نمازگزاری که در لشگر شیطان است
پارسینه: آن کس که محبتش نسبت به دنیا افزون و علایقش بسیار شود ، به گونه ای که آن علایق مالک نفس او گردد و قلبش را در هنگام نماز به خود مشغول دارد ، بداند که از لشگریان شیطان است
.چون دنیا مذموم و محبت آن چنان که در روایات آمده است رأس و منشأ هر خطا و گناهی است .چنین کسی را که محبت دنیا تا اعماق قلب و حقیقت و سر وجودش ریشه دوانیده ، مسکن هایی که برای رفع شهوت ها و محبت های ضعیف که تنها بر حواشی قلب اثر گذاشته نافع است ، سودی نمی بخشد .زیرا او هر چه که بخواهد قلب را به حضور در نماز و تفکر در افعال و اقوال آن وادارد ، شهوت ها و خواسته های نفسانیش او را به طرف خود می کشند و برای تحصیل و دستیابی به آن خواسته های نفسانی و رفع موانعی که در این راه قرار گرفته او را به خود مشغول می گردانند ؛ پس پیوسته او قلبش را متوجه نماز می سازد و شهوات او را به طرف خود می کشند ، تا اینکه نمازش به پایان رسد و تمام نماز در کشاکش بین او و شهوات و خواسته های نفسانیش سپری شده است .در نتیجه شیطان بر او غالب گشته است و مثل این ، مثل کسی است که زیر درختی نشسته و می خواهد درباره ی موضوعی خاص به تفکر بپردازد.تا بخواهد فکرش متوجه آن موضوع شود ، صدای گنجشک هایی که بر آن درخت نشسته اند ، فکر او را مشوش می کنند .او با چوبی آن ها را دور می سازد و باز دوباره تا می خواهد به فکر فرو رود گنجشک ها باز می گردند و او باز آن
ها را با چوب می راند و پیوسته وقتش در این کار می گذرد .
چنین کسی را باید گفت که این مشغله ، تو را از آن کار اصلی باز می دارد و تنها راه خلاصی از آن این است که درخت را قطع کنی.شهوت ها وخواسته های نفسانی هم همین گونه است .آن گاه که قوی شد و در تمام وجود ریشه دوانید و شاخه هایش بسیار گشت ، افکار و خواطر را از وجوه مختلفی به خود جذب می کند ؛ همچنان که درختان بزرگ گنجشک ها را به طرف خود می کشند و این شهوت ها به منزله ی مغناطیس افکار پست و خاطره های زشت است.
کتاب اسرارالصلوة شیخ جلیل القدر میرزا جواد ملکی تبریزی/ترجمه رضا رجب زاده/ص 186و
چنین کسی را باید گفت که این مشغله ، تو را از آن کار اصلی باز می دارد و تنها راه خلاصی از آن این است که درخت را قطع کنی،
و اما راه بهتر آن بود که نزد درخت دیگری بروی که در او گنجشک حاضر نباشد