گوناگون

گفتگوی با نیما نکیسا:از دروازه بانی تا بازیگری+عكس

گفتگوی با نیما نکیسا:از دروازه بانی تا بازیگری+عكس

پارسینه: عابدزاده 9 سال از من بزرگتر بود و دروازه باني تيم ملي كاملاً در سيطره ايشان افتاده بود. با عابدزاده اختلافي نداشتيم. يك مقدار تفاوت فكر با هم داشتيم. ‌كارهایی كه او با من كرد ،‌ من هيچ وقت با هادی طباطبایی - حسن رودباريان – محمد محمدي – وحيد طالب لو – مهدي رحمتي – رضا حاج اسكويي و كساني كه در مقطعي ذخيره من نشستند، نكردم.

دروازه بانی تیم ملی در سیطره عابدزاده بود!

نيما نكيسا متولد يازدهم ارديبهشت ماه 1354 است. از هفت سالگي تا نه سالگي ، سه دوره قهرمان ژيميناستيك كشور شد. چهار مقام قهرماني كشور در رشته شنا دارد و شش دوره هم قهرمان پرش با اسب در رده هاي مختلف شده است. به دليل حضور پدرش در فدراسيون بوكس ، چند سالي هم بوكس كار كرده است و اما فوتبال را از 14 سالگي و با تيم پاس تهران شروع كرد.



فوتبال را از 14 سالگي و با تيم پاس تهران شروع كرد : نوجوانان پاس ،‌ پرسپوليس تهران (چهار سال) ،‌ تيم ملي اميد ، تيم ملي بزرگسالان ،‌كاوالا يونان ، تورينو (يك مقطع كوتاه به دليل فروش باشگاه به مالكان جديد) تيم هاي بعدي او بودند و در انتها بازگشت مجدد به پاس. تيم مورد علاقه اش پاس هست چرا كه 12 سال در این تیم بازي كرده و تعلق خاطر خاصي به آن دارد.

*‌ ماجراي اختلاف با احمدرضا عابدزاده:

عابدزاده 9 سال از من بزرگتر بود و دروازه باني تيم ملي كاملاً در سيطره ايشان افتاده بود. با انگيزه بودم و بازي هاي خوبي انجام دادم. پرسپوليس در آن زمان براي جام باشگاه هاي آسيا و تيم ملي به لبنان رفت. من با تيم ملي عازم لبنان و عابدزاده با پرسپوليس عازم قطر شد. بازي با لبنان خيلي خوب بازي كردم و دو تا پنالتي را هم مهار كردم. عابدزاده بازي هاي خوبي ارائه نكرد. در آن زمان آقاي مايلي كهن سرمربي تيم ملي بودند. در جام ملت هاي آسيا ، نوبت به بازي با عراق رسيد. خيلي ها تعويض عابدزاده را از روي اجبار و به دليل مصدوميت انگشتان دست دانستند ولي اصلاً اين طور نبود. ايشان حساب كرده بودند كه اگر جلوي عراق بازي نكنند بهتر است. من بازي كردم و اتفاقاً دو بر يك هم باختيم ولي بازي قابل قبولي ارائه دادم. بعد باز هم من بازي كردم ، تايلند را سه بر يك برديم ، كره جنوبي را شش بر دو ، عربستان سه بر صفر ، در نيمه نهايي دوباره با عربستان بازي كرديم كه عابدزاده هنگام ضربات پنالتي دوباره جاي من آمد. بازي بعدي با كويت را هم ايشان بازي كردند.

با عابدزاده اختلافي نداشتيم. يك مقدار تفاوت فكر با هم داشتيم. ‌ مثل اين مي اند كه تو الآن بخواهي با من رقابت كني. من هم تجربه ام از تو در اين زمينه بيشتر است و هم در اين حوزه فوتبال دوستاني دارم كه به كمك آنها مي توانم كاري كنم كه آب خوش از گلوي تو پايين نرود. چرا كه بقاي خودم در گروي اين مسئله است. اگر قرار باشد جواني مثه تو بياید و اين جايگاه را از من به راحتي بگيرد ، خب من ديگه همه چيز را باخت دادم و رفته است. او هم دست به دامن همه چيز مي شد ولي كارهایی كه او با من كرد ،‌ من هيچ وقت با هادی طباطبایی - حسن رودباريان - محمد محمدي - وحيد طالب لو - مهدي رحمتي - رضا حاج اسكويي و كساني كه در مقطعي ذخيره من نشستند، نكردم.

* دليل خداحافظي از فوتبال :

من استفاده هاي اسمي - معنوي از فوتبال كردم چون برایم پولي نداشت. مجموع همه قراردادهاي من توي بيست سالي كه فوتبال بازي كردم ، به دويست ميليون تومان هم نمي رسد. بيشترين دستمزدم 130 ميليون تومان بود كه 60 ميليون تومان آن را خوردند !

در زماني كه بازيكن آزاد بودم ، در تمرينات دچار مصدوميت شدم و تا مچ پايم پلاتين است. به همين دليل فوتبال را كنار گذاشتم. متأسفانه هيچ مساعدت مالي و حمايت معنوي از سوي فدراسيون براي درمان من صورت نپذيرفت. 15 - 16 ميليون هزينه پایم شد. به دليل ساختار اشتباهي كه در فوتبال ما وجود دارد ، نتوانستم مدت زيادي به مربيگري هم ادامه دهم. متأسفانه اين ساختار مردم ما را چاپلوس و متملق ساخته. عقيده من اين است كه اگر يك نفر استعداد داشته باشد ، مي توان از او يك بازيكن تمام عيار ساخت و اگر استعداد نداشته باشد ، طبيعتاً نمي شود كاري كرد. فرقي نمي كند اين شخص پسر چه كسي باشد يا چقدر خرج كند. گاهي برخي مراجعه مي كنند و با پرداخت هزينه هاي سنگين توقع دارند از فرزندشان ستاره ساخته شود. اتفاقي كه در سينما هم وجود دارد. يك شخص يا استعداد دارد و مي تواند يا ندارد و نمي تواند. نمي شود با پول و به زور كسي را كه هيچ استعدادي و توانايي ندارد ، تبديل به يك فوتباليست معركه يا يك ستاره سينما كرد. متأسفانه به دليل اينكه ما فرهنگ شنيدن نداريم شرايط به گونه اي شده كه اگر تو انتقاد دلسوزانه اي هم از من بكني ، باز ذهنيت بدي از تو توي ذهن من مي ماند و تو هم به اين احساس مي رسي كه همان چاپلوسي و تملق داشته باشي بهتر است تا صراحت. در ايتاليا دروازه بان هاي تيم به گونه اي با من برخورد مي كردند كه انگار با رفيق چند ساله شان هستند. به چشم همكار نگاه مي كردند ولي اينجا همه با هم مشكل داريم و نمي توانيم پيشرفت همديگر را ببينيم و براي رسيدن به اوج فقط مسائل فني كافي نيست.

* خوانندگي :

من از بچگي با ملوديكا كه مي شود گفت يک جور ارگ قديمي است شروع كردم. بعد پدرم يک ارگ قرمز كاسيو برایم خريد. يواش يواش شروع كردم تا رسيدم به يک چيز بزرگتر و بعد خواستم تكنيكي ترش كنم ،‌ رفتم و توي كلاس هاي سلفژ دوره ديدم. من موسيقي را خيلي دوست دارم و خواندنم هم از رفاقت با ناصر عبدالهي شروع شد. او خيلي اصرار كرد و من به سمت جمع آوري آلبوم رفتم. آلبوم اولم (خدا كنه بارون بياد) خيلي خوب بود و استقبال قابل قبولي ازش شد. براي شروع خوب بود ولي الآن تجربه ام بيشتر شده ،‌ خودم ساز مي زنم ، ملودي و نت را بهتر مي شناسم و فكر مي كنم آلبوم جديدم كه به زودي عرضه خواهد شد برایم يک گام رو به جلو باشد. اسم آلبوم جديدم « هستم » ‌خواهد بود. دليل اينكه اين اسم را انتخاب كردم اين بود كه من دو سه سالي بود حضور نداشتم. اين اسم را گذاشتم كه بگویم هنوز هم هستم و وجود دارم. در واقع اسم آلبوم هيچ ارتباطي به ترانه ها و آهنگایش ندارد. ماحصل كار ده آهنگ شده كه به نظرم يک كار نو توي موسيقي پاپ هست و مي تواند همه جور مخاطبي را جذب كند. ترانه ها را هم با دقت و وسواس خاصي انتخاب كردم چون برایم خيلي مهم بود كه آهنگ هایم محتوا داشته باشد. خودم آلبوم بعدي ام را خيلي دوست دارم. آلبومم بيشتر كلام محور است تا ريتم محور.

من پيانو را به صورت تخصصي مي نوازم ولي در كنارش كيبورد و ارگ رو هم تا حدودي آشنايي دارم. احساس مي كنم پيانو ساز اصيلي است و به همين خاطر خيلي دوستش دارم و 26 سالي هست كه باهاش زندگي مي كنم.

آهنگ ستارگان پارسي كه با مهرداد ميناوند و پژمان جمشيدي براي جام جهاني 2006 آلمان كار كرديم،‌ شايد در جهان يك اتفاق بي سابقه بود كه سه فوتباليست چنين آهنگي برای تيم ملي كشورشان می خواندند ولي به دليل ساختار غلطي كه گفتم وجود دارد، آن طور كه بايد و شايد به اين قضيه توجه نشد.

*‌ بازيگري:

يک روز آقاي امير شجاعي (خواهرزاده آقاي شريفي نيا) با من تماس گرفت و گفتن يک فيلم سينمايي هست ، بازي مي كنيد ؟ فيلمنامه را خواندم ، ديدم كه ژانر كميك - كودك دارد. نگاه كردم و ديدم كه نقش خودم،‌ نقش يک مربي فوتبال است كه ربطي هم به اين اتفاقات خنده داري كه توي فيلم ميافتد ندارد. به همين خاطر قبول كردم. اسم كار « راز موفقيت » بود به كارگرداني آقاي عباس مراديان و آقايان حميد لولايي ، رضا ناجي ،‌ رامين ناصر نصير ،‌ كيانوش گرامي و خانم فلور نظري در آن بازي كردند

* نظر نيما نكيسا در مورد دستمزد ميلياردي گلزار و جنجال هايي كه به پا شد:

هيچ وقت نمي شود براي دستمزدها سقف تعيين كرد. چرا كه در اينصورت مثلاً اگر سقف 200 ميليون باشد، من با شما 200 ميليون قرارداد رسمي امضاء مي كنم، ‌مابقي رقم مورد نظرم را در یک برگه دست نويس و در حضور چندتا شاهد مي گيرم. در واقع تعيين سقف مشكلي را حل نمي كند. بلكه اين سيستم را كثيف تر و زير ميزي مي كند. اصلاً رضا گلزار 30 ميليارد قرارداد ببنده ، ‌به كسي چه ارتباطي دارد؟‌ مطمئنا آن كسي كه مياد با ايشان 1 ميليارد قرارداد مي بندد فكر همه چيز را مي كند. اگر برایش گردش مالي و سود نداشته باشد هرگز به چنين مسئله اي تن نمي دهد. چرا اين پيشنهاد را به من و شما نمي دهند؟ چون او در كارش سرشناس است، مردم دوستش دارند و حضورش موفقيت آن اثر را در گيشه تضمين مي كند. اتفاقاً سيستم بايد از اين ماجرا خوشحال باشد چرا كه علاوه بر گردش مالي خوبي كه در سينما ايجاد مي شود ،‌ مالياتي كه از آن بازيگر مي گيرد هم بيشتر مي شود و اين به نفع وضعيت مملكت است.

* ميانه نيما نكيسا با سينما:

آخرين باري كه به سينما رفتم 15 سال پيش بود، ولي به شدت از طريق سي دي و دي وي دي سينما را دنبال مي كنم. مجموعه هايي مثله «لاست» ، «فرار از زندان» ،‌ «24» ، «‌قهوه تلخ» و «اسپارتاكوس» را ديدم. آخرين فيلم سينمايي هم كه ديدم «دموكراسي توي روز روشن» بود.

* روند سينماي ايران در سال هاي اخير:

روند سينماي ايران در سال هاي اخير را رو به رشد نديدم بلكه رو به غربزدگي كاذب ديدم يعني اتفاقاتي دارد ميافتد كه اتفاقات خوبي نيست. چيزهايي در فيلمها مي بينيم كه اصلاً رئال نيست. از طرفي بعضي از فيلمها خيلي از نظر پوشش بازيگران بسته و سختگيرانه و بعضي فيلم ها همراه با آرايش هاي غليظ و صحنه هاي فصاحت بار. سينماي ايران دارد به يه جايي مي رسد كه فقط مي شود افسوس خورد. در اين بين ما بعضي سريال هايي را مي بينيم كه شاهكارند. من «روزي روزگاري» را خيلي دوست دارم كار قوي بود يا همين « مختارنامه » خيلي پروژه سنگين و ارزشمندي است. اينها نشان مي دهد كه ما هم اگر بخواهيم مي توانيم شاهكار بسازيم. آدم هایش را داريم ولي از آن طرف فيلمي مي بينيم كه فلان كمپاني سفارش داده با يک مشت بازيگر مطرح ولي دريغ از يک خط قصه و داستان منسجم. در صورتي كه قصه و پايان خوب است كه آدم را جذب مي كند. ما داريم تمام تلاشمان را مي كنيم براي سرگرم كردن مردم و نه براي رساندن پيامي و اين خيلي تأسف آوره. الآن در دو سوم فيلمها تيم آقاي شريفي نيا حضور دارن. بي تعارف و با تمام علاقه و احترامي كه به ايشان دارم اين را مي گویم. تيمش يک سري آدم مشخص اند كه توي همه فيلمها بازي مي كنند. حالا يه سوال، آكادمي هاي ما چند نفر مثل رضا گلزار ساخته؟‌ ما بايد توان خود طرف رو ببريم بالا عوض اينكه دنبال چهره اش باشيم. مگر حميد فرخ ن‍ژاد، پرويز پرستويي، فاطمه معتمدآريا و سيما تيرانداز با تكيه به چهره وارد سينما شدند؟ نمي خواهم بگویم چهره شان خوب نيست ولي اينها وقتي مقابل دوربين قرار مي گيرند. از هم دوربين دزدي مي كنند. جوري قوي ظاهر مي شوند كه اصلاً طرف مقابل نمی تواند جلویشان نطق بكشد. يا مثلاً كسي مثل آقاي اكبر عبدي. من كاري ندارم اين آدم كيست؟‌ اين آدم شاهكار سينماي ايران است. خيلي از آدم ها كه شما در سيستمشان زوم مي کنید مي بينيد ساخته هاي آكادمي هاي قديمی هستند. الآن آكادمي هاي ما خروجي چنداني ندارند چون خيلي از كسانی كه موسس آكادمي ها هستند، سر جاي خودشان نيستند. جايگاهشان اين نيست و دنبال چيزهاي ديگری هستند. متأسفانه الآن همه دلال شده ايم.

* نظر نيما نكيسا در مورد «‌ قهوه تلخ » :

من « قهوه تلخ » را يك پروژه بسيار موفق مي دانم. به خاطر اينكه مهران مديري بيش از بيست و خرده اي سال است كه دارد كار اجرا مي كند. خوب بلد است پروژه هاي اين چنيني را چه جوري هدايت كند.

*‌ دلیل نرفتن به عیادت «ناصر حجازی»؟

من پيش ناصر حجازي نرفتم. هر كسي به من رسيد گفت چرا نرفتي؟ من از اول گفتم اسطوره ام ناصر حجازي بوده ، عاشقشم. خدا شاهد است برایش نماز خواندم، صلوات نذر كردم، گوسفند نذر كردم. البته اينها گفتن ندارد ولي بيمارستان نمي روم چون اين دوربين وقتي مي آید سراغ آدم اين حس ايجاد مي شود كه به هواي اين دوربين است رفتي كه بگویند فلاني هم بر بالين فلاني آمد. من اين را دوست ندارم.

*‌ تیم هنرمندان:

8- 9 سالي هست كه با تيم هنرمندان در ارتباطم. تيم خوبي است. هدف ، هدفِ خيرخواهانه است. پولهايي كه جمع ميشود، مقداري اش را براي اداره باشگاه برمي دارند و بقيه اش را صرف كارهاي خير مي كنند.

*‌ برنامه برای آینده؟

بعد از اينكه درسم تمام بشود ، به دنبال يک مديريت سالم هستم. دنبال رسيدن به يك شرايط مديريتي مطلوب هستم براي اجراي يك سري اهداف درست و سالم. من پارتي و پارتي بازي توي كَتَم نمی رود. صد ميليون هم قيمتم نيست. قيمت من صد ميليارد است. مگر نميخواهند شرفم را بخرند؟ قيمتش اينقدر است. هر كسي يک قيمتي دارد. من قيمتم اينقدر است. من اگر به كسي پنجاه هزارتومان بدهكار باشم شب خوابم نمي برد ولي تا دلت بخواهد از من بردند.

منبع: سینمافا

ارسال نظر

  • sadaf

    من عاشقتم دوست دارم.همیشه طرفدارت بودم و هستم.

  • ازادمرد

    دلم می خواد دوباره نیما نکیسا رو در چارچوب دروازه تیم ملی ببینم امیدوارم به فوتبال برگرده طرفدارتم نیما دوستت دارم

  • مسعود

    عاشقتم نیما از بچگی همیشه پوسترت تو اتاقم بود خیلی دوست دارم کاش برمیگشتی به فوتبال به عنوان مربی

  • raha

    خیلی دوستت دارم جیگر.میدونی شبیه کی هستی؟علیرضا حقیقی.نمیدونم چرا همه شما دروازه بانا خوشگلین:)

  • منا

    راسته كه ميگن مريم حيدر زاده عاشقش بوده مخاطب همه نا مه هاشم نيما نكيساست

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار