گوناگون

زورشان به فوتبال نرسید، تئا‌تر را خصوصی کردند

پارسینه: عوامل تئاتر «ازدواج آقای می سی سی پی» میهمان کافه خبر شدند تا درباره این نمایش و وضعیت تئاتر سخن بگویند.

مهدی یاورمنش: فردریش دورنمات (۱۹۹۰ - ۱۹۲۱ میلادی)، یکی از نظریه پردازان تئا‌تر مدرن به شمار می‌آید. به اعتقاد او در دنیای امروز که انسان اصالت فردی و هویت خود را گم کرده است، دیگر تراژدی معنا ندارد. دورنمات در آثارش، انسانی را به تصویر می‌کشد که سرگردان و دچار یک دور باطل است و عاقبت هم راه به جایی نمی‌برد.

نام فردریش دورنمات در ایران، با نام زنده یاد حمید سمندریان گره خورده است؛ مترجم و کارگردانی که این نمایشنامه نویس سوئیسی را به جامعه هنری کشورمان معرفی کرد. «ازدواج آقای می‌سی سی پی» و «ملاقات بانوی سالخورده» از جمله نمایشنامه‌های ترجمه و اجراشده توسط سمندریان هستند که بیش از دیگر آثار دورنمات در ایران مورد توجه قرار گرفته‌اند.

با گذشت ۲۶ سال از اجرای حمید سمندریان، چندی است نمایشنامه «ازدواج آقای می‌سی سی پی» به همت و کارگردانی احسان فلاحت پیشه، در سالن استاد ناظر‌زاده کرمانی تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه آمده است. در این نمایش که به شیوه اکسپرسیونیستی اجرا می‌شود، شخصیت‌هایی که هر یک نمادی از طبقات اجتماعی هستند، به رقابت و درگیزی با یکدیگر می‌پردازند.

فلورستان می‌سی‌سی‌پی (محمد صادق ملک)، دادستانی متعصب است که تصمیم دارد شریعت موسی را دوباره در جهان رواج دهد. کنت اوبلوهه (مهدی نصرتی)، پزشکی آرمان گرا و ساده لوح است که دن کیشوت وار به نبرد با شر برخاسته. این دو نفر، بر سر زنی به نام آناستازیا (آرزو نبوت) که نمادی از همین جهان است، با یک‌دیگر رقابت دارند. سن کلود (آرش فلاحت پیشه) کمونیست هم می‌خواهد دنیا را از فقر، گرسنگی و استثمار نجات دهد، ولی در مسلک خود راه انحراف در پیش گرفته است. می‌سی‌سی‌پی، کنت اوبلوهه و سن کلود معتقدند هر کدام به روش خود می‌توانند جامعه را عوض کنند، اما آناستازیای بی‌بند و بار و دیگو (محمد رضا مالکی) که وزیر دادگستری و فرصت طلب است، بیشتر به فکر منافع خود هستند و.... حاصل برخورد افکار این پنج نفر، نمایشنامه «ازدواج آقای می‌سی سی پی» را به پیش می‌برد.

در هفته نخست اجرای «ازدواج آقای می‌سی سی پی»، گروه هنرمندان این نمایش از جمله احسان فلاحت پیشه (کارگردان)، پویا نوروزی (طراح صدا و موسیقی) و آرزو نبوت، آرش فلاحت پیشه و مهدی نصرتی (بازیگران) مهمان کافه خبر شدند.

- این نشست را با پرسشی از کارگردان آغاز می‌کنیم. چه ویژگی‌هایی در آثار فردریش دورنمات، بیشتر تو را به خود جذب کرده است؟

احسان فلاحت پیشه: علاقه به دورنمات بر می‌گرده به اینکه او جهان را مبتنی بر تصادف می‌داند تا بر پایه منطق. بنابر این، آدم‌های آثار او تنها هستند و بر پایه نظریه اگزیستانسیالیست‌ها، تصادفاً به این جهان پرت شده‌اند. آنچه دورنمات به تصویر می‌کشد، خیلی شبیه به جهان بی‌منطق روزگار و جهان امروز خودمان است.

دنیای آثار دورنمات متعلق به احمق هاست، چرا که تصادف به کار احمق‌ها می‌آید. همچنین برخورد پارودیک با واقعیت‌ها و حتی با ژانر‌ها، آثار او را خیلی جذاب می‌کند.

- از میان نوشته‌های دورنمات، چرا به سراغ «ازدواج آقای می‌سی سی پی» رفتی؟

احسان فلاحت پیشه: این انتخاب از جهان دورنمات می‌آید؛ در واقع تصادفی شد. من یک نمایشنامه اقتباسی از «شیاطین» داستایوفسکی نوشته بودم که اجرایش به دلیل بزرگی پروژه فعلاً امکان پذیر نبود. چون نوبت اجرا در تماشاخانه ایرانشهر داشتیم، به پیشنهاد دوستی رفتیم سراغ «ازدواج آقای می‌سی سی پی».

دورنمات در این نمایشنامه، علاوه بر اینکه هجویه‌ای بر ایدئولوژی‌های بنیادگرایانه در حوزه سیاست ارایه می‌دهد، اصول و قواعد درام نویسی و ژانر را هم دست می‌اندازد و حتی شیوه اپیک برتولت برشت را هم به هجو می‌کشد.

- اما این ویژگی‌ها در بسیاری از دیگر متون دورنمات هم دیده می‌شود.

احسان فلاحت پیشه: «بازی استریندبرگ» و «ملاقات بانوی سالخورده» در سال‌های اخیر کار شده بود. متن‌های دیگرش هم مثل «ازدواج آقای می‌سی سی پی» در ایران محبوبیت نداشت. همچنین من زمانی که می‌خواستم متن «شیاطین» را کار کنم، سه تا بازیگر مرد با من بودند که بعد تصمیم گرفتم کاری را انتخاب کنم که شامل سه شخصیت مرد و یک زن باشد.



- مدتی است در تئا‌تر ما، بسیاری از کار‌ها چنین سرنوشتی پیدا می‌کند. نخست یک متن انتخاب می‌شود و اما بعد یک نمایشنامه دیگر جایش را می‌گیرد. چرا؟

احسان فلاحت پیشه: بر می‌گردد به اقتصاد ضعیف تئا‌تر ما. قرار بوده تو این کشور، تئا‌تر مثل همه جای دنیا، حمایت شهرداری، دولت و شرکت‌های بزرگ اقتصادی را داشته باشد که چند سالی است هیچ کدم را ندارد. آمدند فوتبال را خصوصی کنند، زورشان نرسید، آن وقت تئا‌تر را خصوصی کردند. تئا‌تر در همه جای دنیا دولتی است، اما در ایران خصوصی شده و برای فوتبال برعکس شده است. فوتبال در همه کشور‌ها مالیات هم می‌دهد اما در ایران پول هم می‌گیرد. به جایش تئا‌تر یک پولی هم به نهادهای دولتی می‌دهد.

بخشی از این موضوع بر می‌گردد به سیاست گذاری‌ها که بیشتر ریشه در دوره احمدی‌نژاد دارد و ادامه هم پیدا کرده است. نهادهای دولتی و شهرداری‌ها در ایران پشت تئا‌تر نیستند و بخش خصوصی هم نمی‌آید از تئا‌تر حمایت کند. در این شرایط، بسیاری از پروژه‌ها به دلیل هزینه‌های سنگین، به ناچار کنار گذاشته می‌شوند.

- نقش هنرمندان در این میان چه می‌تواند باشد؟

احسان فلاحت پیشه: به نظر من بیشترین آسیبی که در حال حاضر می‌بینیم، از طرف فعالان تئاتری است. آنان یک جوری وا داده‌اند و....

- فعالان تئاتری؟

احسان فلاحت پیشه: دیگر نمی‌شود اسمشان را هنرمند گذاشت و باید از آنان با عنوان فعالان تئاتری یاد کرد. متاسفانه رقابتی بین فعالان تئاتری بر سر پر کردن صندلی سالن‌ها درگرفته است که این هنر را به بیراهه برده و روز به روز هم دارد بد‌تر می‌شود.

- خب بعد از این بحث کلان اقتصادی، بهتر است به نمایش «ازدواج آقای می‌سی سی پی» برگردیم. متن تغییرات زیادی کرده است. در این باره صحبت کنیم.

احسان فلاحت پیشه: اگر می‌خواستیم نمایشنامه را کامل برویم، سه ساعت می‌شد. برای همین به ضرورت‌های تاریخی و نمایشی یک چیزهایی را حذف کردیم. این نمایشنامه، اثری روایی است و مونولوگ‌هایی بسیار طولانی دارد و در زمانی نوشته شده که اتحاد جماهیر شوروی و آمریکا جهان را دو قطبی کرده بودند. برای همین بخش‌هایی از متن را حذف کردیم.

دورنمات در دنیایی که پر از تنوع فکری است، تحمیل یک ایدئولوژی خاص را برنمی تابد. در واقع او در «ازدواج آقای می‌سی سی پی» این افراط گرایی در حوزه سیاست، اجتماع و... را به هجو می‌کشد. من نیز در این نمایش که یک کمدی- تراژدی است و رگه‌هایی از گروتسک و کمیک استریپ هم دارد، تلاش کردم از خوراکی که نویسنده در اختیارم قرار داده است، به درستی بهره ببرم.

از کمدی دورنمات، با صفت‌هایی چون تلخ، هزل، هراس یا... یاد شده است. از دیگر هنرمندان حاضر در این نشست می‌پرسم آنان کدام تعریف را به این اجرا نزدیک‌تر می‌بینند؟

آرش فلاحت پیشه: کمدی دورنمات، مناسبات و روابط اجتماعی را به سحره می‌گیرد. این ویژگی در نمایش «ملاقات بانوی سالخورده»، کار هادی حجازی فر که پارسال روی صحنه رفت و من هم در آن حضور داشتم، به شدت دیده می‌شود.

دورنمات تمام جریانات و روابط سیاسی و اجتماعی پیرامونش را که در زندگی شخصی خودش هم از بچگی درگیر آن‌ها بوده است، به استهزاء می‌کشد. او می‌گوید بهترین شکل پرداختن به این جریان‌ها، کمدی است.

من حتی فکر می‌کنم او یک جریان نمایشی کمدی را هم به سخره می‌کشد. او در حوزه تئا‌تر کلاسیک که شامل کمدی و تراژدی است، شوخی می‌کند.



آرزو نبوت: فکر می‌کنم احسان از این متن، یک نوع طنز تلخ برداشت کرده است. ما می‌خواهیم معضلات را به سخره بگیریم. این نمایش، خیانت، خباثت دروغ و... را که در جامعه زیاد است، با زبان کمدی به نقد می‌کشد. امروز هم این کژی‌ها در جامعه زیاد است. این‌ها را می‌خواهیم به تماشاگر نشان دهیم که چنین رفتاری به مرگ و تباهی و... سیاهی ختم خواهد شد.

- البته در مورد وزیر ذادگستری این جوری نیست، چرا که او کامروا می‌شود. خیانت و خباثت خیلی هم به نفع او تمام می‌شود.

آرش فلاحت پیشه: آنان که تلاش بی‌حد و حصر می‌کنند، بی‌نصیب هستند و کسانی که گوشه‌ای می‌ایستند و دیگران را به جان هم می‌اندازند، نصیب بسیار می‌برند.

احسان فلاحت پیشه: البته یک گرایش پست مدرنیستی هم در این نمایشنامه وجود دارد.

- یعنی در سال ۱۹۵۲، پیش از آنکه مکتب پست مدرن در هنرهای نمایشی خودش را نشان دهد؟

احسان فلاحت پیشه: بله.

- ویژگی‌هایش را بر می‌شماری؟

احسان فلاحت پیشه: دورنمات تمام کهن نمونه‌های (Arche type) قدیم و حتی متعلق به قرن بیستم را که ما از آن‌ها شناخت داریم، هجو می‌کند. آثار او یک نوع کمدی پارودی است.

هجو یکی از شاخصه‌های تئا‌تر پست مدرن هست، دیگر چه؟

احسان فلاحت پیشه: ارجاع هم داریم. این نمایشنامه، متن‌های قدیمی مثل شروع نمایشنامه خرس چخوف را تداعی می‌کند. در کار او می‌توان برشت را هم دید. حتی یونسکو و.... او با ژانر‌ها بازی می‌کند. این رگه‌های پست مدرن در متن بسیار پر رنگ است.



دیگر دوستان نظری در این باره دارند؟

مهدی نصرتی: من هم موافقم. پست مدرنیسم دورنمات، خیلی از زمان خود جلو بود. برای آن موقع (دهه‌های ۴۰ و ۵۰ قرن بیستم) به هجو کشیدن این جریانات خیلی زود بوده است. با گذشت زمان، بی‌شک می‌توان برداشت‌های نو تری هم از این متن داشت. کار کردن این متن‌ها به همین دلیل سخت و پیچیده است.

به عنوان بازیگر نمایش «ازدواج آقای می‌سی سی پی»، وقتی به شخصیت نزدیک می‌شدیم، از آن ور بام می‌افتادیم و دور می‌شدیم.

نبوت: دقیقاً.

-دورنمات در نمایشنامه‌هایش، فردیت و دنیای شخصی را از آدم‌ها می‌گیرد و آنان در نقش نماینده یک جریان یا یک طبقه از جامعه معرفی می‌شوند. در «ازدواج آقای می‌سی سی پی»، دادستان، نماینده بخشی از جناح راست سرمایه داری است مثل جریان تی پارتی در جمهوری خواهان آمریکا. سن کلود نماینده چپ‌ها. کنت ابلوهه هم نماد یک شخصیت آرمان گرا است. این رویکرد دورنمات، کار را برای بازیگر سخت می‌کند، بازی در جلد این شخصیت‌ها دشوار است. موافقید؟

نبوت: به شدت سخت است. چون من دیر‌تر به گروه پیوستم، برایم سخت‌تر هم بود. ولی با هدایت خوب آقای فلاحت پیشه و دوستان به نتایج خوبی رسیدیم.

من شخصیت آناستازیا را چند بعدی دیدیم. اتودهایی می‌زدیم و چیزی را می‌ساختیم، اما روز بعد اتودهای تازه‌ای می‌زدیم و به شخصیت نویی می‌رسیدیم. آناستازیا یک شخصیت مرموز، متفکر، طناز، سیاس و... است که به سختی می‌توان همه این ویژگی‌ها را در هم ادغام کرد. شخصیت پر چالشی بود که با تمرینات فشرده به آن رسیدیم که برای همین خیلی دوستش دارم.

- از گذشته آناستازیا در متن و اجرا، بر خلاف دیگر شخصیت‌ها، چیزی بروز نمی‌یابد. دیگران در مونولوگ‌های ظولانی از خودشان می‌گویند، اما در مورد آناستازیا چنین نیست.

آرش فلاحت پیشه: همین که یک زن است، از نگاه دورنمات کافی است. با توجه به زندگی‌ای که این نویسنده گذرانده، از نظر او زن ویران کننده است!

-البته از نگاه دورنمات.

احسان فلاحت پیشه: در همه آثار دورنمات، تم گناه کار بودن که همه ما گناه کاریم و گناه موروثی است و... اینکه جهان جهان گناه کاران است، دیده می‌شود. این نمایشنامه هم، دنیای آدم‌های گناه کار است. حتی کنت ابلوهه هم که عاشق پیشه، نیکو کار و آرمان گراست، بازهم ناخواسته وارد چرخه گناه می‌شود و زهری به آناستازیا می‌دهد که سگش را بکشد، اما او شوهرش را می‌کشد.

زن این نمایش، نماد آدم بی‌قید است که هیچ پایبندی اخلاق ندارد. از منظر گناه نخستین، زن سر منشاء گناه است.

نبوت: او در پایان نمایش می‌گوید: «لکاته‌ای هستم که حتی مرگ هم تعییرم نخواهد داد.»

- به نظر من، آناستازیا نماینده طبقه‌ای از جامعه نیست، بلکه او نماد خود دنیاست. دیگر شخصیت‌ها می‌خواهند به او دست یابند و آناستازیا هم با طنازی آنان را به دنبال خود می‌کشد؛ اما مشکل اصلی دنیا این است که بی‌وفاست. برای همین است که دورنمات هیچ گذشته‌ای را برای این شخصیت روایت نکرده است. اینجا می‌خواهم از خانم نبوت بپرسم با این نگاه منفی دورنمات به زنان، مشکلی نداشتید؟

نبوت: (با خنده) چرا داشتم؛ اینکه زنان این قدر خوب هستند و در نمایشنامه بسیار منفی به تصویر کشیده شده‌اند، مسئله داشتم. برای همین نتوانستم با شخصیت همذات پنداری کنم. اگر دورنمات زنده بود، در این مورد یک صحبت مفصل با او داشتم.

نصرتی: خود آناستازیا هم در متن نمایشنامه، منطقی در باره این شیوه زندگی‌اش نشان می‌دهد. خطاب به کنت می‌گوید که در جوانی عاشقش بوده که با بی‌مهری او روبرو شده است. بعدش یک سرهنگ از او سوء استفاده می‌کند و.. در ادامه به ازدواج مردی در می‌آید که به او خیانت می‌کند و بعد دادستان به سراغ او می‌آید و.... در واقع آناستازیا می‌خواهد برای بد شدن خود دلیل و منطق بدهد.

احسان فلاحت پیشه: البته در اجرا، این دیالوگ‌ها به خاطر کوتاه شدن زمان اجرا، حذف شده است.

-بله نبود.

احسان فلاحت پیشه: خود دورنمات می‌گوید تنها موضعی که می‌توان از آن دفاع کرد، موضع شر است. شر می‌تواند از خود دفاعی کند که خیر در دفاع عاجز شود. همین جا هم کنت ابلوهه در مقابل آناستازیا عاجز می‌ماند.

نبوت: همین مونولوگ می‌تواند توضیح دهنده پیشینه آناستازیا باشد و او را معرفی کند.

احسان فلاحت پیشه: به نظرم چون پیشینه ساختن برای این شخصیت به ما کمکی نمی‌کرد، در دراماتورژی حذف شد. از یاد نبریم، آناستازیا آدمی دروغگوست و در نمایش هم می‌بینیم که هنگام مرگ هم دروغ می‌گوید.‌‌ همان طور که گفتی، او نماینده یک قشر و طبقه نیست، بلکه نماد یک مفهوم است و پیشینه سازی نمی‌خواهد.

آرش فلاحت پیشه: دادستان هم به سن کلود می‌گوید که «او برای من دنیا بود».‌‌ همان طور که شما گفتید، هر کدام از این شخصیت‌ها می‌توانند نماد یک جریان باشند که به مضحکه گرفته شده‌اند. بازیگر در این شکل اجرای ما، وظیفه ندارد برود نقاط پنهان شخصیت و ویژگی‌های روحی و روانی او را بیابد. بازیگر باید مشرف و غالب بر این جریان باشد و نشان دهد آدمی که روی صحنه است، چقدر مضحک است. این تسلط باید وجود داشته باشد.

احسان فلاحت پیشه: دورنمات در تمام کار‌هایش می‌رود به سمت کلی نویسی و آرکی تایپ‌ها و نمادین نوشتن. آدم‌های او از زندگی واقعی نمی‌آیند. او حتی اسم‌ها را هم نمادین می‌گذارد. آناستازیا، می‌سی سی پی و....

اما در میان این نقش‌ها، کنت ابلوهه متفاوت است. نظر شما چیست آقای نصرتی؟

نصرتی: من ۲۰ نوع کنت عاشق دربدر و آمان خواه در نظرم بود که روی آن‌ها کار می‌کردم و در تمرین متوجه می‌شدم درست و کامل نیست. تا رسیدم به این کنت عاشق و ساده لوح که به نظر دورنمات نزدیک بود.

-جنس بازی، لباس و گریم شما در نقش کنت با دیگران خیلی تفاوت دارد. در این باره توضیح دهید.

نصرتی: این شخصیت چون بار‌ها از نقش خود در می‌آید و رو به تماشاگران، تکرار می‌کند «تف به این نقش»، من دیگر لازم ندیدم در حین بازی کردن، هی به تماشاگر تذکر دهم دارم نقش ایفا می‌کنم.



- تماشاگران بیشتر با شخصیت کنت ابلوهه احساس نزدیکی می‌کنند و برایشان جذابیت دارد.

احسان فلاحت پیشه: تماشاگر چون دوست دارد نقش آدم خوبه را بازی کند و به نظر می‌رسد ابلوهه مثبت است که البته دورنمات در پایان او را دن کیشوتی معرفی می‌کند که با سایه یک حقیقتی روبرو شده است. او بیشتر ساده لوح است.

- در فضا سازی، به سمت اکسپرسیونیسم رفته‌اید، چرا؟

احسان فلاحت پیشه: در فضاسازی نمایش به سمت اجرای اکسپرسیونیستی رفته‌ام و حتی در گریم و طراحی لباس این برجسته سازی مشاهده می‌شود. البته این اکسپرسیون به صورتی فانتزی به تصویر کشیده شده است تا بار طنز اثر نیز حفظ شود.

- خب چرا؟

احسان فلاحت پیشه: چیزی که برایم در تئا‌تر چند وقتی است مسئله شده، بدویت نهفته در ذات این هنر است؛ رفتارهای بدوی و کهن نمونه‌ای است که به تئا‌تر اصالت می‌دهد و آن را از سینما جدا می‌کند. در تئا‌تر کشورمان، اجراهای زیادی داشته‌ایم که در چند سال گذشته روی صحنه رفته‌اند و بسیار به سینما نزدیک بوده و البته جذاب و خوب هم بوده‌اند. اما من دوست داشته و دارم که به بدویت تئا‌تر برگردم. این بدویت در متن و آدم‌های نمایشنامه «ازدواج آقای می‌سی سی پی» وجود دارد و از اینجا بود که اکسپرسیونیسم خودش را به من نشان داد.

برای مثال، در اتودهایی که زدیم، دادستان را بردیم به سمت اینکه یک گرگ است و سن کلود کمونیت هم به خرس نزدیک شد؛ این خوی بدوی شخصیت هاست. همچنین ما چون بخش‌هایی از متن را حذف کرده بودیم، به سمت اجرای اکسپرسیونیستی رفتیم تا نمایش الکن و گنگ نباشد. وقتی هفت و هشت خط دیالوگ را حذف می‌کنیم، یک کنش اکسپرسیونیستی می‌تواند به ما کمک کند. علاوه بر این نمی‌خواستیم تماشاگر درگیر قصه شود، بلکه می‌خواستیم درگیر مضحکه‌ای شود که روی صحنه است.

- پیش از این گفتی که این نمایشنامه پست مدرن است، پس چرا در اجرا رد پایی از پست مدرنیسم نیست؟

احسان فلاحت پیشه: وجود دارد. برای مثال وقتی سن کلود و می‌سی سی پی درگیری لفظی پیدا می‌کنند، دادستان رو به تماشاگر در قالب بازی اکسپرسیونیستی یک مونولوگی را می‌گوید و می‌نشیند و شکل یک گرگ را می‌گیرد که آرش (بازیگر سن کلود) پشت سر صادق (بازیگر دادستان) ادایش را در می‌آورد. یعنی بلافاصله آن چیزی که روی صحنه ساخته شده است، مسخره می‌شود. در بسیاری از اجراهای ما، تماشاگر این را می‌گیرد و به شدت می‌خندد.

- اما شب دوم اجرا که من بودم، تماشاگر نخندید.

احسان: اگر درست فضا ساخته شود، تماشاگر در این صحنه سنگین، می‌خندد. کار ما لبه تیغی است؛ ما مدام چیزهایی را می‌سازیم و در لحظه باید خرابشان کنیم و مضحکه شود.

-در یک کار پست مدرن، این خنده که می‌گویی، راحت‌تر از تماشاگر گرفته می‌شود. قطعاً با خنده ناشی از کمدی‌های سبک و کلامی متفاوت است، اما خیلی راحت بر لب می‌نشیند. من فکر می‌کنم مثل صحنه‌هایی که کنت ابلوهه روی صحنه است، دیگر بخش‌های اجرا هم می‌توانند شیرین‌تر و دلچست‌تر باشند.

آرش فلاحت پیشه: ما وقتی به ریتم مناسب فضای نمایش برسیم، این شیرینی را در خودش خواهد داشت.

احسان فلاحت پیشه: فضا مبتنی بر ریتم است، به ویژه در این کار. فضا در چنین اجرا‌هایی شاخص و مهم است که ریتم سازنده آن است. کار مبتنی بر فضا بر لبه تیغ قرار دارد؛ چرا که ممکن است یک شب در نیاید. اما اگر فضا از دست نرود، این شیرینی که می‌گویی، اتفاق می‌افتد.

-از جایی که کنت وارد می‌شود، ما شاهد یک کولاژ روی صحنه می‌شویم که شاید اجرای سازنده آن با هم قرابت ندارند، اما در کل یک مفهوم واحد را می‌سازند. برای تماشاگر هم جذابیت دارد و دلنشین است. کولاژ یکی از ویژگی‌های هنر پست مدرن است. پرسش من این است که چرا در دیگر بخش‌های نمایش چنین استفاده‌هایی از مشخصه‌های هنر پست مدرن نمی‌شود؟

احسان فلاحت پیشه: ما الزاماً نباید در همه صحنه‌ها این را داشته باشیم. تفاوت شخصیت کنت ابلوهه با دیگران، این امکان را به ما می‌دهد. او نماد خیر است که در تضاد و بیگانه با جهان پر شَر امروز، مضحک‌تر جلوه می‌کند. او یک وصله ناجور است.

نبوت: یک بار هم صحبت کردیم که آناستازیا را فانتزی‌تر بگیریم که کارگردان گفت قصد ندارد با این شخصیت از تماشاگران خنده بگیرد. یک مدت در تمرین چنین کردیم که به نتیجه رسیدیم خیلی این شخصیت جا ندارد.

آرش فلاحت پیشه: واژه شیرین فراموش نشود. ما نمی‌خواهیم خنده بی‌جا بگیریم، اما باید شیرین باشیم.

- آرتور می‌لر می‌گوید من اول روی احساس تماشاگر اثر می‌گذارم و بعد روی فکرش. برشت هم روی وجه سرگرمی تئا‌تر تاکید می‌کند. شاید این ارتباط حسی با مخاطب در اجرای شما «ازدواج آقای می‌سی سی پی» باید پر رنگ‌تر شود.

احسان فلاحت پیشه: تلاش ما هم این بوده است. چشم نواز بودن صحنه و گریم و موسیقی و... دقیقاً بر می‌گردد به آن جمله برشت. پایان نامه ارشد من برشت بود. برشت می‌گفت تا وقتی نتوانی تماشاگر را سرگرم کنی، نمی‌توانی تفکری هم به او منتقل کنی. من این را رد نمی‌کنم.

آرش فلاحت پیشه: من فکر می‌کنم در ابتدا، انت‌ها و جاهایی از نمایش این شیرینی را داریم که می‌تواند به کل کار گسترش یابد.

احسان فلاحت پیشه: فراموش نکنیم در آوردن طنز متن‌های دورنمات خیلی سخت است. یک بخشی از فرآیند تمرین در اجرا اتفاق می‌افتد. ما کشف می‌کنیم و این نمایش کار لحظه و «آن» است. من هر شب در اتاق فرمان دارم کشف می‌کنم کجا گروه موسیقی را عیان کنم یا تغییری در کار بدهم.

- به موسیقی اشاره کردی. این نمایش از گروه نوازندگان روی صحنه بهره می‌گیرد. فلسفه‌اش را می‌خواهم از آقای نوروزی به عنوان سازنده موسیقی بپرسم. کارکردش چیست؟

پویا نوروزی: موسیقی در تئا‌تر باید با خوانش کارگردان از متن جلو برود که ما هم تلاش خود را کردیم. در این کار از سازهایی استفاده کردیم تا بیشتر فضا سازی کنند تا ملودی خاصی را ارائه دهند.

احسان فلاحت پیشه: ما در شروع اجرا‌ها هستیم و وقتمان کم بوده و نتوانسته‌ایم روی موسقی زیاد تمرکز کنیم. در راستای مضحکه‌ای که می‌خواهیم روی صحنه شاهدش باشیم، روز دوم تمرین فکر کردم که فضای نمایش می‌تواند یک سیرک باشد. فکر کردم که باید گروه موسیقی مثل نوازندگان سیرک باشند و روی صحنه بیایند. ابتدا فکرم روی سازهای درام و ترومپت بود که البته نوازنده ترومپت کم بود. بعد به ساکسیفون رسیدیم.

در نمایش ما همه چیز افشا می‌شود، ما پنهان کاری نداریم. اگر جادویی قرار است رو ی صحنه اتفاق بیفتد، با آشکار شدن است و نه پنهان شدن. برای همین گریم‌ها اغراق شده و در موسیقی هم همین است.

جایی در نمایش ختی نوازنده ساکسیفون می‌آید تا جلوی صحنه، کنار بازیگر ان تا فضای رومنسی را خلق کند که با‌‌ همان هم شوخی می‌شود.

- این لحظات می‌توانست بیشتر شود. خلاف متن و رویکرد نمایش هم نیست.

آرش فلاحت پیشه: موسیقی هنوز زیر متن است و به بخشی از تار و پود کار تبدیل نشده (منظور اجراهای نخستین است). خود پویا هم مثل ما دنبال این است تا موسیقی به یک کارک‌تر نمایش تبدیل شود.

- تو از فضای سیرک گفتی و من فکر کردم اگر احسان وقت داشت و این نمایشنامه را کامل در قالب و فضای سیرک کار می‌کرد، چی می‌شد! مثل کاری که خود دورنمات در نمایشنامه بازی استریندبرگ کرد و صحنه را یک رینگ بوکس گرفت.

احسان فلاحت پیشه: ما برنامه‌هایی داشتیم که امکانات فنی اجازه نداد. ذهنیت ما وقتی با مسائل فنی روبرو می‌شویم، فرو می‌پاشد. ما حتی به عنوان یک کار کوچک می‌خواستیم طنابی از سقف برای بازی آویزان شود که گفتند اگر بازیگر افتاد و گردنش شکست به عهده خودتان است که منصرف شدیم. این جوری دست و بالمان بسته می‌شود.

- این را گفتم، چون ایده‌ها و بخشی از آنچه روی صحنه می‌بینیم، بسیار نو و متفاوت است. برای همین می‌تواند در اجرا خیلی بهتر شود. در همه بخش‌ها.

احسان فلاحت پیشه: تلاش ما این بود که در همه ارکان اجرا، تمام ایده‌هایمان را به اجرا در بیاوریم و چیزی کم نگذاریم. هر چه نیاز باشد انجام می‌دهیم و ایده آل‌هایمان را زیر پا نمی‌گذاریم و از هیچ ضرورتی چشم پوشی نمی‌کنیم. ما می‌خواستیم در دکور، لباس و... فانتزی وجود داشته باشد که بدون نگرانی از هزینه‌ها، دنبالش رفتیم.

همچنین ما چون به کمیک استریپ فکر کرده بودیم که در کارهای تیم برتون و فرانک می‌لر وجود دارد، برای کارتونی شدن کار تلاش کردیم و از هیچ خرجی کم نگذاشتیم.

- صحبت از هزینه شد و به عنوان پرسش پایانی نشست، می‌خواهم بدانم آیا توانستید حامی مالی هم برای کار پیدا کنید؟

احسان فلاحت پیشه: آژانس خدمات مسافرتی دیبا پشت کار آمد که در شرایط امروز تئا‌تر ایران قابل ستایش است؛ به خصوص که ما یک گروه بی‌نام و نشان هستیم و از چهره‌های سینمایی و ورزشی استفاده نکردیم.
منبع: خبرآنلاین

ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار