گوناگون

ترفند عجیب حزب توده برای برهم زدن سخنرانی های مذهبی

ترفند عجیب حزب توده برای برهم زدن سخنرانی های مذهبی

پارسینه: فرستادن صلوات‏هاى پياپى و بى‏جا در حين سخنرانى حجة‏الاسلام فلسفى، جزو شگردهاى توده‏اى‏ها براى بر هم زدن مجالس وعظ و سخنرانى مذهبى بود.

به گزارش پارسینه، حجت الاسلام محمد تقی فلسفی در بازگویی خاطرات مهر ماه 1332 شمسی خود به ترفند عجیب اعضای حزب توده برای برهم زدن سخنرانی ها و منبرهایش اشاره کرده است.



متن کامل این خاطره بدین شرح است:

روزى ساعت 10 الى 30/10 صبح بود كه از مسجد شاه تلفن زدند و گفتند عده زيادى جوان با قيافه‏هاى خاصى كه اصلاً از قماش نمازگزاران جماعت و مسجد نيستند آمده‏اند و زير گنبد را آن‏چنان پر كرده‏اند كه ديگر جاى نمازگزاران نيست. معلوم شد چون از نامه نوشتن و تهديد كردن مأيوس شده‏اند، متوسل به اين كار گرديده‏اند. من به يكى از دوستان كه مردى با ايمان و قوى و ورزشكار بود و رفقاى ورزشكار بسيارى داشت، تلفن‏كردم و گفتم: «امروز مسجد سلطانى در خطر است. عده‏اى آمده‏اند مجلس را بهم بزنند، متوجه باشيد». او گفت: «همين الآن اقدام مى‏كنيم» و گوشى را گذاشت. بعد معلوم شد پنجاه شصت نفر از ورزشكاران نماز خوان با ايمان را برداشته و به مسجد برده و به آن افراد گفته است: «شما اين‏جا چه مى‏كنيد؟ اينجا جاى نماز خوانها است!» سپس افرادش دست آنها را گرفته و از جا بلند كرده‏اند. آنها هم كه ديده‏اند با بازوان قوى يك عده ورزشكار مواجه هستند، ناچار بلند شده و از مجلس بيرون رفته‏اند.(1)
به دنبال آنها نمازخوانها كه منتظر جا بودند هجوم آوردند و جاى خالى را پر و صفهاى جماعت را منظم كردند. باز با اين وصف، براى شروع و ادامه منبر احساس خطر مى‏شد؛ مخصوصا كه ميكرفون راديو هم روى منبر بود و اگر سر و صداى غير عادى بلند مى‏شد، در اقصى نقاط ايران پخش مى‏گرديد.

براى رفع هر گونه خطر، يكى از آن ورزشكاران قبل از شروع صحبت من بلند شد و جلوى منبر ايستاد و گفت: «به گوش باشيد! اين بچه‏ها و جوانها كه دور تا دور زير گنبد ايستاده و تكيه به ديوار داده‏اند، مأمور حفاظت هستند. هيچكس نبايد در وسط منبر صدايى ولو به عنوان صلوات بلند كند. اگر صلوات لازم باشد، آقاى فلسفى مى‏گويد.» بعد هم عبارت تندى گفت كه من آن را نمى‏خواهم بگويم! او گفت: «هر كس وسط منبر نفسش دربيايد...»!! و با آن عبارت تند فهماند كه همينجا حسابش رسيده مى‏شود. با اين كيفيت، آن روز منبر رفتيم و سخنرانى را ادامه داديم و تا پايان ماه مبارك رمضان هم ادامه يافت.

منبرهاى ما از نوع مبارزه‏هاى بسيار مؤثر و مفيد با حزب توده و مرام كمونيستى بود. در واقع مى‏توان گفت تا آن زمان بزرگترين ضربه‏اى بود كه بر حزب توده وارد مى‏شد، زيرا به عموم مردم مى‏فهماند كه تشكيلات حزب توده ضد خداست، ضد پيغمبر است، ضد قرآن است، ضد نماز، ضد مسجد، ضد اسلام و ضد شئون دينى است. مسلمانان بايد هشيار باشند كه سرمايه ايمانى و عواطف مذهبى خود را با تبليغات پوچ آنها از دست ندهند.

جبهه مردمى ضد حزب توده در مملكت بر اثر اين سخنرانى‏هاى يك ماهه كه از راديو پخش مى‏شد، خيلى قوت گرفت. ساير وعاظ هم در شهرستانها از همين روش استفاده مى‏كردند و كلاً در فرونشاندن تبليغات گسترده حزب توده و پايان دادن به مبارزه آنها با دين و ديندارى، فوق‏العاده موفق بودند. اين را هم بگويم كه در آن روز توطئه توده‏ايها و در روزهاى قبل و بعد از آن در ايام ماه مبارك رمضان كه من در مسجد شاه منبر بودم و مستقيما از راديو پخش مى‏شد، مأمورين انتظامى در صحن مسجد براى حفظ نظم حاضر بودند، ولى من نمى‏خواستم از آنها استفاده كنم كه مبادا بگويند اين دولت است كه مجلس سخنرانى را اداره مى‏كند. مصلحت اين بود كه تمام امور مردمى باشد.

نمى‏خواستم توده‏ايها به مردم بگويند تعداد زيادى پاسبان زير گنبد ريختند و جوانهاى كمونيست را بيرون كردند. افسرهاى شهربانى در صحن مسجد ايستاده و مراقب انتظامات بودند،ولى اين مردم بودند كه آمدند و عناصر اغفال شده را از زير گنبد بيرون كشيده واز مسجد اخراج كردند. البته مأموران طبق وظيفه خود مراقبت داشتند، ولى من هيچ‏گونه درخواستى از آنها نداشتم.
درباره عكس‏العمل روشنفكران و ساير احزاب سياسى در مقابل موضعگيرى من در قبال حزب توده بايد بگويم كه من با آنها سر و كار نداشتم، آنها هم با من ارتباط نداشتند؛ اما به طور كلى اكثريت رجال علمى و فرهنگى و سياستمداران كشور با حزب توده مخالف بودند.


فرستادن صلوات‏هاى پياپى و بى‏جا در حين سخنرانى حجة‏الاسلام فلسفى، جزو شگردهاى توده‏اى‏ها براى بر هم زدن مجالس وعظ و سخنرانى مذهبى بود. در مهر ماه سال 32 نيز طرح ترور ايشان ناكام ماند.

به نوشته نشريه آسياى جوان «عصر روز چهارشنبه ساعت 8 بعد از ظهر كه آقاى فلسفى از بالاى منبر پايين مى‏آمد جوانى سفيدرو از وسط جمعيت بلند شد و سعى داشت خود را به او برساند. عده‏اى از مردم كه در كنار منبر نشسته بودند از حركات اين جوان سوءظن بردند و چون جوان مزبور مرتبا دستش را روى جيبش مى‏گذاشت يكى از حضار كه پاى منبر نشسته بود قبل از اينكه او خود را به منبر برساند به روى او جست و دو دستش را از پشت سر گرفته و با كمك يكى ديگر از حضار به بازرسى جيبهاى او مشغول شدند. در جيب او دشنه بلندى بود كه از غلاف، خارج و آماده استفاده بود. پس از اينكه او را كتك مفصلى زدند تحويل مأمورين پليس دادند. اين جوان خود را اكبر معرفى مى‏كرد. خبرنگار، كه خود شاهد اين منظره بود درصدد تحقيق از مقامات دولتى برآمد، ولى فرماندار نظامى تهران از وجود دشنه نزد اكبر اظهار بى‏اطلاعى كرد». آسياى جوان، چهارشنبه، 1/7/1332

ارسال نظر

  • یک ایرانی

    متاسفانه این جریان چپ و کمونیست در تمام دوران معاصر از مهمترین عوامل سرکوب و مقابله با حقوق و منافع ملت ایران بوده است. در دوران انقلاب مشروطیت تندروی ها و افراط کاری های جریان چپ (سوسیال دموکرات های ایرانی و قفقازی متاثر از حزب سوسیال دموکرات قفقاز) در دوران اول مشروطیت از مهمترین عامل سرکوب مشروطه خواهان و به توپ بسته شدن مجلس توسط محمدعلی شاه بود. در دوران دوم مشروطیت هم همین جریان چپ تندرو باعث انحراف بیشتر مشروطیت و بدفرجامی آن شد. در آستانه کودتای 3 اسفند 1299 موضوع هجوم کمونیستها و بلشویکها به مناطق شمالی ایران و سپس تهران (با محوریت حزب عدالت ایران که سپس نام خود را به حزب کمونیست ایران تغییر داد) از مهمترین دستاویزها و بهانه های انگلیسی ها برای کودتای تاسفبار مذکور و آغاز دیکتاتوری سیاه رضاشاه شد و در سال 1310 هم بهانه جلوگیری از فعالیتهای کمونیستها از مهمترین بهانه های شدت گرفتن سرکوبها توسط رضاشاه شد. در دهه 1320 هم که اساسا تشکیل و فعالیت حزب توده در راستای منافع نامشروع شوروی در این صورت گرفت و رهبری حزب توده تا پایان همچنان نوکر و آلت فعل شوروی و حزب کمونیست شوروی و کا گ ب باقی ماند. در جریان کودتای 28 مرداد 1332 هم باز مهمترین بهانه و دستاویز کودتاچیان داخلی و خارجی (آمریکا و انگلستان) لزوم جلوگیری از سلطه کمونیسم در ایران بود. در سالهای دهه 1330 تا 1350 هم باز سرکوبگری های ویرانگرانه و غیرانسانی ساواک که با حمایت غرب هم همراه بود با دستاویز ضرورت مقابله با کمونیسم گسترش یافت. ضمن آنکه تشکیل ساواک هم اساسا به بهانه مبارزه با کمونیستها صورت گرفت. این جریان چپ در دوران انقلاب هم که اساسا در برابر جریان رودخانه شنا کرده و هیچ سنخیت فکری و سیاسی و فرهنگی با انقلاب اسلامی نداشت. به ویژه حزب توده تا پایان آلت فعل شوروی باقی ماند. ضمن آنکه سایر جریانهای چپ هم هیچ سنخیتی با تاریخ وفرهنگ و مدنیت و سیاست و اقتصاد ومذَهب و خواسته های قاطبه ملت ایران نداشته اند و همواره عملا در مقابله با منافع ملت ایران ظاهر شده اند.َ

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار