گوناگون

نوستالژی لک لک های تبریز در آستانه سال نو

پارسینه: هر یک از ما در زندگی خود خاطرات شیرین زیادی داریم که با یادآوری شان، حس غریبی وجودمان را فرا می گیرد و سوار بر بال زمان ناخواسته به برهنه زمانی وقوع آن خاطرات سفر می کنیم.

تماشای آشیانه پرشمار لک لک ها بر فراز درختان بلند قامت تبریزی( به زبان محلی قلمه) در امتداد رودخانه درون شهری 'میدان جایی' تبریز نیز از جمله این خاطرات نوستالژیک است که جای خالی شان به ویژه در آستانه بهار هر سال، حس سال های قبل را در ذهن و قلب تبریزی ها زنده می کند.
در سال های همنشینی لک لک ها با مردم تبریز که تا اوایل دهه 1370 شمسی ادامه داشت، رودخانه میدان چایی که خود نیز بخشی از هویت تاریخی این کهن شهر و یادآور نبردهای تاریخی طرفداران و مخالفان مشروطه در اواسط دهه 1280 شمسی است، جولانگاه لک لک های سفید و زیبای بود که از طلوع تا غروب آفتاب هر روز با پرواز خود در آسمان لاجوردی دارالسلطنه، جاذبه های طبیعی تبریز را دوچندان می کردند.
لک لک ها در آن سال ها با سکونت بر بالاترین نقطه درختان تبریزی در خنکای برخاسته از آب جاری در رودخانه میدان چایی، بر آب جاری بر بستر رودخانه شیرجه می زدند و انبوه حضور آنها در شهر، جلوه دیگری به تبریز می بخشید؛ در آن سال ها هنوز بافت تاریخی تبریز که یادگاری از میراث و تمدن کهن ایرانی- اسلامی بود، نفس های آخر را می کشید و هنر معماری نیاکان مان در زیر ضربه های خرد کننده لودر و دیگر ابزارهای ایجاد سازه های بلندمرتبه بتنی ، در غروب حیات خود به سر می بردند.
رودخانه میدان چایی نیز در آن سال ها حیات بخش باغات تبریز به عنوان باغ شهر ایران در منتهی الیه مسیر خود بود و علاوه بر لک لک ها که بومیان آن را 'حاجی لی له' می نامیدند، شمار زیادی از مرغان دریایی 'سوقوشی' نیز در پیرامون آن لانه گزیده بودند.
هم آوایی و مسابقه حیات لک لک ها با مرغان دریایی رودخانه میدانی چایی (مهران رود) در آن روزگار ، جذابیت ویژه ای برای مردم این کهن شهر به ویژه میهمانان آن داشت و تماشای شیرجه رفتن این دو گونه پرنده به آب رودخانه برای یافتن غذا و نشستن و برخاستن لک لک ها بر فراز درختان 30-20 متری تبریزی، یکی از مشغولیت های رهگذران از کنار 'میدان چایی' بود.
لک لک ها در آن سال ها علاوه بر جذاب تر کردن چهره شهری تبریز، نماد پاکیزگی آب و هوای شهر بود و پیرمردان و بچه مدرسه ای ها، مشتریان اصلی پرواز لک لک ها و مرغان دریایی بر فراز بستر رودخانه میدان چایی بودند؛ گروه اول با تماشای اوج گرفتن لک لک ها و مرغان دریایی در دل آسمان سراسر آبی تبریز در دریای خاطرات گذشته غوطه ور می شدند و دسته دوم نیز با سنگ پرانی به آشیانه لک لک ها بر بلندای درختان تفریح می کردند و سرگرم می شدند.
در ان سال ها خانه ها در تبریز به ویژه بافت مرکزی و تاریخی آن که همچون نگینی بازار مسقف این شهر و ساختمان های دیوانی را در برگرفته بودند، یک تا سه طبقه بودند و مالیخولیای بتنی کردن شهر با سازه های بدقواره و ناهمخوان با فرهنگ ایرانی- اسلامی مان همه گیر نشده بود؛ هوای تبریز در آن سال ها حتی در وسط تابستان چنان خنک بود که حرف زدن از استفاده از کولر برای مردم خنده دار و مضحک بود.
حاشیه های رودخانه میدان چایی نیز که امروز به خیابان های عریض و طویل آراسته شده است و ساختمان های 12-10 طبقه جزء جاذبه های آن به شمار می روند، در دو سو متصل به باغات بزرگی بود که علاوه بر تامین میوه شهر و استان به مانند فیلتری هوای پاک و خنک این کهن شهر را به ارمغان می آورد.
پرواز لک لک ها و مرغان دریایی در چنین فضایی برای تبریزی ها، نعمت بزرگی بود که خیلی ها حسرت آن را می خوردند و این موهبت الهی در آن سال ها در تبریز قدر دانسته نمی شد.
از سوی دیگر افزایش شمار لک لک ها و مرغان دریایی در آستانه سال نو، خود نویدبخش از راه رسیدن عید نوروز و سبز شدن حیات بود ؛ اتفاقی که از سوی مردم تبریز به فال نیک گرفته می شد و کودکان پس از سپری کردن زمستان در غیبت لک لک ها و مرغان دریایی با دیدن دوباره آنها در فضای شهر خوشحال می شدند .
خوب به یاد دارم که اوایل دهه 1360 که تازه وارد دبستان شده بودم، به هنگام گذر از پل روی رودخانه 'میدان چایی' در خیابان فلسطین (ملل متحد سابق) بستنی به دست از چادر مادرم آویزان می شدم و وی را ناچار می کردم که برای دقایقی در عابرگذر پل بیایستد تا من ضمن بستنی خوری به تماشای لک لک ها و مرغان دریایی بنشینم .
البته آسمان تبریز در آن سال ها در آستانه سال نو شاهد میهمان دیگری از جنس پرندگان به نام 'بایرام قوشی' ( مرغ عید) بود که رنگش به سیاهی ظلمت می زد و با آوازش رسیدن نوروز را مژده می داد.
این پرنده در آخرین هفته اسفند که در نزد مردم محلی به 'بایرام آیی' (ماه عید)معروف است، به تعداد زیا د در شهر مشاهده می شد و بر لب دیوار خانه های کاهگلی تبریزیان می نشست و حضورش مصداق ورود نوروز به زندگی مردم بود.
اما افسوس و صد افسوس که همنشینی مسالمت آمیز چندین صد و شاید هزار ساله تبریزیان با لک لک ها و مرغان دریایی بر بستر رودخانه 'میدان چایی ' و بر فراز تیرهای برق آن سال ها به چشم هم زدنی پایان یافت و میهمانان بال سفید شهرمان در غوغای کوبیدن ساختمان ها و عمارات تاریخی و بتنی کردن شهر و در سکوت اندیشه توسعه پایدار و صیانت از محیط زیست به عنوان سرمایه اصلی جوامع انسانی ، پرپر شدند و برنگشتند.
از آن روز تا به امروز من و همسالان من و بزرگ تر از ماها که در سال های اخیر، صدمات جبران ناپذیر آلودگی آب و هوا و شلوغی کلان شهر را به شکل ملموس درک کرده ایم، هر سال در آستانه نو شدن سال در ذهن و فکرمان به انتظار بازگشتن لک لک ها، مرغان دریایی و مرغ عید می نشینیم تا شاید خاطره آن سال های شیرین و لو برای لحظه ای تکرار شود؛ رویایی که در هیاهوی روزافزون زندگی در کلان شهر تبریز، دست نیافتنی به نظر می رسد.
از: محمد عزیزی راد
منبع: خبرگزاری ایرنا

ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار