکار کرد
آری ! با تاملی دقیق می توان دریافت که این فرض که حسین پناهی خودکشی کرده است خیلی درست تر است تا اینکه بخاطر مصالح شخصی خودمان واقعیت زندگی یک هنرمند و سرانجام آن را پنهان کنیم!
یک دلیل که خود من همیشه حتی قبل از شنیدن این مطلب از آقای گلرویی، به آن استناد میکردم که حسین پناهی عزیز خودکشی کرده است این بود که شواهد نشان میدهد که رد پای یک نویسنده بزرگ به نام(صادق هدایت) که اصلا نیازی به معرفی آن بزرگ نمیبینم، در زندگی حسین پناهی عزیز کاملا مشهود است
سندش هم اثری ست که جدیدا در همین دو سه سال اخیر به چاپ رسیده به نام(سلام ؛خداحافظ)
که در آخر آن کتاب یک عکسی را گوشه پنجره خانه حسین پناهی نشان میدهد که از صادق هدایت است و حسین هر روز دقایق طولانیی به آن خیره میشده و ارتباط عمیقی با صادق هدایت و متد فکری او داشته داشته
حتی سبک اندیشه صادق هدایت در آثار حسین پناهی کاملا مشهود است که به وضوح معلوم میشود حسین هم مانند صادق به پوچی در این زندگی دنیایی رسیده بوده است
نمونه بارزش شعری ست در همین کتاب سلام خدافظ
که اینگونه آغاز میشود و کاملا میتوان دریافت که حسین مانند صادق کاملا به بن بست فکری رسیده بوده است!
میزی برای کار...
کاری برای تخت...
تختی برای خواب.....
این گونه شعرها که مثلشان در آثار حسین پناهی زیاد یافت میشود میتواند سرنخ محکمی باشد بر اینکه زندگی برای حسین و صادق هدایت جاذبه ای نداشته جز اسارت در بند زمان!
پس خود کشی برای امثال اینها کاملا طبیعی ست
ما فقط نباید روح لطیف و لهجه دلنشین و قیافه روستایی حسین را ببینیم
ما باید عمیق به حسین پناهی نگاه کنیم
ما نباید بگذاریم تعصبات اخلاقی و دینی مانع بروز حقایق شود
درست است که در فرهنگ ما که ناشی از اعتقادات به دین اسلام است خودکشی بسیار نهی شده
پس چه دلیل دارد که ما بیاییم و خود کشی حسین پناهی را انکار کنیم
مگر چه عیبی دارد که یک انسان به خواست خودش به زندگی اش پایان بخشد
وقتی خود او خواسته پایانش این گونه باشد چرا ما کاسه داغ تر از آش می شویم و میخواهیم از عملی که به زعم ما درست نیست او را تبرئه کنیم؟
زندگیی که کاملا با رنج و تهی دستی و آبرو داری همراه بوده و همیشه مردم ظاهر طنز آن را در کالبدی مانند حسین پناهی دیده اند اما نمیدانند که در درون او چه آتشی به پا بوده است
خوب معلوم است که ادامه اش برای او ممکن نیست
من برای خانوم پناهی احترام عمیقی قائلم!
چون دختر حسین پناهی ست
اما ایشان بدانند که حقیقت تا همیشه پشت ابر پنهان نمی ماند
آقای گلرویی هم بداند که با نقل این خاطره، دل امثال من را قرص کرده و به یقین به خود کشی حسین پناهی در ذهن من صحه گذاشته
اگر راست گفته آفرین به جرأت و جسارتش و وفاداری به دوستش
و اگر هم دروغ گفته (که بعید میدانم چنین باشد) خودش در پیشگاه خدا مقصر است
خب بعضیا مثل گلرویی باید یک جوری معروف بشن دیگه یک بار با نوهین به این و اون مثل حسین پناهی عزیز و یک بار هم تجلیل از هم جنس باز هتاکی مثل شاهین نجفی.