آنهایی که از مقام مرجعیت میگریزند، اینانی که در پی آیت الله شدناند
پارسینه: در روحانیون پایین دستتر هم گاهی این عطش نام و عنوان مشاهده میگردد. برای نمونه برخی از وعاظ که از لحاظ فقهی و علمی در حوزه جایگاهی ندارند، به شرطی از منبر بالا میروند که صاحب منبر آنان را آیت الله بنامد یا بشرطی با فلان رسانه گفتگو میکنند که پیش از نامشان حضرت آیت الله بدرخشد.
داماد مرحوم آیت الله بهاء الدینی برایم تعریف میکرد: بعد از رحلت آیت الله العظمی اراکی عدهای از روحانیون آمدند نزد آیت الله بهاءالدینی و از ایشان درخواست کردند که مرجعیت را بپذیرد و رساله منتشر کند. ایشان گفتند رساله برای این است که مردم حکم خدا را بدانند، نظر من با دیگر علما تفاوتی ندارد، یک رساله باشد کفایت میکند و با همان یک رساله مردم حکم خدا را میفهمند.
داستان مرجعیت شیخ انصاری معروف است. صاحب جواهر به ایشان وصیت میکند که این مقام را پس از وی برعهده بگیرد. پس از ارتحال صاحب جواهر او می گوید من همبحثی داشتم که از من اعلم است و او باید مرجع شود، وقتی به نزد سعیدالعلماء مازندرانی میروند او تأیید میکند که در زمان درس و بحث از شیخ انصاری برتر بوده، اما بهانه میآورد که سالها از درس و تدریس دور بوده است و اینک شیخ انصاری اعلم است. آنگاه شیخ انصاری میپذیرد. زندگی شیخ در زمان مرجعیت بسیار زاهدانه بوده است و در سطح فقیرترین مردم بوده است.
داستان واگذاری کرسی تدریس سید حسین کوهکمری به شیخ مرتضی انصاری نشانهی دیگری از فرار از عنوان و مرجعیت در علمای سلف بوده است. آیت الله کوهکمری وقتی میبیند طلبهای جوان از او بهتر تدریس میکند، خود و شاگردانش به پای درس او میروند. [ بخوانید: او از من برتر است ]
اینها افسانه نیستند. هنوز هم علمای اینچنینی یافت میشوند. آیت الله اشتهاردی استاد مراجع کنونی بود، تا آخر عمرش مثل طلبهای ساده رفت و آمد میکرد. دعوت طلاب را میپذیرفت. ماه رمضانی افطار مهمان حجرهی ما بود. وقتی فقط در پایهی دوم حوزه بودیم.
مرحوم آیت الله سید علی بهشتی از علمای بزرگ نجف که آیت الله خوئی در برابر مقام علمی ایشان تواضع نشان میدادند، نیز چنین بود. حتی بسیاری از طلاب قم نامی از ایشان نشنیدهاند با آنکه بزرگان حوزه همه به مقام رفیع علمی ایشان معترفند. اما تا پایان عمر زاهدانه و به دور از عناوین زیست.
پذیرش مسئولیت مرجعیت و دیگر جایگاهها وجوب کفائی دارد و باید کسی عهدهدار آن شود. حتی گاهی لازم است چندین نفر این مقام را بپذیرند، مانند پذیرش مرجعیت منطقهای. اما متأسفانه گاهی دیده میشود که برخی برای این مقام تلاش میکنند و حتی اگر نتوانستند در حوزهها لیاقت علمی خود را اثبات کنند به سیاستمداران و سیاستبازان متوسل میشوند.
در روحانیون پایین دستتر هم گاهی این عطش نام و عنوان مشاهده میگردد. برای نمونه برخی از وعاظ که از لحاظ فقهی و علمی در حوزه جایگاهی ندارند، به شرطی از منبر بالا میروند که صاحب منبر آنان را آیت الله بنامد یا بشرطی با فلان رسانه گفتگو میکنند که پیش از نامشان حضرت آیت الله بدرخشد.
پیش از انقلاب با توجه به محدود بودن روحانیون و آسان بودن نظارت بر آنان این اتفاقات کمتر رخ میداد. روشن است چون آن دوره روحانیون نه از لحاظ حکومتی جایگاهی داشتند و نه از لحاظ مادی درآمد کافی، اغلب کسانی که به حوزهها میآمدند با نیتی پاکتر وارد میشدند. اما با پیروزی انقلاب و بالا رفتن جایگاه اجتماعی روحانیون و استقبال بیشتر مردم به آنان برخی از کسانی که به حوزهها وارد شدند نیتی الهی نداشتند. غالبا کسانی که در دورهی خفقان و انزوا به امری رومیآورند از کسانی که در زمان رونق و شیوع وارد میشوند خالصترند. البته این قاعده کلی نیست و موارد نقض فراوان دارد.
با پیروزی انقلاب اسلامی، حوزهها گسترش یاقت و افراد فراوانی وارد زندگی طلبگی شدند. متأسفانه با پیشرفت کمی حوزهها نظارت بر طلاب که لازمه تربیت آنان است پیشرفت نکرد و دروس اخلاق کمکم فراموش شد. نبود قانون و دستورالعمل مشخص برای القاب روحانیون برخی از افراد را به سوء استفاده از آن وسوسه کرده است. آیت الله به مجتهدین مسلم گفته میشود و حتی هر مجتهدی را آیت الله نمینامند، اما متأسفانه برخی صاحبان جایگاههای سیاسی بدون اجتهاد و توشهی علمی به مقام آیتاللهی نائل میگردند. [بخوانید: القاب روحانیون بر چه اساسی اعطا میشود ]
گاهی هم این آیت الله شدن ابتدا از خود افراد شروع نمیشود و رسانهها برای سوءاستفاده چنین میکنند. چند سال پیش یکی از روحانیون در مصاحبه با یکی از روزنامههای اصلاحطلب سخنانی را گفت که با اعتراض علمای حوزه مواجه شد. این روحانی هفتهی بعد با نوشتن اعتذاری گفت خبرنگار مرا با عنوان حضرت آیت الله خطاب میکرد و این امر موجب شد من آن سخنان را بگویم. نه مصاحبهی آن روحانی و غرّه شدنش در برابر خبرنگار درست بود و نه اعتذارش و بیان فریب خوردنش.
آیت الله جوادی آملی چندی پیش این القاب را که رسانهها یا دیگران به افراد میدهند نوعی رشوه دانست. آیتالله جوادی آملی افزود: «آنکه صاحب جواهر میگوید این است که آیا القاب و اجلال و تکریمی که قبلا برای شخصی نمیکردند اکنون به خاطر جایگشاهش میکنند، مانند اینکه قبلا میگفتند حجتالاسلام است، اکنون که با او کار دارند میگویند حجتالاسلام والمسلمین یا به او آیتالله میگویند آیا این رشوه است یا نه؟ صاحب جواهر فتوا میدهد احترام و تجلیلکردنهای بیخود حساب و کتاب دارد. اگر کسی که بیخودی با او احترام میکنند با بیاعتنایی او را رد کرد مرتشی نیست اما اگر خوشش آمد، او که این لقب را واجد نیست بار او کردهاند و بپذیرد مرتشی شده است.؟» [بخوانید: بعضی آیت الله گفتن ها رشوه است ]
---
منبع: روات حدیث
ارسال نظر