گوناگون

در دنیای شما نیویورکی‌ها روز چند ساعت است؟

پارسینه: برنامه تخصصی موسیقی در شبکه چهار سیما، محمدجلیل عندلیبی، نوازنده مشهور نی را نشان می‌داد که کارهایش را معرفی می‌کرد.

لابه‌لای کارهای متعدد، با افتخار به آلبوم «جاده ابریشم» هم اشاره کرد که البته کار بسیار ضعیفی است. ماجرای این آلبوم اینست که 25-30 سال پیش پروژه‌ای بین‌المللی با موضوع جاده ابریشم شکل گرفت که نماینده ایران، آقای عندلیبی بود و به‌عنوان خواننده هم آقای افتخاری را با خودش برد تا به اصطلاح کار جهانی بکنند.

ماحصل کار مضحک بود؛ آقای عندلیبی شعر «بنی‌آدم اعضای یک پیکرند» را داده بود افتخاری بخواند و نوازندگانی از ایران، تاجیکستان (شوروی)، مغولستان، چین و... هم او را همراهی می‌کردند که این شعر را نه به صورتی حماسی بلکه عاشقانه بخواند و لابه‌لایش تحریر بدهد که «ای دوست... امان امان... جان...»!!

جالب اینجاست که آقای عندلیبی هنوز هم متوجه نشده چه کار سطحی ساخته است! حتی با وجود کارهای برجسته‌ای از نوازندگان و آهنگسازان دیگر ایران مثل استاد کلهر که در پروژه کنونی جاده ابریشم با هنرمندان جهانی همکاری کرده.

همه‌ی اینها مقدمه‌ای بود برای این مطلب که نمی‌توان انتظار داشت حافظ ناظری با آن سابقه توهم و تفرعن، به این زودی‌ها بفهمد که در برجسته‌ترین کارش به نام «ناگفته‌ها» چه مهملاتی تحت عناوینی مثل «صلح اتمی»، «ماده سیاه» و... ساخته. چیزی شبیه آواز افتخاری در آلبوم عندلیبی که اینجا به جای «ای دوست... حبیب من»، از اول تا آخرش می‌گوید: «آها ها ها ها... یاها ها ها هه هه هه...»

اما کاری از ما که هیچ، از بزرگان موسیقی که بارها به اخلاق و رفتار حافظ ناظری نقد کرده‌اند، هم برنمی‌آید. بگذاریم حافظ ناظری به حضور در برنامه خندوانه و خندیدن با جناب‌خان دلخوش باشد و برای رامبد جوان لاف بزند که 22 ساعت در روز کار می‌کند! کاش کسی در آن برنامه جرأت می‌کرد و از ایشان می‌پرسید مگر در دنیای شما نیویورکی‌ها روز چند ساعت است؟!

بگذارید حافظ حالا حالاها از نام پدرش نان بخورد (مگر پدرش از شاهکارهای گذشته‌اش با جلال ذوالفنون، رضا قاسمی، گروه دستان و... جلوتر آمده است؟).

نه تنها حافظ، که مشکل اصلی بسیاری از موزیسین‌های ایران اینست که به کار در گروه‌های خانوادگی با آهنگسازی‌های دورهمی و بازاجرای قطعات و ریتم‌های تکراری بسنده کرده‌اند و برخلاف نسل پیشین که در برخورد با آهنگسازان بزرگ و خوش‌‌قریحه (مثل لطفی، علیزاده و مشکاتیان) و شاعران برجسته (مثل ابتهاج) برکشیده شدند، نه تنها رشد ندارند، که درجا می‌زنند و بلکه عقب‌گرد می‌کنند.

این اشکال در مورد خود آقایان استاد محمدرضا شجریان و شهرام ناظری هم صادق است، تا چه رسد به فرزندانشان همایون (که البته مدتی است راه خودش را از پدر جدا کرده و در مسیر پیشرفت است) و حافظ.

موسیقی ملی ایران فعلاً در سیطره گعده‌های فامیلی است، که در شهرهای مختلف ایران گردش می‌کنند و به جای پیک‌نیک خانوادگی کنسرت خانوادگی می‌دهند.

البته ژانر گعده رفاقتی هم وجود دارد که هر از گاهی چند دوست موزیسین از جاهای مختلف داخل و خارج ایران دور هم جمع می‌شوند و بدون هیچ‌گونه آهنگسازی و تنظیم و تمرین گروهی، بلافاصله برای مردم یک به اصطلاح کنسرت «بداهه‌نوازی» می‌کنند که فی‌الفور آلبومش هم منتشر می‌شود. همین!


رضا نساجي

ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار