طنز/از جيبوتي بكشيم يا از حضرتي؟
پارسینه: احسان ابراهیمی/ضميمه طنز بي قانون/
17 دی 94
ساعت 10:45 صبح
از درِ ساختمان که بیرون آمدم دیدم الیاس حضرتی خنده شیطنتآمیزی میکند و با سرعت در حال فرار است. ظریف هم در پی او میدود و با عصبانیت فریاد میزند: «وایستا ببینم! وایستا! بگیرمت من میدونم و تو.» گفتم: «چی شده؟! چرا اینطوری میکنید؟» ولی به حرفم گوش نمیکردند که. فقط میدویدند و فریاد میزدند. جواد داشت کم کم به الیاس میرسید که الیاس جاخالی داد و پرید و پشت من مخفی شد. جواد آمد و گفت: «دکتر برید کنار من با این الیاس کار دارم.» پرسیدم: «چی شده؟» گفت: «میگم برید کنار کارش دارم.»
بعد رو به الیاس گفت: «جرأت داری از پشتش بیا این طرف. جرأت داری بیا این طرف.» الیاس باز قاه قاه میخندید، بالا پایین میپرید و میگفت: «نمیام نمیام نمیام!» جواد دست انداخت و از کنار گردن من کت الیاس را گرفت.» الیاس جیغ کشید: «ولم کنننن! پاره میشه الان! ول کن!» جواد گفت: «بهت میگم بیا این طرفففف!» چنان فریادی کشیدم و گفتم: «یه دقیقه همه ساکت وایستید ببینم چی شدهههههههههه.» که اسحاق زنگ زد و گفت: «آقا صداتون به کارخونه ذوب آهن اصفهان رسیده همه کار رو ول کردن ببینن شما چی کار دارید. اگه کاری ندارید بگم مشغول شن.» از جواد پرسیدم: «یک کلمه درست و حسابی بگو ببینم چی میگی.» جواد گفت: «از خودش بپرسیددد. از اون بپرسید ببینید چی کار کردهههه! من کم دردسر دارم؟ کم اعصابم به هم ریختهست؟» از الیاس پرسیدم: «چی شده؟ چی کار کردی؟»
الیاس باز خندید و گفت: «شیطنت کردم!» پرسیدم: «چه شیطنتی؟» دوباره زد زیر خنده و حرفی نزد. از جواد پرسیدم: «تو بگو ببینم چی کار کرده.» جواد گفت: «بگید چی کار نکرده!! بگید چی کار نکردهههه! از کومور و جیبوتی و سومالی باید بکشم، از این آقا هم باید بکشم! ای خداااا! آخه من چقدر بدبختمممم!» گفتم: «اههههه! یکیتون درست بگه چی شده دیگه؟» جواد جواب داد: «هیچی! این آقا برداشته به اسم من ورود خودش رو به انتخابات تبریک گفته و حمایت کرده از خودش!» با عصبانیت گفتم: «الیاس واقعا این کارو کردی؟!!» گفت: «ئه! آقا جون چرا واقعیت رو تحریف میکنی؟! من نکردم که! من فقط به اینستاگرام ملحق شدم.
اون وقت ادمین یه پیجی که به اسم آقای ظریف بود ورود من به اینستاگرام رو تبریک گفت. کجا ورودم به انتخابات رو تبریک گفت؟» جواد جواب داد: «ئه؟ زرنگی؟ عکس لحظه کاندیدا شدنت رو هم گذاشته بود.» الیاس گفت: «اون دیگه از حسن سلیقهاش بوده. به من چه ربطی داره؟» جواد داد زد: «میبینید چی کار میکنن؟! بگید اینقدر من رو اذیت کنن قاطی میکنم، اون وقت خنده اینا رو میذارم کنار، اون روی مذاکراتی خودم رو بهشون نشون میدما!» گفتم: «خیلی خب حالا اتفاقی نیفتاده که. جواد جان شما برو تکذیب کن بگو صفحهای در اینستا نداری. الیاس خان شما هم دیگه از این کارا نکن.» گفت: «به من چه؟ من که نکردم! ادمین پیج آقای ظریف کرده.» جواد داد زد: «اون پیج من نیستتتت!» گفتم: «دعوا نکنید، من از زمان تسخیر سفارت هنوز اعصابم آروم نشده یه چیزی بهتون میگما.»
ساعت 16:21 بعدازظهر
رفتم از دکه روزنامه فروشی هایبای بخرم که دیدم شماره جدید یالثارات روی دکه است! با تعجب تلفنی از علی جنتی پرسیدم: «یالثارات مگه لغو مجوز نشد؟ پس چرا روی دکهست؟» گفت: «چرا، ولی دیگه ما زورمون تهش به لغو مجوز میرسید. دیگه نمیتونیم جلوی انتشارش رو بگیریم که.» گفتم: «پس این وزارت ارشاد به چه درد میخوره؟» گفت: «بابا یه جوری صحبت نکنید انگار همه وزرا زورشون به همه میرسه فقط ما عقب موندیم. یه عده توی ارومیه با اسلحه راهپیمایی کردن هیچی نتونستین بگین، اون وقت به یالثارات گیر میدین؟»
وقایعنگار 17 دی 94:
1. ظریف اعلام کرد صفحهای در اینستا ندارد و از الیاس حضرتی هم حمایت نکرده است.
2. روزنامه یالثارات بعد از لغو مجوز هم منتشر شد و روی دکه آمد!
3. برخی در ارومیه در اعتراض به اعدام شیخ نمر با اسلحه راهپیمایی کردند.
ارسال نظر