گوناگون

بازهم در مورد تحریفات عاشورا

عاشورا و کربلا که بخشی از فرهنگ و آیین ملی ما هم شده است، یکی از پتانسیل هایی است که نمی توان آن را نادیده گرفت. اما آیا توانسته ایم آن را چنان که بوده و رخ داده، بشناسیم؟ یقیناً پاسخ به این پرسش اساسی منفی است و کمتر کسی در پاسخ منفی به این پرسش تردید دارد. ما نه این رویداد بزرگ بشری را شناخته ایم و نه پیام های آن را در درون خود نهادینه کرده ایم. به جرأت می توان گفت که اقلیت معدودی از عوام و خواص ما درباره این حادثه از اطلاعات لازم بهره دارند و از میان این اقلیت کم شمار نیز شمار بسیار کمتری به تحلیل این قیام پرداخته و می پردازند. البته به دلیل سرانه بسیار مفتضح مطالعه در ایران، درباره بسیاری از مسایل تاریخی و سیاسی نیز چنین وضعی را شاهدیم. اما درباره مسأله ای مثل عاشورا که تأثیرات بنیادینی در لایه های درونی فرهنگ و خلقیات مردم ما داشته و دارد، چنین معضلی با حساسیت بیشتری روبه روست.

در قرن اخیر روشنفکران و عالمان متعددی از ضرورت پالایش کژی ها و کژفهمی ها از فرهنگ عاشورایی مردم سخن گفته اند و تلاش های متعددی انجام داده اند. در صدر این افراد می توان به مرحوم نوری (نویسنده کتاب لؤلؤ و مرجان)، مرحوم صالحی نجف آبادی (نویسنده کتاب شهید جاوید)، مرحوم دکتر سید جعفر شهیدی (نویسنده کتاب قیام حسین)، مرحوم استاد مطهری (نویسنده کتاب حماسه حسینی) و مرحوم دکتر علی شریعتی (نویسنده کتاب حین وارث آدم) اشاره کرد که پیشگام چنین تلاش طاقت فرسایی بوده اند.

ولی سوگمندانه باید اذعان کنیم که تلاش های این دسته از نواندیشان دینی نتوانسته به اعماق لایه های درونی جامعه و توده های مردم رسوخ کند. هنوز هم میلیون ها ایرانی در دهه محرم بر حسینی می گریند که در معرکه کربلا برای دخترش فاطمه و برادرزاده سیزده ساله اش قاسم حجله عروسی برپا می کند! هنوز هم برای حسینی بر سر وسینه می زنند که خواهرش زینب پس از دیدن سر بریده برادرش سرش را به چوبه محمل می کوبد و خون از ناقه بر زمین می ریزد ( و همین داستان ساختگی مبنای قمه زنی قرار می گیرد). هنوز هم از شاهزاده ای ایرانی به نام شهربانو یاد می کنند که همسر ایرانی حسین و مادر امام چهارم بوده و در قضیه کربلا حوادثی را پشت سر می گذارد که سرانجام سر از شهرری در می آورد! هنوز هم از سه روز تشنگی صحابه حسین می گویند و زیبایی عاشورا را تنها در تراژدیک بودن آن می دانند. به یاد دارم که در دومین اجلاسیه سراسری مداحان که سال 79 در قم برگزار شد، یک مداح مشهور و پرنفوذ تهرانی به نام حاج علی انسانی که بسیاری از مداحان مشهور جوان همچون حاج محمود کریمی شاگرد وی بوده اند، خطاب به جمع حاضر در جلسه که غالباً مداح بودند با جسارت تمام گفت که حسین در کربلا به خاطر سیراب کردن نوزاد شیرخواره اش به التماس افتاد! البته حاج علی انسانی به شنوندگان خود گوشزد کرد که این حرف کاملاً محرمانه و ویژه جمع خصوصی مداحان است!

در هر صورت هنوز هم حسین مورد قبول توده های مردم کاملاً متفاوت با آن چیزی است که پژوهشگران و مورخین معتبر بیان کرده اند. به قول استاد مطهری اگر حسین، امروز به میان ما بیاید یقیناً خواهد گفت که شما برای حسین دیگری می گریید. مطهری به دلیل همین سخنانش مورد غضب هیأت های مذهبی قرار گرفته بود. همانگونه که شریعتی و صالحی نجف آبادی هم مورد طرد و لعن این قشر بودند. هنوز هم برخی از فقیهان فیلسوف زمانه ما صالحی نجف آبادی را به وهابی گری متهم می کنند. هیأت های مذهبی که یکی از استخواندارترین، با سابقه ترین و پرنفوذترین نهادهای مدنی جامعه ما هستند هیچ نسبتی بین خود و امر پژوهش و تحقیق قائل نبوده و نیستند. سال هاست که شاهد رشد قارچ گونه منبری ها و مداحانی هستیم که بدون هیچ بهره ای از دانش و آگاهی، به جریان سازان و فرهنگ سازان ما بدل می شوند. اقبال عمومی روزافزون به این صنف تا حدی است که تاب هرگونه انتقاد را از آنها گرفته و دیگر به هیچ منبری و مداح مشهوری نمی شود گفت که بالای چشمش ابروست!

از سوی دیگر فریاد برخی علمای بزرگ هم چند سال است که بلند شده و از وضع کنونی ابراز گلایه می کنند. بحث قمه زنی به یکی از معضلات امنیتی و فرهنگی ما بدل شده و روز به روز پیچیده تر می شود. قمه زنان در شهرهایی مثل قم و خمینی شهر حتی به درگیری با نیروهای انتظامی می پردازند تا وظیفه شرعی خود را انجام دهند! فرهنگ سازان کنونی ما معتقدند که عاشورا و مقوله عزاداری مربوط به عشق است نه عقل. پس نمی توان فتوایی دال بر ممنوعیت فلان گونه از عزاداری داد. هر روزه شاهد افشای گوشه های نانوشته ای از فاجعه عاشورا از سوی مداحان و منبری ها هستیم که در هیچ کتاب معتبری نیامده است! از یکی از استادانم شنیدم که فلان منبری مشهور در کرمان گفته که حرمله آنقدر سر علی اصغر را پیچاند که از تنش جدا شد! مردم هم شیون می زده اند و یک نفر هم برایش سؤال پیش نیامده که چنین روایتی در کدام منبع متقدم و متأخر نوشته شده است؟ کار به جایی رسیده که امام جمعه کرمان از دست این منبری محترم و پرنفوذ به استادم گلایه می کرده و می نالیده که قادر به مقابله با وی نیست!؟ فلان مداح در مجلس چند ده هزار نفری اش مضحک ترین داستان ها را به عاشورا می بندد و انواع و اقسام ادا و اطوارها را در می آورد که مجلس اباعبدالله را رونق ببخشد!

فلان استاد حوزه می گوید که چون فاجعه عاشورا بسیار بر اهل بیت گران تمام شده، پس می توان هر دروغی را گفت تا مظلومیت حسین را مضاعف نشان دهد! کسی نیست که به ایشان بگوید مگر قول و فعل معصوم حجت نیست؟مگر نسبت دروغ به معصوم، موجب بطلان روزه نمی شود؟پس وجاهت شرعی و عقلی چنین گزافه ای که قرن هاست با قاطعیت تمام به آن عمل می شود چیست؟

کافی است که یک بار به طور گذرا تاریخ قیام عاشورا را از نگاه مورخان معتبر مرور کنید و سپس پای سخن منبری ها و مداحان مختلف بنشینید تا از عمق تاریخ سازی این حضرات مطلع شوید. تلاش های سازمان تبلیغات اسلامی برای سامان دادن به این آشفته بازار به جایی نرسیده و جلب مشتری بیشتر و کسب درآمد افزون تر حرف اول را می زند و قرار است که به هر قیمتی ملت را دیندار و عاشورایی و خود را مشهور و پولدار کنیم! منبری و مداحی که کم هزینه تر باشد لابد کم سوادتر و ناشی تر است! یکی از مسؤولین هیآت مذهبی در ستایش مداح مورد علاقه اش می گفت که حاجی اول شماره حساب می دهد و فیش مطالبه می کند و پس از اطمینان از واریز شدن پول به حسابش حاضر به مداحی می شود! فلان منبری مشهور که پاکت کمتری دریافت کرده به مسؤول هیأت می گوید که من به جهنم! زن و بچه ام چه گناهی کرده اند؟! بسیاری از افراد بی سواد جامعه پس از آنکه مداح مشهوری می شوند، کلاس کارشان از یک استاد باسابقه دانشگاه هم بالاتر می رود و به راحتی جواب سلام کسی را نمی دهند! خیلی از مردم ما مداحان مشهور را در حد یک عارف و سالک واصل می پذیرند و دستبوس او می شوند.

به راستی مشکل از کجاست؟آیا پیدا کردن ریشه چنین افتضاحی آنقدر سخت است که باید برایش همایش و سمینارهای آنچنانی و بی نتیجه بگیریم؟ وقتی می شود از چنین پتانسیل بی نظیری برای رشد همه جانبه و سعادت دنیوی و اخروی بهره گرفت، چرا باید هنوز هم گرفتار بدیهیات و اولیات باشیم؟

این همه را نوشتم که بگویم خیال همه راحت! قرار نیست این آشفته بازار، سر و سامانی یابد! نباید به وعده های این نهاد و آن ارگان دلخوش کرد. اگر قرار است که حقیقت عاشورا را بشناسیم و بشناسانیم، تنها راهش تلاش های طاقت فرسا و حساب شده فردی و گروهی خود ماست. البته به شرطی که حساسیت های لازم را در نظر بگیریم و به فکر انقلاب و قلع و قمع مداحان و هیأت ها نیافتیم. همه اینها خود قربانی این فرهنگ غلطند و نه مسبب آن. مسأله عاشورا را نمی توان با کمک نیروی انتظامی و تهدید فلان ارگان امنیتی پالایش کرد. کار فرهنگی مختصات خود را دارد و خارج از توان و شرح وظایف نیروهای نظامی و انتظامی و امنیتی است. خیلی جاها را سراغ دارم که تا قبل از سال 73 که ممنوعیت قمه زنی به نهادها ابلاغ شد، اصلاً قمه زنی در آنها رواج نداشت ولی در یک دهه گذشته رشد روزافزونی یافته است. همین مسأله به خوبی نشان می دهد که بهره گیری از ابزار قدرت در کار فرهنگی نادرست است. بهتر است تا دیرتر نشده، قلم فرسایی و آه و ناله در باب خرافاتی شدن باورهای دینی مردم را کنار گذاشته و تلاش های فردی و گروهی خود را آغاز کنیم. بشناسیم و سپس بشناسانیم.

منبع: وبلاگ تورجان

ارسال نظر

  • ناشناس

    با تشکر از وبلاگ تور جان و وبلاگهای این چنینی.و تشکر از شما برای در ج این مطالب. موفق باشید

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار