گوناگون

بازگشتِ شعر انقلاب به ژورنالیسم

پارسینه: به اعتقاد شکارسری؛ شعر انقلاب درحال نوعی بازگشت به آن مفاهیم پرهیجان و ژورنالیستی سال‌های اول خود است. می‌توان گفت که درحال حاضر شعر انقلاب به مفهوم انقلابی و صریح سال‌های دهه شصت نزدیک شده است.


رویدادهای بزرگی چون جنگ و انقلاب در جامعه، هنر و ادبیاتِ خاص خود را نیز به‌وجود می‌آورد. از دلِ انقلاب اسلامی 57 آثار هنری ِ زیادی پدید آمد، که در میان حجم انبوه آن‌ها، آثار قابل تأملی نیز منتشر شده است. با حمیدرضا شکارسری (شاعر و منتقد ادبی) در رابطه با مسائلی همچون: مفهوم شعر انقلاب، تاریخ مصرف این شعر و روند رشد و افول آن در طول این سال‌ها صحبت کرد‌ه‌ایم.

گفتگوی ایلنا با شکارسری را در ادامه می‌خوانید:

جریان‌های شعری در سال‌های اولیه‌ی انقلاب چگونه شکل گرفتند و و در مسیر رشد و توسعه خود از کدام راه‌ها عبور کردند؟

سال 57، یعنی زمان رخ دادن انقلاب اسلامی با چند جریان مهم در شعر ایران روبه رو بودیم. شعر متعهد ملتزم سمبلیک، معروف به شعر چریکی یکی از جریان‌های مهم آن سال‌هاست که در دهه پنجاه خیلی سریع با سمبل‌های آشنا، مفاهیم مبارزه‌جویانه و انقلابی را مطرح می‌کند. البته ایدئولوژی این نوع شعر خیلی محکم و سنجیده نیست، به‌طوری‌که به نظر می‌رسد در آن مبارزه حرف اول را می‌زند.

گروه دومِ شعرهای آن دوره از دهه چهل شکل گرفتند. برای مثال شعر شکست، با تمام عظمت خود و شاعر بزرگی مثل اخوان به تدریج در انتهای دهه 30 و اوایل دهه 40 به نوعی رکود و رخوت می‌رسد. گروهی از شاعران ایران دلزده از سیاست و فضای شکست خورده آن سال‌ها و دلزده از موضوع در شعر، تلاش کردند فارغ از موضوع و محتوا به خود مقوله شعر به‌صورت فی‌النفسه توجه کنند.

گروه دیگر از شعرها که در حقیقت به لحاظ کمی پرشمار هم هستند، شعرهای رمانتیک ساده برخوردار از مفاهیم عاشقانه، تغزلی و حتی اروتیک و گاه پورنو بودند که در مجلات زرد آن سال‌ها، بی‌اعتنا به نظریه‌های تئوری‌زده، از یک سمت و جریانات شعر چریکی و متعهد از سمت دیگر راه خودشان را در پیش گرفته بودند.

در این میان و اضافه بر این جریان‌ها، یکسری افراد شاخص نیز هویت ویژه‌ای برای خودشان ساختند، این افراد گرچه ممکن است به هریک از این سه گروه تمایلاتی داشته باشند اما سلوک شعری خاص خودشان را دارند. فروغ تا زمانی که زنده است، شاملو که علی‌رغم تمایل آشکاری که به شعر ملتزم و چریکی دارد، سهراب سپهری، خانم صفارزاده، نمونه‌ای از افرادی هستند که راه و سلوک خودشان را پیش گرفتند. علی‌رغم اینکه می‌توان در سروده‌های آن‌ها تمایلاتی را یافت که به یکی از این سه گروه گفته شده داشته‌اند. این وضعیت شعر ایران است با نوعی جریان‌بندی با تساهل و تسامح البته.

در این‌صورت جامعه در روزهای پیش از انقلاب نوعی آشفتگی ادبی را از سر می‌گذرانده است که ناگهان جریانی به نام شعر انقلاب از بطن جامعه سر بیرون می‌آورد. چگونه این شعر به ناگاه متولد می‌شود؟

در سال 57 انقلاب اتفاق می‌افتد. همچنان که از نام انقلاب برمی‌آید؛ این انقلاب تمام ارکان سیاسی، اجتماعی، اخلاقی، فرهنگی، اقتصادی مملکت را زیر و رو می‌کند و از آنجایی که ذات انقلاب ما ایدئولوژیک است و به اصطلاح خواسته‌هایش، خواسته‌هایی مربوط به عقیده و باورهای انسانی است، طبیعی است که تحولاتش ریشه‌ای‌تر می‌شود و تنها به روساخت‌های اخلاقی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مربوط نمی‌شود و زیرساخت‌ها را تیز دستخوش تغییر قرار می‌دهد. وقتی این اتفاق می‌افتد، ادبیات هم نمی‌تواند از تاثیرات آن بر کنار بماند. تقی رفعت می‌گوید: اگر نگوییم مستقیم‌ترین، لااقل یکی از مستقیم‌ترین نتایج هر انقلاب سیاسی یک انقلاب ادبی است. بنابراین طبیعی است که در سال 57 انقلاب ادبی بوجود می‌آید.

جریان شعری انقلاب به کدامیک از جریان‌های سه‌گانه‌ای که تا مقطع انقلاب وجود دارد؛ نزدیک‌تر است و دیگر جریان‌های شعری در این زمان چه روندی را پیش می‌گیرند؟

شعر انقلاب به‌سوی جریان متعهد و ملتزم (شعر چریکی) پیش می‌رود. شعرهای متکی به نوعی رمانتیکِ خام که مفاهیم عاشقانه و حتی سکس در آن‌ها جریان دارد، طبیعتاً دچار نوعی توقف می‌شوند چراکه اصلا با آموزه‌های تازه حاکم شده با جامعه همخوانی ندارد. از سوی دیگر آن جریان متکی بر آموزه‌های تئوریک ادبی نیز دچار نوعی وقفه می‌شود، زیرا این شاعران اساساً نمی‌خواستند شعرشان تعارضات اجتماعی و سیاسی داشته باشد. حالا که چنین اتفاق عظیمی در جامعه افتاده؛ خواسته و ناخواسته دچار نوعی سکوت می‌شوند و حداقل تا چند سال بعد از انقلاب آن جریان همچنان ساکت می‌ماند. در این شرایط جریان متعهد و مستلزمی می‌ماند که معروفیت به شعر چریکی دارد. نوعی شعر پرخاشجوی امیدوارِ مبارز و انقلابی.

آیا شعر انقلاب از همان ابتدا جریانی پشتیبان و وابسته به حکومت است و آیا تمام شاعرانی که شعر چریکی را در سروده‌های خود دارند؛ با قدرت همراه می‌شوند؟

انقلاب رخ داده است. شاعران سبک چریکی نیز از همان ابتدا به دو گروه تقسیم می‌شوند: شاعرانی که نظام برآمده از انقلاب را با خود می‌بینند و شاعرانی که این نظام را برخود می‌بینند.

آن‌هایی که نظام را با خود می‌بینند؛ معروف می‌شوند به شاعران انقلاب و آن‌هایی که نظام را بر خود می‌بینند، که علی‌رغم اینکه در جریان انقلاب و حتی روزها و ماه‌های بعد از انقلاب، انقلابی هستند و روزنامه‌های آن زمان پر از مقالات و نوشته‌ها و شعرهای این افراد است، متاسفانه شاعر انقلاب خوانده نمی‌شوند. از اینجا نوعی جداسازی اتفاق می‌افتد بین شاعران انقلاب و شاعران دیگر که سال‌های بعد اسامی‌ای برای خودشان می‌گیرند. مثل شاعران ضدانقلاب، شاعران روشنفکر، روشنفکرنما و شاعران غیرخودی.

خصوصیات اصلی در سروده‌های شاعرانی که شاعر انقلاب خوانده می‌شوند، چیست؟

شعر این افراد در ابتدا دارای خصوصیاتی وظیفه‌مند و دارای رسالت است. شعری برآمده از روحیه حماسی، صریح، دارای تمایلات ژورنالیستی و البته شعری تبلیغ‌گر، مبلغ مفاهیم انقلابی با آن دیدگاهی که خود شاعر از انقلاب دارد که غقالبا تایید حکومت و نظام تازه است.

آیا درحقیقت چنین شعری به تعبیری با تعریف شعر به ویژه شعر چریکی که نقد و حتی پرخاش را دست مایه خود دارد؛ مقابله نمی‌کند؟

بله. ذات شعر پنهان‌گر است با بیان غیرمستقیم. ذات شعر تصویرگر است و مستقل، اما شعر انقلاب با این آموزه‌ها مقابله می‌کند. از سویی این شعر رویکردهای خیلی روشن مذهبی و دینی هم دارد که از مشخصات بارز آن است، به همین دلیل هم نمادها و سمبل‌های این نوع شعر که تا زمان پیش از انقلاب در ایران، نمادهای ملی است؛ ناگهان در این سال‌ها تغییر ماهیت داده و تبدیل به نمادهای دینی ومذهبی می‌شود.

چه چیزی باعث شد شعر انقلابی امروز با روند ابتدایی آن متفاوت باشد؟

این شعر در سال 57 شعری مبلغ و تهیجی است. طبیعی است که هرچه از نقطه جوش بحران‌ها و انقلاب‌ها فاصله بگیرید، التهاب‌ها فرومی‌نشیند و دوران انقلاب جای خود را به دوران سازندگی می‌دهد و این روند روی شعر هم اثر می‌گذارد و از آن روند تبلیغی و تهیجی به حالت تثبیتی و متفکرانه تغییر ماهیت می‌دهد.

چرا این تغییر و تحولات و رفتن به‌سوی سازندگی در شعر انقلاب مدت زمانی طولانی را طی کرده است؟

بعد از انقلاب؛ بلافاصله حوادث و درگیری‌هایی در استان‌ها رخ می‌دهد. در خوزستان، کردستان و دیگر استان‌های مرزی. همچنین درگیری‌های گروهای معاندی مثل منافقین، چریک‌های فدایی، حزب توده که سیاست مزورانه‌تری دارد و گروه‌هایی از این دست. این مسایل نمی‌گذارد کشور به آرامش برسد. بالطبع جریان شعری نیز دستخوش مسایل روز قرار دارد. در همان سال‌ها تسخیر لانه جاسوسی نیز رخ می‌دهد و کشور با کل جهان مقابله می‌کند. این ماجرا یک تحول را رقم می‌زند. این ماجراها و رخ دادن جنگ؛ فرصت رسیدن به آرامش را از بین می‌برد. بنابراین ادبیات و شعر نیز فرصتی پیدا نکرد تا به تثبیت برسد.

جنگ با خود ادبیات دفاع مقدس را آورد. شعر انقلاب و شعر دفاع مقدس چه شباهت و تفاوتی با یکدیگر دارند؟

در ابتدای انقلاب، شعر انقلاب دارای وضعیت قرمز است و این وضعیت قرمز به‌جای رفتن به سمت آرامش، ادامه پیدا می‌کند. با شروع جنگ، شعر انقلاب با یک تغییر نام (بدون تغییر چهره یا ماهیت) تبدیل به شعر دفاع مقدس می‌شود.

روند تکاملی شعر انقلاب را چگونه می‌بینید؟

وقتی جنگ اتفاق می‌افتد، به هر صورت شعر انقلاب با همان وضعیت قرمز با عنوانی جدید به حیاتش ادامه می‌دهد. اما باید بپذیریم تجربه شاعر انقلاب روز به روز افزایش پیدا می‌کند، بنابراین طبیعی است که انتظار داشته باشیم شعر انقلاب در لباس شعر دفاع مقدس روند رو به تکاملی را طی کند. در سال 66 بسیار پخته‌تر و فنی‌تر از شعر سال‌های ابتدایی بعد از انقلاب است. این شعر کم‌کم جای صراحت را با تصویر تغییر می‌دهد. سمبل‌ها و نمادهای تازه را به‌کار می‌برد و به لحاظ قالب از چارچوب سنتی رها می‌شود. قالب‌های سنتی که در سال57 احیا شده بودند، به تدریج از سلطه شعر انقلاب خارج می‌شود. بنابراین شعر از آن حالت تهیجی، متشنج و فراخوانده به مفاهیم انقلابی که در آغاز داشت با حرکتی کند و قطعی شروع به شکل گرفتن و به ذات شعر نزدیک شدن می‌کند.

آیا شعر انقلاب می‌تواند به لحاظ جریان ادبی نوعی از شعر ناب و مستقل تلقی شود؟

خیر. باید بپذیریم شعر انقلاب به هیچ عنوان به معنای شعر ناب نخواهد بود، چراکه مفهومی خارج از متن را جستجو می‌کند. درحالیکه شعر ناب تلاش می‌کند فقط در متن دارای استقلال باشد. درحالیکه شعر انقلاب بدون مفهوم انقلاب هویت ندارد پس به تعبیری نمی‌تواند آن شعر ناب باشد.

دلیل اینکه شعر انقلاب در دهه هفتاد و پس از آن گستردگی‌اش را از دست می‌دهد، چیست؟

جنگ که تمام می‌شود. این سوژه عظیم از شعر انقلاب گرفته می‌شود. مفهومی که شاعر انقلاب را در سال 68 متصل می‌کند به سال57 که همچنان شعر مفهوم شعر انقلاب داشته باشد. به همین دلیل است که در دهه هفتاد، به گمان من شعر انقلاب به لحاظ کمی آن گستردگی و همه‌گیری خودش را از دست می‌دهد. در این دوره فضای شعری نسبتا تکثر پیدا می‌کند و فضای حاکم بر جامعه هم فضای نسبتا باز اجتماعی است و از آن ملاحظات سیاسی - اجتماعی و فرهنگی زمان جنگ تا حد زیادی شانه خالی کرده و به همین دلیل شما در دهه هفتاد با کثرت شدیدی روبه رو هستید که شعر انقلاب تنها یکی از جریانات شعر آن سالهاست، نه همه آن.

بنابراین شعر انقلاب در دهه هفتاد به دلیل از دست دادن سوژه تا حد زیادی کثرت خودش را از دست داده است. اما شعر انقلاب برای زنده ماندن چه می‌کند؟

جریان شعر دفاع مقدس را ادامه می‌دهد. یعنی اگر شعر جنگ در همه جای دنیا با پایان جنگ در دکانش به زودی تخته می‌شود، شعر دفاع مقدس نه تنها دکانش تخته نمی‌شود بلکه شعبه‌های جدید هم می‌زند. چراکه دفاع مقدس، دفاع از حریم باورها و عقاید است گرچه دفاع از حریم آب و خاک هم هست. این باورها و عقاید همچنان بعد از جنگ ادامه دارد و همچنان تحت تهاجم جهانی است، پس شعر انقلاب یا شعر دفاع مقدس ادامه پیدا می‌کند.

آیا جریان شعر انقلاب در طی این سال‌ها دچار مقبولیت عمومی آن کاهش یافته است؟ آیا دلیل این امر افت مفاهیم در شعر انقلاب بوده؟

یک وقتی شعری چندان اقبال عامه و ارزش جامعه شناختی ندارد، ولی ارزش متنی و فنی به تعبیری در آن خیلی بالا است. وقتی شعر از آن صراحت انقلابی فاصله می‌گیرد و به ذات شعر و تصویر، فارغ از موضوعش توجه می‌کند محدود شدن مخاطبانش طبیعی است. از سوی دیگر باید متوجه ریزش‌ها و رویش‌ها هم باشیم. در دهه هفتاد ما دچار نوعی گسستگی و به اصطلاح گریز و زاویه گرفتن از هم در بین انقلابیون هستیم. همین موضوع در بین ادبا هم دیده می‌شود. چیزی که با یک فاصله‌ی دو دهه‌ای در اواخر دهه هشتاد خودش را بعد از حوادث 88 نشان داد. آنجا شما عملا می‌بینید که شاعران تلقی متضادی از انقلاب دارند. همانند گروه‌های مختلف سیاسی از انقلاب. این‌ها طبعا باعث می‌شود شعر انقلاب به لحاظ مفهومی دچار شاخه شاخه شدن شده و شاعران انقلاب نسبت به یکدیگر زاویه‌دار شوند. این می‌تواند روی مخاطبان و اقبال مخاطبان نیز تاثیر بگذارد.

باتوجه به این تغییرات مایه و ریشه شعر انقلاب هم دچار تغییرات اساسی شده است؟

در کل، سایه مفهوم شعر انقلاب روی تمام این جریان‌ها گسترده است. یعنی آن روحیه معترض در ذات شعر انقلاب وجود دارد. اعتراض به فاصله‌گیری از ارزش‌های انقلاب. اما گروه‌های مختلف ارزش‌های متفاوتی را برای انقلاب قایل هستند، بنابراین اعتراض و رویگردانی از این ارزش‌ها را در اعمال مختلفی می‌دانند. به همین دلیل شعری که از این گروه‌ها ساطع می‌شود شمایل متفاوت و متضادی از انقلاب را در شعر نشان می‌دهد. شعر انقلاب یک مفهوم کاملا گره خورده با سیاست است. و چون سیاست یک مفهوم بی‌شکل است و به عبارتی همچون پرچمی است که همراه باد به هر سو بوزد، طبعا شعر هم دچار همین غلیان‌ها و رفت و آمدها می‌شود.

برای مثال در سال 88 طرف می‌گوید شعر من را پس بده. شعری که دو سال پیش برای طرف نوشته و چون به مفهوم انقلاب گره خورده شعر انقلاب است. دو سال بعد شاعر می‌گوید شعر مرا پس بده و صاحب شعر می‌گوید برو از تو کشوی اتاقم بردار. خب حالا این شعر، شعر انقلاب است یا خیر؟ شعر دو سال قبل انقلابی بوده یا این شعر دو سال بعد از آن؟ مفهوم شعر انقلاب یکی است اما مصداق های آن در مرور زمان تغییر می‌کند.

درحال حاضر شعر انقلاب با تمام فراز و فرودهایی که پشت سر گذاشته به سمت آن ریشه ابتدایی خود بازمی‌گردد. یعنی سوق پیدا کرده به سمت شعر چریکی. آیا شما با این تعبیر موافقید؟

به نظر من؛ در دهه هفتاد و هشتاد خیر. جریان شعری انقلاب داشت به نوعی تثبیت و تفکر و اندیشه می‌رسید که از آن مفهوم انفجاری انقلاب تا حدی فاصله می‌گرفت. نمونه‌های این چنینی را می‌توان در شعرهای سلمان هراتی دید، گرچه او در دهه شصت سروده بود اما شعر او برای دهه هفتاد بود به گمان من. اما امروزه با توجه به گستردگی مفهومی و اتصاع معنایی که شعر انقلاب می‌کوشد با جریان‌های مقاومت در کشورهای اسلامی مفهوم خودش را گسترش بدهد، بله درحال نوعی بازگشت به آن مفاهیم پرهیجان و ژورنالیستی سال‌های اول انقلاب است. به گمانم هم این روند طبیعی است گرچه صحبت تفکر و عقیده است اما در پشت صدای گلوله و خنجر و شمشیر. بله درحال حاضر شعر انقلاب به مفهوم انقلابی و صریح سال‌های دهه شصت نزدیک شده است.

ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار