بانجیجامپینگ؛ از اعتراف به قتل تا توهم شیرجه در استخر آب!
سرویس اجتماعی برنا
اگر خیلی فکری هستید و در کل اعصابتان رفته است روی ویبره و مشکلات از چندسو ناجوانمردانه حملهور شدند و هیچ کس نیست به دادتان برسد یا فکر میکنید کسی نیست به دادتان برسد، یا اصلا خیلی احساس روزمرگی به شما دست داده، هیجان خونتان پایین آمده است و شاید هم یک بعدازظهر کسل کننده بیخود را میگذرانید، برای بیرون آمدن از این وضعیت، اورژانسی توچال و مجموعه تله کابین و ورزشگاه بانجی جامپینگ! را پیشنهاد می کنیم، هم فال است، هم تماشا و هم کلی هیجان که بعد از آن احساس شادی و آرامش خواهید کرد و تا آخر شب سرخوش خواهید بود چون مقدار زیادی آدرنالین در بدن شما ترشح میشود.
40 متر ارتفاع، شبانه، بیصبرانه منتظر شماست!
مستقیم به سمت ایستگاه یک تله کابین توچال حرکت کنید. آنجا یک گردن که بچرخانید دکل بزرگی را خواهی دید که 40 متر ارتفاع دارد! از ساعت 6 عصر به بعد هم کم کم یک تشک بزرگ قرمز و آبی زیر دکل باد میشود و آماده تا آنها که هوس انجام کاری متفاوت را دارند، از بالای دکل روی آن بپرند. البته برای رسیدن به این محل یا همان بالای دکل باید تعداد بسیار زیادی پله را طی کنید و اگر هنوز خیلی 6 دانگ دلت برای پریدن قرص نیست، در کل ماجرا را فراموش کن چون ممکن است مانند بعضی از درخواست کنندگان، زانوهایت به لرزه بیافتد که بالا رفتن از پله برایت سخت شود؛ انگار کسی مجبورت کرده باشد از 40 متر ارتفاع سقوط آزاد داشته باشی. محوطه شامل یک دکل به ارتفاع 40 متر است. یک زمین اسکیت و کافیشاپ هم دارد که قبل از شروع برنامه و پرشهای هیجان انگیز، موسیقی سنتی می گذارد تا حاضران کمی حال و هوایشان عوض شود.
اینها دوست دارند پرنده باشند، شما چطور؟
خب! حالا شما در قلب ورزش پرهیجان بانجی جامپینگ "Bungee jumping" هستید که شهریورماه 86 توسط هومن هویتدوست و به شکل خصوصی افتتاح شد. هویت دوست در باشگاه انقلاب هم قصد دارد بانجی جامپینگ دیگری به راه بیاندازد.
عدهای گفتند این باشگاه را خدابیامرز پیمان ابدی؛ بدلکار معروف کبرا 11 به راه انداخت که طی صحبتهای ما با مربیهای آنجا تکذیب و عنوان شد، وی تنها در روز افتتاحیه حضور داشته و همین حضور برای برخی این شبهه را ایجاد کرد که ابدی باشگاه را به راه انداخته است.
در هر حال این ورزش در سراسر دنیا به رشته ای خطرناک، اما پرهیجان شهرت دارد. بانجی جامپینگ ورزش یا تفریحی از سری فعالیتهای extreme است که در آن شخص ورزشکار یا در حقیقت حادثهجو خود را توسط محافظ و طنابی فنردار از ارتفاعی بسیار بلند به پایین پرتاب میکند!
طنابی که شخص به وسیله آن به پایین میپرد حالت فنری یا کشی دارد و توسط محافظی به تن و بدن و قوزک پا بسته میشود. وقتی شخص میپرد خاصیت فنری ریسمان باعث میشود انرژی پرشی شخص به هنگام سقوط آزاد آرام آرام دفع شود تا جایی که شخص به طور کامل بایستد. اما پس از سقوط و رسیدن به انتهای مسیر همین انرژی چون قابلیت فنری دارد و باعث برگشت مسیر میشود، شخص را تا حدی به بالا میکشد.
مرد 67 ساله پیرترین پرنده ماجراجو...
این ورزش در برخی کشورها البته طبق مشاهدات تلویزیونی از روی پل انجام میشود و به طور قاطع زیر پل هم رودخانهای جاری است، اما از آنجایی که آنجا تلویزیون است و برنامهای جهت سرگرمی و پر شدن ساعات خالی پخش، نمی توان چندان هم روی این تصاویر صحه گذاشت، بنابراین سراغ بانجی جامپینگ وطنی که مشتاقان هیجان روی یک تشک نرم و بادی فرود میآیند.
20 تا 30ساله ها بیشتر می پرند
به گفته مربیان، پرشها به طور عمده از ساعت 8 به بعد و زمان خنکی و تاریکی هوا شروع میشود و تا ساعت یک بامداد ادامه دارد. به طور طبیعی نیز عصرهای پنجشنبه و جمعه هم شلوغترین زمان برای این پرندها است. اغلب متقاضیان سقوط آزاد جوانان بیست تا سیسال هستند که بیشتر آنها هم برای نخستین بار است که میپرند. البته سن مجاز برای پریدن از 16 سال شروع میشود. این در حالی است که تا به حال پیرترین ماجراجوی متقاضی پرش 67 سال سن داشته است. این را هم بگویم که خانمها اجازه پرش ندارند و البته مسوولان به دنبال گرفتن مجوز برای پرش خانمها هم هستند اما در حال حاضر این کار برای آنها میسر نیست و البته مشتاقان زیادی در صف انتظار هستند و میل دارند نخستین نفری باشند که میپرند. بعضیها هم لباس پسرانه پوشیدند که البته زهی خیال باطل(!) زیرا خیلی زود لو رفتند و در پرش ناکام ماندند.
بالای دکل مکانی برای آدمشناسی
وقتی که عزمتان برای پریدن جزم شد یک نوبت رزرو میکنید و بعد توی نوبت میایستید. صدایتان که کردند با چند نفر دیگر از دکل بالا میروید تا فشار خون شما را بگیرند و وزنتان کنند. وزن میشوید تا اگر زیر 80 کیلو هستید با یک کش و اگر بالای 80 کیلو هستید با کش دیگری سقوط داشته باشید. سوالاتی چون تا به حال عمل جراحی داشتید یا نه، کی و چه موقع، ناراحتی قلبی دارید و ... ، از شما پرسیده میشود تا سلامت پرنده موقع سقوط حفظ شود. اگر چشمتان را عمل لیزیک کرده باشید هم باید 8 ماهی از زمان عمل گذشته باشد چون زمان پرش فشار زیادی به چشمها وارد میشود و چشم فرد بعد سقوط به طور کامل قرمز است.
روی دکل که میرسید توصیهها و آموزشهای کوتاهی به شما داده میشود. اینکه قبل از پرش پایین را نگاه نکنید چون پاهایتان شُل میشود. در همین راستا نگاه شما را هدایت میکنند به سمت چراغ سبزی که آن بالا روشن است. دست به سینه بپرید و بعد دستتان را باز کنید چون غریزه دفاع از خود باعث میشود که به ناگاه دست خود را به میلههای لبه سکوی پرش بگیرید. زمان سقوط هم حتما فریاد بزنید و خودتان را تخلیه کنید. خیال کنید میخواهید شیرجه بزنید توی استخر و ... البته خیلی هم غرق این توصیهها نشوید چون یکی از مربیها میگفت پرندهای چنان غرق توصیههای ما شده بود و گمان میکرد الان قرار است توی آب شیرجه بزند که زمان پرش بینی خود را گرفته بود!
از زمان پرش تا رسیدن روی تشک 45 تا یک دقیقه زمان میبرد که بستگی به نوع پرش خودتان دارد. اگر بازی، بازی کنید و هی تاب بخورید یک دقیقه توی زمین و آسمان ومعلق میمانید.
قبل از اینکه نوبتتان برسد هم میتوانید آدمهایی که آن بالا هستند را سیر و سیاحت کنید و شاد شوید. کلی معادلات ذهنیتان به هم میریزید. چون گاه آدمها بر خلاف ظاهرشان آن بالا، ظاهر میشوند و میپرند. به طور نمونه آنهایی که خیلی ادعا دارند و یَلی به نظر میرسند آن بالا گاه حسابی میترسند و تا پای انصراف هم میروند. اما آدم معمولیهایی که گاهی از نظر جسمی ضعیف به نظر میرسند و شما در نگاه اول میگویید عمرا اگر بپرد، به سادگی و بدون ترس و هُل داده شدن توسط مربی میپرد. قیمت هر پرش هم 35 هزار تومان است و اگر طی سال 4 بار بپرید، پرش پنجم برایتان مجانی تمام میشود.
آقایی که پرش خود را تقدیم به نامزدش کرد و نپرید!
90 درصد افراد خودشان میپرند و 10 درصد هم از مربی خواهش میکنند که هُلشان بدهد. بیست و پنج سالش است و هنوز 2دقیقه نشده که پریده و از تشک پایین آمده. فرصت را غنیمت میشمرم و حالا که سرخوش است و نیشش تا بنا گوش باز شده، حسش را میپرسم. میگوید:" احساس میکنم کار متفاوتی انجام دادم و خودم را به خودم ثابت کردم. الان احساس قدرت میکنم...فکرم خیلی آزاد است و خالی ِ خالی هستم."
از ایمنی وسایل میپرسم و مربی پاسخ میدهد:" این یک ورزش است و هر ابزار استاندارد خاص خودش را دارد. از هر ابزاری یکی دو تا زاپاس داریم که به موقع و زمان گذشتن تاریخ آن را تعویض میکنیم. این ورزش به نظر خیلی وحشتناک است اما به طور کامل بیخطر است. قبل از پرش هم به طور حتم وجود یا عدم وجود عملهای جراحی و شکستگی و احیانا پلاتین و .. پرسیده میشود. افراد همچنین نباید 24 ساعت قبل از پرش هر نوع مسکن و مخدری مصرف کرده باشند."
از مربیها میخواهیم جالبترین خاطرات خودشان را از پرش آدمها تعریف کنند که همهگی با هم از مرور خاطرات خندهشان میگیرد و میگویند: "کدامشان را تعریف کنیم؟! اعتراف به قتلها را یا به هم خوردن نامزدی..."
مهرداد؛ یکی از مربیهایی که همهشان تیشرت فرم مشکی به تن دارند، تعریف میکند:" یک آقای کت و شوار و کراواتی با نامزدهاش آمده بود. تازه دو روز بود نامزد شده بودند. اویل اینجور بود که از بلندگو اعلام میشد فلانی پرشش را به عنوان نمونه تقدیم مادر یا خواهرش کرد. این آقا گفت« اعلام کنید من پرشم را تقدیم نامزدم میکنم.» ما به او گفتیم این کار را نکند چون اگر نپرد خیلی جلوی نامزدش بد میشود. گوش نکرد و خلاصه قبل از بالا رفتن پرش خود را تقدیم به نامزدش کرد.
وقتی به بالای دکل رسید و بلندی را دید گفت: نمیپرم. 10 دقیقهای با او صحبت کردیم که که بیا و بپر اتفاقی نمیافتد و زشت میشود جلوی نامزدت. نمیپرید. از پایین بیسیم زدند که نامزدش میخواهد با او صحبت کند. نامزد وی نیز گفت یا نباید تقدیم به من میکردی یا حالا باید بپری وگرنه شب خانه نیا. این بنده خدا اشک توی چشمانش جمع شده بود و هنوز میترسید. به من میگفت بیا کت مرا بپوش و به جای من بپر! عابر بانکم توی جیبم است و هرچقدر خواستی پول بردار! آخر نامزدش وقتی دید تعلل میکند از پایین دست تکان داد و خداحافظی کرد و رفت. مرد هم گفت الان بپرم بهتر است تا شب به خانه نروم. این شد که هُلش دادیم و پرید..."
ماجرای اعتراف به قتل را میپرسیم و شاهین میگوید:" خیلیها وقتی بالای دکل میرسند احساساتی میشوند و گاهی گمان میکنند ما آخرین آدمهایی هستیم که میبینند. برای همین بعضی وقتها یک حرفهایی را محض درد و دل و وصیت میگویند. یکیشان یک بار از یادآروی خاطرهای سخت متاثر شده بود و گریه میکرد. چند سال قبل با ماشین زده بود به پیرمردی و او را کشته و در رفته بود!"
شاهین میگوید که یک بار هم یک آقای معتادی جدی جدی داشته از دکل بالا میرفته تا خودش را پرت کند و بمیرد که مربیها متوجه میشوند و نمیگذارند.
...و اما کمربندها را ببندید!
نکتههای آخر و محض نصیحت...
اول اینکه با معده پر نپرید چون ممکن است اتفاق ناخوشایندی بیافتد که خاطره پرنده شدنتان را مکدر کند.
دوم اینکه جیب تان را خالی کنید تا به قول حاضران از بالا به تماشاگران شاباش ندهید.
سوم هم توصیه میشود قبل از پریدن کمربندتان را سفت ببنید! ما که ندیدم اما آنها که دیدند، میگویند بعضیها مجبور شدند تمام طول پرش دستشان را به کمربندشان بگیرند!
گزارش: لیلا باقری
ارسال نظر