گوناگون

نظر «سيد حسين نصر» درباره فعاليت هسته اي ايران!

پارسینه: همواره بین علم و جهان بینی ای که آن علم را به عنوان علم می پذیرد، ارتباط وجود داشته است. در این تردیدی نیست. پیش از مدرنیته این دین بود که به همه جهان بینی ها در تمام تمدن ها شکل می داد. این مطلب قابل تعمیم به همه تمدن ها از قبیل هند، چین، و تمدن اسلامی می باشد.

سید حسین نصر، متفکر سنت گرای مسلمان که از محبوبیت قابل توجهی در همسایه غربی ایران، ترکیه برخوردار است در جریان سفری که چندی پیش به این کشور داشت به گفتگویی با روزنامه ترک زبان زمان پرداخته است.

به گزارش پایگاه تحلیلی - خبری ایران بالکان (ایربا) آنچه در پی می آید متن گفتگوی دکتر سید حسین نصر با روزنامه زمان چاپ استانبول درباره مسائلی چون سنت، روشنفکری، دانشگاه اسلامی، دموکراسی و ... است:

در پیشگفتار کتاب "قلب اسلام" گفته اید تمام فعالیت های شما در جهت حفاظت از "سنت" است. تعریف سنت در نگاه شما چیست و مراقبت از سنت به چه دلیل برای شما اهمیت دارد؟

- واژه سنت در معانی گوناگونی مانند عادات، خصلت ها و نقل های تاریخی به کار می رود. اما سنت در نظر من حقیقتی است که از امر قدسی سرچشمه می گیرد و از طریق وحی به انسان عطا می شود. با عمل به آموزه های قدسی است که سنت مورد نظر ما ظهور می یابد. این مطلب تمدن غرب را هم شامل می شود. مدنیت مسیحی با ظهور عیسی (ع) بنا نهاده شد. ظهور عیسی (ع) نقطه آغازین سنت مسیحی است. همین سنت است که با تمام اجزا و حواشی اش موجب پیدایش معماری مقدس، الهیات مقدس، اخلاق متعالی و ساختارهای متفاوت در مسیحیت شده است. در اسلام سخن از وحی قرآنی است. این نیز سرآغاز سنت اسلامی است؛ و از همین جاست که تمدن اسلامی یکپارچه ای شامل قوانین مختلف و ساختارهای اجتماعی به ظهور می رسد. مراقبت از این سنت دارای اهمیت است، زیرا سنت مذکور موهبتی الهی براساس حقیقت مطلق است.

- یعنی شما نظریه تاریخ گرایان را که می گویند متون مقدس محصول شرایط فرهنگی خاص است، قبول ندارید؟

- ما این نظریه را کاملا مردود می دانیم. خداوند پیامش را همواره به زبان مردم همان زمان فرستاده است؛ این درست، اما نمی توان بر این مبنا به تفسیر جامعه شناختی وحی قائل شد. چنین متدی در تضاد کامل با سنت است. چهارده قرن است که مسلمانان بر این اعتقادند: قرآن از سوی خداوند نازل شده و به هیچ وجه محصول جامعه عربی پیش از اسلام و یا مکه آن روز نبوده است.

آیا شما بین نزول قرآن بر قلب و ذهن پیامبر و کیفیت ادراک ایشان تمایزی قائل می شوید؟ برخی معتقدند مورد دوم دارای بُعد تاریخی است.

- نه. حضرت پیامبر (ص) از سوی خداوند انتخاب شده است. خداوند در برابر خطا از او مراقبت می کند. جبرئیل نیز مسئول مراقبت از پیامبر در مواجهه با خطاها بود. کیفیت ادراک پیامبر از قرآن، تضمینی است برای درک درست ما از آیات.

در جهان اسلام، در امر آموزش، نوعی وابستگی به قرائت های غربی ملاحظه می شود. جنابعالی از حفاظت و مراقبت از سنت سخن می گویید اما اگر ما مسلمانان در مسائل مهم مان همچنان به سنت های بیگانه وابستگی داشته باشیم چگونه حافظ سنت های خویش خواهیم بود؟

- چنین مسیری به مقصد نمی رسد. صریح بگویم اگر چنین پیش برود مسیر 200 ساله ضعف و رخوت تمدن اسلامی به اوج خواهد رسید. آموزش مقوله ای کلیدی است. زمانی که غرب شروع به استعمار جهان اسلام کرد در مدیترانه از نیروی دریایی استفاده کرد. بعدها در شما آفریقا نیروی زمینی خود را به کار گرفت. اما توجه داشته باشید که کنترل کامل جهان اسلام، از طریق آموزش کامل شد.

آینده از آن «روشنفکران مسلمان» است

بله، آن ها در علوم طبیعی نسبت به مسلمانان برتری آشکاری داشتند و مسلمان ها هم خود این را پذیرفته بودند. در مدت کوتاهی نظام آموزشی غرب در جهان اسلام رواج یافت. ما پیشرفت های علمی غرب را فرا می گرفتیم. اما استفاده از چارچوب های غربی در این مسیر ضروری نبود. ما باید نظام آموزشی خاص خودمان را از نو تاسیس می کردیم. ببینید هنوز که هنوز است الهیات ما نیز در بیشتر مواقع با استفاده از شیوه های ضعیف غربی تعلیم داده می شود. واژه ضعیف را به کار می برم چون معتقدم این شیوه قادر به ادامه حیات نیست.

دانشگاه را تا چه حد اصطلاحی جهانی و فراگیر می بینید. برای مثال آیا می توان از دانشگاه اسلامی سخن گفت؟

- همواره بین علم و جهان بینی ای که آن علم را به عنوان علم می پذیرد، ارتباط وجود داشته است. در این تردیدی نیست. پیش از مدرنیته این دین بود که به همه جهان بینی ها در تمام تمدن ها شکل می داد. این مطلب قابل تعمیم به همه تمدن ها از قبیل هند، چین، و تمدن اسلامی می باشد. با گسترش تاثیر غرب در جهان، جهان بینی مستقل از دین هم رواج یافت. اما حقیقت این است که تمدن غرب از جهان بینی مسیحی مستقل نبود. پارادایم سکولار پدید آمده در قرن هفدهم از منظر تئوری هایی که در خصوص ذات حقیقت مطرح می کرد کاملا دروغین بود. معرفت پیچیده نیست و همواره در چارچوب یک جهان بینی و منظری مبتنی بر ذات حقیقت، هستی می یابد.

سوال این بود که آیا دانشگاه اسلامی ممکن است؟ آیا چنین دانشگاهی در حال حاضر وجود دارد؟

- در سال 1970 که نخستین کنگره جهان اسلام در مکه برگزار شد، این بحث مطرح گردید و متعاقب آن کشورهایی چون مالزی، نیجریه، پاکستان و چند کشور دیگر، مراکزی را تحت عنوان دانشگاه اسلامی تاسیس کردند. نام آن ها دانشگاه اسلامی است اما در واقع اسلامی نیستند. علومی چون فقه، ادبیات عرب و تاریخ اسلام را تدریس می کنند. اما از شاخه های دیگر علوم اسلامی در آن ها خبری نیست. در برخی کشورهای دیگر سعی شد مدارس قدیم را بازسازی و مطابق پیشرفت های روز کنند. برای نمونه دانشگاه الازهر در مصر را می توان ذکر کرد. در این قبیل جوامع، عنوان، دانشگاه اسلامی می شود اما مثلا دانشکده علوم پزشکی ارتباطی با اسلام نمی یابد. یعنی در دانشکده علوم پزشکی، طب اسلامی تدریس نمی شود؛ یا مثلا در دانشکده معماری، معماران مسلمان تربیت نمی شوند. معماری غربی را با عنوان اسلامی کپی می کنند. نام معمار، جان است در این جا می شود احمد. در هر صورت در پاسخ شما باید بگویم بله چیزی به نام دانشگاه اسلامی می تواند وجود داشته باشد.

در این مسیر چگونه می توان جهان بینی اسلامی - فلسفی مورد نیاز را احیا کرد؟

- من معتقدم همه بازگشت های روشنگرانه از سوی اقلیت آغاز شده نه اکثریت. زمانی که جهان بینی علمی مدرن مطرح شد، یعنی در زمان گالیله تعداد کسانی که در اروپا سخن او را می فهمیدند و می پذیرفتند بیش از بیست نفر نبود. حرکت بازگشت همواره از سوی اقلیت تحقق یافته است.

آیا در جهان اسلام روشنفکرانی تربیت می شوند که پذیرای این مسئولیت باشند؟

- به هیچ وجه. تا پنجاه سال پیش، در جهان اسلام دو تیپ تحصیلکرده وجود داشت. اول، روحانیون سنتی که برعلومی چون ادبیات عرب، کلام و فقه اسلامی تسلط داشتند. قسم دوم هم روشنفکرانی کاملا غربزده بودند. خب این واضح است که در اندیشه علمی غرب جایی برای خدا نیست. حال پس از گذشت پنجاه سال روشنفکران جوانی در ترکیه، مالزی، اندونزی، ایران و پاکستان ظهور کرده اند. اینان حتی هنگام نوشتن درباره دریدا و هایدگر هم سعی می کنند از زاویه سنت اسلامی به موضوع بپردازند. این علامت بسیار بسیار خوبی است. پنجاه سال پیش این گونه نبود. این است که من به آینده خیلی امیدوارم. تمام عمرم را صرف تربیت این نسل کرده ام و انشالله رویدادهای مثبتی رخ خواهد داد.

اما جهان اسلام همچنان با معضل روشنفکری روبروست. اینطور نیست؟

- من مساله را به این شکل نمی بینم. ببینید در ایران بعضی از دانشمندان توانستند در عرصه فیزیک و دانش هسته ای کارهای بزرگی انجام دهند. عدم تاثیرگذاری اسلام بر دانش های غربی ریشه فرهنگی دارد. منظورم این است که دلیل آن علمی نیست. ما اعتماد بنفس و روحیه خود را از دست دادیم و به تقلید از غرب پرداختیم. در آمریکا جراحان قلبی از ترکیه و کشورهای عربی هستند که در کار خود بسیار ماهرند. البته تطبیق چنین موفقیت هایی در فرهنگ و تمدن خویش امر دیگری است. نبود چنین چیزی علت از بین رفتن اعتماد بنفس است.

وضعیت در غرب چگونه است؟ در مسایل فلسفی به نظر می رسد غرب با نوعی رکود مواجه است...

- غرب امروز در زمینه مسایل روشنفکری با بحرانی جدی روبروست. دلیل عدم آگاهی مردم از این مطلب قدرت نظامی و تکنولوژیک غرب است. دوره پایانی امپراتوری روم را به ذهن متبادر می کند. در آن زمان هم تا وقتی لژیون های رومی لیبی را تحت کنترل خود داشتند گمانشان این بود که همه چیز درست است و خطایی صورت نمی گیرد. بین وضعیت امروز و دوره انحطاط امپراتوری روم تشابه عجیبی وجود دارد. فلسفه غرب گرفتار بن بست شده است. حتی هایدگر گفته بود: "فلسفه غرب با من تمام شد." بحرانی فلسفی وجود دارد و به تبع آن بحران مذهبی نیز ملموس است.

آینده از آن «روشنفکران مسلمان» است

علاوه بر این ها بحران محیط زیست هم مطرح است. بحرانی که تا غرب نحوه زیست و جهان بینی خود را تغییر ندهد، همچنان باقی خواهد بود. غربی ها برای این تغییر آمادگی هم ندارند. آن ها مدام راه حل های جهانی ارائه می دهند. موضوع خلیج مکزیک را از نظر بگذرانید؛ بزرگترین تراژدی تاریخ بشریت بود. اما کسی علاقه ای به حرف زدن در این باره ندارد. بله، غرب با بحران عظیمی مواجه است و تقلید کورکورانه از غرب آن هم در چنین بُرهه ای جز خودکشی چیز دیگری نیست.

غرب چگونه به این نقطه رسید؟

- اگر بخواهیم به زبان قرآن سخن بگوییم باید گفت رهبران اجتماعی غرب آخرتشان را فدای دنیای خود کردند. گوته شاعر بزرگ آلمان، در "فاوست" خود از این وضعیت سخن می گوید. فاوست برای برخورداری از قدرت و تکنولوژی با شیطان به تفاهم می رسد و روح خود را به او می فروشد. دُرست مانند همان قضیه، هر چیز فدای سود بیشتر مادی و رفاه دنیوی انسان شده است. اما انسان دارای نیازهای معنوی هم هست.

برخی دموکراسی غربی را هم ناقص می دانند. آیا شما فکر می کنید دموکراسی را می توان برای تامین نیازهای معنوی مردم به کار گرفت؟

- اولا توجه کنید که دموکراسی یک روش است نه یک نظام ارزشی. روشی مدیریتی است که مشارکت حداکثری مردم را تامین می کند. اما به دوره عثمانی ها نگاه کنید. در استانبول سلاطین قدرتمندی حکومت می کردند و کمتر کسی ادعا کرده است که عثمانی ها فاقد دموکراسی بوده اند. در روستاها چه کسانی مختارها (مسئولان روستا، سمتی مانند کدخدا م.) را انتخاب می کردند؟ آناتولی به همین ترتیب اداره می شد. سلطانی که در کاخ توپکاپی استانبول قدرت را در اختیار داشت آن ها را انتخاب نمی کرد؛ مردم بومی آن ها را انتخاب می کردند. منظورم این است که در آن ادوار در عالم اسلام نوعی دموکراسی داخلی و بسیار جدی وجود داشته است. همین را می توان نقطه آغازین قرار داد و آن را در بُعدی وسیعتر عملی کرد، طوری که ضرورتی برای فدا کردن ارزش هایمان هم باقی نماند.

مسلمانان در این زمینه ها باید کار کنند و باید اعتراف کرد در عرصه های سیاسی با وضع دردآوری روبرو هستیم. در دویست سال اخیر قدرت بروکراسی در جهان اسلام همواره افزایش یافت و کم نشد. مرحله به مرحله بیشتر شد و در نتیجه آن، همه نهادهایی که ریشه در گذشته داشتند از بین رفت. ما اینک در صدد هستیم از مدلهایی استفاده کنیم که بر اساس سنت غرب بنا شده اند. اینها هم همیشه مفید نیستند زیرا نهادهای بر آمده از تمدنی دیگر هستند. آنچه ما نیاز داریم تطابق صرف هم نیست؛ باید دنبال اصالت باشیم. دمکراسی در غرب هم وضعیت ایده آلی ندارد. در غرب پول قدرتمندتر از فرد است. در آمریکا شاهد این حقیقت هستیم، اینجا شما اگر میلیونر نباشید نمی توانید برای نامزدی حزب مراجعه کنید.

به عنوان آخرین سوال، گفته می شود برای سر برآوردن اندیشه های نوگرایانه و اصیل نیاز به فضای آزاد است. در این ارتباط عرصه دموکراسی و آزادی در ترکیه را چگونه ارزیابی می کنید؟

- اولا باید درباره تعبیر اندیشه های نوگرایانه توضیحی بدهم . واژه "دُرست" کجا رفت؟ "دُرستی" در کجای این موضوع قرار دارد. هر فکر نویی الزاما فکر خوبی نیست. کارل مارکس نوگرا بود اما نمی توانیم بگوییم از اندیشه های خوبی هم برخوردار بود. افکار او بعد از مرگش موجب از بین رفتن هزاران انسان در طول یک قرن شد. منظورم این است که معیار اصلی باید "دُرستی" باشد. در هر جامعه ای باید اندیشه ها را آزمود و فضایی ایجاد کرد تا افکار "درست" باقی بمانند. تمدن اسلامی در عصر طلایی خود چنین فضایی را ایجاد کرده بود. اگر غیر از این بود فیلسوفان وحکیمان بزرگ مسلمان پا به عرصه ظهور نمی گذاشتند. هر کسی می توانست با دیگران در همه موضوعات جز وحدانیت خدا بحث ومجادله کند. توحید چتری بود که همه موضوعات را زیر نفوذ خود داشت. زیر این چتر هر گونه بحث وتبادل نظری آزاد بود. ما این وضعیت را از دست دادیم. در سده اخیر با رشد فزاینده مدرنیسم محدودیتهای بیشتری پدید آمد. به نام آزادی فضای مجادلات اسلامی کاملا از بین رفت. انسانها آزاد بودند اما صرفا در بیان اندیشه های غربی، و گرنه سر و کارشان با زندان بود.

فضا امروز در ترکیه بسیار مطلوب است. ایده آل نیست اما اگر بخواهیم دو کشور را در زمینه تولید فکر نام ببریم باید از ایران و ترکیه یاد کنیم. فلسفه محض که قلب تپنده همه پیشرفتهای علمی است بیش از کشورهای اسلامی دیگر، در ترکیه و ایران نشو ونما دارد. من فکر می کنم ترکیه وایران کشورهایی هستند که بیشترین کتابهای روشن گرانه را منتشر می کنند.

منبع: روزنامه زمان چاپ استانبول

برگردان: منصوره حسینی، داود وفایی - ایران بالکان (ایربا)

ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار