گوناگون

مدار صفر درجه؛ ایران و آمریکا

پارسینه: مدار رابطه ایران و آمریکا به سادگی می تواند از چند درجه خوشبینی و تعامل در دوران اوباما، دوباره به صفر در دوران ترامپ برگردد.

رابطه ایران و امریکا که تلاش زیادی برای بالا رفتن چند درجه ای تعامل در مذاکرات هسته ای انجام شد و رسیدن به یک توافق نسبی و به اعتقاد بعضی ها توافق شکننده، فضای جدیدی برای دو بازیگر پس از قهری چهل ساله را نوید می داد.

خیلی ها الان شاید شروع به تحلیل کنند که آمریکا و ایران دشمنان ذاتی هستند و دوباره به حادثه گروگانگیری دیپلماتهای امریکایی در 13 آبان 58 و همچنین کمک های امریکایی ها به عراق در جنگ 8 ساله و تحریمهای فلج کننده و ... اشاره کنند. بگویند که ایران و امریکا هیچ گاه نمی توانند به شرایط عادی برگردند مگر اینکه یا تغییر حاکمیتی در ایران اتفاق بیفتد و یا امریکا از حالت کنونی اش فرو بپاشد. آیا ایران و امریکا باید برای همیشه در حالت خصم و تهاجم گونه قرار داشته باشند؟

در حالت رئالیستی که مسائل روابط بین کشورها را بر مبنای منافع ملی و اهداف میان مدت و طولانی مدت تحلیل می کنند شاید تضاد منافع شدید و حیاتی بین ایران و امریکا بجز موضوع اسرائیل نمی توان دید. در حالت کلی ایران هم خواهان منطقه ای آرام و بدون تروریسم و عاری از گروههای افراطی است، امریکا هم خواهان از میان رفتن داعش و گروههای تروریستی است. امریکا هم تلفات زیادی در افغانستان و در مبارزه با طالبان داده است ایران هم خواهان افغانستان یکپارچه و عاری از طالبان است. امریکا هم دوست و شریک اروپا است، ایران هم خواهان گسترش روابط خود با کشورهای اتحادیه اروپا و سرمایه گذاری این کشورها در ایران است. امریکا خواهان ایران بدون بمب هسته ای است که ایران خود با فتوای رهبری به این موضوع حرمت قائل است و آنرا در برنامه های خود ندارد. ایران خواستار برداشته شدن تحریمهای مختلف علیه خود است که در یک پروسه چند ساله مذاکرات و با حضور امریکا این مهم انجام شد. یک باز برد- برد که در حالتی منحصر بفرد شکل گرفت. اما چه می شود که با تغییر یک رئیس جمهور ایران به کشوری به عنوان نقض کننده امنیت امریکا مطرح می شود و همراه با شش کشور دیگر از ورود به آن منع می شود؟

در عالم روابط انسانی به وفور دیده می شود که هرگاه دو شخص از گفت و گو پرهیز می کنند و اشخاص دیگر می توانند براحتی در راستای اهداف خود روابط دو شخص را مدیریت کنند و به طرفین مشاوره دهند(تحریک کنند) روبط دو شخص پیچیده تر و رو به وخامت می گذارد.

روابط ایران و امریکا بعد از روی کار آمدن ترامپ به همین شکل است. دو بازیگری که از گفت و گو می پرهیزند و دیگران (ریاض، تلاویو، ...) روابط این دو کشور را با اهداف خود مدیریت می کنند. ریاض و تلاویو از بدترین شرایط در زمان گفت و گوهای ایران و امریکا در مذاکرات هسته ای و توافق برخوردار بودند. آنها فشار زیادی به طرفین آوردند تا کار نصفه رها شود و شرایط به زمان گذشته و متشنج خود برگردد. اما دو طرف اتاق ها را بستند و بدون شنیدن صدای کسی دیگر، خود تصمیم گرفتند که روابط خود را مدیریت کنند.

اکنون چه باید کرد؟ ایران و امریکا جز در مسائل هسته ای نمی تواند با امریکا گفت و گویی داشته باشد و پرونده آن هم بسته شده است. ظاهرا رویکرد خصم هم بجز با زبان خصم قابل پاسخگویی نیست. چه سناریوههایی پیش رو است. باید دست روی دست گذاشت تا آتش جنگی ناخواسته روشن شود؟ یکی از سناریو های پیش رو این است که امریکا با همپیمانان خود که بزودی در خلیج فارس دست به مانور نظامی خواهند زد دست به تحریک ایران بزنند. هم اکنون که هیچ اقدام نظامی از طرف ایران علیه امریکا نشده است آنها برخورد یمن با ناوشکن عربستان را برخورد نظامی ایران با ناو امریکایی قلمداد می کنند. دور از ذهن نیست که امریکایی ها با چنین رویکردی در صدد تحریک و عصبی کردن ایران بر آیند. بازی آنها در این شرایط یشتر شبیه یک بازی جنگ روانی است تا یک بازی بر مبنای سلامت ذهنی طرف. آنها با گذشتن فقط چند روز از روی کار آمدن خود، بسیار هیجانی و عصبی نشان می دهند و می خواهند این هیجان و عصبی بودن را به دیگران مخصوصا ایران سوق دهند. عربستان و اسرائیل در این شرایط بر طبل این هیجانات می کوبند و امریکا و مخصوصا ترامپ را بیشتر به رقص و بالا و پایین پریدن تشویق می کنند.

اما ایران باید بر روند تعادل و صلح مداری خود ادامه دهد. هیچ تنشی به نفع ایران نیست. ایران در نکته ای قرار دارد که با گذشتن از سد تحریم ها سهم خود در بازار نفت را پس گرفته و با قراردادهای مختلف از جمله خرید هواپیما در صدد بازگشت به جایگاه گذشته خود است. موضوعی که آنرا حداقل دولت گذشته امریکا و اروپایی ها باور داشته و با سهیم شدن در قراردادهای تعریف شده بر آن صحه گذاشته اند.

همین نکته می تواند نقطه قوت قرار گیرد. آوردن کسانی در بازی بین ایران و امریکا که نه مانند عربستان و اسرائیل بر درجه تنشها و سرو صداها می افزایند بلکه مانند اروپایی ها به روند آرام و غیر متشنج امور اعتقاد دارند. کشورهایی مانند چین هم شاید علاقه داشته باشند ترامپ بجای درگیر کردن خود در موضوع تایوان و خارج کردن شرکت های امریکایی از چین، ذهنش با ایران و مسائل آن درگیر باشد. ولی باید در نظر گرفت که ترامپ یک میلیاردر تاجری است که علایق و آرزوهای او در تجارت و پول و سرمایه است و با اینها بیشتر ارضاء می شود تا موضوعاتی تنش آفرین و جنگ محور. او به زودی از این روند خسته می شود و با کاهش هیجانات می تواند دوباره درگیر بیکاری جوانان امریکایی و برگرداندن سرمایه های امریکایی از چین و دیگر کشورها باشد. امریکا محکوم است که انرژی خود را در شرق آسیا بگذارد تا امریکای قدرتمند تری را رقم زند. وقت گذاشتن در خاورمیانه و درگیر شدن در مشکلات آن چیزی جز هزینه و تلفات ندارد. چیزی که در افغانستان و عراق تجربه شده است. چیزی که عربستان در یمن در حال تجربه آن است. چاره ای جز فرو کش کردن هیجانات و کنار گذاشتن توئیتهای جنجالی اول صبح نیست.

اروپا می تواند نقشی مهم تر در این روند بازی کند و در جهت امنیت انرژی، امنیت سرمایه گذاری و حل شدن مشکلات پناهندگان و بحرانهای بین المللی نقش بیشتری بازی کند و ایران را در کنار خود نگه دارد. به هر روی موضوع برجام و رسیدن به نتیجه در موضوع بحران هسته ای یکی از نمونه های کم نظیری است که اتحادیه اروپا خود را در آن سهیم می داند و به عنوان فصلی بارز در کارنامه خود از آن یاد می کند.

قرار گرفتن در کنار ترامپ برای پرونده سازی و تنشهای بیشتر علیه ایران می تواند زحمات آنان را هدر داده و عزم آنان برای تجارت و شرکت در پروژه های ایران برای جذب سرمایه را با شکست مواجه کند.


منبع: خبرآنلاین

ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار