شعری برای سربازان پرپرشده در جاده کرمان:این قیامت تو قلب مادرهاست!
پارسینه: عبدالله مقدمی
داغ مثل جهنم ... اما نه
مثل چشمای خیس پیرزنی
که نگاهش هنوز پای دره
که تو یک بار دیگه در بزنی
که تو یک بار دیگه در بزنی
کوهها پشت شونههات گم شه
خبر خندههای مردونهات
تا ته کوچه حرف مردم شه
جای اون چشمهای دریاییت
تو چشاش رد سال خون مونده
همه جا آسمون همین رنگه
رنگ چشمات تو آسمون مونده
درد، عمری صدا نکردن تو
داغ، یک عمر بیپسر بودن
تو هیاهوی تیترهای سیاه
تک و تنها و خونجگر بودن
هی پسر! گر چه تو خیابونا
اسم تو ورد هر زبونی شد
داغ تو، تو تنور نامردی
واسهٔ بعضیا چه نونی شد!
این قیامت تو قلب مادرهاست
توی آتشفشون دلهاشون
مابقی قصهای میگن، میرن
همگی فکر نون و حلواشون...
دیشب اخبار ساعت نه صدا و سیما رو در این باره می دیدم،متاسفانه کسی که داشت اخبار رو اعلام می کرد،اصلن نگفت که این عزیزان سرباز بودند و فقط از روی مصاحبه با مجروحان و این که می گفتن که ما رو از جلوی در پادگان سوار کردن،می شد فهمید که اینا سرباز بودن...جوونای مملکت رو از بهترین روزهای زندگیشون بابت سربازی محرومشون می کنن و تازه اونا رو توی جاده پر پرشون میکنن،نه صدا و سیما و نه هیچ کس دیگه ای هم در این باره صداش هم در نمیاد...افسوس
نه دولت عزای عمومی اعلام کرد نه مردم جایی واسه گرامی داشت یادشون شمع روشن کردن
واقعا سرباز مظلوم ترین فرد جامعست...
_تسلیت سرباز
از خون جوانان وطن لاله دمیده
ای فلک عزیزت بمیره
آه مادران این سربازها به تیرت بگیره
خداوند به خانواده این عزیزان صبر عنایت فرماید و روحشان را قرین آرامش گرداند.
سروده زیباییست!
اما فقط سوگواره ای که عمرکوتاهش از عمر همان سربازان پرپر شده هم کوتاهترست.
اینجا آدمها را با فیش حقوقی می سنجند.