گوناگون

راهبرد اسراییل در جنگ ایران و عراق

پارسینه: Israel's Strategy Towards the Iran-Iraq War

در آخرین دهه های قرن گذشته، در خاورمیانه، یکی از بحرانی ترین مناطق دنیا، وقوع دو رویداد مهم، یعنی پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوی اسلامی را به ترتیب در سال های 1979 و 1980 شاهد بودیم. جنگ هشت ساله افزون بر درگیری دو قدرت عمده منطقه، یعنی ایران و عراق، بسیاری از کشورهای منطقه و خارج از منطقه و حتی قدرت های عمده جهانی، مانند امریکا و شوروی را درگیر کرد.

از آن جا که ماهیت جنگ با ماهیت انقلاب گره خورده است، بررسی نقش و تأثیر آن (انقلاب) بر منافع و سیاست قدرت های بزرگ و قدرت های منطقه ای در قبال ایران ضرورت دارد. برای نمونه، شاید بتوان گفت تا پیش از انقلاب ایران، جنبش های بنیادگرایانه اسلامی و اهمیت آنها در زمره سیاست های سفلی(پاورقی 2) محسوب می شد تا سیاست های والا(پاورقی

مقدمه

در آخرین دهه های قرن گذشته، در خاورمیانه، یکی از بحرانی ترین مناطق دنیا، وقوع دو رویداد مهم، یعنی پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوی اسلامی را به ترتیب در سال های 1979 و 1980 شاهد بودیم. جنگ هشت ساله افزون بر درگیری دو قدرت عمده منطقه، یعنی ایران و عراق، بسیاری از کشورهای منطقه و خارج از منطقه و حتی قدرت های عمده جهانی، مانند امریکا و شوروی را درگیر کرد.
از آن جا که ماهیت جنگ با ماهیت انقلاب گره خورده است، بررسی نقش و تأثیر آن (انقلاب) بر منافع و سیاست قدرت های بزرگ و قدرت های منطقه ای در قبال ایران ضرورت دارد. برای نمونه، شاید بتوان گفت تا پیش از انقلاب ایران، جنبش های بنیادگرایانه اسلامی و اهمیت آنها در زمره سیاست های سفلی(پاورقی 2) محسوب می شد تا سیاست های والا(پاورقی 3)، اما بعد از انقلاب ایران، تغییر این امر را شاهدیم. بدین معنا که نهضت ها و جنبش های اسلامی از سطح سفلی خارج می شوند و در سطح والا، قرار می گیرند.
به تعبیر پست مدرن، این نهضت ها از حاشیه نشینی بستر(پاورقی 4) جدا شده و به خرده گفتمان قوی و متنی دگر در درون این بستر تبدیل می شوند.
چنین تحولاتی تأثیرات ژرفی را در استراتژی های قدرت های بزرگ و قدرت های منطقه خلیج فارس از خود بر جا گذاشت ؛ تأثیراتی که فهمشان مستلزم درک موضعگیری های آنها در قبال نظام جمهوری اسلامی ایران است. جنگ ایران و عراق، که در یکی از حساس ترین مقاطع تاریخی جمهوری اسلامی ایران، یعنی دوره استقرار حکومت اسلامی در این کشور (پاورقی 5) بر پا شد، تنها جولانگاهی است که می توان به وضوح موضعگیری های آشکار و پنهان قدرت های مزبور را مشاهده کرد.
تمرکز این تحقیق بر رژیم اسرائیل و موضعگیری های مستقیم و غیرمستقیم آن در برابر این جنگ است. از این رو، پرسش اصلی تحقیق حاضراین است که موضع رژیم اسرائیل در برابر جنگ ایران و عراق چه بود ؟
فرضیه اصلی تحقیق این است که اسرائیل خواستار جنگ فرسایشی برای تضعیف قوای هر دو کشور بود.
برای اثبات فرضیه مزبور لازم است که به پرسش های فرعی این تحقیق پاسخ داده شود:
1) چرا اسرائیل به دنبال تضعیف و تحلیل بردن قوای جمهوری اسلامی ایران بود؟
2) چرا اسرائیل خواستار تضعیف عراق بود؟
3) عملکرد اسرائیل در قبال این دو کشور برای رسیدن به این هدف (تحلیل بردن قوای هر دو کشور) چگونه بود؟ آیا برای هر دو از یک استراتژی بهره برد؟



1) اهداف اسرائیل از تضعیف ایران
از میان دلایل متفاوت، دو دلیل مهم دیده می شود:



الف) تغییر سیاست های ایران در قبال امریکا و اسرائیل پس از انقلا ب اسلا می

پس از ترکیه، رژیم شاه در سال 1329 هجری شمسی اسرائیل را به صورت دو فاکتو به رسمیت شناخت. این سیاست در چارچوب دکترین معروف به دکترین حاشیه ای، که به مفهوم ایجاد منطقه ناامن در پشت سر اعراب برای کاهش فشار بر رژیم صهیونیستی بود، اتخاذ شد. در مقابل، اسرائیل نیز، اخبار و اطلاعات مخالفان رژیم ایران را که در لبنان، سوریه و مصر به سر می بردند، در اختیار سازمان اطلاعات و امنیت ایران قرار می داد.(1)
در ماه مه سال 1972 (1350)، گلدامایر، نخست وزیر اسرائیل، به دعوت شاه به تهران سفر کرد. گفته شد که در این دیدار، شاه ایده توافق صلح میان مصر و اسرائیل را مطرح کرد و کوشید تا میان گلدامایر و انورسادات میانجیگری کند. در واقع، شناخت شاه از این که یهودیان امریکایی می توانند به تحقق اهداف وی در کنگره امریکا کمک کنند، یکی از دلایل تمایلش برای رسیدن به توافق با اسرائیل بود. وی به اسرائیل به منزله قدرت نامحدودی در صحنه سیاست های داخلی امریکا می نگریست و از آن جا که نزد افکار عمومی امریکا محبوب نبود، می کوشید از طریق لابی مشهور اسرائیل در واشنگتن به نتایج مطلوب خود دست یابد. در این دوره، همکاری میان ایران و اسرائیل فروش تسلیحات، آموزش افسران ایران در جنگ زمینی، جاسوسی و جنگ هوایی را شامل می شد. هم چنین، روابط تجاری دو کشور نیز طی این دوره گسترش یافت، به طوری که در سال 1973(1351)، صادرات اسرائیل به ایران به 33 میلیون دلار، در سال 1974 (1352) ، 63میلیون دلار، و در سال 1977 (1355) ، به 195 میلیون دلار و تا سال 1978 (1356) به 225 میلیون دلار یعنی 7 درصد کل صادرات اسرائیل رسید.(2) البته، باید یادآور شد که صادرات در این سال، تجهیزات نظامی را نیز در بر می گرفت. با توجه به چنین آمار و اطلاعاتی است که اهمیت استراتژیک ایران در منطقه خلیج فارس برای اسرائیل، به ویژه در مقابل جبهه اعراب مشخص می شود.

مأمون کیوان در کتاب خود با نام یهودیان ایران، زیان های سیاسی و اقتصادی اسرائیل ناشی از انقلاب اسلامی ایران را چنین برمی شمرد:

1) ایران پیش از پیروزی انقلاب اسلامی منبع نفتی مطمئنی برای اسرائیل بود؛
2) ایران، متحد اسرائیل در برابر نفوذ شوروی بود؛(3)

3) ایران از کشورهای بسیار نزدیک به اسرائیل بود و شرکت های اسرائیلی از این راه سود سرشاری می بردند؛

4) با وقوع انقلاب در ایران اسرائیل یک خریدار مهم تولیدات کشاورزی و کالاهای صنعتی خود را از دست داد؛

5) پیروزی انقلاب اسلامی، در بعد استراتژیک سیاسی، باعث شد تا متحد قدرتمند اسرائیل در مقابل اعراب از دست برود؛ بنابراین، می بینیم که وقوع انقلاب اسلامی در ایران عملاً اصل اسرائیلی حفظ وضع موجود را با چالش روبه رو کرد؛ موضوعی که عملاً با معادلات مد نظر اسرائیل برای منطقه خاورمیانه منافات داشت؛(4) بنابراین، باعث شد که این رژیم به سرعت در مقابل تهدید مزبور موضع بگیرد.


ب) ماهیت ضداسرائیلی انقلاب اسلامی ایران
دلیل دوم موضعگیری اسرائیل علیه ایران طی جنگ تحمیلی، در ماهیت و عملکرد نظام جمهوری اسلامی و دارای ریشه های عملی و نظری می باشد.
امام خمینی (ره) در مقام رهبر انقلاب اسلامی ایران طرح تشکیل دولت اسرائیل و شناسایی این کشور را برای مسلمانان یک فاجعه و برای دولت های اسلامی یک انتحار و مخالفت با آن را فریضه بزرگ اسلامی برشمردند.(5) ایشان در جای دیگری از سخنان خود، خطاب به سران کشورهای عرب فرمودند: < این جرثومه فساد را که در قلب کشورهای اسلامی گماشته اند، تنها برای سرکوبی ملت عرب نیست، بلکه خطر و ضرر آن متوجه همه خاورمیانه است؛ بنابراین، دولت های کشورهای نفت خیر باید از نفت و دیگر امکاناتی که در اختیار دارند، به منزله حربه ای علیه این رژیم استفاده کنند> .(6) ایشان ضمن تأکید بر قطع رابطه با رژیم صهیونیستی و اعلام حالت جنگ بین مسلمانان و این رژیم، هر گونه رابطه سیاسی، تجاری و نظامی را با این کشور حرام اعلام کردند، چرا که از نظر ایشان، این رژیم نامشروع، غاصب و دشمن تمامی مسلمانان جهان بود.(7) این موضع ضد اسرائیلی، نه تنها در محتوای کلام امام آشکار بود، بلکه به طور رسمی، چه از طریق امکانات داخلی، مانند نماز جمعه، صدا و سیما، به ویژه طرح ابتکاری امام خمینی (ره)، یعنی اعلام جمعه آخر ماه رمضان به منزله روز جهانی قدس و چه از طریق سازمان های بین المللی، مانند سازمان ملل، شورای امنیت و دیگر ارگان های بین المللی اعلام و پیگیری می شد و بدین ترتیب، از حقوق مردم مظلوم فلسطین دفاع می شد.
با بررسی اندیشه های امام خمینی (ره) می توان گفت مبانی دیپلماسی ایران بر این اصول مبتنی است:
1) قاعده نفی سبیل: انسداد راه نفوذ و سلطه کفار بر مسلمانان؛
2) اصل دعوت: شناساندن پیام معنوی، فرهنگی و سیاسی انقلاب اسلامی به جهانیان؛
3) تولی و تبری: تولی به معنای دوستی با کشورهای برادر و دوست، و تبری به معنای موضعگیری انکاری آحاد مسلمانان در مقابل نظام های کافر و مشرک؛
4) اصل تألیف قلوب: پشتیبانی از مبارزان مسلمان برای افزایش توان پایداری و مقاومت آنها در برابر غاصبان و مداخله گران و حمایت از نهضت های آزادی بخش و آزادی خواه و مستضعف.(8) که مجموعه مبانی و اصول مزبور، در متن قانون اساسی از جمله، اصل سوم(پاورقی 6) و یازدهم(پاورقی 7) انعکاس یافته است.(9)

از مجموعه این مطالب می توان نتیجه گرفت که افکار و عقاید امام خمینی (ره) و اصول دیپلماسی اسلامی مندرج در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مقاومت و مقابله با اسرائیل را در بعد نظری تئوریزه کرده است. از سوی دیگر، حمایت های مالی و معنوی از مبارزان و چریک های فلسطینی و لبنانی گویای بعد عملی مقابله با ظلم و بی دادگری اسرائیل است، به طوری که برخی از اعضای جنبش حزب الله لبنان پیوند این جنبش با جمهوری اسلامی ایران را عمیق، استراتژیک و ناگسستنی می دانند و معتقدند که ماهیت این پیوند کاملاً ایدئولوژیک است و بر مبنای ارزش ها و اعتقادات اسلامی و شیعی استوار می باشد.(10)
هم چنین، می توان به نقش جنبش های جهاد اسلامی و حماس، که از انقلاب اسلامی ایران الهام گرفته و نقش بسزایی را در کند کردن روند صلح و تهدید امنیت ملی و منافع رژیم صهیونیستی ایفا کرده اند، اشاره نمود. در این راستا، انتفاضه نمونه ای از اقدامات مهم این گروه ها محسوب می شود.(11)
پیروزی انقلاب اسلامی، ایران را به کانون اصول گرایی اسلامی در سطح جهان اسلام، به ویژه در منطقه حساس خاورمیانه تبدیل و سبک نوینی از مبارزه با اشغالگران صهیونیست را ارائه کرد که بر اسلام گرایی و بازگشت به ارزش های ناب اسلامی مبتنی بود. شور و حال برخاسته از این انقلاب و آرمان های آن در میان گروه های اسلام گرای منطقه به حدی بود که موشه دایان، وزیر خارجه اسرائیل، در واکنش به این پدیده گفت: < زلزله ای در منطقه رخ داده است و من بگین را نصیحت کردم که مسئله ای مهم تر از کمپ دیوید اتفاق افتاده که باید به آن بپردازیم> . کیسینجر نیز در این زمینه اظهار کرد:
< خاورمیانه با چهار خطر روبه رو شد: اولی رادیکالیزیم شیعه، دوم بنیادگرایی اسلامی، سوم انقلاب اسلامی ایران و چهارم شوروی> .
وی در جایی دیگری یادآور شد:
< خطر مستقیم انقلاب ایران، خطر درازمدت اتحاد جماهیر شوروی را تحت تأثیر خود قرار داده است. ایران همواره کابو س های اعراب را بر می انگیزد> .(12)
همان طور که گفته شد، وقوع انقلاب ایران و آرمان ها و ارزش های آن، تشدید نهضت های بنیادگرای اسلامی در منطقه، موضعگیری های صریح رهبر انقلاب و دیگر مقامات ایرانی، مبانی دیپلماسی اسلامی و اصول مندرج در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران همگی وقوع تحولاتی را در منطقه موجب شدند که اصول راهبردی اسرائیل را از نظر تئوریک و عملی به چالش می کشاند.
راهبردی که اسرائیل برای دهه 80 در نظر گرفته بود، طبق فرمول جدید ناشی از تسلیم رژیم مصر، در سایه اختلال فعلی موازنه قوای منطقه به نفع موجودیت صهیونیستی، حفظ وضع موجود در منطقه، واداشتن اعراب به تسلیم در برابر این وضع و بازداشتن آنها از هر گونه تلاش برای تغییر آن با توسل به جنگ شکل گرفته بود. در این استراتژی خطوط قرمزی در نظر گرفته شد که فراتر رفتن از آنها بهانه ای برای آغاز تجاوز جدید از جانب اسرائیل در پوشش جنگ بازدارنده محسوب می شد. آریل شارون طی یک سخنرانی در اواخر سال 1981 (1360)، درباره امنیت اسرائیل در دهه 80 خطوط قرمز را چنین برشمرد:
1) حفظ وضع موجود در کشورهای عربی پیرامون موجودیت صهیونیستی؛
2) جلوگیری از فعالیت و مقاومت فلسطینیان در لبنان؛
3) ممانعت از بر هم خوردن وضع موجود در جنوب لبنان؛
4) جلوگیری از زیر پا گذاشته شدن سازش های امنیتی مشخص شده در سینا و جولان؛
5) ادامه فعالیت علیه تهدید امنیت ملی اسرائیل؛ و
6) بازداشتن کشورهای رقیب از دریافت سلاح اتمی> .
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، اصول چهارگانه نخست عملاً تهدید شدند و به نوعی، رویای امنیتی اسرائیل به کابوس تبدیل شد. (13) از این رو، این کشور در صدد برآمد تا چه به طور مستقیم یا غیرمستقیم خطر انقلاب اسلامی ایران را که از یک سو، وضع موجود در منطقه را که به نفع این رژیم شکل گرفته بود و از سوی دیگر، رژیم امنیتی درون مرزی و برون مرزی اسرائیل را به طور جدی تهدید کرده بود، مهار کند.

نشریه نیوزویک در مقاله ای با نام چه اتفاقاتی روی خواهد داد اگر یک طرف حقیقتاً در جنگ (ایران و عراق) پیروز شود؟ از قول کارشناسان مسائل خاورمیانه در اسرائیل، می گوید: < پیروزی ایران بدترین جنبه این سناریو خواهد بود، به اعتقاد آنها، ایران در مقایسه با عراق دشمن خطرناک تری برای اسرائیل است. آنها استدلال می کنند که اگر ایران پیروز شود، به سرعت تنش هایی بین تهران و دنیای عرب بروز خواهد کرد و در صورتی که فریاد انقلاب اسلامی در کشورهای عرب طرفدار غرب، مانند عربستان سعودی و مصر اوج بگیرد، این بحران عمیق تر خواهد شد. اسرائیلی ها حدس می زنند کشورهای عربی به علت تهدید از سوی ایران، برای دریافت کمک نظامی، به امریکا روی خواهند آورد و واشنگتن مشکل بتواند از کمک به آنها خوداری کند؛ موضوعی که نتیجه آن تقویت جبهه اعراب و دخالت مستقیم امریکا در خاورمیانه خواهد بود> .)14( بدین ترتیب، اسرائیل سازش با عراق را عملی تر می دانست. از سوی دیگر، هم زمان با این نتیجه گیری ها، عراق نیز انعطاف پذیری هایی را از خود نشان داد در این زمینه، چند تماس آکادمیک، که رسماً با آنها موافقت شده بود، بین عراقی ها و اسرائیلی ها صورت گرفت و سفیر عراق در واشنگتن بسیار کوشید تا نظر رهبران کلیمی طرفدار اسرائیل در امریکا را جلب کند. آمانزیابادام، کارشناس تاریخ عراق در دانشگاه حیفا، می گوید: < این گونه برخوردها حاکی از انعطاف پذیری عراق است که شما نمی توانید آن را در ایران مشاهده کنید، حتی رژیم به اصطلاح مصلحت گرایی که بعد از[امام] خمینی به روی کار خواهد آمد، سعی خواهد کرد انقلاب اسلامی را به منطقه خلیج(فارس) صادر کرده، وجود اسرائیل را نادیده گرفته و منافع امریکا را به خطر اندازد> .(15 )
هم چنین، نشریه ایتالیایی زبان پانوراما در مطلبی با نام جنگ خلیج (فارس): حتی شامیر هم عراق را انتخاب می کند از قول مردخای زیپوری، معاون وزیر دفاع وقت اسرائیل، می نویسد:
< اسرائیل به پیروی از ایالات متحده امریکا به سوی عراق کشیده می شود. دولت اسرائیل اکنون متقاعد شده است که اگر قرار است در جنگ خلیج(فارس) یک طرف برنده بشود، چه بهتر که آن کشور، عراق باشد، یعنی دشمن سر سخت سوریه، که امروز نیرومند ترین دشمن اسرائیل به شمار می آید> .(16)
از این پس، در طول جنگ ایران و عراق اقدامات مستقیم و غیرمستقیم اسرائیل را شاهدیم که شاید بتوان همگی آنها را نشان دهنده جانبداری از عراق و تضعیف ایران و طولانی کردن جنگ دانست. لغو تحریم تسلیحاتی عراق، حذف نام این کشور از فهرست کشورهای تروریست از جمله حمایت های غیرمستقیم(پاورقی 8) اسرائیل از عراق بود که از سوی امریکا انجام گرفت. سکوت رسانه های جمعی و سازمان های طرفدار حقوق بشر در مقابل اقدامات جنایتکارانه عراق از جمله بمباران شیمیایی حلبچه و حمله به مناطق مسکونی،(17) چراغ سبزی برای بغداد به منظور تداوم این اقدامات بود. از سوی دیگر، تهاجم ارتش اسرائیل به جنوب لبنان، که با فتح خرمشهر از سوی نیروهای ایرانی مقارن بود، باعث شد تا صدام حسین از این فرصت بیشترین استفاده را بکند و پیروزی های نظامی ایران را تحت الشعاع مبارزه طلبی با اسرائیل قرار دهد.(18)


2) اهداف اسرائیل از تضعیف عراق
از سال 1948، یعنی از زمان جنگ اعراب و اسرائیل، تل آویو و بغداد در حالت جنگ به سرمی برند و عراق بر خلاف دیگر کشورهای عرب درگیر در آن جنگ، از امضای قرارداد متارکه خودداری کرده بود. به اعتقاد سیاستمداران اسرائیلی، که رهبری آنها را مناخیم بگین، بر عهده داشت، برنامه هسته ای جاری از سوی صدام حسین با تولید بمب اتمی ارتباط دارد و چنین سلاحی به رغم جنگ عراق علیه جمهوری اسلامی ایران، اساساً علیه اسرائیل به کار گرفته خواهد شد.(19) در عین حال، رسانه ها و دستگاه های خبری منطقه خاورمیانه مدعی بودند که اسرائیل این جنگ را عاملی برای تجزیه توان ایران و عراق می داند. آنها برای اثبات این ادعا استدلال می کردند که وضعیت ایده آل برای منافع اسرائیل در عراق و ایران حالت نه جنگ و نه صلح است؛ زیرا، پیروزی عراق مرکزیت آن را در خلیج[فارس] تقویت خواهد کرد و احتمالاً، به یکپارچگی سواحل خلیج[فارس] زیر پرچم عراق در طرح منطقه ای مشخص یا عربی منجر خواهد شد، در مورد ایران نیز، پیروزی بر عراق افزون بر نشان دادن تجربه نظامی و شایستگی رزمی نیروهای ارتش این کشور، روحیه آنها را نیز افزایش خواهد داد؛ موضوعی که برای امنیت اسرائیل خطرناک است.(20)


3) تضعیف ایران، اولویت نخست اسرائیل
از جمله کارهایی که اسرائیل برای ضربه زدن به وجهه ایران انجام داد، طرح دروغین فروش سلاح از جانب این رژیم به ایران بود که مدام از سوی رهبران عراق مطرح می شد و دستگاه های خبری، که امروز به منزله یکی از مظاهر قدرت نرم از آنها یاد می شود، به این موضوع دامن می زدند. در این زمینه، طی هماهنگی های به عمل آمده میان مقامات اسرائیل و امریکا شایعه فروش سلا ح به ایران توسط رژیم صهیونیستی در محافل سیاسی و خبری منتشر می شد و مقامات اسرائیل چنین عنوان می کردند که مجوز فروش سلا ح به ایران از سوی امریکا صادر شده است.(22)
هم چنین، همکاری با رژیم صهیونیستی در انهدام پایگاه هسته ای عراق در سال 1981 نیز اتهام دیگری بود که بر ایران وارد شد.

درباره اتهام نخست، به نظر می رسد این مسئله برگ برنده جنگ روانی علیه حکومت اسلامی ایران بود.

در واقع، این نشریه نیویورک تایمز بود که در روز دوشنبه هشتم مارس 1982 (17/12/1361)، این شایعه را دامن زد و موجب شد تا بلافاصله در سطح وسیعی انتشار یابد. این نشریه ادعا می کند که خبر به چاپ رسیده از منابع نزدیک به سرویس های اطلاعاتی غربی به دست آمده است و پس از آن، هیچ توضیح دیگری نمی دهد و سکوت اختیار می کند.(23) حادثه سقوط هواپیمای آرژانتینی در 8 ژوئیه برفراز خاک شوروی بهانه دیگری برای این نوع تبلیغات بود. گفته می شد که این هواپیما در چارچوب تحویل وسائل نظامی به ایران از اسرائیل حرکت و در خطوط هوایی قبرس و ایران در حال پرواز بوده است. این که نیویورک تایمز چنین سند واضح و روشنی را به دست فراموشی سپرده است خود، دلیلی بر نادرست بودن این ادعا و بیانگر این مطلب است که هیچ چیز گفتنی و جدی دیگری درباره هواپیمای آرژانتینی وجود نداشته است؛ در این باره دلایل زیر را می توان برشمرد:
نخست این که، مطمئن ترین راه هوایی از قبرس به تهران، به طور مسلم از شوروی، عبور نمی کند. وانگهی، چنانچه این ادعا درست بود، به طور یقین، شوروی با ارائه سند محکمی (از میان لاشه هواپیما) به بهترین نحو از آن بهره برداری می کرد تا حمایت خود را از عراق برای مسلمانان شوروی توجیه کند.

دوم، با توجه به این که در هفتم ژوئن سال 1981، اسرائیلی ها مرکز اتمی عراق را در تموز اساساً برای حفظ انحصار سلاح اتمی در منطقه بمباران کردند و نیز به دلیل این که، خبر اتحاد تل آویو - تهران علیه عراق در آن زمان بدون ارائه هیچ گونه سند و مدرکی انتشار یافت، بهترین تدبیر این بود که سندی، مانند هواپیمای آرژانتینی آن هم دقیقاً یک ماه پس از حمله به تموز ساخته شود. قدر مسلم آن است که این هواپیما اشکال فنی پیدا کرده و به دست روس ها ساقط نشده است؛زیرا، آرژانتین از جمله کشورهایی است که به عراق اسلحه می فروخت و مسکو نیز از این موضوع آگاه بود.(24)
چگونه ممکن است ایران با اخراج تمامی اسرائیلی ها، قطع روابط سیاسی با تل آویو، خراب کردن قطعی پل های پشت سر و اهدای ساختمان های سفارت اسرائیل به سازمان آزادی بخش فلسطین، از اسرائیل اسلحه خریداری کرده باشد. به دنبال این قضیه، موضعگیری صریح و مدبرانه امام را شاهدیم:
< آنها ما را متهم می کنند به این که ما از اسرائیل اسلحه می آوریم ما اسرائیل را قابل آدم نمی دانیم تا این که با او یک ربطی داشته باشیم. همین صدامی که این بساط را درست کرد و یا آن طور که می گویند با نظر خودش برای نجات از این ننگی که به بار آورده و حمله به ایران اسلامی کرده است و به شکست رسیده است برای سرپوش [نهادن] روی این جنایت اسرائیل را وادار می کند که یک مرکزی را که آنها دارند، آن مرکز را بمباران کنند تا یک وسیله ای بشود برای این که گفته بشود اسرائیل مخالف با صدام است، مخالف با دولت بعث عراق است... یکی از مسائل مهم ما این بود که اسرائیل باید از بین برود و آنها نمی توانند یک همچو مطلب فاسدی را به کرسی بنشانند، لکن این برادرهایی که از خارج کشور آمده اند، این جا بررسی کنند این مسائل را ببینند که ما با سلاح اسرائیلی می خواهیم جنگ کنیم یا با سلاح ایمان جنگ می کنیم> .(25)
امام خمینی (ره) این اتهام را توطئه ای برای جدا کردن اعراب از ایران و ایجاد تفرقه بین مسلمانان دانستند و گفتند: < اسرائیل می خواهد با این کار، ایران را بد نام کند> .(26)
نتیجه این بررسی ها آن است که اتهامات مزبور علی رغم عدد و رقم هایی، که رژیم بعث عراق و رسانه های گروهی به رهبری صهیونیسم بین الملل ارائه کردند، ادعایی بیش نبود و هم چنان که امام خمینی (ره) یادآور شدند، هدف از این اقدام بدنام کردن ایران در میان کشورهای عرب و جهان اسلام بود؛ بنابراین، رئیس جمهور عراق دانسته یا ندانسته نقش مورد نظر اسرائیل، یعنی تداوم حالت نه صلح و نه جنگ تا فرسایش قوای دو کشور را ایفا کرد.


4) عملکرد اسرائیل در قبال ایران و عراق 1980 - 1988
در مباحث پیش، به عواملی پرداخته شد که می توانستند موضعگیری اسرائیل را در قبال ایران و عراق موجب شوند، اما حال این پرسش ها مطرح می شوند: آیا ماهیت موضعگیری اسرائیل برای هر دو کشور یکسان بود؟ آیا رژیم صهیونیستی برای مهار و تضعیف خطر هر دو کشور از یک استراتژی بهره برد؟ و اساساً اسرائیل برای رسیدن به اهداف خود از چه راهبردهایی استفاده کرد؟
خلائی که نسبت به پاسخگویی به این پرسش ها در آثار و ادبیات نوشته شده در زمینه جنگ وجود دارد، این است که بیشتر تحقیقات انجام شده بر جنبه های سخت افزاری(پاورقی 9) (جنگ افزاری) سیاست های اسرائیل تأکید دارند. به عبارت روشن تر، بیشتر به مداخلات مستقیم نظامی اسرائیل همچون تسلیحات هسته ای و غیرهسته ای، موشک های دوربرد و دیگر مقوله های ملموس از این دست توجه می کنند تا به قدرت نرم اسرائیل که نه تنها در منطقه خاورمیانه، بلکه در قاره افریقا، امریکای لاتین، اروپای غربی و حتی خود ایالات متحده نفوذ دارد.
در این قسمت، ضمن تعریف و تفکیک قدرت نرم از قدرت سخت به بررسی چگونگی موضعگیری این رژیم در قبال ایران و عراق خواهیم پرداخت.
می توان میان قدرت رفتاری (توانایی به دست آوردن نتایجی که می خواهیم) از یک سو و قدرت منبع (تصاحب منابعی که معمولاً با توانایی دستیابی به نتایج مطلوب همراه است) از سوی دیگر، تمایز قایل شد. هم چنین می توان قدرت رفتاری را به قدرت سخت و قدرت نرم تقسیم کرد. قدرت سخت قدرت بر ساز و کارهای نظامی متکی است که با نمایش قدرت و تهدید طرف مقابل آغاز و در صورت نپذیرفتن خواسته هایش به برخورد فیزیکی منجر می شود.
از سوی دیگر، قدرت نرم(پاورقی 10) به سازوکارهای غیرنظامی قدرت معطوف است و کشور الف می کوشد تا با استفاده از توان اقتصادی، تبلیغاتی و ... کشور ب را به انجام دادن یا ندادن کاری وادار کند. در واقع، این قدرت، توانایی رسیدن به هدف از طریق جلب و اقناع طرف مقابل است تا اجبار آن با توسل به زور و جنگ افزارهای نظامی. قدرت نرم دیگران را قانع می کند که از هنجارها و نهادهایی، که رفتار مورد نظر را موجب شوند، پیروی یا با آنها موافقت کنند. هم چنین، می تواند بر جذابیت اندیشه ها، فرهنگ یا توانایی طرح دستور کار از رهگذر هنجارها و نهادهایی که ارجحیت های دیگران را شکل می دهند، استوار باشد. اگر دولتی بتواند مشروعیت قدرت خود را به دیگران نشان دهد و با تأسیس نهادهای بین المللی دیگران را ترغیب کند که با یک شیوه سازگار، منابع و علاقه های خود را تعریف کنند، آن گاه شاید از گسترش منابع سنتی اقتصادی یا نظامی خود که بسیار پر هزینه اند، بی نیاز شود.
با چنین تعریفی از قدرت نرم و سخت می توان ماهیت عملکرد اسرائیل در برابر ایران و عراق را بهتر درک کرد. مشاهدات و بررسی ها بیانگر آن است که اسرائیل در قبال عراق چه پیش از جنگ و چه بعد از آن، استفاده از قدرت سخت افزاری (کاربرد وسایل سنتی و کلاسیک نبرد) را مورد توجه خود قرار داده است، اما آیا در مقابل ایران، این دشمن سرسخت، نیز همین گونه عمل کرد، یعنی کوشید تا این کشور را با ادوات جنگی و مداخله مستقیم نظامی کنترل و مهار کند؟

بررسی روند موضعگیری های اسرائیل چه در سال های آخر عمر رژیم پهلوی و آغاز تظاهرات و قیام های مردمی و انقلابی که مطمئن شده بود این رژیم به زودی سقوط خواهد کرد و چه بعد از انقلاب، حاکی از آن است که اسرائیلی ها نخست کوشیدند تا با توسل به روش های کلاسیک (قدرت سخت) این روند را که همواره منافع کوتاه و دراز مدت آنها را در منطقه تهدید می کرد، مهار کند؛ روندی که نه با نیروی سلاح، بلکه همان گونه که امام خمینی (ره) اشاره کردند با نیروی ایمان مرزها را در می نوردید و محرک بسیار قوی و باور نکردنی برای برانگیختن جنبش های بنیادگرای اسلامی، یعنی همان کابوس صهیونیسم بین الملل بود. بی اغراق می توان این قدرت برخاسته از ایمان مردم ایران را نماد برجسته ای از همان قدرت نرم دانست.

همان طور که گفته شد رژیم اسرائیل نخست کوشید تا از طریق سنتی (سخت افزاری) با این قدرت مقابله کند، از این رو، در 13 ژوئن 1978(1356)، زمانی که لوبرانی، سفیر اسرائیل،(پاورقی 11) گزارش خود را برای نخست وزیر فرستاد، اعلام کرد که رژیم شاه در آستانه فروپاشی است. براساس برخی از گزارش ها آریل شارون از مداخله نظامی اسرائیل برای جلوگیری از فروپاشی شاه حمایت کرد. به همین منظور، هرملین(پاورقی 12) و گروه بیست نفره مقامات سفارت تا 18 فوریه سال 1979 (29/11/1357) تهران را ترک نکردند.(27)

مطبوعات اسرائیل فاش کردند که اسرائیل و مقامات دفاعی این کشور در اوج تظاهرات ملت ایران برای سرکوب تظاهرات و راهپیمایی ها، اسلحه و تفنگ های گازی در اختیار شاه قرارداده بودند.
روزنامه هاآرتص در شماره 23 اکتبر، روزنامه داوارد در شماره های 10 و 23 اکتبر، مجله نظامی یسکر اهودشیت در شماره 3 نوامبر، مجله هحولام هزیه در شماره 22 و روزنامه معاریو در شماره 17 دسامبر 1978 (1356) اقدام به افشاگری کردند و نوشتند که چگونه بنا به تقاضای شاه، ارتش اسرائیل با مقابله در تظاهرات مردم ایران فاجعه جمعه سیاه را رقم زد.

براساس نوشته این مطبوعات، اسرائیل پس از افزایش موج تظاهرات مردم ایران پل هوایی از فرودگاه لود و فرودگاه نظامی رامات داوید از نزدیکی حیفا برای رساندن وسایل سرکوب تظاهر کنندگان برپا کرد. هم چنین، یک گروهان کماندوی ورزیده عملیات شهری و عامل سابوتاژ را به ایران فرستاد. مقامات ایرانی برای کتمان این موضوع شایع کردند که افراد این گروهان از بلوچستان به تهران آمده اند.(28)
اسرائیلی ها به دنبال شکست در طرح های خود و وقوع انقلاب اسلامی در ایران دوباره تلاش هایشان را از سر گرفتند. در 8 فوریه سال 1982 (19 بهمن ماه سال 1360)، برنامه تلویزیونی پانورامای (پاورقی 13) بی.بی.سی مصاحبه هایی را با دیوید کیمخه (پاورقی 14) ، مسئول وزارت امور خارجه، لوبرانی، سفیر پیشین و ژنرال یاکو نمرود (پاورقی 15)، فرستاده پیشین نظامی اسرائیل در تهران، پخش کرد. طی همین مصاحبه ها لوبرانی کودتای نظامی علیه حکومت [امام] خمینی را پیشنهاد کرد. وی گفت: < تهران را می توان با تجهیزاتی در حد صد تانک و تنها با ده هزار کشته تصرف کرد> .(30)
اما با بررسی و تحلیل وقایعی مانند حمله طبس و طراحی کودتای نوژه به رهبری و هدایت صهیونیسم بین الملل در می یابیم که اسرائیل عمدتاً در دستیابی به اهداف خود در قبال ایران از طریق تحرکات نظامی و روش های سخت افزاری ناکام ماند و در نتیجه، استراتژی خود را تغییر داد، یعنی شیوه های سخت افزاری خود را از سیاست والا به سیاست های سفلی منتقل کرد و شیوه های ملایم و نرم قدرت را به کار گرفت. در این بخش، تأکید ما بر قدرت نرم اسرائیل، بر عملکرد لابی هایی یهود، نفوذ و سیطره لابی های یهود بر کنگره، سنا و اشخاص کلیدی کابینه های ایالات متحده امریکا، ابررسانه های خبری و دستگاه های تبلیغاتی، جهت دهی به افکار عمومی در سطح منطقه ای و جهانی، نفوذ غیرمستقیم بر مجامع بین المللی، قراردادن سیاست های خود در دستور کار سیاست گذاری ایالات متحده، و موارد دیگری از این دست مبتنی است که در مجموع توانستند در طول جنگ، پیامدها و آسیب های به مراتب جدی تری را نسبت به ادوات نظامی، مداخله مستقیم نظامی و به طور کلی، جنبه های سنتی و سخت قدرت بر پیکره در حال رشد حکومت اسلامی ایران وارد آورند. در این جا، با محور قرار دادن این جنبه از قدرت اسرائیل ماهیت عملکرد رژیم مزبور در قبال جمهوری اسلامی ایران را بررسی می کنیم.


لابی های یهود
لابی به گروه هایی که فعالیت های خود را هنگام تصویب یا شکست یک لایحه در مجلس متوجه قانون گذاری می کنند، اطلاق می شود؛ بنابراین، در این محدوده فعالیت، افزون بر کوشش هایی که به طور مستقیم و از طریق تأثیرگذاری بر افکار عمومی به عمل می آوردند، جزوه ها، بروشورها، کتاب ها و مقاله هایی را که برای پیشبرد اهدافشان لازم باشد، منتشر می کنند و حتی از طریق رادیو و تلویزیون، بر افکار عمومی تأثیر می گذارند تا تحت فشار افکار عمومی به نتیجه مطلوب خود دست یابند. از میان لابی های متعدد یهود، ایپک از قدرت و سازماندهی بیشتری برخوردار است، همین قدرت و نفوذ است که به تعبیر پل فیندلی(پاورقی 16)، افسانه نفوذ اسرائیل بر دولت ایالات متحده را پدید آورده است.(30) علت اهمیت این لابی مشهور یهود در شکل دادن به سیاست خاورمیانه ای ایالات متحده امریکا، دخالت آن در گزینش کارکنان ریاست جمهوری، نفوذ در کاخ سفید، پنتاگون، وزارت خارجه، خزانه داری و سیا می باشد. استراتژی این گروه، در طول جنگ ایران و عراق مهار هر دو کشور و ایجاد موازنه قوا بود. همان طور که پیش از این گفته شد، این گروه هر دو کشور را دشمن خود می دانست؛ بنابراین، باید از پیشی گرفتن هر یک در مقابل دیگری جلوگیری می کرد.
برخی از منابع مدعی اند که هرگاه موازنه به ضرر ایران تغییر می کرد، ایپک مصراً خواستار کمک به ایران بوده است. البته، هیچ گاه، این منفعت مشترک (سرکوب عراق) به دلیل اختلافات ایدئولوژیکی رهبران ایران و اسرائیل نتوانست جنبه هم پوشی پیدا کند. به علت همین ماهیت ایدئولوژیکی جمهوری اسلامی ایران بود که این کشور علی رغم آن که در انزوای بین المللی به سر می برد و با دنیای خارج - عمدتاً اروپای غربی و امریکای شمالی - تعامل نداشت حاضر نشد حمایت صهیونیسم بین الملل را حتی به قیمت غلبه و چیرگی بر عراق، که دشمن شماره یک ایران در آن زمان بود، بپذیرد.


رسانه های تبلیغاتی و خبری
به علت عدم تعامل ایران با دنیای خارج و نظام بین الملل و در نتیجه، منزوی شدن در عرصه بین المللی، به ویژه پس از تسخیر سفارت امریکا و ماجرای گروگانگیری، فرصتی پیش آمد تا اسرائیل، که از تعامل نسبتاً خوبی با اروپا و امریکا برخوردار بود، جنگ روانی شدیدی را علیه ایران آغاز کند و هر گونه تبلیغاتی را که لازم می داند برای مهار تهدید ناشی از ایران انجام دهد. از این رو، مسائلی همچون نقض حقوق بشر، تروریسم، سلاح های کشتار جمعی و پایگاه های هسته ای را که خود اسرئیل حرف اول را در این زمینه ها می زد، دستاویزی برای رسیدن به اهداف مورد نظر خود قرار داد. حتی برخی معتقدند که رسانه های خبری صهیونیسم در جریان حمله اسرائیل به جنوب لبنان در سال 1983 (1362) کوشیدند تا ایران را به این بهانه که حاضر نیست با پایان دادن به جنگ باعث شود تا صدام با تجهیز قوای خود حمله اسرائیل را دفع کند، دشمن اعراب و متحد اسرائیل جلوه دهند. آنها علی رغم کشتارهای متعددی که در اراضی اشغالی مرتکب شده بودند، توانستند ایران را به عنوان تروریست معرفی و این اجماع را در میان همگان ایجاد کنند و در نهایت، این کشور را در زمره کشورهای حامی تروریست قرار دهند. حال این پرسش مطرح است که آنها با چه سندی چنین اتهامی را به ایران وارد می کردند؟ در واقع، در پاسخ بدین پرسش می توان گفت آنها، نه بر پایه سند، بلکه به بهانه حمایت ایران از مردمانی که خواستار استقلال و آزادی سرزمینشان از سلطه صهیونیسم بودند، جمهوری اسلامی را به انجام این اقدام متهم می کردند.

تلاش برای منزوی کردن ایران از مهم ترین نتایج این جهت دهی ها به افکار عمومی چه در سطح منطقه ای و چه در سطح بین المللی بود؛ با انزوایی که می توانست فرصت ارزشمندی برای رژیم بعث عراق باشد تا با استفاده از آن بتواند برای رسیدن به هدف خود به هر اقدامی متوسل شود. این در حالی است که ایران از حق دریافت تجهیزات و ادوات جنگی و لوازم یدکی مورد نیازش محروم بود، چرا که می توان گفت به علت سلطه امریکا بر ایران طی دهه های گذشته، تمام ساختار نظامی این کشور به نوعی امریکایی بود و از آن جا که دولت واشنگتن به دنبال ماجرای گروگانگیری و قطع رابطه دپیلماتیک و سیاسی خود با ایران حاضر نشد هیچ گونه تسلیحاتی را در اختیار ایران قرار دهد(پاورقی 17)؛ بنابراین، نوعی تحریم علیه ایران را شاهدیم.
مهارت رژیم اسرائیل در این که دغدغه هایش را دغدغه های امریکا قرار داده و سیاست هایش را نیز در دستور کار این کشور می گنجاند، از دید کارشناسان از مظاهر قدرت نرم رژیم صهیونیستی محسوب می شود. از این رو، فهم هر چه بهتر موضع اسرائیل مستلزم فهم موضع امریکاست.


نتیجه گیری
جنگ ایران و عراق چه در منطقه خاورمیانه و چه فراتر از خاورمیانه، فرصت ها و تهدیداتی را برای قدرت های منطقه ای و فرا منطقه ای پدید آورد. از این رو، بسیاری از کشورها، که این جنگ منافع آنها را تهدید یا تأمین می کرد، در قبال آن، موضعگیری کردند. تمرکز این تحقیق بر راهبرد رژیم اسرائیل در جنگ تحمیلی بود. همان طور که در بخش های گذشته به چرایی موضعگیری اسرائیل اشاره کردیم از دست دادن متحدی قوی (شاه ایران) در برابر اعراب، تغییر وضع موجود منطقه به ضرر اسرائیل، تهدید تمامیت ارضی این رژیم و موارد دیگر ضرورت مداخله آن را در جنگ تحمیلی ایجاب کرد، اما نقطه تمرکز این تحقیق بر ماهیت راهبرد این رژیم در مقابل دو دشمن خود بود. می توان ادعا کرد که این تفاوت راهبرد اسرائیل در برابر این کشورها از تفاوت بسترهای اجتماعی - سیاسی دو کشور ناشی می شد.
با توجه به نهادینه بودن رژیم عراق، مداخله مستقیم نظامی و جنگ سخت افزاری، تنها آلترناتیو و گزاره موجود پیش روی اسرائیل در برابر این کشور بود، در حالی که بستر سیاسی - اجتماعی ایران گزاره دیگری را طلب می کرد. اسرائیلی ها به صورت تجربی (طی همکاری با رژیم شاه برای سرکوبی انقلابیون ایران در سال 1978، ماجرای طبس و کودتای نوژه) متوجه این تفاوت شده بودند، چرا که با نیرویی روبه رو بودند که بر عقاید و آرمانش متکی بود، نه مسلسل و توپ و تانک؛ بنابراین، شاهد تغییر راهبرد اسرائیل در برابر جمهوری اسلامی ایران از قدرت سخت افزاری به سوی کاربرد قدرت نرم با تکیه بر رسانه های گروهی، دستگاه های تبلیغاتی و لابی ها هستیم.
اما هدف هر دو راهبرد اسرائیل چه از طریق کاربرد قدرت سخت در برابر عراق و چه به کارگیری قدرت نرم در قبال ایران فرسایش و تضعیف قدرت نظامی این دو کشور به عنوان دو دشمن عمده خود در منطقه بود.



پاورقی:
1- دانشجوی کارشناسی ارشد رشته روابط بین الملل دانشگاه شهید بهشتی
2- سیاست سفلی (low politics): مسائل اجتماعی - اقتصادی که نقشی در بقای دولت ندارند.
3- سیاست والا (high politics): مسائل جنگ و صلح که به بقای یک دولت مربوط است.
4- Context
5- دوره ای که اوضاع داخلی ایران بر اثر انقلاب آشفته بود و هنوز ثبات نیافته و از طرفی به خاطر مسئله گروگان ها و قطع رابطه با امریکا و به دنبال آن قطع شدن کمک های بی بدلیل این کشور به ایران و از سوی دیگر حمایت از مجاهدان افغان که مخالفت شوروی را برانگیخت، سبب شد ایران در یک انزوای بین المللی قرار گیرد.
6- تنظیم سیاست خارجی کشور بر اساس معیارهای اسلام, تعهد برادرانه نسبت به همه مسلمانان و حمایت بی دریغ از مستضعفان جهان.
7- همه مسلمانان یک امت اند و دولت جمهوری اسلامی ایران موظف است سیاست کلی خود را برای پایه ائتلاف و اتحاد ملل اسلامی قرار دهد و کوشش پیگیر به عمل آورده تا وحدت سیاسی, اقتصادی و فرهنگی جهان اسلام را تحقق بخشند.
8- غیرمستقیم به این علت که بیشتر از جانب امریکا با جوسازی های ابررسانه هایی که صهیونیست ها در اختیار داشتند, انجام می گرفت.
9- Hard Politics
10- Soft power.
11- Lubrani
12- Hermelin
13- Panorama
14- David Kimche
15- Yaakov Nimrod
16- Paul Findley
17- هرچند که رسوایی ایران گیت اعتبار امریکا را در این خصوص چه در درون جامعه امریکا و چه در خارج از امریکا زیر سوال برد.


فصلنامه نگین - شماره 3

ماخذ:
1. مهدی رضوی؛ نیرنگ سازی صهیونیسم خطوط کلی توطئه انزوای جمهوری اسلامی ایران؛ تهران: دفتر فرهنگ اسلامی، 1379، ص 83.
2. Beit . Hallahmi , Benjamin. The Israel connection , whom Israel Arms and why .Landon .I.B . Tovris . 1987.pp 10.12
3. مأمون کیوان؛ الیهود فی ایران؛ بیروت: بیسان للنشر و التوزیع و الاعلام، ا‡یار 2000، صص 115 - 125.
4. تحقیقی از مؤسسه الارض ویژه مطالعات فلسطین؛ استراتژی صهیونیسم در منطقه عربی و کشورهای هم جوار آن؛ تهران: انتشارات بین الملل اسلامی، بی تا، صص 301 - 305.
5. همان؛ ص 211.
6. فلسطین از دیدگاه امام خمینی؛ تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، 1374، ص 209.
7. محمدرضا دهشیری؛ درآمدی بر نظریه سیاسی امام خمینی؛ تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1380 صص، 273 - 277.
8 . همان؛ صص 212 - 216.
9. محمد باقر سلیمانی؛ بازیگران روند صلح خاورمیانه؛ تهران: وزارت امورخارجه، 1379، ص 203.
10. همان؛ ص 235.
11. همان؛ ص 244.
12. WWW.israel.org / mfa /Zionism.html.
13. استراتژی صهیونیسم؛ پیشین؛ ص 303.
14. هویت بیل و کوبیک؛ < چه اتفاقاتی روی خواهد داد اگر یک نفر حقیقتاً در جنگ پیروز شود> مجله نیوزویک؛ 9/2/1987.
15. همان.
16. مارک بسو؛ < جنگ خلیج[فارس]: حتی شامیرهم عراق را انتخاب می کند> . نشریه پانوراما؛ 18/6/1984.
17- عبدالمجیدتراب زمزمی؛ جنگ ایران و عراق؛ ترجمه مژگان نژند؛ تهران: سفیر، 1368؛ ص 184.
18. همان؛ ص 311.
19) Military history: lran - lraq war (1980 . 1988) www.cfcsc.dnd.ca / links / milh: st / irir.html.
20. عزت سامی؛ عزت. < الایرانیه - اشهاد الحرب العراقیه> . الاهرام، 20/8/1997.
.21. Beit.op.cit.,p13
22. op.cit.
23. تراب زمزمی؛ پیشین؛ ص 306.
24. همان.
25. فلسطین از دیدگاه امام خمینی؛ پیشین؛ صص 108- 109.
26. همان؛ ص 170.
27. Beit.op.cit.pp 12, 13.
28. ماهنامه رگبار امروز؛ 1/9/1358، شماره 6.
29. Beit.op.cit.p, 13.
30. پل فیندلی؛ فریب های عمدی، حقایقی درباره روابط امریکا و اسرائیل؛ ترجمه محمد حسین آهویی؛ تهران: وزارت امور خارجه، 1378، ص 100



ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار