گوناگون

اين ابتلاء است كه دلها را نگه مى دارد...

پارسینه: بچه كه بوديم بعد از اينكه چندين بار دستمان را حركت مى داديم و ورزش مى كرديم، به ماهيچه هامان دست مى زديم تا ببينيم چقدر قوى شده است!

سالكى كه ده مرتبه ذكرى را مى گويد، ده مرتبه عملى را مرتكب مى شود، خيال مى كند كه كارى كرده است و در برابر كارش بايد حاصلى داشته باشد.

لذا متوقع مى شود، ولى بلاء، شكننده و منكسر است و همه بساط او را بر باد مى دهد.
وقتى چشمت را گرفتند، عمرت را گرفتند، دستت را گرفتند، آبرويت را گرفتند، ديگر با اين دل شكسته چه چيزى باقى مى ماند؟

خيلى سخت است!

اين ابتلاء است كه دلها را نگه مى دارد و متواضع مى كند. غرور را مى ريزد و عظمت ها كنار مى رود. در اين موقع، غربتى را احساس مى كنى و ذلّت و توجه باطنىِ بيشترى برايت مى آيد.
شما ديده ايد كه وقتى يك آدم گردن كلفت، در متن اقتدار، پايش مى شكند، موهاى سرش مى ريزد، دستش مجروح مى شود

و يا جوانى كه برايش زيبايى خيلى مهم است، پول مى خواهد، عنوان مى خواهد، وقتى بر روى نقطه ضعف و حساس او آتش مى ريزند، آن قدر اين ذلت باطنى او را ملتهب مى كند، مى شكند و خرد مى كند كه انسان بوى عطر آن دلِ شكسته را مى فهمد. اينجاست كه مى توان از اين دلِ شكسته بهره مند شد.

و در مرحله آخر هم عبرت دخالت دارد و زمينه ساز است. كسانى كه تا ديروز مى گفتند: «يا لَيْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِىَ قارُونُ انَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ»

؛ كاش ما مثل او بوديم، امّا وقتى مىبينند او در زمين فرو مى رود، مىگويند: «وَيْكَأَنَّه لا يُفْلِحُ الْكافِرُونَ» ديگر آرزوى با او بودن را نمى كنند.

ع.صاد

ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار