اگر همچین مکانی داشتم بجای هر یک ساعت پارک هزار تومان از طرف میگرفتم درآمد خوبی میشد حداقل به روزی 20هزار تومان میرسید
ماجیک
شما حق نداری پنچر کنی... خود پلیس از شما شاکی میشه. .. انتقال به پارکینگ رو خوب اومدی!!!
ناشناس
خب حق دارند. جلوی پارکینگ ما هم مرتب پارک می کنند. :((
سامان میرزائی
پوریا عالمی در شرق نوشت:
مادرم تلفن زد و نه گذاشت و نه برداشت و گفت: چطوری لاشخور؟
من را میگویی؟ زارتی زدم روی ترمز. گفتم: الو، مادر آنتن ندارم... چی گفتی؟
گفت: گفتم چطوری لاشخور؟
من را میگویی؟ زارتی با سر زدم روی فرمان. گفتم: با منی؟ / گفت: بله. با خود لاشخورت هستم.
بغض کردم. گفتم: نه... چرا؟ و از ماشین پیاده شدم و خواستم به سمت افق بدوم که گموگور شوم که دیدم مردم جلو عابربانک صف بستهاند و یکصدا آواز میخوانند: ما لاشخورها... ما لاشخورها...
ماشینی جلو بانک، پارک دوبل ایستاده بود. از بلندگوی راهنماییورانندگی صدا آمد: لاشخور دوبله پارک نکن.
اتوبوسی از بغلم رد شد، مسافرها همه با هم گفتند: لاشخور نبودوم... لاشخوروم کردی... از شهر خومون بیرونوم کردی جان... / در همین لحظه صدای گوینده از رادیو ماشین کناری آمد که گفت: سلام لاشخورهای عزیز... صدای ما را از... / چندتا جوان هم حلقه نشسته بودند سر کوچه، یکیشان گفت: سلام. من یک لاشخورم.
دیگر داشتم شاخ درمیآوردم. بغضم هم گرفته بود. زنگ زدم به خانه و گفتم: مامان... مامان... جریان این لاشخوربازی چیه؟
گفت: چیزی نیست. نگران نشو. بعد از یک عمر فهمیدیم چیبهچی هست. چون یکی از مسوولان- بهنقل از ایسنا و دیگر خبرگزاریها - گفته «سود ۲۵درصدی بانکی مردم را لاشخور میکند.» / گفتم: آها. جدی؟ایبابا. من فکر کردم چی شده حالا. خب اینکه برای ما چیز جدید و عجیبی نیست. من یادم است بچه هم که بودم و سود بانک 25درصد نبود باز هم ما لاشخور بودیم. / گفت: چطوری؟
گفتم: آنموقع سود بانک کم بود اما یادم است همان سود کم را هرماه نقدی میگذاشتند لای دفترچه حساب و بعد ما در طول ماه از آن دفترچه حساب میخوردیم.
اگر همچین مکانی داشتم بجای هر یک ساعت پارک هزار تومان از طرف میگرفتم درآمد خوبی میشد حداقل به روزی 20هزار تومان میرسید
شما حق نداری پنچر کنی... خود پلیس از شما شاکی میشه. .. انتقال به پارکینگ رو خوب اومدی!!!
خب حق دارند. جلوی پارکینگ ما هم مرتب پارک می کنند. :((
پوریا عالمی در شرق نوشت:
مادرم تلفن زد و نه گذاشت و نه برداشت و گفت: چطوری لاشخور؟
من را میگویی؟ زارتی زدم روی ترمز. گفتم: الو، مادر آنتن ندارم... چی گفتی؟
گفت: گفتم چطوری لاشخور؟
من را میگویی؟ زارتی با سر زدم روی فرمان. گفتم: با منی؟ / گفت: بله. با خود لاشخورت هستم.
بغض کردم. گفتم: نه... چرا؟ و از ماشین پیاده شدم و خواستم به سمت افق بدوم که گموگور شوم که دیدم مردم جلو عابربانک صف بستهاند و یکصدا آواز میخوانند: ما لاشخورها... ما لاشخورها...
ماشینی جلو بانک، پارک دوبل ایستاده بود. از بلندگوی راهنماییورانندگی صدا آمد: لاشخور دوبله پارک نکن.
اتوبوسی از بغلم رد شد، مسافرها همه با هم گفتند: لاشخور نبودوم... لاشخوروم کردی... از شهر خومون بیرونوم کردی جان... / در همین لحظه صدای گوینده از رادیو ماشین کناری آمد که گفت: سلام لاشخورهای عزیز... صدای ما را از... / چندتا جوان هم حلقه نشسته بودند سر کوچه، یکیشان گفت: سلام. من یک لاشخورم.
دیگر داشتم شاخ درمیآوردم. بغضم هم گرفته بود. زنگ زدم به خانه و گفتم: مامان... مامان... جریان این لاشخوربازی چیه؟
گفت: چیزی نیست. نگران نشو. بعد از یک عمر فهمیدیم چیبهچی هست. چون یکی از مسوولان- بهنقل از ایسنا و دیگر خبرگزاریها - گفته «سود ۲۵درصدی بانکی مردم را لاشخور میکند.» / گفتم: آها. جدی؟ایبابا. من فکر کردم چی شده حالا. خب اینکه برای ما چیز جدید و عجیبی نیست. من یادم است بچه هم که بودم و سود بانک 25درصد نبود باز هم ما لاشخور بودیم. / گفت: چطوری؟
گفتم: آنموقع سود بانک کم بود اما یادم است همان سود کم را هرماه نقدی میگذاشتند لای دفترچه حساب و بعد ما در طول ماه از آن دفترچه حساب میخوردیم.