گوناگون

مسأله نمايش چهره حضرت ابوالفضل، سه نكته و يك راه حل

مسأله نمايش چهره حضرت ابوالفضل، سه نكته و يك راه حل

پارسینه: موضوعي به ظاهر ساده مثل نوراني كردن چهره بازيگر نقش قمربني هاشم ( با فرض اينكه تمهيد و تدبيري درست باشد ) در واقع نوعي پارازيت است كه تا حد زيادي حس و حال صحنه را مي گيرد و از تأثير عاطفي آن مي كاهد مثل اينكه در ميان يك سخنراني پرشور و حرارت مذهبي و در نقطه اوج منبر ناگهان بلندگو قطع شود يا لوستر چلچراغ بزرگ وسط صحن مسجد بيافتد.

* محمدرضا زائری

شايد بتوان گفت يكي از بزرگترين سرمايه ها و يكي از مهم ترين راز هاي اقتدار جامعه ديني جايگاه والاي فقهاي بزرگوار چه از موضع ولايت عام فقيه و چه از موضع مرجعيت تقليد است و از اين سرمايه بايد به وسواس و اهتمام محافظت كرد .

قدرتي كه مي تواند با چند جمله كوتاه نهضت تنباكو بيافريند قطعا دشمن را نگران مي كند و بي ترديد يكي از نخستين اهداف نرمستيز فرهنگي و اجتماعي مقابله با اين قدرت است . دشمن براي مقابله با اين قدرت و تضعيف و كم رنگ كردن آن فقط به شكل مستقيم عمل نمي كند بلكه از شيوه هاي نامحسوس و داخلي نيز بهره مي گيرد و يكي از اين شيوه ها درگيركردن فقها و مراجع تقليد و علماي بزرگوار در ريزترين موضوعات و ساده ترين مسائل - از تصميم گيري براي معادل فارسي پليس تا اظهارنظر در مورد نمايش يك تئاتر - است .

كساني كه به بهانه هاي كوچك به سراغ فقها و مراجع مي روند و استفتاء جمع مي كنند گاهي نمي دانند براي حل كردن مشكل ساده و صنفي خود يا رفع و رجوع يك دعواي كوچك شخصي دارند از چه سرمايه عظيمي هزينه مي نمايند .

مسأله نمايش يا عدم نمايش چهره حضرت قمر بني هاشم عليه السلام نيز از موضوعاتي بود كه شايد به دليل فتنه انگيزي و شيطنت هايي از مسير عادي و ساده خود خارج شد و به ساحت مبارك مرجعيت و فقاهت رسيد و برخي از بزرگان فقها و مراجع تقليد هم بي آنكه بخواهند در مقابل پرسش مطرح شده ناچار به اظهارنظر گرديدند .

در مورد اين مسأله سه نكته و يك راه حل خواهم نوشت اما پيش از آن لازم مي دانم به اختصار در اين باره توضيح دهم كه چرا اين مسأله مهم است . شايد كسي بگويد كه چه فرقي مي كند چهره آن حضرت در مجموعه تلويزيوني مختارنامه كاملا نمايش داده شود يا به تمهيدي فني پوشانده شود يا ... ؟
اين موضوع از دو جهت اهميت دارد : نخست از نظر عقيدتي ، تئوريك ، نظري ، فكري به دليل اينكه با چنين تجربه هايي بنايي نهاده مي شود كه بعدا نمي شود آن را تغيير داد و بر اساس آن قواعد نانوشته ديگر ، باورهاي ديگر ، حرف و حديث هاي ديگر شكل مي گيرد ( نظير اتفاقي كه با ساختن گنبد و بارگاه و ضريح براي امام خميني رخ داد و روزي كه ما به اين موضوع اعتراض مي كرديم از همين مي ترسيديم كه زيارتنامه ايشان در كنار زيارتنامه ائمه اطهار در كتاب هاي دعا چاپ شود كه شد و اهل فهم و اصحاب عقل مي دانند كه اين اتفاقات و حواشي آن يعني چه ) و اكنون كه ما در روزگار جديد و در دنياي حضور فكر شيعي در دنياي رسانه و ارتباطات داريم بنيان چنين تجربه هاي بزرگي را مي گذاريم هر قدم بايد حساب شده باشد ( نتيجه اين گونه حركات مي شود اقدام اخير تلويزيون المنار در نوراني كردن چهره بازيگر نقش تعزيه در سريال ايراني شب دهم و مي دانيد كه اين اصلا مفهوم را بر عكس مي كند و القا مي كند كه اين شخصيت حضرت سيدالشهداست در حالي كه مسير داستان متفاوت است و تأثير پيام سريال هم در همين است ) و چه كسي است كه نداند امروز اين فيلم ها وسريال ها بيشترين تأثير را در گسترش فكر و پيام مكتب اهل بيت دارند ( بازتاب باورنكردني نمايش سريال حضرت يوسف و همين مختارنامه را در كشورهاي عربي - تا حد برخورد امنيتي و موضع گيري رسمي دولت يا مسئولان مذهبي - ببينيد و قضاوت كنيد كه كدام كتاب و كدام سخنراني تا كنون چنين تأثير گسترده و فراگيري را داشته است ؟ )

از سوي ديگر گاهي با يك حركت كوچك وبه ظاهر كم اهميت تأثير پيام يك اثر هنري كم مي شود زيرا كه چنين آثاري محصول تركيب متن و صدا و نور و حركت و زاويه دوربين و احساس بازيگر است و بايد ابر و باد و مه و خورسيد و فلك جمع شوند تا در يك لحظه و يك مكان درست و دقيق تير پيامي به هدف دل و جان مخاطب اصابت كند و هر كدام از اين هزار نكته باريكتر از مو را اگر كسي به حجت آنكه آينه ساز بوده دست كاري كند در واقع آن تركيب نهايي را برهم زده است .

موضوعي به ظاهر ساده مثل نوراني كردن چهره بازيگر نقش قمربني هاشم ( با فرض اينكه تمهيد و تدبيري درست باشد ) در واقع نوعي پارازيت است كه تا حد زيادي حس و حال صحنه را مي گيرد و از تأثير عاطفي آن مي كاهد مثل اينكه در ميان يك سخنراني پرشور و حرارت مذهبي و در نقطه اوج منبر ناگهان بلندگو قطع شود يا لوستر چلچراغ بزرگ وسط صحن مسجد بيافتد .

از اين جهت مسئوليت ما از موضع سياستگذاري تبليغي دين در دوران جديد با اقتضائات خاص و دقيق و متفاوت بسيار حساس است و هرگونه تصميم گيري بسيار مهم خواهد بود ، اما سه نكته در اين رابطه :
۱- مهم ترين دليلي كه براي اظهار نگراني در اين خصوص گفته شده اين است كه ممكن است اين گونه حركات موجب مخدوش شدن باورهاي ديني مردم بشود . به نظر مي رسد اصل اين نگراني كاملا معقول و قابل درك است و ناشي از احساس مسئوليت فقهي براي دروازه باني و مراقبت و بيدارگري ديني ، ليكن آيا اين نگراني دو طرفه نيست ؟

يعني همان قدر كه يك فقيه بسيار محتاط از فرداي قيامت خود مي ترسد و سخت مي گيرد بايد از اين بترسد كه با اين سخت گيري بيش از حد باعث شود كساني از اصل تقليد و تبعيت روي گردان شوند وعطاي التزام ديني و عملي را به لقايش ببخشند . اگر نوشتن و چاپ شدن و نمايش دادن و گفتن مسئوليت دارد در مقابل دقيقا ننوشتن و چاپ نشدن و نمايش ندادن و نگفتن هم مسئوليت دارد و به همين دليل اميرمؤمنان به مالك اشتر هشدار مي دهند و او را از مشاور ترسو برحذر مي دارند زيرا مشاور ترسو فرد را از اقدام باز مي دارد و عدم اقدام صحيح همان قدر خطرناك است كه اقدام غلط . اين دو با هم هيچ فرقي ندارند و حساسيت جايگاه فقيه اين است كه در ميان اين دو خط قرمز بايد گام بردارد و نه به اين سو بغلتد و نه بدان سو كه بيم داده اند : " المحرّم حلال الله كالمحلّل حرام الله " چرا هميشه بايد از اين طرف افتاد و به اين طرف غش كرد ؟ چرا نبايد مؤمنان يك بار از كارهاي نكرده و وظايف بر زمين مانده و كتابهاي چاپ نشده و فيلمهاي پخش نشده حرف بزنند ؟

آيا همين قدر نگران طرف مقابل موضوع هم هستيم ؟ اگر به همين سياق فرض كنيم كه جواني قرار است با ديدن اين لحظه از سريال متأثر شود و دلش بلرزد و جانش به آسمان عنايت قمربني هاشم پيوند بخورد ، آيا ما با محروم كردن او از اين احساس مسئول نيستيم ؟

به نظر مي رسد همين حساسيت ها و همين به يك سو غلتيدن ها باعث شده در طول چندصد سال اخير ما زمين بازي زندگي اجتماعي و فرهنگي را كلا به حريف واگذار كنيم و اينك با هجوم فرهنگي غرب بر عليه همه مقدسات و عقايد و باورهايمان روبرو باشيم . ( اگر امثال شيخ مفيد بعد از آن خواب معروف مي خواستند تسليم احساس شخصي خود شوند و حكم فقهي مجنون و مسجد را فراموش كنند امروز آيا اثري از فكر عظيم و افتخار آفرين شيعي باقي مي ماند ؟ )
۲- مطرح كردن اين موضوع ساده به عنوان يك موضوع مهم و خطرناك براي دين اسلام در حدي كه مرجعيت شيعه خود را موظف به دخال مستقيم و صريح مي بيند اين پرسش طبيعي را در ذهن مخاطب ايجاد مي كند كه آيا در طول ده ها سال اخير هيچ موضوعي به اين اهميت پيش نيامده است ؟
وضعيت نگران كننده گرايش به مسيحيت در ميان جوانان را ملاحظه كنيد ، آيا تمام فيلم ها و سريال هايي كه باعث ايجاد اين فضا شده شايسته اعتراض نبوده است ؟

وضعيت اسفبار حجاب را ببينيد ، آيا همه تصاوير و برنامه هاي تلويزيوني و فيلم هاي سينمايي كه در ايجاد اين فضا سهيم بوده اند جاي اعتراض نداشته است ؟ وضع طلاق و آشفتگي خانواده ها و وضع اعتياد و فقر و ... بماند گرچه دين مردم دقيقا همين جا شكل مي گيرد كه " كادالفقر أن يكون كفرا " ، آيا رفتار برخي مسئولان و فساد و خطاهاي فاحش برخي متصديان اسباب نگراني نبوده است و دين را و عقيده مردم را تهديد نمي كرده است ؟ اگر قرار بود دين مردم فقط با نمايش اين چهره نوراني به خطر بيافتد چه طور است در طول قرن ها با تعزيه و شبيه خواني و پرده و شمايل هاي گوناگون نه تنها دين آنها مخدوش نشده بلكه همين ها باعث حفظ آيين هاي ديني و پيوند اعتقادي مردم شده است ؟ در حالي كه چنين نيست و درك و شعور مخاطب را نبايد دست كم گرفت ، زيرا تجربه نشان داده كه مردم به خوبي تفاوت ميان اين بازيگر و اين نقش و آن واقعيت قدسي را درك مي كنند .

۳- اصرار بر عدم نمايش چهره ائمه معصومين ( با فرض وجود منع و حرمت شرعي ) قابل فهم است اما تعميم و توسعه اين حكم بر غير معصومان و اعتبار بزرگان ديگر كه تالي تلو معصومند در اين حكم و احكام مشابه به مرور تمركز بر جايگاه ائمه معصومين را تضعيف مي كند .

اصرار عجيبي كه در سيره ائمه معصومين براي بزرگداشت روز عاشورا ديده مي شود نشان مي دهد كه بايد تفاوت چشمگير و خاص روز عاشورا با ساير روزهاي مصيبت و عزاي آل الله محسوس باشد و " لا يوم كيومك يا اباعبدالله " كه شب ها اگر همه قدر بودي ، شب قدر بي قدر بودي ! اگر قرار بود هر روز عاشورا باشد و هفته اي يك روز همه سياه بپوشند و مجلس برگزار كنند و سينه بزنند و به خيابان بيايند ديگر عظمت عاشورا به چشم نمي آمد و اگر قرار بود هر روز روزه بگيرند و سفره افطار بياندازند ديگر ابهت ماه مبارك رمضان ديده نمي شد . ( عنايت كنيد كه بحث ما از مخاطب عام و سياستگذاري فضاي عمومي و عوام است نه خواص و احوال فردي ) اين توسيع در مباحات است كه باعث مي شود تضييق در محرّمات ممكن باشد وگرنه اگر در هر موضوعي حكم به حرمت و عدم جواز بدهيم ديگر در مقام خودش نمي توانيم حكم خدا را اجرا كنيم .

به نظر مي رسد يك مشكل ريشه اي كه وجود دارد اين است كه ما در همه مصاديق سياست گذاري ثابت و تصميم مشترك داريم . اين مطلق انگاري سبب مي شود كه در هر مصداق خاص از مجوز يك كتاب و نمايش يك فيلم تا برگزاري يك نمايشگاه و عرضه يك محصول فرهنگي جديد مطلق مي انديشيم و همان تلقي و باوري كه در مورد دختر پنج ساله خودمان داريم را در مورد يك زوج ميانسال تعميم مي دهيم و نتيجه مي شود ممنوعيت رسمي و قانوني استفاده از شبكه هاي ماهواره اي در حالي كه همه - از قانونگذار تا مخاطب عام - مي دانيم كه دير يا زود ناچار به تغيير آن خواهيم بود ، يا اصرار بر منع تلويزيون هاي خصوصي در حالي كه همه مي دانيم روزي تسليم واقعيت آن خواهيم شد ( فرقش اين است كه به جاي آماده شدن براي اين روياوريي و تصميم گيري صبر مي كنيم تا وقتي همه چيز تمام شد از سر انفعال تسليم آن شويم و خود را به دست موج بسپاريم ) به نظر مي رسد راه حل چنين مشكلاتي تقسيم بندي مخاطب بر اساس سن و شرايط و زمان پخش و مكان عرضه باشد ( همان طور كه همه عقلاي دنيا عمل مي كنند ) . مثلا شايد در اين مورد خاص بشود در پخش تلويزيوني عمومي از نمايش كامل چهره خودداري كرد و در نسخه دي وي دي براي نمايش خانگي نسخه اصلي عرضه شود .

بي تعارف و ملاحظه عرض كنم كه من معتقدم از ابتدا نبايد پاي مراجع عظام تقليد به اين مسأله باز مي شد و بايد كساني كه مسئوليت حراست از اين مقام و جايگاه را دارند مراقبت مي كردند تا مسائلي از اين دست بهانه تضعيف موقعيت علمي و فقهي آنان نشود اما اكنون كه اين اتفاق افتاده باور جدي و عميق و صادقانه من اين است كه حرمت نظر مراجع بايد حفظ شود .

نمايش كامل چهره يا عدم آن كه مسأله اي ثانوي است ، حتى اگر اصل اين مجموعه تلويزيوني افتخارآفرين و بزرگ و دوست داشتني هم محل بحث بود به نظر من حفظ سخن و نظر مراجع تقليد اين قدر اهميت داشت كه از اصل نمايش آن بگذريم و اين سرمايه عظيم را براي جامعه شيعي حفظ كنيم و درد دل ها و آه و حسرت هايمان را مثل هميشه فروخوريم .

شك نيست كه سيد داود ميرباقري عزيز و همه همكاران و همراهانش ( از بازيگر و فيلمبردار و مونتور تا ساده ترين نيروي خدماتي و راننده و نظافتچي ) با اين كار براي آخرت خود صفحه اي درخشان گشوده اند و پيش از آخرت براي سالهاي سال زندگي با عزت خود فرصت هاي آسماني آفريده اند . در روزگاري كه خداوند براي سوار شدن به كشتي نجات حسيني بهانه هاي تازه مي پردازد تا هيچ كس را توجيهي براي غرق شدن در سيلاب فتنه و فساد نباشد.

-----

منبع: وب گاه شخصی محمدرضا زائری ( + )

ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار