گوناگون

دکتر حسن لاسجردی:قسمت مهم انقلاب اسلامی هنوز عملیاتی نشده است

دکتر حسن لاسجردی:قسمت مهم انقلاب اسلامی هنوز عملیاتی نشده است

پارسینه: امیر زینلی - انقلاب ایران تفاوت های عمده ای با انقلاب و قیام در کشورهای مختلف داشت. بررسی ابعاد مختلف این انقلاب به ما کمک می کند تا در ادامه مسیر دچار انحراف نشویم. با دکتر حسن لاسجردی به بررسی این موضوع پرداخته ایم.

تفاوت عمده ای که انقلاب ما با دیگر انقلاب هایی که چه بزرگ و چه معمولی در جهان اتفاق افتاده است چه بوده است؟

اگر بخواهیم یک ارزیابی کلی از تفاوت ها داشته باشیم این است که انقلاب اسلامی یک انقلاب مذهبی و اعتقادی است و بقیه انقلاب ها بر پایه موضوع غیر اعتقادی بودن یعنی متغیرهای اومانیستی، متغیرهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی متمرکز هستند. لذا بزرگترین تفاوتی که در نظریات انقلاب ها به وجود آمده است و یا به نوعی در طبقه بندی و کلاسه بندی انقلاب ها به ویژه در برابر انقلاب های قرن بیستم مطرح شده است این است که انقلاب اسلامی مذهبی بوده است و انقلاب های بزرگ فرانسه و روسیه و کوبا و انقلاب های دیگر یا سوسیالیستی یا سرمایه داری بوده اند که در تقسیمات جامعه شناسی سیاسی موجود هست. در این بین نکته مهمی که در بحث انقلاب ها هست به همین متغیر اول یعنی رهبری مذهبی بر می گردد. خیلی انقلاب ها مثل انقلاب کوبا و حتی اتقلاب روسیه، انسان ها و رهبران بزرگی داشتیم که آن ها نقش لیدری و پیش قراولی را داشته اند اما آنچه بن مایه انقلاب اسلامی است این است که ما در انقلاب اسلامی یک محور به نام رهبری داریم که این رهبری باز هم مذهبی_سیاسی است یعنی کسی یا پرچم داری است که متغیر های تصمیم گیری و تصمیم سازی او بر مبانی وحیانی است و تلاش می کند حاکمیتی را طراحی نماید که این حاکمیت مبناهای غیر زمینی و متافیزیکی دارد و تلاش می کند که بر پایه های فطری و وحیانی حاکمیت را ظهور و بروز دهد. لذا خیلی از کسانی که انقلاب اسلامی 1979 را بررسی کردند بر این باورند که انقلاب اسلامی یک بازگشت به انقلاب های مذهبی بود و این تلقی را که این ها دارند و معتقد هستند که مذهب بعد از جریان دوران رنسانس و قرون وسطا از مدار حاکمیت کنار رفته است و انقلاب اسلامی بعد از حدود 400 سال دوباره یک تفکر حاکمیتی مذهب را برگردانده است. اگر چه شاید در این مقایسه و در این سیر تصور تاریخی که از نگاه من برداشت درستی نیست که انقلاب اسلامی ادامه تطورات و تحولات قرون وسطا است، ولی آنچه که مسلم است این است که در ارزیابی های جامعه شناختی و حوزه حاکمیتی به نظر می رسد که بازگشت مذهب به حاکمیت، سیاست و مدل حکومتی بعد از حدود 400 سال، در این تقسیم بندی یک حرف مستند تاریخی است.

این مذهبی بودن را می توان امتیاز مثبتی ارزیابی کرد؟

به طور حتم. آنچه که مسلم است این است که شما وقتی که تمامی انگاره ها و تمامی متغیرهای تصمیم ساز انسان می شود، طبقه بندی ها و سطح بندی ها و قانون گذاری ها و امتیازات سیاسی و اجتماعی خیلی پایین می آید. وقتی شما به یک متغیر بزرگی به نام مذهب یا وحی متصل باشید بطور حتم فاصله بین آسمان و زمین یا فاصله ای که شما بین متغیرهای low level یا متغیرهای جاری و ساری دارید با ایده ها و عقاید بلند و با چشم اندازهای بلند، بطور حتم بال پرواز سیاسی_اجتماعی انسان را بلند فرض می کند و این خیلی می تواند کمک کند.

شما در مورد رهبری انقلاب اسلامی و تفاوتش با انقلاب های دیگر هم صحبت کردید این تفاوت را هم توضیح دهید.

موضوع رهبری در نگاه ما صرفاً اینکه یک نفر بیاید و جامعه را هدایت کند نیست. یعنی در رهبری یا همان راهبری سیاسی و اجتماعی در خیلی از جوامع معتقد هستند که جامعه در حال حرکت است و رهبر را سکان‌دار این جریان در همین مسائل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی می دانند. اما به نظر می رسد که در نگاه ما، در نگاه مذهبی انقلاب اسلامی و در نگاه راهبردی که رهبران دراندیشه های شیعی دارند، رهبران یا کسی که رهبر است علاوه بر این که مسئولیت قانونی برای وظائف خودش دارد یک وظیفه بزرگتر برای نجات، صلاح و رستگاری آدم ها دارد یعنی چون نگاه انقلاب اسلامی یک نگاه فرا زمینی و متافیزیکی است و یک نگاه متصل به وحی است کسی که رهبر می شود علاوه بر متغیرهای عادی و جاری حقوقی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی باید آن نگاه رستگارانه را هم در جامعه داشته باشد و آن متغیر را هم خیلی مورد توجه قرار دهد. لذا در این نگاه رهبر خود باید از مخلص ترین و پاکترین آدم ها باشد و خود باید یک انسان والا باشد تا این والا گونگی را بتواند به جامعه تزریق کند. به نظر می رسد در اندیشه های مذهبی شیعی متغیرهایی که برای انتخاب رهبر، تداوم رهبری، صلابتی که رهبر باید داشته باشد است به مراتب بیشتر از انسان های دیگر است و بر خلاف خیلی از نظام های دیگر که آدم ها خود را در برابر قانون و انواع و اقسام قید و بندهای جامعه می بینند و خود را خیلی درگیر می کنند و معمولاً درآن حکومت ها و کشورها انسان هایی که در جایگاه بالاتری قرار می گیرند آنقدر متغیرهای دست و پاگیر ندارند، حاکمیت اسلامی برعکس است لذا کسانی که مسئولیت می گیرند و کارگزار هستند و کسانی که هدایت جامعه در دستشان است به مراتب باید پاسخگوتر باشند یا اصطلاحاً از متغیرها و فیلترهای بسیار سختی رد شوند تا بتوانند مسئولیت سخت رساندن انسان ها به رستگاری و نجات آسمانی را هم انجام دهند.

تفاوتی که انقلاب ما با انقلاب های دیگر داشت تأثیری بود که انقلاب ما بر دنیا گذاشت. آیا این تأثیر در حال حاضر کمتر شده است یا بیشتر؟

اگر متغیرها و چرایی های تأثیر انقلاب اسلامی را بررسی کنیم به طور حتم انقلاب اسلامی باید همیشه تأثیر گذار باشد. مدل انقلاب اسلامی یک مدل برگرفته از تفکرات و اندیشه های فقهی شیعی است وسعتی که در میان جمعیت جهان یا میان محافل فکری دنیا دارد یک محفل خیلی خیلی کلانی نیست و لذا خیلی ها بر این باور هستند یا خیلی ها این سؤال را می کنند که چرا انقلاب اسلامی آنقدر گل کرده است؟ به نظر می رسد که حضرت امام همانطور که عرض کردم یک بنیاد فکری را طراحی کرده اند که این بنیاد به جهت داشتن حرف های مهم و نو و تأثیرگذار و به جهت داشتن صحنه ی عملیات خیلی مهم توانسته است در همین جغرافیا و گستردگی کوچک تأثیر جهانی بگذارد. مدل حکومتی که حضرت امام طراحی کرده است اولاً بر مبنای همراهی مسائل زمینی و آسمانی بود یعنی در عین حالی که حضرت امام خود را رهبر اجتماعی، سیاسی و اقتصادی می دیدند، رهبر هدایت گرانه، وحیانی و رستگار اندیشانه هم می دیدند. از طرف دیگر در بحث فقهی شیعی در بخش حاکمیت نکاتی را امام وارد کرده است که این ها به طور حتم می تواند بروزی که شما به دنبال آن می گردید که چطور یک اندیشه فقهی که از نظر جغرافیایی خیلی کوچک است صدا و امواجش به جاهای دیگر رفته است. بعضی از متغیرهای جامعه انسانی است که هر کس بشنود به سراغش می رود. مثلاً کاری که حضرت امام در رابطه با بیداری مسلمانان و مستضعفان کرده است. وقتی که در حقیقت قدرت اوج می گیرد و در همه ی جاها قدرت ها و خود کامگی ها و قدرت های مستبد یا غیر مستبد حضور پیدا می کنند، تلاش می کنند خود را اثبات کنند. حال کسی می آید برخلاف میلش از جنس حاکمیت دنبال کف جامعه است یعنی حضرت امام کسی بوده است که از نظر جایگاه و موقعیت از جنس حاکمیت بوده است. اما ارتباطش با حاکمیت نیست با بدنه است. لذا نگاهی که امام به بحث بیداری مستضعفان و توده های مردمی دارد و به اینکه توده های مردم اگر همراهی کنند یعنی این ادغامی که حضرت امام انجام داد یعنی خودش از جنس حاکمیت است اما به دنبال منافع و مصالح طبقات عادی است این خود جذاب است و نکته دیگری که در اندیشه فقهی شیعه است بحث فرهنگ شهادت است. جان مهمترین ارزش انسانی است وقتی در اندیشه شیعه فرهنگ شهادت وارد می شود و انسان ها برای نجات دیگران حاضر می شوند جان خود را بدهند خود این جذاب است. پس در عین حال نکته ای که حضرت امام خیلی خیلی تلاش می کرده اند ایجاد یک فرهنگ نو سیاسی بود که نه شرقی بود و نه غربی بود. یعنی حضرت امام بر متغیرهایی تأکید می کرد یا متغیرهایی دراندیشه های سیاسی و فقهی خود ارائه کردند که برای خیلی کسانی که در دنیا در ذیل نظام شرق و غرب بودند خیلی خیلی جدید بوده است و حرف جدید و نویی داشته است. لذا علت این که انقلاب اسلامی مورد پذیرش و دقت و استقبال قرار می گیرد این است که انقلاب اسلامی یک حرف ها و اندیشه های نویی داشته است که قسمت مهم آن عملیاتی شده است و بعضی هم مثل انقلاب جهانی یا بحث برقراری حکومت اسلامی هنوز عملیاتی نشده است.

ارسال نظر

  • اکبر

    مذهبی شد درست تراست.

  • ناشناس

    ان شاء الله...

  • شناس

    حرفهایش مث اسمش پرطمطراقه

  • محمد

    بد بخت شدیم!
    خدا بخیر کنه، هنوز قسمت مهمش عملیاتی نشده!

  • يک همکار

    به به ، اينم که آقاي دکترمون، اگه ايشون تو اين زمينه يک کتاب بنويسن باعث شگفتي همه مي شن!!!

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار